با
اتحاد و
همبستگی
طبقاتی و بینالمللی
سدّی
مستحکم در
برابرخطر جنگ
وسیاست
های هژمونی
طلبان داخلی و
خارجی ایجاد
کنیم !
علی یوسفی
مناقشه بر
سر برنامه
اتمی جمهوری
اسلامی
به مرحله ای
جدید و
خطرناکی
رسیده است . مذاکرات
اتمی با تهران
عملاً به بن
بست رسیده وهمزمان تحریم
های اقتصادی
شدیدتری از
طرف غرب علیه
ایران وضع شده
اند .
خطر حمله
نظامی به
ایران ، با
توجه به
تهدیدات
همواره باراک
اوباما مبنی
براینکه اگر
جمهوری اسلامی
خواسته های
غرب را اجابت
نکند ، همه
طرح ها از
جمله طرح "
حمله نظامی به
ایران "
همچنان بروی
میزخواهند
بود ، حالا
دیگر بیش از
هرزمانی جدی تر
شده است . در
این میان
رهبران نابخرد
و ضدمردمی
جمهوری
اسلامی به
واقع یکی ازآتشبیاران
جدی وقوع چنین
جنگی بشمار می
روند . تهدیدات
روزمره
جمهوری
اسلامی، از
جمله تهدید به
بستن " تنگه
هرمز" و
برگزاری
مانورهای نظامی
متحدد ، کمک
های فراوانی
به پیشبرد
سیاستهای جنگ
طلبانه
آمریکا و
متحدینش کرده
و می کند . لازم
به تکرار مجدد
نیست که
وقوع چنین جنگی
بی شک علاوه
بر خسارات
جانی و مالی
فراوانش که
بروی مردم
کشورمان وارد
میکند ،
همچنین ضربات
جبران
ناپذیری نیز
بر مبارزات
آزادیخواهانه
وبرابری
طلبانه علیه
رژیم استبدادی
جمهوری
اسلامی وارد
خواهد کرد .
براستی چرا
آمریکا در
براه انداختن
چنین جنگی در
خاورمیانه
جدیت غیرقابل
وصفی از خود
نشان میدهد ؟ .
مقامات
آمریکائی طی
همین هفته
گذشته جزئیات تازه
ای از افزایش
کمّیت و کیفیت
نیروهای نظامی
خود را در
خلیج فارس ،
به بهانه
کنترل و ایجاد
سپر دفاعی برای
عبور و مرور
کشتی های حمل
و نقل ، با
نیوریوک
تایمز در میان
گذاشته اند .
براین اساس
علاوه بر
ناوهای
هواپیمابر "
آبراهام
لینکلن " و "
انترپرایز "،
که هم اینک با
همه تجهیزات و
نیروهای
نظامی در منطقه
حضور دارند ،
بر کشتی های
مین یاب ، بمب
افکن های اف-22 و
هواپیماهای
جنگنده اف-15
نیزافزوده
شده است . تنها
همین جنگنده
های ضد
راداراف-22 ، به
دو بمب 1000
پوندی، موشک
های هوا به
زمين و موشک
های
جستجوگرمجهزهستند
. حضور قایق
های شناور
آمریکا در
آبهای آزاد ،
با قابلیت های
چندجانبه شان
، ازجمله
استقرار و نقل
و انتقال سریع
کماندوها ، می
توانند در هر
زمانی بدون
اینکه مورد
بازخواست
کشوری قرار
گیرند ، اقدام
به انجام
عملیات نظامی
در ایران کنند .
یک مقام
بلند پایه
وزارت دفاع به
تایمز گفته است
: " در اینجا
مسئله اصلا
برسر برنامه
اتمی رژیم
ایران نیست ،
بلکه مسئله ،
ناکام کردن
جمهوری
اسلامی
درتلاشهای هژمونی
طلبانه اش در
منطقه می باشد
. ما میخواهیم
از طریق مارش
چندجانبه خود
، هم قدرت نظامی
خود را نشان
دهیم و هم می
خواهیم به همه
دوستان و
متحدین خود
بگوئیم که
آمریکا در منطقه
خاورمیانه
مراقب و حاضر
به یراق است .
