رفسنجانی
و داستان کبک
خرامان حافظ
صادق
افروز
هفته
گذشته ، یکی
از دوستان ای
میلی برایم
فرستاد .در
این ای میل
عکسی قرار
داشت از صحنه
کتک خوردن دو عضو
کابینه
بازرگان ،
هاشم صباغیان
و معین فر، توسط
نمایندگان
حزب اللهی در
اولین دوره
مجلس شورای
اسلامی . دوست من در
بالای این عکس
هم شعری از
حافظ قرار
داده
بود .این شعر
پیش از آنکه
به سرنوشت
مصیبت بار
اعضای
نگون بخت
نهصت آزادی
اشاره داشته
باشد ، هاشمی
رفسنجانی را
در نظر داشت
که آن
روز به عنوان
رئیس مجلس در آن
کرسی بالایی
نشسته بود و
به این صحنه فضاحت
بار می خندید. در واقع
حزب اللهی
های بی
تجربه تر را همین
رفسنجانی
تحریک کرده
بود و به جان
یاران سابقش
انداخته بود
.حافظ که در
دوران
زندگانی اش
حتما از این
فراز و فرود
ها بسیار دیده
و رفسنجانی
های زمان خودش
را شاهد بود ه
که در
یک دوره
، از هیچ به
مصدر قدرت رسیده
و ستمگری ها
کرده و در
دوره ای دیگر
به حضیض ذلت
سقوط کرده اند
؛ در
شعری زیبا که
دوستم همراه
عکس فرستاده
بود
چنین می گوید :
دیدی آن
قهقهه کبک
خرامان حافظ
که
ز سرِ پنجه
شاهین قضا
غافل بود
کبکی
که بر فراز
مجلس به صحنه
کتک خوردن
لیبرال ها
قهقهه می زد و
بعد در دوران
هشت ساله به
اصطلاح
سازندگی اش و
پس
از اتمام
ریاست جمهوری
با تکیه بر
عمارت
بورکراتیک
عظیمی که در
دوران هشت ساله
ساخته و
پرداخته بود و
با تکیه بر
مقام ریاست
مجلس خبرگان
که هنوز در
دستش باقی بود
این قهقهه ها
را همچنان
ادامه داد ،
حالا به دوران
جدیدی در
زندگی سیاسی
اش
رسیده است. احمدی
نژاد با علم
بر قدرت و
کاربرد همین
بوروکراسی که خود ارتشی
از تکنوکرات
ها ، روحانیون،
بازاریان
،ماموران
امنیتی سابق ،
استادان
دانشگاه و
دیپلمات های
بازنشسته است
او را
مزاحمی جدی
بر سر یکپارچه
کردن مواضع
کلیدی در دستان سپاه تشخیص
داده و حمله
سراسری
به او و
طرفدارانش را
در جریان انتخابات
ریاست جمهوری
دهم آغاز کرد. در
مناظرات
تلوزیونی
انتخاباتی ،
احمدی نژاد
پای فساد
مالی
خانواده
هاشمی را به پیش
کشید که عکس
العمل
رفسنجانی و آن
شعر معروف "سر
چشمه شاید
گرفتن به بیل - چو پر شد
نشاید گرفتن
به پیل" را در
پی داشت.
دارودسته
احمدی نژاد می
خواستند و
هنوز هم می خواهند
از شر
رفسنجانی و
طرفدارانش
راحت بشوند .
متهم کردن
رفسنجانی در
دفاع از جریان
به اصطلاح
فتنه بهانه
است . اگر
خطری که از
سوی اتحاد
موسوی – کروبی
متوجه ائتلاف
حاکم است ناشی
از ایستادگی
آنها در برابر
تقلب
انتحاباتی و
متعاقب آن
اعتراض به
سرکوب و شکنجه
معترضین است؛
رفسجانی به
دلیل قرار
گرفتن بر راس یک
بوروکراسی
بسیار
قدرتمند که در
تمامی دوره ۱۶
ساله ریاست
جمهوری او و
خاتمی
کارآزموده و
پَربار شده و
بر بسیار ی مواضع
کلیدی نظارت
دارد خطر
آفرین و مزاحم
است. مقاومت
موسوی – کروبی
در برابر باند
ائتلاف حاکم
اگرچه هنوز با
تکیه بر
بازگشت به
دوران طلایی
امام است ولی می
تواند مشکل
آفرین باشد و
به تظاهرات و
آمدن دوباره
مردم به
خیابان ها کمک
کند. ولی
دردسری که
هاشمی ایجاد می
کند از نوع
دیگری است. هاشمی
نه در خیابان
بلکه در وزارت
خانه ها و کارخانه
ها و حوزه ها و
ادارات دردسر
درست می کند .
شاهین سرنوشت
حالا سراغ
هاشمی آمده
است. کبکش
دیگر خروس نمی
خواند و لبخند
بر لباش
ماسیده است. او
را از مقام
ریاست مجلس
خبرگان پایین
کشیده اند ،
مقامات سپاه و
بسیج ، دخترش فائزه
را در روز
روشن تعقیب
کرده و او را
جلوی دوربین خبرنگاران در شهر
ری ، فاحشه و
حرامزاده می
خوانند ، یکی
از پسرانش را
مجبور به استعفا
از مقام ریاست
مترو تهران
کرده و برای
آن دیگری که
در خارج است و
گویا دارد مثل
دیگر آقازاده
ها و نورچشمی
های رژیم
دکتری می گیرد
و یا گرفته
است
حکم جلب صادر
کرده اند .
یاری
و مساعدت جبهه
متحد اصول
گرایان هم
فایده ای
ندارد .از پا
درمیانی
مطهری و توکلی
و نادران و
موتلفه عسگر
اولادی
و بادامچیان
و ریش گرو
گذاشتن رئیس
جدید و بی بو و
خاصیت مجلس
خبرگان یعنی
مهدوی کنی هم کاری
ساخته
نیست. نگار
ضد انقلاب بد
جوری دارد
فرزندان خود
را می بلعد . این
دسته از اصول
گرایان به
خوبی می دانند
پس از
رفسنجانی و
موسوی و کروبی
نوبت آنها هم
خواهند رسید و
اگر نجنبند و
صفوف خود را
متحد نکنند ،
پنجه شاهین
سپاه و باند
احمدی نژاد آن ها را
هم خواهد درید .
در سالی که
جهاد اقتصادی
نام گرفته
است و
هدفش حمله
سراسری
به سفره
کارگران و
زحمتکشان است
، احمدی نژاد
کمربندش را
محکم تر می
کند تا برای
مقابله و
سرکوب
اعتراضات گسترده
توده ای آماده
باشد .به همین
منظور او برای
یکپارچه تر کردن
صف ضد انقلاب
رژیم حاکم می
خواهد از شر
مزاحمین
داخلی و در
راس آن ها
رفسنجانی و
باندش خلاص
شود .سال جهاد
اقتصادی ، در
واقع سال تلاش
برای
بیشتر و
سریعتر غربال
کردن ناخالصی
ها در "بالا "
هم هست .
صادق
افروز
هشتم آوریل ۲۰۱۱
برابر با ۱۸
فروردین ۱۳۹۰