عواقب
کودتاي ترکيه:
تاب خوردن
ميان نئوفاشيسم
و بناپارتيسم
نویسنده:
جهان توغال
مترجم:
ارسلان ريحانزاده
پيشبينيها
دربارهي
پيامدهاي
کودتاي
نافرجام
ترکيه بر اين
امر تمرکز
دارند که اين
رويداد چگونه
ميل اردوغان
به قسمي رياستجمهوري
مقتدرانه را
ارضا ميکند.
ليکن خطرات
پيشِرو
بسيار بزرگتر
از ارضاي ميل
اردوغان است.
***
اکنون
پس از درهمشکستهشدن
کودتاي جمعه –
که با افزايش
حدوداً 300
نفريِ تلفات
مرگ همراه بود
– دولت
ترکيه بزرگترين
عمليات تصفيهي
خود تا اين
لحظه را آغاز
کرده است: پاکسازي
نيروهاي
نظامي و
بوروکراسي
غيرنظامي از
هزاران مخالف.
وضعيت ترکيه
وضعيتي پر از
طنز و کنايه
است. گولنيستها1
(که بهزعم
برخي،
رهبرانِ
جهانيِ قسمي
اسلام مدرنيستي
و مداراطلب
اند) از سوي
رئيسجمهورْ
رجب طيب
اردوغان متهم
شده اند به
طراحيِ
کودتاي اساسي
عليه رژيمي که
زماني بهعنوان
نمونهي
دموکراسي
اسلامي ستايش
ميشد.
اما
مهمتر از
همه، بسيار
محتمل است که
اين اقدام ضد دموکراتيک
عليه يک رژيک
ضد دموکراتيک
به بدترين
مسير ممکن
کشيده شود. حالْ
مدتي بود که
رژيم ترکيه با
شرمرويي در
حال انجام
آزمايش بسيجکردن
تودههاي
مردمي عليه
دشمنان خود
بوده است.
اکنون اين
رژيم ميتواند
شرمرويي را
کنار بگذارد.
يک
کودتاي چلاق
در لحظهي
کنوني بهدست
آوردن تمامي
دادهها يا
حقايق مرتبط
با اين کودتا
غيرممکن است، اما
اردوغان
حاميان گولن
در نيروهاي
نظامي را متهم
کرده به اينکه
آنان با
پشتگرمي به
حمايت ديگر
سربازان و
غيرنظاميان،
آغازگر کودتا
بوده اند.
بااين
وجود،
حتي برخي از
پرسنل نظامي
که مشهورند به
اينکه گرايشهاي
کودتاطلبانه
دارند،
همچنين سه حزب
اپوزيسيون در
پارلمان، ظرف
چند ساعت اين
اقدام را محکوم
کردند. و بهنظر
ميرسد شمار
سربازان
کماليستي که از
پيوستن به
کودتا امتناع
کردند در نسبت
با کساني که
در هيأت يک
نيروي حاشيهاي
بزرگ در آن
مشارکت
داشتند، دست
بالا را دارد.
برخي از
سربازان به
محض آنکه
متوجه شدند که
در چه موقعيت
تکافتادهاي
قرار گرفتند
شروع کردند به
تسليم شدن.
برخي ديگر، در
نااميدي
مطلق، مرتکب
اعمال فجيعي،
از جمله
بمباران
پارلمان، شدند
که هيچ
خونتايِ2
(نافرجام يا
موفق) ديگري در
ترکيه هرگز
درصدد انجام
آنها نبوده
است.
بهنظر
ميرسد
شکنندگي و
جنون تقريبي
بلوک کودتا
ناشي از وحشت
بوده است:
احمد سيک،
کارشناس خبرهي
گولن و محققِ
روزنامهنگار،
استدلال ميکند
که دولت ترکيه
عمليات بزرگي
را براي 16 ژوئيه
برنامهريزي
کرده بود که
براساس آن
قرار بود صدها
نفر از حاميان
گولن در
نيروهاي
نظامي دستگير
شوند. آيا
گولنيستها
خيلي دير از
نقشهي دولت
باخبر شدند و
ازاينروي
فرصت و توان
ايجاد اتحادي
بزرگ با ديگر
مخالفان و
طراحي يک
کودتاي حسابشدهتر
را نداشتند؟
بااينهمه،
کودتا بهطرز
بسيار بدي
اجرايي شد و
در جلب حمايت
مردمي يا
نخبگان بسيار
ناکام بود تا
آن حد که نميتوان
شکلهاي
گوناگون
نظريهي
توطئه را بهتمامي
کنار گذاشت
(بسياري از
هواداران
نظاميان
کماليست بر
اين باورند که
خودِ دولتْ
کودتا را
سازماندهي کرد
تا براي سرکوب
گسترده بهانهاي
داشته باشد).