هر چند که
نباید فراموش
کرد که توجه
ویژه ما همواره
بروی کل آسیا
متمرکزبوده و
خواهد بود. "
ازهمین
اصطلاح " توجه
ویژه به آسیا "
آنها می توان
دریافت که
ادعاهای
آمریکا در
مورد خطر هسته
ای شدن جمهوری
اسلامی تنها
بهانه بوده
است .
بنابراین ،
هدف گسترش
بلامنازع
هژمونی
امپریالیستی
در مناطق نفتی
خاورمیانه ، آسیای
میانه و مرکزی
است و در این
میان ایران مانعی
در راه رسیدن
به این هدفشان
است . اصطلاح"
توجه ویژه به
آسیا " می
تواند همه
اقدامات دیپلماتیک
و نظامی از
سوی دولت
اوباما را
توضیح دهد . آنها
میخواهند با
به کنترل
درآوردن همه
راهها ، برای چین
محدودیتهای
جدی برای
رسیدن به
انرژی مورد
نیازش ایجاد
کنند ، چراکه
یکی از اهداف
مقدم آمریکا
جلوگیری
ازگسترش نفوذ
این کشور است .
این کار تنها از
طریق نشان
دادن
برتری نظامی
و استراتژیکی
در منطقه
خاورمیانه و
کنترل راه های
کشتی رانی جنوب
آسیا و همه
راههای منتهی
به بنادر چین
امکانپذیر
خواهد بود . به
نظر می رسد که
دولت آمریکا ،
هم اینک ، به
آخرین
ایستگاه "
چنین توجه ویژه
ای " رسیده و
خطر جدی شدن
جنگ و
برخورد با
جمهوری
اسلامی نیز از
همین جا ناشی
می شود .
گفتنی ست
که آغاز روی
کار آمدن
اوباما و
دولتش همراه
بوده است با تعقیب
سیاست چماق و
شیرینی در
قبال جمهوری
اسلامی .
جزئیات کامل
چنین سیاستی
بطور کامل از
سوی " مرکز امنیت
ملی و
فراملیتی "
آمریکا در سال
۲۰۰۸ انتشار
یافته بود .
گزارشی که یکی
از نویسندگان
اصلی اش دنیس
روس بود ، که
بعدها به یکی
از مشاوران
اصلی اوباما
در زمینه
مسائل ایران
انتخاب شد .
این دوره با
سیاستهای
محدود تشویق و
ترغیب جمهوری
اسلامی به عقب
نشینی و سیاست
های نامحدود
تحریم های
اقتصادی و
تهدیدات
نظامی همراه
بود . هرچند که
رویکرد اولی ،
یعنی تشویق و
ترغیب محدود ،
هیچ موقع واقعا
جدی نبوده است
. آنها از این
طریق تنها می
خواستند
مهمترین
متحدین
اروپائی خود
را همسو با
خودشان نگه
دارند .
همانهائی را
که براثر سیاست
های هار جورج
بوش از آمریکا
فاصله گرفته بودند
. نیات واقعی
اوباما از
زمانی خود را
بطور آشکار
نشان داد که
بهمراه
انگلیس ، فرانسه
و آلمان
کارزار"
تغییر رژیم "
در ایران را
در پیش گرفت .
کارزاری که
بظاهر در
حمایت از جنبش
ضداستبدادی
مردم ایران در
سال ۸۸ همراه
بود و انصافا
هم تا حدودی
با موفقیت همراه
بود ، چرا که
آنها
توانستند
بخشی از نیروهای
اپوزیسیون
مخالف جمهوری
اسلامی را به دام
خود بکشانند .
