در
مدرسهی
طبیعت چه میگذشت؟
فاطمه
عادل
اتفاقی
که در سال
۱۳۹۲ افتاد،
یعنی مجوزی که
سازمان محیط
زیست برای
آغاز مدارس
طبیعت در ایران
صادر کرد،
برای من که
همیشه به
عنوان معلم،
منتقد روند
آموزشی مدارس
بودم، رخداد
مهمی بود. به
نظرم رسید که
حالا می توانم
با کار کردن
در مدارس
طبیعت، کاری
برای کودکانی
انجام دهم که
بار یادگیری
در مدارس عادی
برای دوششان
سنگین بود. در
مدارس طبیعت
دیگر یادگیری
محفوظات مطرح
نیست بلکه
آموزش از راه
تجربه است که
بچه ها را با
طبیعت و زندگی
آشنا میکند.
حالا که مدارس
طبیعت به
دلایلی مبهم تعطیل
شدهاند،
بسیاری از من
میپرسند
معلمی در آن
جا چطور تجربهای
بود؟
پاسخ
من این است که
در مدارس
طبیعت کسی به
نام معلم وجود
نداشت بلکه ما
تسهیلگرانی
بودیم که
امکان بازی و
تخیل و کاوش
شاد و رهای
کودکان را در
محیطی امن
فراهم میکردیم.
کمک میکردیم
استعدادهای
حرکتی خود را
بشناسند و از
محرکهای
عاطفی برای
درک طبیعت و
جریان هستی
بهره برند.
معلم تمامی ما
چه تسهیلگران
و چه کودکان،
طبیعت بود و
کار من به
عنوان تسهیلگر،
کمک به پرورش
عشق به طبیعت
در نهاد
کودکان.
مدرسهی
طبیعت در
دنیا، پدیدهای
رایج است.
حدود چهل هزار
مدرسهی سبز
در دنیا وجود
دارد.
کشورهایی مثل
سوئد و فنلاند
و نروژ و
آمریکا سابقهی
طولانی در
ایجاد مدارس
طبیعت دارند.
در این کشورها
مدارس طبیعت
با نامهایNature School یا Forest School،
در مواردی تا
سن هجده سالگی
با آزاد
گذاشتن کودکان
در دامان
طبیعت، به
آموزش آنان میپردازند.
این ایده در
ایران به همت
دکتر عبدالحسین
وهابزاده،
بومشناس و
فعال محیطزیست،
بومی شد و
وقتی اولبار
در سال ۹۳
نخستین مدرسهی
طبیعت در مشهد
آغاز به کار
کرد، مادر و
پدرهای
بسیاری ار آن
استقبال
کردند و این
مدارس در
شهرهای ایران
گسترش یافت.
در
مدرسهی
طبیعت، ما
تسهیلگران
از محیط زیست
و مفاهیمی چون
گرم شدن زمین
و آلودگیهای
محیط زیستی و
اخبار
ناخوشایندی
چون شکار حیوانات
و کاهش تنوع
زیستی چیزی به
کودکان نمیگفتیم.
وقت برای
شنیدن
ناگوارها و
فاجعهای که
بزرگسالان
برای محیط
زیست رقم زدهاند،
بسیار است.
کار ما
یاددادن
محفوظات نبود بلکه
باید فقط به
عنوان یک
مراقب
کنارشان میبودیم
تا خودشان
طبیعت را
تجربه کنند.
با دستان خود
اسباببازی
بسازند. با
حیوانات اهلی
در تماس باشند
و ساز و کار
چرخهی طبیعی
را با وجود
خود لمس و با
چشمان خود تماشا
کنند. بازی
برای کودکان
تمرین زندگی
است و در مدارس
طبیعت این
امکان فراهم
آمده بود که
کودکان در
ساعاتی از وقت
مدرسه عادی
نزد ما بیایند
و با حضور در
طبیعت، که میل
و علاقهشان
بود، خلاقیتشان
بارورتر شود.
آرزوی من این
بود که مانند
بسیاری
کشورهای
دنیا، مدرسهی
طبیعت به
عنوان نوعی
مدرسهی رسمی
جا بیفتد و
حتا روزی
جایگزین
مدارس ابتدایی
فعلی شود اما
طبیعی است که
رسیدن به این آرزو
مستلزم
پیمودن راهی
طولانی بود که
با استقبال
والدین و بچهها،
به خوبی آغاز
شده بود. در
مدارس طبیعت
ایران کودکان
سه تا دوازده
ساله پذیرش میشدند
چون به اعتقاد
ما، تا قبل از
دوازده سالگی است
که خوی کاوش و
خلاقیت در بچهها
میتواند رشد
کند، بی انکه
یادگیری
محفوظات به روش
مرسوم در
مدارس
ابتدایی
عادتشان شود و
از کشف و
خلاقیت
دورشان کند.
در
اندکزمانی
مدارس طبیعت
با استقبال
مادر و پدرهایی
مواجه شد که
سیستم
یادگیری در
مدارس را برای
کودکان خود کافی
نمیدیدند. من
کنار بچههایی
قرار گرفتم که
گاهی هراس و
اضطراب داشتند.
کودکی را دیدم
که از همهچیز،
از انسان و
حیوان و نور و
تاریکی در
هراس بود. روز
اول فکر کردم
باید چه کنم؟
و طبیعت جواب
مرا در خود
داشت: باید
صبر میکردم و
به او نشان میدادم
کنارش هستم و
هرجا و هروقت
به کمک من نیاز
داشته باشد در
دسترسش خواهم
بود. ساعات
طولانی با هم
حرکات
حیوانات باغ
مدرسه را
تماشا کردیم و
منتظر به گل
نشستن یک گیاه
ماندیم. او در عرض
چند ماه از
ترس فاصله
گرفته بود و
خودش میل داشت
تجربه کند.
اتفاقی که
تصور میکنم
در یک مدرسه
از نوع مدارسی
که من سالها
درشان معلم
بودم، به
راحتی رخ نمیداد.
مدرسهی
طبیعت دیوار
نداشت و تنها
به وسیلهی
چند طناب
مرزبندی شده
بود. دیوار
نداشتن مدرسه
یکی از قوانین
بود. اصلا
قرار بود
مفهوم دیوار
وارد ذهن کودکان
نشود.
من،
تسهیلگر
مدرسهی
طبیعت، همراه
کودکان تماشا
میکردم. کارم
گاهی گشودن
دریچهای به
آگاهی و گاهی
بستن دریچهای
دیگر برای
رسیدن به راهکاری
بدیعتر بود.
کودکان میباید
در مسیر
استقلال
فردی، راههای
جدیدی را برای
رسیدن به هدفی
امتحان میکردند.
من نباید در
مشاهدات آنها
دخالتی میکردم.
کار من فقط و
فقط مشاهده و
یاری بود.
مشاهدهی
کودکان و
امکانات در
دسترسشان
قرار دادن و یاری
رساندن به آنها
در وقت
اضطرار.