در حال حاضر
چنين جزئياتي
دربارهي
سازوکار
کودتا هيچچيزي
نميتوانند
باشند مگر
گمانهزني،
بهويژه بدينخاطر
که همهي طرفهاي
درگير بهشدت
به اتهامزني
روي آورده
اند. ليکن
محتملترين
نتايج اين
کودتاي
نافرجام
چيستند؟
اکنون
رؤياي
اصلاحات
اسلامي برباد
رفته است
از ديد
کساني که
اجتماع گولن
را از نزديک
دنبال کرده
اند و تسليم
هوچيگري
جهاني دربارهي
صلاحيت
دموکراتيک
اين اجتماع
نشدند، پيوند
ميان گولنيستها
و کودتاي
نافرجام امر
شگفتآوري
نيست. بنيانگذار
اين جنبش، فتحالله
گولنِ واعظ،
باتماموجود
حامي خونينترين
خونتا در
تاريخ ترکيه
(سپتامبر 1983-1980)3
بود و همچنين
از دولت
غيرنظامياي
که خودْ با
مداخلهي
نظامي ديگري
تشکيل شد
(فوريهي 1997)
استقبال کرد.
دلايل بيشتري
براي ظنين بودن
به گولن وجود
دارد: باور بر
اين است که
پيروان او بهطور
نظاممند اما
مخفيانه در
نهادهاي رسمي
اصلي نفوذ کرده
اند. افزون بر
اين، پس از
آنکه اردوغان
تا آنجايي که
توانست
نيروهاي
نظامي را از
سربازان
کماليست پاکسازي
کرد، رژيم
ترکيه
هواداران
گولن را در نهادهاي
نظامي بکار
گرفت و
درنتيجه در
جهت منافع او بازي
کرد.
دانشگاهيان،
روزنامهنگاران،
ديپلماتها،
و سياستمدارانْ
دولتگرايي
گولن را براي
دههها
ناديده
گرفتند و در
عوض به اين
انتخاب دست زدند
که او را بهعنوان
غيرنظاميترين
چهرهي اسلام
در ترکيه به
بازار عرضه کنند.
ديگران حتا پا
را فراتر
نهادند و او
را بهعنوان
بزرگترين
اصلاحطلب در
تاريخ اسلام
معرفي کردند:
نمونهي
مسلمان
مارتين لوتر4.
پيش از
اين، پس از
آنکه گولن به
طرز کاملاً ناخوشايندي
از رژيم ترکيه
انشعاب کرد5،
باور به اين
قهرمان [اصلاحطلب]
سختتر شده
بود؛
هوادارانْ
دوشادوشِ او
چهرهي واقعي
خود را نه بهعنوان
دموکراتهاي
اصولگرا بلکه
بهعنوان
کساني که در
طمع قدرت اند
آشکار ساختند.
حتي اگر گولن
مستقيماً در
اقدام کودتاي
2016 دخيل نباشد،
تصوير او
اکنون بسيار
لکهدار شده
است تا آن حد
که ديگر کسي
او را بهطور
جدي مارتين
لوتر نخواهد
ناميد. رؤياي
اصلاحات اسلامي،
يکبار ديگر،
نقش بر آب شد.
پيش
بهسوي
نئوفاشيسم
رژيم
ترکيه در طول
چندسال گذشته
بهطرز
خطرناکي ميان
يک نمونهي
افراطي
بناپارتيسمِ
دستِراستي و
آنچه اخيراً
در يادداشتي6
نئوفاشيسم ناميدم
در نوسان بوده
است.
بناپارتيسم
قسمي
ديکتاتوري
از-بالا-به-پايين
است که تنها
هرازگاهي در
هيأت کنش تودهاي
استقرار مييابد.
تودههاي
بناپارتيست
از سازماندهي
به دور اند و
ايدئولوژي
منسجمي
ندارند. در
مقابل،
وابستگي رژيمهاي
فاشيستي به
تودهها
سازمانيافتهتر
است. تودههاي
رژيمهاي
فاشيستي
سازماندهيشده
هستند و بهلحاظ
ايدئولوژيکي
در هماهنگي
بيشتري با رژيم
اند.
