داوطلبین
در لیبی چه
کسانی هستند ؟
صادق
افروز
پس از گذشت
چند هفته از
آغاز قیام
مردم لیبی علیه
رژیم
جنایتکار
معمر قذافی ،
به نظر می رسد
هنوز اطلاعات
کافی درباره
داوطلبین
لیبیایی ، یا
آنطور که
رسانه های
غربی آنها را
می نامند ،
نیروهای
شورشی که علیه
قذافی می
جنگند در
دسترس نیست
.این کمبود
اطلاعات منحصر
به نیروهای
مترقی که سعی
می کنند در
این اوضاع
آشفته موضع
گیری صحیحی
بکنند نیست
.حتی دولت
آمریکا با
آنهمه
امکانات و ید
وبیضا و وزارت
خانه و سازمان
های اطلاعاتی
و امنیتی اش
هنوز یک تعریف
مشخص از هویت
نیروهای شورشی
ارائه نداده
است . آنچه
تاکنون
مقامات آمریکایی
را به تردید
در مورد ماهیت
شورشیان و کمک
های همه جانبه
به آنان
واداشته است
تجربه تلخی
است که از
افغانستان
برایشان به
یادگار مانده
است . آنها نمی
خواهند نمونه
القاعده و طالبان
در لیبی تکرار
شود . به غیر از
احتمال حضور
القاعده و
بنیاد گرایی
اسلامی ، آمریکا
و دیگر کشور
های
امپریالیستی
نگران نفوذ چپ
در بین
داوطلبین
هستند . در
کشور همسایه
لیبی ، مصر که
پر جمعیت ترین
کشور عربی است
فعالین چپ و
اتحادیه های
کارگری نقش
بسیار فعالی
در انقلاب
داشتند .نقش
فعال این گروه
ها ، سازمان
های اسلامی
نظیر اخوان
المسلمین را به
حاشیه راند .
به یاد داریم
که در آغاز
تظاهرات در
مصر این گروه
های چپ بودند
که مردم را
تشویق به
پیوستن به
انقلاب می
کردند . برای
یاد آوری در
این مورد بد
نیست به
مصاحبه ای که
با یکی از
فعالین
سوسیالیست
های انقلابی انجام
شد و ترجمه آن
در سایت راه
کارگر به چاپ رسید
رجوع کنید . (۱)
قذافی با علم
بر واهمه
آمریکا در فرو
رفتن در باتلاق
افغانستانی
دیگر ،
نیروهای
مخالف خود را
وابستگان و یا
فریب خوردگان
القاعده نامیده
بود . در
آمریکا ، در
جلسه ای که
برای تعیین سیاست
آمریکا در
مورد لیبی
تشکیل شده
بود
برخی نمایندگان
کنگره و
هیلاری
کلینتون و
رابرت گیتس و
مایک مولن
رئیس ستاد
ارتش شرکت
داشتند . رئیس
کمیته
اطلاعاتی
مجلس
نمایندگان ،
مایک راجرز که
یک
جمهوریخواه
از ایالت
میشیگان است
همین
شک و تردید
را بیان داشت
و گفت :
"این یک
ایده هراس آور
است، ما می
دانیم که
شورشیان
مخالف چه کسی
هستند ولی نمی
دانیم که آنها
موافق چه کسانی
هستند . "
به نظر می
رسد تردید در
مورد اعزام
کمک به نیروهای
شورشی در
ابتدا ناشی از
همین کمبود
اطلاعات در مورد
ماهیت این
داوطبین یا
نیروهای
شورشی بوده
است .پس از پیشروی
نیروهای
وفادار به
قذافی به سوی
مواضع شورشیان
، به دلیل
برتری نظامی ، نابودی
آنان حتمی به نظر
میرسید
؛ بنابراین
آمریکا و
متحدین ناتو ،
کمک به این
شورشی ها را به
پایان تحقیق
درباره ماهیت
شان موکول
نکرده ، تصمیم
به مداخله گری
کردند .آنها
از پرواز هواپیماهای
جنگنده لیبی
بر مواضع
شورشیان جلوگیری
کرده و به
بمباران
محدود برخی
نقاط استرانژیک
دست زدند .