مدرسهی
طبیعت در واقع
باغی بود که
با انواع
وسایل و فضاهای
بازی و
اکتشاف،
تجهیز شده
بود. در گوشهای،
مکانی برای شنبازی
و جایی دیگر،
طنابهایی که
بههم بافته
شده بودند یا
به درختان باغ
وصل شده بودند
تا کودکان با
بالا رفتن از
آنها، تعادل
میان بدن و
مغز را یاد
بگیرند. وسایل
نقاشی و ابزار
سادهی نجاری
مهیا بود و
کودکان هرچه
دوست داشتند برای
بازی انتخاب
میکردند.
تنها خط قرمز
موجود، ایمنی
بود و تسهیلگر
باید از
کودکان
مراقبت میکرد
تا ایمنیشان
به خطر جدی
نیفتد، ضمن
اینکه مجاز
نبود در روند
کشف و مشاهدهی
کودک دخالتی
کند یا او را
وادار به
انجام کاری
کند. کودکان
باید از چند
قانون ساده
تبعیت میکردند:
رعایت ایمنی،
بازی در
محدودهی
مدرسه و رعایت
نظم. مدرسهی
طبیعت دیوار
نداشت و تنها
به وسیلهی
چند طناب
مرزبندی شده
بود. دیوار
نداشتن مدرسه
یکی از قوانین
بود. اصلا
قرار بود
مفهوم دیوار
وارد ذهن
کودکان نشود.
امروزه
کودکان در
خانوادههایی
کوچک و در
آپارتمانهایی
کوچکتر با
چشمانداز
دیوارهای
سیمانی و
بتونی، وقت
خود را به
تلویزیون و
بازیهای
کامپیوتری میگذرانند.
روند
شهرنشینی
موجب شده
کودکان از طبیعت
دور شوند. اینجا
اما در مدارس
طبیعت بچهها
میان درخت و
آب و خاک میتوانستند
گل و گیاه
بکارند و به
گیاه خود رسیدگی
کنند تا به گل
و میوه
بنشیند. آنها
گندم آرد میکردند
و خودشان نان
میپختند. بچههای
بسیاری بودند
که صبح زود با
اشتیاق از خواب
بیدار میشدند
و به مدرسهی
طبیعت میآمدند
و والدین
بسیاری، که
برای حضور
بیشتر فرزندانشان
در مدرسهی
طبیعت، از
ساعات حضور آنها
در مدرسهی
عادی کاسته
بودند.
بارها
شاهد بودم که
کودکان
بسیاری از
حیوانات اهلی
هراس دارند.
به نظرم این
هراس طبیعی است.
تاریخ
اجتماعی ما،
تاریخ
مردمانی است
که چندان با
حیوانات دوست
و مهربان
نبودهاند. سگ
نجس شمرده شده
و گربه نحس. نه
تنها کودکان
ما، که بسیاری
از خود ما هم
از حیوانات
هراس داریم.
در مدرسهی
طبیعت کودکان
در اطراف خود
حیوانات اهلی
را میدیدند.
از گاو و
گوسفند تا مرغ
و گربه. کودک
میدید که
حیوان عضوی از
طبیعت است و
دشمن او نیست.
کمکم بدون
اینکه اجبار
و فشاری بر
خود حس کنند
به حیوانات نزدیک
می شدند و
لمسشان میکردند.
این قسمتی مهم
از دوستی بچهها
با طبیعت بود.
آن جا از
اسباببازیهای
پلاستیکی و
کارخانهای
خبری نبود. هر
کودک میباید
اسباب بازیهایی
را که دوست
داشت، خودش میساخت.
با چوب و
وسایل کمکی
برای خودشان
قایق و خانه و
پارو میساختند
و در تخیلات
خلاقانهشان
راهی برای
رسیدن به چیزی
که میخواستند
مییافتند.
بازی،
تمرین زندگی
است. من و
کودکانم کنار
هم زندگی را
آنطور که میخواستیم
و حق ما بود
تعریف میکردیم:
زندگیِ با
نشاطی که به
ما فرصت میداد
از دیوارهای
بلند آموزش
رسمی بگذریم و
شادی و خلاقیت
و طبیعت را با
دستان و
چشمانمان
تماشا و لمس
کنیم.
.................
برگرفته
از:«آسو»
https://www.aasoo.org/fa/notes/2268
......................................................
در
جستجو چرایی
تعطیلی
"مدرسه طبیعت"
گفتگو
با محمد درویش
و شاهدان
میدانی:
«مدرسه
طبیعت مزیت
منحصر به فردی
بود که در هیچ
یک از کشورهای
منطقه وجود
نداشت.
توانسته
بودیم شغل پایدار
ایجاد کنیم؛
آنهم بدون
آلودگی هوا و
تخریب محیط
زیست و صرف
انرژی ناپاک.
اما الان آن
را نابود
کردیم. اعتماد
ملی را نابود
کردیم.»
فرارو-
یک دوستدار
طبیعت؛ مدارس
طبیعت رسما تعطیل
شد. شاید روزی
برای فرزندم
تعریف کنم در ایران
روزی دولتی
روی کار آمد
که یک معاون
رییس جمهورش
به مدارس
طبیعت وام داد
و در کنار دفترش
یک مدرسه
طبیعت داشت و
دیگری تعطیلش
کرد. قطعا او
هم مثل من
حیران میشود.
اما واقعا
ماجرا چیست؟
چیزی
که من از حرفهای
روز سه شنبه
رییس سازمان
محیط زیست
فهمیدم این
بود که به سه
دلیل این
مدارس تعطیل
شد. اول اینکه
این مدارس
غیرقانونی
بودند و مجوز
رسمی نداشتند
و اگر بچهها
آسیبی میدیدند
باید رئیس
سازمان (یعنی
خود ایشان)
دیه میداد یا
زندان میرفت.
دوم
اینکه به
گفته کلانتری
این مدارس طبق
فتوای مراجع
غیرشرعی
بودند و مراجع
تشخیص دادند
این مدارس
ایدئولوژی
غیردینی
داشتند، چون
سگ و گربه در
این مدارس
خواهر و برادر
میشدند و بر
اساس این حکم
اگر قانونی هم
بود باید
تعطیل میشدند.
مشکل
سوم اینکه به
گفته کلانتری
وزارت
اطلاعات
اعلام کرده دو
نفر از کسانی
که این مدارس
را تشکیل دادند
و مجوز دادند
جزو اعضای حزب
توده بودند و
صلاحیت این
کار را
نداشتند. به
گفته او یکی
از این افراد
شبانهروز در
تلویزیون
صحبت میکند!
مشخص نیست
منظور کلانتری،
وهاب زاده،
موسس مدارس
طیعت است یا خیر.
حرف
حق در مورد
مدرسه طبیعت
چیست؟
عیسی
کلانتری در
نشست خبری روز
سه شنبه
قصه
از کجا شروع
شد؟ یک سابقه
چند
سالی میشود
که از دوست و
آشنا و
مسئولین در
مورد مدرسه
طبیعت میشنوم.