رژيم
ترکيه در
مقايسه با
رژيمهاي
کلاسيک
فاشيستي،
ايتاليا و
آلمان بين دو جنگ
جهاني، رابطهي
بسيار دشوارتري
با بنيادهاي
مدني (اسلامگراي)
خود داشت (دولت
اردوغان در
سالهاي
آغازين خود
علناً اسلامگرايي
را کنار
گذاشت). بااينوجود
رژيم جديد بهتدريج
تودهها و
حلقههاي
مدنياي که
قبلاً به حال
خود رها کرده
بود را دوباره
يکپارچه ساخت
و مجدداً بسيج
کرد.
در
چندماه
گذشته، رژيم
ترکيه بار
ديگر در جهت بناپارتيسم
تغيير مسير
داده بود،
يعني در جهت تأکيدزدايي
از بسيج تودهها.
اين
بناپارتيسم
همچنين
عناصري از
سومين شکل
تحکيميافتهي
اقتدارگرايي
مدرن
(ديکتاتوري
نظامي) را در خود
ادغام کرده
بود: اردوغان،
بهويژه پس از
پيروزي حزب
دموکراتيک
خلق (HDP)، حزب
حامي کردها،
در انتخابات
ژوئن 2015،
استفاده از
نيروي نظامي
عليه مخالفان
را سرسختانه
آغاز کرد. اما
اکنون، با توجه
به شمار
طرفداران
رژيم در
خيابانها (و
سربازاني که
بار ديگر دشمن
مردم را شناسايي
کردند)،
بازيگران
فاشيست درون
رژيم از اين
فرصت
برخوردارند
تا بسيج تودهاي
را تداوم و
تقويت ببخشند
و کشور را در
مسير تماميتخواهانهتري
به پيش ببرند.
آنان تابهحال
چنين فرصتهايي
را از دست
نداده اند.
پس از
آنکه اردوغان
مردم را دعوت
کرد که به خيابانها
هجوم آورند و
تا زمان کوتاه
آمدن شورشيان
نظامي با آنان
مقابله کنند،
مساجد سراسر
کشور نيز مصرانه
از شهروندان
خواستند که
کودتا را خنثي
سازند. در
مراکز و محلات
قديمي شهر، و
همينطور در
شهرستانها
مردم از تانکها
بالا رفتند و
به پرچمهاي
ترکيه چنگ
زدند. احتمال
آن است که عکسها
و ويدئوهايي
که اين صحنهها
را ثبت کردند
بهاندازهي
تصاوير
دانشجويان چينياي
که در ميدان
تيانآنمن
تانکها را
متوقف کرده
بودند به
شمايلهاي
تصويري بدل شوند.
اما
اين تودهها
زيادي دست به
عمل زده اند،
بسيار زياد.
آنان در
شهرهاي مختلف
به [دفاتر] حزب HDP
که حامي
کردهاست (حزبي
که هيچ ربطي
به اقدام کودتا
ندارد) حمله
کرده اند. آنان
مصرفکنندگان
الکل را مورد
آزار و اذيت
قرار داده اند.
درگيرهاي
متعددي در
محلهها و
شهرهاي علوينشين
(يک اقليت
مذهبي)
درگرفته است.
اين سويهي
تاريک آن چيزي
است که از سوي
برخي بهعنوان
دفاع
دموکراتيک
مردم از رژيم
ستايش شده
است.
از بعد
از اعتراضات
ضددولتي پارک
گزي در 2013، اين
بسيج تودهاي
«ضدنظاميگريِ»
جديد در ترکيه
(بهعنوان يک
نيروي ضدشورش)
در حال تقويتشدن
بوده و اقليتها،
مصرفکنندگان
الکل، و همهي
نمونههاي
اپوزيسيون را
هدف قرار داده
است، درست بههمان
اندازه که
نيروهاي
نظامي چنين
کرده اند. در
اکتبر 2015،
نزديک به يکصد
فعال حامي کرد
در آنکارا در
بمبگذارياي
که به داعش
نسبت داده شد
قتلعام شدند.
شاهدان بهعينه
ديدند که پليس
عليه
بازماندگان
حادثه گاز اشکآور
پخش ميکرد، و
مانع از حرکت
آمبولانسهايي
شد که تلاش
داشتند به
مجروحان
نزديک شوند.