علیرغم این
اقدامات آنها
به نابود کردن
کامل ارتش
قذافی اقدام
نکرده اند . به
همین دلیل در
بعضی نقاط
نیروهای
قذافی مجددا
مواضع از دست
داده را پس
گرفتند . روز شنبه
نیروهای ناتو
، مواضع
داوطلبین را
که در حال پیش
روی بودند
بمباران
کردند . در این
بمباران ۱۵ نفر
کشته و عده
زیادی مجروح
شدند.
سخنگویان ناتو
بمباران
داوطلبین را
اشتباه نظامی
خواندند و
اینطور
وانمود کردند
که نیروهای
داوطلب در حال
پیشروی را با
نیروهای قذافی
یکی پنداشته
اند . حتی
اینطور نتیجه
گیری کردند که
برای جلوگیری
از تکرار چنین
مواردی ،
نیروهای
داوطلب باید
همکاری نزدیک
تر و فشرده
تری با
نیروهای ناتو
داشته باشند . ولی
واقعیت امر
روشن نیست .
آیا نیروهای
ناتو
برای کنترل
روند حوادث
دانسته دست به
چنین اقدامی
زده اند ؟ آیا
این بمباران
برای مهار داوطلبین
و کنترل بیشتر
آنها بوده
است؟
سایت
بیزنس این
سایدر نیز به
کمبود
اطلاعات اشاره
می کند ولی
سعی می کند با
جمع آوری
نوشته های
شاهدان ، به
نتیجه گیری
برسد . این
سایت می گوید
در مطبوعات ما
از مخالفان
قذافی به
عنوان
نیروهای
شورشی یاد می
کنند ولی آنها
خود را
داوطلبین می
نامند .آنها
علیه قذافی و
رژیمش می
جنگند اما
هنوز هیچکس
نمی داند آنها
چه کسانی
هستند و
ساختار رهبری
شان چگونه است .
جان لی
اندرسون در
آخرین شماره
نیویورکر از دیدار
خود با این
داوطلبین سخن
می گوید :
"من در چند
هفته قیام
مردم در ماه
فوریه در
بنغازی بودم
.من ساعات
طولانی را با
داوطلبین گذراندم
. هسته اصلی
داوطلبین را
شباب ( جوانان )
تشکیل می دهد که
تظاهراتشان
در ماه فوریه
به قیام منجر
شد . ترکیب
متفاوتی در
بین آنها دیده
می شد . از
دانشجویان
دانشگاه ها در
رشته های علوم
کامپیوتری ،
مهندسی و
پزشکی و
بیکاران و
قلدر های
خیابانی و
کسبه و مکانیک
ها و تجار
میان سال و
کارگران
کمپانی های خارجی
و مترجمین و
سربازان سابق
که حالا تفنگ
های خود را به
رنگ سبز و
سیاه و قرمز
منقش کرده بودند
که پرچم لیبی
قبل از به
قدرت رسیدن
قذافی بود
دربین آنها
دیده می شدند"
(۲)
جان لی
همچنین به
مراسم نماز
جماعت در راس
لانوف اشاره
می کند ومی
گوید
جنگجویان در
این مراسم
شرکت نکردند .
یعنی برخلاف
ادعای قذافی
در وابسته
نشان دادن این
جوانان به
القاعده ، این
جوانان ،
فناتیک
های مذهبی و بنیاد
گرا نیستند .