اما این حرفهای
کلانتری خیلی
برایم تازگی
داشت. برای
همین سراغ چند
نفر رفتم تا ببینم
ماجرا چیست و
سه دلیل آقای
کلانتری تا چه
حد صحت و سقم
دارد. اما اول
در مورد مدرسه
طبیعت بگویم
که هدف این
مدارس آشنایی
و دوستی بچهها
با طبیعت است
و در این
مدارس بچهها
به طبیعت میروند
با حیوانات و
گیاهان دوست
میشوند و
بازی میکنند.
اولین مدرسه
طبیعت در
ایران در سال
۱۳۹۳ تاسیس شد
و تعداد این
مدارس تا سال
۱۳۹۶ به حدود
۸۰ مدرسه در
استانهای
مختلف رسید.
اولین
چیزی که
کلانتری در
مورد مدارس
طبیعت گفت غیر
قانونی بودن
آنهاست. این
در حالی است که
یکی از مدارس
آنها در پارک
پردیسان در
کنار دفتر
رییس سازمان
حفاظت محیط
واقع شده بود؛
جایی که
معصومه ابتکار
رییس قبلی این
سازمان مجوز
مدرسه طبیعت
را صادر کرد.
شاید بهترین
گزینه برای
پاسخ به سوال
من در مورد
قانونی یا غیر
قانونی بودن
این مدارس
خانم ابتکار
بود. چند بار
با ایشان تماس
گرفتم، هرچند
پاسخ تماس
ندادن در بین
مسئولین ما
روال است، اما
این بار تلفن
ریجکت شد.
بعد
از آن سراغ
حسین وهابزاده،
مؤسس مدارس
طبیعت و طبیعت
شناس مشهور ایران
رفتم. پیشتر
همکاران او به
من گفته بودند
در شرایط فعلی
تمایلی به
اظهار نظر
ندارند. تلفنش
خاموش بود،
ولی تلگرامی
جواب پیامم را
داد: «بگذارید
برای وقتی
دیگر. اصلا
تمایلی به
اظهار نظر در
این موقع
ندارم. ممنونم
از لطف شما.»
در
اوایل دهه ۹۰،
سازمان حفاظت
از محیط زیست،
تفاهمنامهای
با وزارت
آموزش و پرورش
در مورد منشور
مدارس جم یا
مدارس جامع
محیط زیستی به
امضا رساند.
در زمان
فعالیت این
مدارس مجوز
مدارس طبیعت
را سازمان
حفاظت محیط
زیست صادر میکرد.
این سازمان
همچنین بر
محتوای
آموزشی این مدارس
هم نظارت میکرد.
۷۷ مدرسه
طبیعت با
مسئولیت
معصومه ابتکار
شکل گرفته
است.
سید
محمد جواد
ابطحی، عضو
کمیسیون
آموزش مجلس و
عضو جبهه
پایداری که
مخالفت خود را
با مدارس
طبیعت اعلام
کرده ماه
گذشته گفت این
مدارس از
سازمان محیط
زیست مجوز
گرفته، اما از
سیکل قانونی
عبور نکرده
است. گفتنی
است از دو سال پیش
تاکنون هیچ
مجوز جدیدی از
سوی سازمان
محیط زیست
برای این
مدارس صادر
نشده است. ظرف
یکسال گذشته
بیش از نیمی
از این مدارس
تعطیل شده
بودند و اکنون
آقای کلانتری
بدون اعلام
قبلی مجوز
بقیه مدارس را
هم لغو کرده
است.
پیش از این
سازمان حفاظت
از محیط زیست برای
برپایی این
مدارس صد
میلیون تومان
وام با
بازپرداخت ۶۰
ماهه و سود
چهار درصد
پرداخت میکرد.
حسین
وهابزاده،
طبیعتشناس و
مؤسس مدارس
طبیعت در
ایران، در
آخرین گفتگوی
خود با رسانهها
به خبرنگار
شرق گفت: «ما
برای مشخصکردن
وضعیت این
مدارس، موضوع
را از مجلس
شورای
اسلامی،
وزارت آموزش و
پرورش و
سازمان حفاظت
از محیط زیست
پیگیری کردهایم.
جلسات زیادی
برای رئیس
شورای آموزش و
پرورش گذاشتهایم،
اما عملا کاری
پیش نبردهایم.
همه در لفظ به
ما میگویند
مدارس طبیعت
گمشده ماست،
وزیر آموزش و پرورش
میگویند ما
اجازه نمیدهیم
مدارس طبیعت
تعطیل بشوند،
اما برای مثال
مدرسه کاویکنج
مشهد که اولین
مدرسه طبیعت
ایران بود، با
"شکایت وزارت
آموزش و
پرورش" تعطیل
شده است.»
در
حالیکه رییس
سازمان حفاظت
محیط زیست از
تودهای بودن
موسسین و غیر
شرعی بودن این
مدارس سخن میگوید،
اینکه برخی از
مدارس طبیعت
با شکایت آموزش
و پرورش لغو
مجوز شده اند
هم قابل توجه
است. رضوان
حکیمزاده، معاون
وزیر آموزش و
پرورش، اول
مرداد گفته
بود: «در
مدیریت
یکپارچه
ایجاد مدارس
طبیعت امری غیر
قانونی است،
زیرا اهداف
این مدارس با
دین اسلام
سازگار نیست.»
حکیم
زاده توضیح
نداد کدام
اهداف مدرسه
طبیعت با
اسلام سازگار
نیست اما
اعلام کرد:
«اکنون سازمان
حفاظت محیط
زیست مقصر
است».
بانیان
مدارس طبیعت
ایراد آموزش و
پرورش را نمیپذیرند
و میگویند
اصولا آموزشی
در کار نیست.
محسن مشارزاده،
مدیر مدرسه
کاوی کنج مشهد
که مهر سال ۹۷
تعطیل شد میگوید
دستور پلمب از
سوی دادستانی
و همراه با شکایت
آموزش پرورش
بوده است. در
حالیکه ما
اصلا کار
آموزشی نمیکنیم.
«مأمور پلمب
دنبال کلاس میگشت
که پلمب کند،
اما ما فقط
باغ داریم.»
او
میگوید
«درباره مجوز
هم اعلام
کردیم که سه
مجوز از
سازمان محیط
زیست داریم و
حتی آخرین
مجوز ما بدون
تاریخ است که
مشخص شد
سازمان حفاظت
محیط زیست
بدون اعلام به
ما مجوز ما را
باطل کرده
است». به گفته
مدیر مدرسه
کاوی کنج، با
تعطیلشدن
این مدرسه ۲۵
نفر بیکار
شدند: «ما ۳۰۰
میلیون هزینه
کرده بودیم».
مشارزاده میگوید
وزیر که به
مشهد آمدند،
گفتند نمیگذارم
مدارس طبیعتی
که با مجوز
محیط زیست کار
میکنند،
تعطیل شوند.
