طبقه
کارگر ایران
چاره ای جز ایجاد
تشکلات مستقل ندارد
به مناسبت
فرارسیدن اول
ماه مه
روزجهانی
کارگر
یوسف
لنگرودی
این روزها،
به مناسبت از
راه رسیدن اول
ماه مه،
روزجهانی
کارگر، جنب و
جوش ها در
کشورمان برای
گرامیداشت این
روز توسط همه
کسانی که در
صف کارگران و
زحمتکشان و
ستمدیدگان
قرار دارند، دوباره
اوج گرفته ومطابق
هرسال، بسیاری
و از جمله آن
دسته از
کارگران پیشرو
و آگاهی که به
اهمیت این روز
و ضرورت انکار
ناپذیر تشکل و
سازماندهی
مستقل طبقه
کارگر ایران
واقف اند،
تلاش دارند تا
مراسم روز اول
ماه مه را آن
گونه که شایسته
طبقه کارگر ایران
است برگزار
کنند. در چنین
روزی کارگران،
با بر افراشتن
پرچم طبقاتی
شان ، می خواهند
امکان آن را
داشته باشندتا
برحق و حقوق
خود تاکید کنند
و برای تحقق
فوری ترین
خواسته های
صنفی – سیاسی شان
گام بردارند.
با وجود آنکه
طبقه کارگر ایران
از قدمت و
تجربه تقریبا
صد ساله
برخورداراست اما
آن گونه که
تجربه نشان
داده، اول ماه
مه ، در تمامی یک
صد سال گذشته،
به جز در
موارد استثنایی،
هرگز مجال آن
رانیافته تا
در سطح ملی و
توسط خود شان برگزار
شود؛ مثلا درنیم
قرن گذشته،
تنها در دو- سه
سال اول
انقلاب بهمن
پنجاه هفت بود
که طبقه
کارگرایران
با بهره برداری
ازفضای تقریبا
آزاد پس ازانقلاب،
فرصت یافت
تامراسم
روزجهانی اش را
در سطح وسیعی
برگزار کند؛
به جزاین، تاریخ
کشورمان، به غیراز
موارد
پراکنده،
نمونه قابل
توجهی را در این
زمینه به خاطر
ندارد البته این
هم تعجبی
ندارد، در
تمامی یک قرن
گذشته، دیکتاتورهای
سیاه سلطنت و
روحانیت، که
هردو مدافع سرسخت
نظام سرمایه
داری بودندوهستند،
دشمنی آشتی
ناپذیری با
آگاهی و تشکل یابی
طبقه کارگر
داشتندودارند.
حکومت ایدئولوژیک
و فاشیستی ولایت
فقیه، که خود
را رسما رژیم مطلقه
ولی فقیه و
نماینده
اراده خدا در
زمین می نامد،
تحت پوشش
مستضعف پناهی،
گوی سبقت را
از سلطنت
طلبان ربوده
وبا سیاست های
ویرانگری که
در پیش گرفته،
کشور رادر
معرض خطر
فروپاشی
قرارداده و
با اقدامات
ارتجاعی اش به
موجودیت و یکپارچگی
طبقه کارگرصدمات
شدیدی وارد
ساخته است.
سرکوب خشن هر
نوع اعتراض و
عکس العمل شدید
علیه هر گونه برپایی
تشکل کارگری،
به ورشکستی و
تعطیلی
کشاندن گاه
عمدی واحد های
تولیدی و
خدماتی برای
درهم شکستن
مقاومت
کارگران،
اخراج های بی مهابا
و فله ای آن ها،
از جمله
اقدامات
حکومت به شدت
رانت خوارنفتی
و ایدئولوژیک
جمهوری اسلامی
است که عرصه
را بر طبقه
کارگر ایران
تنگ کرده است
تا جایی که این
طبقه امروزحتی
در دفاع از
موجودیت و
انسجام طبقاتی
و رسیدن به
ابتدایی ترین
خواسته هایش، با
مشکلات بزرگی
روبروست. غالب
جریانات چپ ایران
نیزکه در سال
های اول
انقلاب از این
فرصت بی همتا
برخوردار
بودندکه ازجنبش
کارگری بیاموزند
و
درامرسازماندهی
مستقل طبقاتی
اش به آن یاری
برسانند، با گیرکردن
در لاک پوپولیستی
شان به بیراهه
افتادند وبا
رها کردن
سنگرمبارزه
طبقاتی اردوی
کار، گرفتاریک
جنگ نابهنگام
و گمراه کننده
ایدئولوژیک
که توسط
دشمنان کارگران
و زحمتکشان
طراحی شده
بود، شدند و
با درک درهم و
بر هم از
مارکسیسم، به
آشفتگی های
موجود درمیان
جنبش کارگری
دامن زدند.