پیوستن
بعضی از ژنرال
های ارتش لیبی
به نیروهای
داوطلب ،
اوضاع را باز
هم پیچیده تر
می کند .بعضی
از ژنرال های
عالی رتبه
ازتش لیبی پس
از قیام به
داوطلبین
پیوستند .یکی
از این ژنرال
ها ،
عبدالفاتح
یونس وزیر
کشور قذافی و
فرمانده
نیروهای ویژه
لیبی بود
.علیرغم ابراز
وفاداری به
داوطلبین ،
نیروهای شباب
به این شخص
زیاد اطمینان
ندارند .ژنرال
دیگر کلنل
خلیفه هف تیر
است که در دوران
جنگ لیبی – چاد در دهه ۱۹۸۰
به دلیل
موفقیت هایی
که به دست
آورد از سوی
قذافی
قهرمان جنگ
نامیده شد .
خلیفه بعدا علیه
قذافی موضع
گرفت و از
کشور خارج شد و تا همین
اواخر در
آمریکا بود
.در مناطق
ازاد شده لیبی
، خلیفه هم
مثل
عبدالفاتح در کمپ
مخصوصی مخفی
است .
نتیجه
گیری من این
است که ،
بدنبال سقوط
بن علی در
کشور همسایه
غربی لیبی ، تونس و
رشد مبارزه در
مصر که
سرانجام به
کناره گیری
مبارک از قدرت
منجر شد ،
تظاهرات پر
شور ماه فوریه
در بنغازی اوج
گرفت و به
قیام مسلحانه
فرا رویید .هسته
اصلی تظاهرات
فوریه را
جوانان (شباب)
و دانشجویان
تشکیل می
دادند .دستگاه
پوشالی معمر
قذافی در بنغازی
به سرعت فرو
پاشید و تظاهر
کنندگان مراکز
سرکوب و
پادگان ها را
به کنترل خود
در آوردند .
سربازان و
افسران
بسیاری از
ارتش قذافی به
شورشیان
پیوستند . از
نظر فکری ، تظاهرات
لیبی را می
توان ادامه
همان خطی دانست
که از تونس
همسایه غربی
لیبی آغاز شد
که به سرنگونی
بن علی منجر
شد و بعد در
مصر همسایه شرقی
لیبی به سرنگونی
مبارک
انجامید
.خواسته های تظاهر
کنندگان در
لیبی هم مشابه
خواسته های
تظاهر
کنندگان در دو
کشور مصر و
تونس بود
.سرنگونی نظام
دیکتاتوری و
برقراری
دمکراسی و
شرکت مردم در
اداره امور
خود .رژیم
قذافی در مدت ۴۰
سال حاکمیت
خود در سایه
شعار های ضد
امپریالیستی،
مردم لیبی را
از تمامی حقوق
سیاسی خود
محروم کرده
بود .موضع
گیری های ضد
امپریالیستی
قذافی موجب
شده بود که
نیروهای ترقی
خواه در جهان به
ماهیت ضد
دمکراتیک
رژیم او در
داخل لیبی توجه
نکنند .
ولی
آنچه لیبی را
از مصر و تونس
متمایز می
سازد استقلال
سیاسی رژیم قذافی
از کشور های
سرمایه داری
غربی است .بن
علی و مبارک
با فرمان از
راه دور کناره
گرفتند ولی
چنین
مکانیسمی در مورد
قذافی وجود ندارد
.بر خلاف مصر
که بدون کمک
های مالی و
نظامی آمریکا
که چیزی در
حدود .۵۱
میلیارد دلار
درسال است
قادر به ادامه
حرکت نیست ،
رژیم لیبی با
اتکا به درآمد
سرشار نفت ،
احتیاجی به کمک
های مالی
کشورهای
امپریالیستی
ندارد .به منظور
حفظ نظام و
قبل از آنکه
شعله های
انقلاب مردم
اوج بگیرد و
اوضاع را غیر
قابل کنترل
کند با
صلاحدید
اربابان
امپریالیست ،دیکتاتور
های مصر و
تونس از قدرت
کناره گرفتند ولی فرمان
های از راه
دور در مورد
قذافی ،
مثل بن علی و
مبارک کار نمی
کند . او ایستاده
است و مقاومت
می کند
.علیرغم آنکه
قذافی در چند
سال گذشته
سیاست خارجی
اش را تغییر
داد و
به قربانیان
حادثه لاکربی
مبالغ گزافی
پرداخت ، در های
کشور را بروی
کمپانی های
بزرگ امپریالیستی
باز کرده و به
برنامه اتمی
اش خاتمه داده
بود ، این
تغییر سیاست
نیز موجب نشد
که
امپریالیست ها
دست قذافی را
مثل حاکم
بحرین که به
سلاخی مردم
بحرین مشغول
است بفشارند .