«اما همه ما را
سر میدوانند.»
در
بین سه دلیل
کلانتری پی
بردن به
جزییات مساله
تودهای بودن
موسسان مدرسه
طبیعت برای من
سختترین کار
ممکن بود.
مدیر کل اسبق
دفتر مشارکتهای
مردمی سازمان
حفاظت محیط
زیست میگوید
کاش آقای
کلانتری از او
نام میبرد.
«آخر این چه
تودهای است
که شبانه روز
در رسانه ملی
حضور دارد؟».
سابقه وهاب
زاده نشان میدهد
در دوران جنگ
سرد و اوج
اختلاف شوروی
و آمریکا او
در دانشگاههای
آمریکا و
اسکاتلند درس
محیط زیست میخوانده
است. همچنین
وهابزاده در
سال ۱۳۸۴
برنده جایزه
ملی محیط زیست
ایران شد و در
سال ۸۵ جایز
مهرگان علم
برای کتاب
«تنوع حیات» به
او اهدا شد. وی
همچنین در سال
۱۳۸۷ از سوی
شهرداری
تهران به
عنوان یکی از
سی خادم محیط
زیست ایران
معرفی شد. در
سال ۹۴ نیز به
دلیل چهل سال
تدریس، پژوهش
و ترجمه در
حوزه علوم
زیستی جایزه ترویج
علم را دریافت
کرد.
حرفهای
روز سه شنبه
کلانتری من را
به یاد سخنان
یک ماه پیش
سید محمد جواد
ابطحی انداخت.
این عضو جبهه
پایداری که
خرداد امسال
نامه او در
ماجرای دختر
افغانستانی
خمینی شهر
جنجالیهای
زیادی به
همراه داشت؛
اظهار داشت:
«مؤسس این
مدارس سابقه
عضویت در
سازمان چریکهای
فدایی خلق
داشته و در
سال ۶۲ دستگیر
شده و سابقه
زندان دارد».
عضو کمیسیون
آموزش مجلس
همچنین گفت:
«عمده این
مدارس پیگیر
سند ۲۰۳۰
هستند و حتی دانش
آموزان تا ۱۲
سال در استخرهای
مختلط در ساعت
شنا باهم
تعلیم میدیدند».
در
مورد اینکه
جزییات فتاوی
مراجع که
کلانتری از آنها
سخن گفت چیست
به جایی
نرسیدم. محمد
درویش معتقد
است اگر مراجع
فتوا داده
بودند مثل
ماجرای
دوچرخه سواری
خانمها
خودشان اعلام
میکردند. در
مورد تودهای
بودن وهاب
زاده کار از
این هم
دشوارتر است.
فکر
کردم با فرض
اینکه چنین
مسائلی هم
وجود داشته
باشد باید ببینیم
دقیقا در
مدارس طبیعت
چه اتفاقی
میافتاده.
شاید اینگونه
بتوان کمی
ماجرا را روشن
کرد. در شبکههای
اجتماعی پیامهای
زیادی در
مخالفت با
تعطیلی مدارس
طبیعت دیدم.
آیا آموزش خاص
و
ایدئولوژیکی
به بچهها
داده میشد؟
آیا آموزههای
استالین و تقی
ارانی به این
مدارس راه
پیدا کرده
بود؟ تسهیل
گران (معادل
مربی یا معلم
در این مدارس)
از فیلترهای
حزب توده گذر
کرده اند؟
علیرضا
یک ماه پیش به
دنبال کار در
مدارس طبیعت
بوده است و در
یک بازه زمانی
کوتاه ۴ مدرسه
طبیعت در
استان گیلان
را بررسی کرده
است. او میگوید
هیچ نوع آموزشی
در این مدارس
داده نمیشد
که بخواهد
ایدئولوژیک
باشد. علیرضا
به من گفت: «در
مورد تخصص
پرسیدم گفتم
چی باید یاد
بدهم؟ گفتند
تخصص خاصی نمیخواهد.
اینطور است که
هر کس تجربه
زیستهای که
دارد را عرضه
میکند و
اینطور نیست
که ۴ تا درس
محدود را درس
بدهید. مثلا
یکی تیرانداز
بود از مهارتش
استفاده
کردند و... تا اینطوری
بچهها
خودشان علاقه
خود را پیدا
کنند.»
علیرضا
میگوید دو تا
از مدارس
طبیعت تعطیل
شده بود. وقتی
او به یکی از
مدارس طبیعت
روستاهای
رشت میرود یک
خانم و آقا در
مزرعهای به
او میگویند
«از وقتی رییس
جدید آمده
خیلی از مدارس
را تعطیل کرده
است. منتظریم
یک روز ما را
هم تعطیل
کنند». او به یک
مدرسه دیگر میرود
و میشنود:
«گفتند آموزش
و پروش گفته
تفکیک جنسیتی شود
و از نظر درس
هم با سایر
مدرسهها فرق
نکند.»
علیرضا
در آخر به
مدرسه طبیعت
"تی تی" میرود
که فعال بوده
و بچهها را
در حال بازی
میبیند.
علیرضا آن روز
را اینطور
توصیف میکند:
«بچهها روی
سنگ نقاشی میکردند.
سه تا قلمو
بود برای ۵
نفر. این
اولین چالش
بچهها بود که
همکاری را یاد
بگیرند. بچه
ها آمدند با
من بازی کنند؛
گرگم به هوا.
اول فکر کردم
باید ضعیف
بازی کنم و
ملاحظه بچهها
را بکنم. وقتی
شروع کردم با
حداکثر سرعت
میرفتم و یک
دختر ۷، ۸
ساله من را میگرفت.
شگفت زده شدم
او ملاحظه من
را میکرد.
فوتبال و
بارفیکس از
درخت و... از
دیگر بازی های
آنها بود.»
علیرضا
میگوید این
بچهها هم از
لحاظ جسمی هم
ذهنی بالاتر
از سن خود میشدند.
«یک پسر بچه سر
یک چوب را تیز
کرده بود و ته آن
پر چسبانده
بود. سازه او
وقت پرتاب ۲۰
متر میرفت آن
طرفتر بدون
اینکه کسی
چیزی یادش
داده باشد.
بقیه بچهها
هم علاقهمند
میشدند و میآمدند
یاد بگیرند.»
علیرضا
که خود برای
تسهیل گری به
این مدارس میرفت
در مورد نقش
تسهیل گر در
این مدارس به
من گفت: «آنها
فقط مواظب
بودند بچه کار
خطرناکی نکند.
مثلا برای بچههای
سن پایینتر
خودشان چوب را
تیز میکردند
یا اگر در
مورد گیاهی
بچهای سوال
داشت از او میپرسید.همین.»
علیرضا
در مورد حرفهای
کلانتری میگوید
«چون دوست،
دشمن است
شکایت کجا
بریم؟»
فاطمه
دختر بچه اش
را به مدرسه
طبیعت فشم
فرستاده بود و
چند مدیر از
این مدارس را
از نزدیک میشناسد.