همه کسانی که
برای بهروزی
وپیروزی طبقه
کارگر و توده
های لگد مال
شده کشورمان
مبارزه می
کنند؛ همه
کسانی که
معتقدند جنبش
ضد استبدادی و
انقلابی مردم
ستم دیده ایران
بدون حضور
متشکل و
قاطعانه طبقه
کارگرنمی
تواند به
خواسته های
اساسی خود دست
پیدا کند، باید
واقعیت موجود و
نقاط ضعف جنبش
کارگری ایران را
ببینند و به
دورازهرگونه
خیال بافی،
راه های یاری
رساندن به آن
را بیابند.
مبارزان چپ
قبل از هر چیزی
باید بدانند
که رهایی طبقه
کارگر تنها به
دست خود
کارگران
امکان پذیر
است و هیچ نیروی
دیگری قادربه
عملی ساختن آن
نیست. اصلا
اساس این تفکر
که چپ ها و
روشنفکران
دلسوزحامی
زحمتکشان باید
امر رهایی
کارگران را سازماندهی
کرده ومحقق
سازند، تفکری
غیر واقعی و
در عمل حتی
ارتجاعی است.
طبقه کارگر ایران،
در مقیاس
بزرگ، ملی و
تاریخی، خودش
باید تکلیف
خود را روشن
سازد و برای
تحقق امررهایی
اش به پاخیزد
چه، غیراز این
آب ازآب تکان
نخواهد خورد،
وامربزرگ، یعنی
تغییرات بنیادی
وانقلاب
اجتماعی، میسرنخواهد
گشت. همه کسانی
که دل در گرو
آزادی طبقه
کارگر دارند،
تنها می
توانند به حمایت
و پشتیبانی
موثر از
مبارزات آنان دست
بزنند. در زمینه
تدارکاتی،
تبلیغاتی و
ارتباطی به کارگران
یاری رسانند
وصدای عدالت
خواهانه شان
را به دیگران
برسانند و جایی
که لازم باشد
به مثابه چشم
و گوش این
طبقه عمل
کنند. اول ماه
مه قبل از هر چیزی
یک فرصتی برای
یاد آوری همه
این حقایق
است. فرار از این
واقعیت ها نه
تنها خدمتی به
طبقه کارگر نمی
کند بلکه در
امر مبارزات
ورهایی آن
مانع ایجاد می
نماید.
با وجود حقایق
تلخی که در
بالا به آنان
اشاره شد، باید
آن روی سکه را
نیز دید. آن روی
سکه ای که
پتانسیل و
امکانات عظیم
طبقه کارگر ایران
را در خود
نهفته دارد. قبل
از هر چیزباید
به یاد داشت
که نیروی کار
وطبقه زحمتکش
در ایران بی
شمارند ومدت
هاست که دیگربه
کارگران
واحدهای تولیدی
صنعتی محدود
نمی شوند.
صدها هزار
معلم زحمتکش
وکارکنان بخش
های خدماتی و
کارکنان بخش
حمل و نقل و بنادرو
واحدهای
درمانی وهمچنین
میلیون ها کارگر
خانگی قالیباف
زحمتکش
وکارگرانی که در
محیط زیست و
خانه شان
مشغول به
کاروتولید
کالاهای ساده
هستند، جزء اردوی
بی شمارنیروی
کاربه حساب می
آیند و مخصوصا
با افزایش شدید
شهر نشینی،
زنان کارگربه
بخش مهمی ازنیروی
ارتش کاردرایران
تبدیل شده اند
که بدون به میدان
آمدن آن ها،
طبقه کارگربه
هدف های سترگ
خود در نبرد
های بزرگ دست
نخواهد یافت.