در صحنه بازی
سیاست
امپریالیستی
، قذافی مهره
نامناسبی است
که باید
جایگزین شود
.جوانان (شباب )
یا همان
داوطلبین
خواست هایی
مشابه بقیه
جوانان در
کشورهای عربی
به پا خواسته
دارند از تونس
و مصر و یمن و
اردن و بحرین
و حالا در سوریه
. این خواست ها
عبارتند از :
سرنگونی یک نظام
دیکتاتور ؛
برقراری یک
دمکراسی
عادلانه که
شرکت توده های
مردم در امر
تصمیم گیری را
تضمین کند و تفسیم
عادلانه ثروت . اما
کشور های
امپریالیستی
سعی می کنند
با توجه به
ضعف نیروهای
داوطلب در
مقابل
نیروهای قذافی
آنها را به
زیر چتر خود
در آورند
.اعزام ژنرال
های تبعیدی در
نمک خوابانده
و کارشناسان امنیتی ، تاسیس
کمپ های مخفی
نظامی
همه در
راستای چنین
سیاستی به پیش
می روند . این که
در آینده چه
اتفاقی خواهد
افتاد ، آیا
شور انقلابی
داوطلبین و
هسته مرکزی آن
شباب در بازی
های
امپریالیستی
مضمحل خواهد
شد ؟ آیا داوطلبین
قادر خواهند
بود استقلال
خود را حفظ کرده
و نیروهای
ناتو را از
کشور خود بیرون
کنند
هنوز روشن
نیست .ولی آن
دسته از چپ
هایی که پس از
تصویب
قطعنامه
سازمان ملل در
مورد کنترل
حریم هوایی
لیبی یک شبه و
ناگهانی به
نیروهای
انقلابی ضد
قذافی پشت
کرده و همه آن
ها را عوامل
امپریالیست
معرفی کردند
می بایست در
برخورد خود به
نیروهای
داوطلب در لیبی
نگاهی دوباره
بیندازند . و
نکته آخر این
سوال که اگر
در کشور هایی
مثل لیبی یا
تونس و سوریه
و ایران اگر
در خلا
و یا ضعف
حضور ماشین
سرکوب این
رژیم ها ، این
امکان ایجاد شود
که نیروهای
مخالف مسلح
شوند و در
منطقه ای از
کشور ، قدرت
را در
همان منطقه
خودبدست بگیرند
آیا باید از
این امکانات
استفاده کرد ؟ آیا
مثال بنغازی
شباهت هایی به
سنندج
در فروردین ۵۸
ندارد ؟ بدیهی
است که رژیم
های حاکم با
تمام قوا برای
سرکوب می آیند
. بدیهی
است که
بازیگران
سیاسی در صحنه
جهانی ناظران
بی تفاوتی
نخواند بود .
امکان دارد
مثال بن غازی در
جایی دیگر در
ایران تکرار
شود .در
اینصورت چه
باید کرد ؟ آیا
باید رفت و
قدرت منطقه ای
- شهری را گرفت
و پیه بازی در
سیاست های
جهانی را به
تن مالید ؟
صادق
افروز
سوم آپریل ۲۰۱۱
1.
http://rahekargar.net/browsf.php?cId=1059&Id=130&pgn=
2.
http://www.newyorker.com/talk/comment/2011/04/04/110404taco_talk_anderson