او که با توجه
به اعتقادات
مذهبی روی محلی
که بچه اش میرود
حساس است به
من گفت: «من در
مدرسه طبیعت
هیچ چیز غیر
دینی ندیدم،
چون اصلا چنین
بحثهایی
مطرح نبود.
حتی جشنهایی
که میگرفتند
مثل شب یلدا و
نوروز و... در جاهای
عمومی مثل رستوران
بود.» به گفته
فاطمه
«احتمالا مطرح
کردن بحثهای
دینی توسط
رییس جدید
سازمان محیط
زیست خرده
حساب شخصی است
بوده وگرنه
قبلش خانم
ابتکار با این
مدارس همراه
بود.»
از
فاطمه در مورد
اظهار نظر
کلانتری در
مورد خواهر و
برادر شدن سگ
و گربه با بچه
میپرسم. یک
روز برفی را
توضیح میدهد:
«زمستان بود
همه جا برف.
اول بچهها با
هم و محیط
آشنا شدند. یک
سگ آنجا بود
که با بچهها
اشنا بشود و
مواظبشان
باشد. بچهها
باهم رفتن
مسیری پیدا
کنند که به
قله کوه برسند.
یک سری فعالیت
در مسیر
داشتند. باهم
صبحانه درست
کردند، هیزم
جمع کردند و
آتشی روشن
کردند. یکی
کفشش گم شد سگ
براش پیدا
کرد. یعنی
اتفاقاتی که
مربوط به
طبیعت است.»
فاطمه
ادامه میدهد
«چیزهایی که
آقای کلانتری
میگوید را
اصلا من
ندیدم. ایده
اصلی این است
که بچهها
دوست طبیعت
هستند. فقط سگ
نبود فشم که
دورتر بود
گوسفند و... هم داشتند
سگ، چون حالت
محافظ داشت،
بیشتر توی دست
و پا بود.»
ساعت
۱۳.۳۰ روز بعد
از اعلام خبر
تعطیلی مدارس
طبیعت بود که
توانستم محمد
درویش، از
بانیان مدرسه
طبیعت و مدیر
کل اسبق دفتر
مشارکتهای
مردمی سازمان
حفاظت محیط
زیست
را پیدا کنم.
هروقت پشت
تلفن از درویش
میپرسیدم
خوب هستین؟
نمیگفت
ممنون یا سپاس
یا... میگفت:
"خوبم". این
بار تشکر کرد.
او
توضیحاتی در
مورد شیوه کار
مدرسه طبیعت و
تسهیلگران
به من داد. او
میپذیرد
مدرسه طبیعت
هم مثل هرجای
دیگری مشکلاتی
دارد، اما
باید همان
مشکلات را
برطرف کرد نه
اینکه این درختتر
را از ریشه
بکنیم.
درویش
در مورد سخنان
دیروز رییس
سازمان محیط زیست
به من گفت: به
نظر من اینکه
آقای کلانتری اسم
مراجع تقلید
را میآورد
بزرگترین
ضربه را به
نظام جمهوری
اسلامی میزند.
او از مراجع
تقلید هزینه
میکند برای
اینکه بتواند
به مجموعهای
که خودش مخالف
آن است ضربه
بزند. اگر
واقعا مراجع
تقلید در این
حوزه اظهار
نظر کرده
بودند، مثل
دوچرخه سواری
خانمها که
بعضی از مراجه
تقلید گفتند و
پخش شد، در این
زمینه هم پخش
میشد.
او
ادامه داد:
بهتر بود حالا
که کار به
اینجا رسید
ایشان اسم آن
مراجع تقلید
را هم میآوردند.
یا بهتر بود
اسم دو نفری
که میگوید
عضو حزب توده
هستند میآورد.
حزب تودهای
که منقرض شده
و حتی خود
اتحاد جماهیر
شوروی هم
منقرض شده
است. چه کسی
است که عضو
حزب توده است
و هرروز در
تلوزیون
جمهوری
اسلامی صحبت
میکند؟ خب
باید مشخص
شود.
درویش
گفت: نمیشود
همین طور بی
سند حرفی زد.
حرفهایی که
باعث میشود
رسانههای
بیگانه شروع
به مسخره کردن
کل نظام جمهوری
اسلامی کنند
که این نظام
با حضور
کودکان در طبیعت
مشکل دارد.
این اقدامات
خجالت آور است
و انسان تعجب
میکند که یک
فردی که معاون
رییس جمهور
است چنین بدیهیاتی
را در اصول
مدیریت خودش
رعایت نمیکند.
مصلحتهای
ملی را در پای
مصلحت شخصی
ذبح میکند و
این غم انگیز
است.
درویش
در مورد
مشکلات این
مدارس به من
گفـت: نمیگویم
مدارس طبیعت
مشکلی
نداشتند. اما
مگر در مدارس
عادی مشکلی
پیش نمیآید؟
همه جا ممکن
است اتفاقی
بیافتد، ولی
کسی حکم نمیدهد
تعطیل شود. میگویند
آن معلمی که
خاطی بوده را
تنبیه کنید. مدارس
طبیعت هم باید
تلاش میکردیم
درست کنیم. یک
کودک نوپا بود
و باید قوانین
آن را اصلاح
میکردیم نه
اینکه از ریشه
بزنیم.
او
ادامه داد:
ممکن است در
چندتا از
مدارس سگها
رها باشند. میتوانستند
در دستور
العمل مدارس
بگویند سگها
به هیچ عنوان
نباید در
محوطه مدارس
طبیعت باشند
حتی اگر واکسن
زده باشند.
ایراد دیگر
اینکه میگفتند
بچههای ۹
ساله پسر و
دختر باهم آب
بازی میکردند.
اگر این اشکال
دارد بگویند ۹
سال به بالا
مدارس طبیعت
تفکیک جنسیتی
شود یا آب
بازی نکنند.
درویش
گفت: میتوانستند
در دستور
العمل همه اینها
را بیاورند.
در مدارس ما
مگر مشکلی
نیست؟ مگر
ناظم تخلف نمیکند
آیا بی بند و
باری در مدارس
عادی کشور گزارش
نشده است؟
خاطی را تنبیه
میکنند یا از
مدرسه بیرون
میکنند نه
اینکه کل
مفهوم مدرسه
را زیر سوال
ببرند. این
وهن نظام است.
معاون
سابق سازمان
محیط زیست
گفت: گروهی از
مدیران ارشد
آموزش و پرورش
در اجلاسی در
ژاپن شرکت
کرده و به
عنوان بیلان
کار گفته در
کشور ما مدارس
طبیعت به
عنوان اولین
در خاورمیانه
تاسیس شده است
و کلی پز
دادند. چطور
برای خارج از
کشور استفاده
میکنیم
آنوقت داخل
کشور اینگونه
با این هجمهها
مواجه شود؟
درویش
گفت: در اصل در
منشور ۱۵ مادهای
مقام معظم
رهبری تاکید
شده است که
دولت باید به
دنبال آموزشهای
جذاب برای همه
گروههای سنی
برود از جمله
کودکان و
نوجوان.