آن تراژدي اکنون
با عمل تودهاي
عليه
درگذشتگان
حادثه جفتوجور
شد: در خلال
جشنهاي
ضدکودتاي
اخير، تودههاي
«حامي
دموکراسي»
بناي يادبود
قربانيان آنکارا
را تخريب
کردند7. هيچ
پرسشي در اين
باب که همدلي
اين تودهها
کجاست؟، مطرح
نميشود.
بسياري
از پيشبينيهاي
بدبينانه دربارهي
عواقب کودتاي
نافرجام
ترکيه بر اين
امر تمرکز
کرده اند که
اين رويداد
چگونه ميل
اردوغان به
قسمي رياستجمهوري
مقتدرانه را
ارضا ميکند.
ليکن خطرات
پيشِ رويِ
ترکيه بسيار
بزرگتر از
ارضاي ميل
اردوغان است.
يادداشتها:
* جهان
توغال،
نويسنده و
جامعهشناس ترکيهاي
است که در
دانشگاه
برکلي تدريس
ميکند. تازهترين
اثر او کتابي
است با عنوان
«سقوط مدل ترکيهاي:
چگونه قيامهاي
عربي
ليبراليسم
اسلامي را
سرنگون کرد»
که ژانويهي
امسال از سوي
انتشارت ورسو
منتشر شده
است. همانطور
که از عنوان
کتاب پيداست
اين اثر بررسي
جامع و دقيقي
از ناکارآمدي
و زوال گفتار
اسلام ليبراليستي
براساس مدل
حزب AKP ترکيه
است؛ گفتاري
که هنوز هم
قند را در دل
اصلاحطلبان
وطني آب ميکند.
نوشتههاي
توغال، بهرغم
حساسيتهايي
که بايد به
تفاوتهاي
موجود ميان
فضاي سياسي
ترکيه و ايران
نشان داد، نهتنها
ميتوانند بهمنظور
نقد گفتار
اصلاحطلبي
ايراني
الگويي مناسب
ارائه دهند،
بلکه ميتوانند
در مقام
پيشنهادات
هشدارآميزي
باشند براي
کساني که هنوز
از رتوريک
اصلاحطلبان
وطني دل نکنده
اند.
1.
گولنيستها،
عنواني است
براي حاميان و
مريدان محمد
فتحالله
گولن واعظ و
مبلغ ديني
ترکيهاي که
زماني از او
بهعنوان
پدرخواندهي
حزب عدالت و
توسعه نام
برده ميشد و
اکنون در
تبعيدي
خودخواسته در
آمريکا بهسر
ميبرد.
2. خونتا (junta) واژهاي
اسپانيايي و
بهمعناي
شوراي حکومتي
است. خونتا در
پارهاي
موارد به
شورايي از
نظاميان
اطلاق ميشود
که بهدنبال
کودتا، قدرت
را قبضه کرده اند.
اين واژه گاهي
بهجاي
«ديکتاتوري
نظامي» بهکار
ميرود،
هرچند با آن
يکي نيست.
3. کودتاي 12
سپتامبر 1980، به
سرکردگي
تيمسار کنعان
اِورن و برخي
از ژنرالهاي
ارتش،
بازداشت و
زنداني شدن
حدود 600 هزار نفر،
اعدام 50 نفر در
ملاء عام، و
همچنين
انحلال پارلمان
را در پي داشت.
در طول حاکميت
نظامي برآمده
از اين کودتا
فعاليت تمامي
احزاب سياسي
ممنوع اعلام
شد و چپگرايان
ترکيه بهشدت
تحت فشار قرار
گرفتند.
4. https://www.foreignaffairs.com/articles/turkey/2014-02-20/muslim-martin-luther
5. http://www.jadaliyya.com/pages/index/15693/towards-the-end-of-a-dream-the-erdogan-gulen-fallo
6. https://www.opendemocracy.net/cihan-tugal/turkey-hard-totalitarianism-erdogan-authoritarian
7. http://sendika10.org/2016/07/iste-demokrasi-bayrami-10-ekim-baris-emek-ve-demokrasi-anitina-saldiri/
لينک
مطلب:
https://www.opendemocracy.net/cihan-tugal/turkey-coup-aftermath-between-neo-fascism-and-bonapartism
برگرفته
از:«تز یازدهم»
http://www.thesis11.com/Note.aspx?Id=2348