طبقه کارگر ایران
همان طبقه ای
است که
اعتصابات
بزرگ و
پرافتخار سال
پنجاه هفت را
به راه انداخته،
اعتصاباتی که
سقوط رژیم
شاهنشایی را قطعی
ساخت. این
همان طبقه
کارگری است که
در خاورمیانه،
درچند سال اول
پس ازانقلاب،
برای اولین
بار قدرت
دوگانه را از
طریق برپایی
شوراهای
کارگری و ایجاد
کنترل کارگری
در بسیاری از
واحد های بزرگ
تولیدی تجربه
کرده است. فراموش
نباید کرد که
تلاش رژیم برای
از هم گسیختن
عامدانه طبقه
کارگر ایران
از طریق اخراج
های فله ای وبه
تعطیلی کشانیدن
واحد های تولیدی
وخدماتی نمی
تواند بی حد و
مرزباشد؛ باید
به خاطر داشت
که بالاخره ایران
یک کشورسرمایه
داری است که
اگرچه حکومت
رانت خوار نفتی
و ویرانگری
چون جهموری
اسلامی با
توسل به در
آمد سرشار نفتی
و سرکوب سیستماتیک
می تواند طبقه
ای را تضعیف
کند و حتی در
مواقعی به
گروگان بگیرد اما
نمی تواند آن
طبقه را کاملا
فلج سازد. طبقه
کارگری که درتمامی
دوره سیاه رژیم
ولایت فقیه،
هر جایی که
توانسته در
برابرتهاجم
حکومت اسلامی،
به عنوان
بزرگترین
کارفرما، ایستادگی
کرده وبسیاری
از فعالان و
رهبران آن به
زندان
افتادند و تعدادی
هم جان خود را
از دست دادند. بالاخره
این که نباید
از یاد برد،
اتفاقات بزرگی
در منطقه به
وقوع پیوسته
که مسلما نمی
تواند در مبارزات
طبقه کار ایران
بی تاثیرباشد
و آن جریان یافتن
امواج انقلاب
در کشورهای
عربی است؛
انقلاباتی که
به بیداری
بزرگ مردم تحت
ستم خاورمیانه
انجامیده و بی
تردید از این
پس کارگران و
زحمتکشان این
منطقه حرف های
زیادی برای
گفتن خواهند
داشت؛ حرف هایی
که در میان
طبقه کارگر ایران
گوش شنوایی
خواهد داشت و
مورد توجه
قرار خواهد
گرفت. مهمتر
ازهمه این که
کارگران ایران
با دریایی ازخواسته
ها روبرواند
که عاجل ترین
شان به قرارزیراست:
-
پرداخت حقوق ومساعده
های عقب مانده
-عدم پرداخت
حقوق و مزایای
کارگران حالابه
امری تقریبا
عادی تبدیل
شده وپرداخت
دستمزدشان
گاه تا دوسال نیزبه
تعویق می افتد.
-افزایش
دستمزد
کارگران
متناسب با
تورم وافزایش
قیمت کالاها
وهزینه زندگی.
- تامین امنیت
شغلی و توقف اخراج
کارگران.
- حق ایجاد سندیکا
و اتحادیه های
کارگری.
- ایجادشرایط
امن در محیط
کار- عدم وجود
تجهیزات در بسیاری
از کارخانجات
و معادن به
امری عادی در
ایران تبدیل
شده است؛
مسئله ای که
زندگی و سلامتی
کارگران را
تهدید می کند.
- تعطیلی رسمی
اول ماه مه
بادریافت
حقوق.
هر یک از این
موارد به تنهایی
آنقدرمهم
هستند که
کارگران در
روز اول ماه
مه بتوانند
خود را حول
محور آن
سازمان دهند. کارگران
ایران همچنین
در شرایط کنونی
از این شانس
بزرگ
برخوردارند
که یک جنبش ضد
استبدادی نیرومند
درایران وجود
دارد؛ جنبشی
که هر بار با به
راه افتادن
امواج نیرومندش،
پایه های
استبداد را به
شدت به لرزه
در می آورد؛
جنبشی که
مخصوصا با به راه
انداختن سه
شنبه های
اعتراضی در یک
ماه گذشته که
به روز خشم
شهرت یافتند،
تجربه موفقی
را از
سرگذرانده. سه
شنبه های
اعتراضی ای که
مانند مبارزات
خیابانی سال
هشتادوهشت، بی
تردید
زحمتکشان و
کارگران بخش
مهمی ازآن
بوده اند و
فرزندان شان
نقش بزرگی در
آن داشته اند. اکنون نوبت
جوانان و فعالین
شبکه های
اجتماعی است
که در روز اول
ماه مه به حمایت
ازکارگران وزحمتکشان
ایران برخیزند
و با اعلام این روز به
عنوان روز
خشم، همبستگی
خود را با
کارگران ایران
اعلام نمایند.
در پایان این
که کارگران پیشرو
و آگاه و همه
کسانی که
مبارزان اردوی
کار و پا
برهنگان هستند،
خوب است این
گفته مشهوررا
به یاد داشته باشند که : "چاره
رنجبران وحدت
و تشکیلات
است".
پنج شنبه هیجدهم
فروردین ماه
نود – هفتم
مارس دوهزارویازده