سازمان محیط
زیست در دوره
خانم ابتکار
بر اساس همین
تاکید مقام معظم
رهبری
تفاهنامهای
با وزارت
آموزش و پرورش
امضا کرد که
این خدمت را
ارایه دهد و
بر اساس اصل
۴۴ قانون
اساسی تلاش
کرد که از بخش
خصوصی
استفاده کند و
اتفاقا
اشتغال خوبی
برای فارغ
التحصیلان
محیط زیست و
آموزش ایجاد کرد.
خیلیها
آمدند و به
حرف دولت
جمهوری
اسلامی
اعتماد کردند
و سرمایه
گذاری کردند.
آنها هم نگاه
نمیکنند که
نماینده
جمهوری
اسلامی
معصومه ابتکار
است یا
کلانتری.
انتظار
ندارند وقتی
رییس عوض میشود
بگویند همه
اینها باطل
شد. این اتفاق
عجیب و غریب
است و به نظرم
نهادهای
نظارتی و
حاکمیت باید
سازمان محیط
زیست و معاون
رییس جمهور را
بازخواست
کنند که چرا
از این ادبیات
استفاده کرده
است؟
درویش
گفت: در مدرسه
طبیعت از ۴
سال تا ۱۲ سال
را میپذیرند.
از ۴ تا ۷ سال
هرروز میتوانند
بیایند، از ۷
سال تا ۱۲ سال
روزهای
پنجشنبه. هیچ
نوع آموزش
وجود ندارد و
بچهها میتوانند
بروند در دل
طبیعت، گل
بازی و خاک
بازی کنند
شاهد رشد و
نمو گیاهان و
جانوران
باشند و به
این ترتیب
خودشان پاسخ
پرسشها را
کشف کنند. لذت
کشف کردن و
بازی کردن در
طبیعت را به
دست بیاورند.
مطالعات نشان
میدهد تا ۲۵
درصد یادگیری
آنها افزایش
داشته و ۴۰
درصد بیش
فعالی آنها
کاهش پیدا
کرده است.
این
فعال محیط
زیست گفت:
تمام مادران و
پدرانی که بچههای
خود را به این
مدارس آوردند
به همین دلیل است
که از آن
حمایت کردند.
چون میدیدند
رفتار بچهها
بهتر میشود،
اعتماد به نفس
بچهها
بالاتر میرود.
شادتر هستند،
میتوانند
مشکلاتشان را
خودشان حلل
کنند، زود قهر
نمیکنند، هر
غذایی را میخورند.
این
کنشگر طبیعت
ادامه داد:
اینها
اتفاقاتی است
که در محیط
مدارس طبیعت
رخ داده و
مدارس طبیعت
کمک میکرده
نسل خلاق تری
را تربیت
کنیم. نسلی که
وقتی بزرگ میشود
زباله را در
طبیعت رها
نکند، چون
عاشق طبیعت
است. نرود
کنار لاشه خون
آلود یک حیوان
به دوربین
نگاه کند و
خودش را
شکارچی اعلام
کند. در برابر
آتش سوزی جنگل
بی تفاوت
نباشد و در پیشگاه
او دیگر هیچ
گیاهی علف هرز
نباشد نه هیچ جاندرای
زیانکار.
درویش
گفت: مدرسه
طبیعت بر اساس
مفهوم قرآن که
میگوید همه
آن چیزی که
پروردگار
مهربان خلق
کرده است
محترم است و
ما باید قدر
آن را بدانیم
شکل گرفته
است.
جهان،
چون خط و خال و
چشم و ابروست
که هر آن
چیزی به جای
خود نیکوست
این
آموزه اصلی
مدرسه طبیعت
است که آیت
الله شبستری
در این رابطه
این شعر را با
این مضمون سروده
است.
او
گفت: «تسهیل گرهایی
که در مدارس
طبیعت هستند
اصلا نباید
هیچ نوع
آموزشی بدهند.
آنها در
طبیعت هستند
برای اینکه
بچهها "به
خودشان به
دیگران و به
طبیعت" آسیب
نزنند. فقط در
این سه مورد
است که دخالت
میکنند. غیر
از این سه
مورد آنها
ناظر هستند که
بچهها بازی
کنند. این
روشی است که
۳۰ سال پیش در
اسکاندیناوی
شروع شد. ما با
تجربیاتی که
وجود داشت بر
اساس تنوع
استانی و
اقلیمی که در
۳۱ استان کشور
داریم بومی
سازی کردیم.
مدرسه طبیعت قشم
با رشت یکسان
نبود. نوع
سازه و گونهها
وحیوانات و... »
درویش
در پایان گفت:
«چنین مزیت
منحصر به فردی
در هیچ یک از
کشورهای
منطقه وجود
نداشت.
توانسته
بودیم شغل پایدار
ایجاد کنیم
آنهم بدون
آلودگی هوا و
تخریب محیط
زیست و صرف
انرژی ناپاک.
اما الان آن
را نابود
کردیم. اعتماد
ملی را نابود
کردیم. بعد
همه هم به اسم
اسلام. این یک
ظلم مضاعف در
حق اسلام است.»
درویش
گوشی را قطع
میکند. خسته
شدم. می خواهم
سریع گزارش را
تمام کنم و از
دفتر بزنم
بیرون. یاد
خاطره علیرضا
از مدرسه
طبیعت رشت
افتادم: «وقتی
زنگ مدرسه
طبیعت خورد
همه بچهها با
ناراحتی
مدرسه را ترک
کردند؛
آرزویی که همه
ما داشتیم.»
تاریخ
انتشار: ۱۲:۰۱ -
۲۵ مرداد
۱۳۹۸
..................................................................
تعطیلی
مدارس طبیعت و
مجازات آنها
که میگویند:
'طوفانی
در راه است'
سپهر
قاسمی
روزنامه
نگار
22 اوت 2019 - 31 مرداد
1398
سپهر
قاسمی
روزنامه نگار
در یادداشتی
برای صفحه
ناظران به
دلایل بستن
مدارس طبیعت و
امنیتی شدن
حوزه محیط
زیست پرداخته
است.
این
روزها خبر
درباره محیط
زیست ایران
زیاد است،
آخرین آنها
تعطیلشدن
مدارس طبیعت.
مدارسی که با
هدف یادگیری
مهارتهای
زندگی از سال
۱۳۹۲ در ایران
راهاندازی
شدند
این
روزها خبر
درباره محیط
زیست ایران
زیاد است،
آخرین آنها
تعطیلشدن
مدارس طبیعت.
مدارسی که با
هدف یادگیری
مهارتهای
زندگی از سال
۱۳۹۲ در ایران
راهاندازی
شدند.
عیسی
کلانتری،
رئیس سازمان
حفاظت محیط
زیست ایران
چند روز پیش
اعلام کرد
مراجع دینی
مدارس طبیعت
را "غیرشرعی" و
وزارت
اطلاعات،
بنیانگذاران
آن را "تودهای"
میداند و بر
همین اساس حکم
به تعطیلی این
مدرسهها
دادهاند.
از
شروع به کار
مدارس طبیعت
تا امروز حدود
۹۰ مدرسه از
این نوع در
ایران فعال
بودند. اما بر اساس
اعلام سازمان
حفاظت محیط
زیست از دو
سال پیش صدور
مجوز برای
تاسیس این
مدارس متوقف
شده بود.
از
عبدالحسین
وهابزاده،
طبیعتشناس
به عنوان
بنیانگذار
مدارس طبیعت
یاد میشود
اما مشخص نیست
که آیا منظور
وزارت اطلاعات
و رئیس سازمان
حفاظت محیط
زیست از تودهای
بودن
بنیانگذاران
این مدارس
همین شخص باشد
چراکه
کلانتری گفته
"دو نفر از
بنیانگذاران
مدارس طبیعت
که نسبت به صدور
مجوز این
مدارس اقدام
میکردند،
جزو حزب توده
بودهاند و
صلاحیت کار در
این حوزه را
ندارند."
حزب
توده،
بزرگترین حزب
چپگرای
ایران از سال
۱۳۲۰ تشکیل و
و دوبار در سال
های و ۱۳۲۷ و
۱۳۶۲
غیرقانونی
اعلام شد.
این حزب نقش
پررنگی در
اتفاقات
سیاسی و فرهنگی
ایران از ملیشدن
صنعت نفت تا
پیروزی
انقلاب سال ۵۷
داشت.
رئیس
سازمان حفاظت
محیط زیست در
حالی از "غیرقانونی
بودن" از
مدارس گفته که
همین سازمان در
این سالها
وامهای ۱۰۰
میلیون
تومانی با
بازپرداخت ۶۰
ماهه و سود
چهار درصد
برای راهاندازی
این مدارس
پرداخت میکرده
است.
از
زمان حضور
عیسی کلانتری
در سازمان
حفاظت محیط
زیست مجوز
جدیدی هم برای
این مدارس
صادر نشده
است. بر این
اساس به نظر
میرسد شخص
کلانتری هم
چندان علاقهای
به این مدارس
ندارد
تجربه
مدارس طبیعت
در ایران و
جهان
مدارس
طبیعت به طور
کلی در جهان
اینگونه تعریف
شدهاند: "یک
الگوی ارائه
آموزش در فضای
باز که در آن
دانشآموزان
برای یادگیری
مهارتهای
شخصی،
اجتماعی و فنی
از فضاهای
طبیعی بازدید
میکنند." هدف
این شیوه
آموزش رشد
اعتماد به نفس
در کودکان و
جوانان از راه
یادگیری در فضای
طبیعی است.
سابقه
مدارس طبیعت
در دنیا به
بیش از نیمقرن
میرسد و در
حال حاضر
تعدادی زیادی
از این نوع مدارس
در سراسر دنیا
فعالیت میکنند.
زیست سالم،
پایه و اساس
شکلگیری این
مدارس است که
از راه شناخت
نیازهای
عاطفی، جسمی و
اجتماعی
کودکان
راهنماییهایی
را برای زندگی
در کنار طبیعت
به آنها ارائه
میکند. در
این مدارس
دانشآموزان
تجربههایی
را از راه
جستجو و کشف
در طبیعت به
دست میآورد و
زمینه رشد
همهجانبه
آنها فراهم میشود.
در
ایران ظرف
کمتر از ۶ سال
تعداد این مدارس
افزایش
چشمگیری پیدا
کرد.
بنیانگذاران
مدارس طبیعت
در ایران هم
هدف تاسیس
آنها را آموزش
کودکان از راه
بازی و بهطور
بیواسطه در
دل طبیعت و
یادگیری
مهارتهای
لازم برای
زندگی میدانند.
از
زمان حضور
عیسی کلانتری
در سازمان
حفاظت محیط
زیست مجوز
جدیدی هم برای
این مدارس
صادر نشده
است. بر این
اساس به نظر
میرسد شخص
کلانتری هم
چندان علاقهای
به این مدارس
ندارد.
برخی
از فعالان
محیط زیستی
مانند محمد
درویش که از
مسئولان سابق
سازمان محیط
زیست است هم در
گفتگویی به
این موضوع
اشاره کرده و
گفته "کلانتری
از مراجع
تقلید هزینه
میکند برای
اینکه بتواند
به مجموعهای
که خودش مخالف
آن است ضربه
بزند."
مجوز
این مدارس در
این سالها از
طرف سازمان
حفاظت محیط
زیست صادر میشده
اما اداره
آنها اغلب به
عهده فعالان
محیط زیستی
بوده است.
فعالانی که در
دو سال گذشته
فشار بر آنها
به صورت گستردهای
افزایش پیدا
کرده است.
حالا سئوال
اینجاست که
چرا چنین
فشارهایی بر
فعالان محیط
زیست وارد میشود
و علت واقعی
تعطیلی مدارس
طبیعت چیست؟
آموزش
خارج از
محتوای رسمی:
عبور از خط
قرمز
مخالفت
با مدارس
طبیعت فقط از
طرف مراجع
دینی و وزارت
اطلاعات
نبوده بلکه در
تمام سالهای
فعالیت این
مدارس، وزارت
آموزش و پرورش
هم با آنها
مخالفت میکرده
است.
اوایل
مردادماه
امسال رضوان
حکیمزاده،
معاون وزیر
آموزش و پرورش
گفته بود: "در مدیریت
یکپارچه
ایجاد مدارس
طبیعت امری
غیرقانونی
است، زیرا
اهداف این
مدارس با دین
اسلام سازگار
نیست."
هدی
نوید ادهم،
رئیس شورای
عالی آموزشوپرورش
هم گفته تعریف
مدرسه در
ادبیات "ما"
مکانی است که
بر اساس "مجوز
آموزشوپرورش
و قوانین و
مقررات آموزشوپرورش"
تشکیل شده
است. اما به
نظر او آنچه
در مدارس
طبیعت اتفاق
میافتد، این
ویژگیها را
ندارد. او این
را هم اضافه
کرده "که اگر
آنها میتوانند
مطابق قوانین
ما عمل کنند،
از ما مجوزی
مثل مدارس
غیرانتفاعی
بگیرند، اما
ما نمیتوانیم
به فعالیتی که
آموزشوپرورش
آن را تأیید
نمیکند، از
طرف این
وزارتخانه
مجوز بدهیم."
این
همان واکنشی
است که وزارت
آموزش و پرورش
و نهادهای
رسمی درگیر با
آموزش در قبال
مدارس
مشارکتی دارند.
در این مدرسهها
به جای
الگوهای از
پیش تعیین شده
برای آموزش،
بر نظام آزاد
و کودک محور
تاکید میشود
و هدف آن
آموزش افرادی
دارای مهارتهای
زندگی به جای
افرادی با
انباشت
اطلاعات است.
اما
نظام آموزشی
کشور با چنین
مدرسههایی
هم مخالفت
است. مسعود
ثقفی، سخنگوی
آموزش و پرورش
شهر تهران
پیشتر گفته
بود آنها اصلا
اینگونه مکانها
را مدرسه به
حساب نمیآورند.
او نظارت بر
این مدارس را
بر عهده اداره
اماکن نیروی
انتظامی
دانسته بود.
خارجشدن
هدایت آموزش
از دستان مقامهای
رسمی و
متکثرشدن
شیوههای
آموزش هرگز در
نظام سیاسی
ایران
پذیرفته نشده
است. حتی در
روزهای
آغازین پس از
انقلاب اسلامی
یکی از اولین
پروژههای
انقلابی،
پاکسازی
دانشگاه و
مدارس بود. تغییر
گسترده کتابهای
علوم انسانی
در سالهای
گذشته برای
کاستن از
میزان غلبه
تفکرات غربی
در کتابهای
درسی از دیگر
تجربههایی
است که نشاندهنده
حساسیت سیستم
آموزشی برای
مجموعه نظام
سیاسی ایران
است.
بسیاری
از پدر و
مادرهای
ایرانی که
باورهای متفاوتی
با باورهای
رسمی دارند
همچنان مجبورند
کودکان خود را
به مدارسی
بفرستند که
ارزشهایی
کاملا متفاوت
با آنچه را در
خانه آموزش به
کودکان آموزش داده
میشود،
تدریس میکنند.
این ابزار
تاثیرگذاری
بر تفکرات و
نگرش دانشآموزان
و افراد جامعه
از طرف دولتها
به سادگی قابل
چشمپوشی
نیست.
حالا
در شرایطی که
موضوع محیط
زیست به یک
بحران
اجتماعی،
اقتصادی و
سیاسی تبدیل
شده است،
آموزشهای
محیطی زیستی
هم تا همین
اندازه مهم و
حساسیتبرانگیز
شدهاند.
بر
اینها باید
افزود که
اساسا در
ایران هرگونه
تجمع افراد
حول محور یک
موضوع مشخص
(چه سیاسی و چه
غیرسیاسی) و
متشکلشدن
افراد خارج از
چارچوبهای
رسمی باعث
نگرانی و
اضطراب
مسئولان میشود.
افزایش
روزافزون
انجمنهای
زیستمحیطی،
مرجعشدن
فعالان این
حوزه در جامعه
و حساسیت
جامعه به حفظ
طبیعت این
نگرانیها را
تشدید میکند.
مدارس طبیعت
هم علاوه بر
اینکه خارج از
چارچوب سنتی
نظام آموزشی
ایران فعالیت
میکردند، میتوانستند
برمبنای آنچه
گفته شد باعث
نگرانیهای
فراوانی در
ساختار قدرت
شوند.
ایران
سرزمینی است
در آستانه
ورشکستگی
آبی، مواجه با
آلودگی شدید
هوا و
ریزگردها، با
جنگلهایی که
احتمالا تا سه
دهه آینده
قسمت عمدهاش
نابود خواهد
شد و مهاجرتهای
زیستمحیطی
که بحرانهای
اجتماعی و
اقتصادی عظیم
تولید میکنند.
خطر
فعالیت محیط
زیستی برای
اقتصاد در
سایه
در
همین احوال با
بحرانیشدن
شرایط زیستمحیطی
در ایران،
فعالیت محیط
زیستی که
پیشتر در نظر
دولت و
نهادهای
امنیتی
فعالیتی کمخطر
و بی خطر به
نظر میرسید
به یک موضوع
مهم امنیتی
تبدیل شده
است.
فعالان
محیط زیست
خیلی قبلتر
از آنکه محیط
زیست تبدیل به
موضوعی
امنیتی برای
مسئولان
ایرانی شود
هشدار داده
بودند که بیتوجهی
به طبیعت باعث
ایجاد بحرانهای
اجتماعی و
اقتصادی
خواهد شد.
حساسیت
نهادهای
امنیتی به
موضوع محیط
زیست از زمانی
آغاز شد که
این فعالان
توانستند مردم
را متوجه
حساسیت حفاظت
از طبیعت
کنند. شکلگیری
خواست حفاظت
از طبیعت در
کنار بحرانهای
عظیمی که
تخریب محیط
زیست ایجاد
کرده، منافع
اقتصادی
بسیاری را هم
به خطر میاندازد.
بسیاری
از نهادهای
قدرتمند
انقلابی و
وابسته به
ارکان مختلف
حاکمیت در
ایران فعالیتهای
اقتصادی
گستردهای
دارند که از
قضا بسیاری از
این فعالیتهای
اقتصادی
نابودکننده
محیط زیستاند.
آقای
کلانتری همین
چند ماه پیش
اعلام کرد که
تصمیمگیریهای
بخشهای از
دولت مانند
وزارت
کشاورزی "تحت
تاثیر ارگانهای
نظامی است".
حساسشدن
جامعه نسبت به
محیط زیست و
یا الزام این
بنگاههای
بزرگ اقتصادی
به رعایت
موازین زیستمحیطی
میتواند
ضربه بزرگی به
درآمد کلان
آنها بزند.
بسیاری
از این بنگاههای
اقتصادی
علاوه بر
ثروت، قدرت
فراوانی دارند
و دارای
زیرمجموعههای
اطلاعاتی و
امنیتیاند
که میتوانند
رقیبان و یا
مخالفان خود
را با استفاده
از این
ابزارها از
مقابل بردارند.
ایجاد حساسیت
محیط زیستی به
وسیله آموزش یا
فعالیت در
این حوزه به
قصد آگاهسازی
مردم قطعا از
نگاه بسیاری
از این بازیگران
اقتصادی به
سود آنها نیست
و باید جلوی
این فعالیتها
گرفته شود.
ایران
سرزمینی است
در آستانه
ورشکستگی
آبی، مواجه با
آلودگی شدید
هوا و ریزگردها،
با جنگلهایی
که احتمالا تا
سه دهه آینده
قسمت عمدهاش
نابود خواهد
شد و مهاجرتهای
زیستمحیطی
که بحرانهای
اجتماعی و
اقتصادی عظیم
تولید میکنند.
یک طوفان
سهمگین
اقتصادی و
اجتماعی در پس
این تغییرات
زیست محیطی
آرمیده است،
بادی که همه
را باد خود
خواهد برد،
اما مسئولان
ایران فعلا نه
تنها برای حل
بحران راهحلی
ندارند، بلکه
آنهایی را که
فریاد میزنند
"طوفان در راه
است" مجازات
میکنند.
برگرفته
از:«بی بی سی»
http://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-49435227
...............................................