همان هائی را
که در رویای
تغییر آسان
رژیم جمهوری
اسلامی
و بالا رفتن
از نردبان
قدرت ، به " دخالت
های بشردوستانه
غرب " و حتی به
" عملیات
نظامی هدفمند
و هوشمند" آمریکائی
سوق داد و آنها
به آن دخیل
بستند .
بیهوده نبوده
و نیست که خطر
گسترش " چلبی
سازی ایرانی "
بحق ازسوی
نیروهای
اپوزیسیون
طرفدار تکیه
بر نیرو و
اراده مردم
برای
براندازی
جمهوری
اسلامی مورد
تأکید
قرارگرفته و
باید بگیرد.
حالا همه
می دانیم که
مذاکرات پنج +
یک با
ایران که
درماه ژوئن و
در مسکو برگزار
شد ، به شکست
قطعی خود
نزدیک شده است
. چرا که
جمهوری
اسلامی به
اولتیماتم
آمریکا ، شامل
توقف غنی سازی
اورانیوم در
حد ۲۰% ، انتقال
مقدار
اورانیم غنی
تاکنونی خود
به خارج و
بستن نیروگاه
فردو،
تن در نداد . حکومت
جمهوری
اسلامی خوب می
داند با قبول
چنین درخواست
هائی ، با
فرودآمدن
درخواست های
دیگر بر سرش
مواجه خواهد
شد . این رژیم
خوب میداند
که یکی از
مهمترین
درخواست های شان
شامل بازرسی
های شدیدتر
آژانس بینالمللی
اتمی از
نیروگاههایش
خواهد بود .
اینکه آمریکا
حتی در خلال مذاکرات
اتمی با ایران
حاضر نشد تا
در جهت به تاخیر
انداختن
تحریم های
اتحادیه
اروپا اقدامی
صورت دهد و
علاوه براین
حتی به برخورد
قاطعانه و
اقدامات
تنبیهی علیه
شرکت های
خارجی خاطی که
با بانک مرکزی
ایران معامله
انجام دادند،
روی اورد ،
خود نشان از
آن دارد که
آمریکا به چه
میزان مصمم
است تا مانعی
به نام " ایران
" را از سر
راهش بردارد .
تنزل
صادرات نفت
ایران ، بر
اثر اعمال
تحریم ها ، که
حالا به ۴۰
درصد کاهش
یافته و گرانی
و فقر بی
سابقه ای را موجب
شده است ،
خودش به
تنهائی اعلام
نوعی جنگ و
وقوع آنست .
این جنگ از
مدتها پیش
علیه مردم
ایران ، نه
رژیم جمهوری
اسلامی ، شروع
شده و
آنان را به
مرزهای فلاکت بیشتر
و
بیشترکشانده
است . اگرچنین
تحریم هائی با
اقدام عملیات
نظامی مستقیم
همراه باشد ، آنگاه
ابعاد چنین
فاجعه ای را
میتوان با
وضوح بیشتری
مشاهده نمود .
در همان
گزارش سال ۲۰۰۸"
مرکز
امنیت ملی و
فراملیتی "
آمریکا تاکید
شده بود
: " ما بر این
نظریم که
عملیات نظامی
یک اقدام شدنی
است و باید
بعنوان آخرین
راهکار برای
به عقب راندن
رژیم در تهران
و برای پایان
دادن به
برنامه های
اتمی اش بکار
گرفته شود ."
این گزارش
همچنین
افزوده بود چنین
عملیاتی باید
نه تنها
نابودی
تاسیسات اتمی
، بلکه
زیرساخت های
صنایع نظامی
ومهمات این
کشور را نیز
دنبال کند ،
تا برای
جمهوری اسلامی
هیچ فرصتی
برای عملیات
مقابله به مثل
نباشد . حالا و
پس از چهار
سال از مکتوب
شدن این گزارش
می بینیم که
آمریکا با
تمام ظرفیت نظامی
خود در منطقه
خلیج فارس
حضور دارد تا
نقشه های خود
را به اجرا
درآورد . بی
جهت نیست که
دولت اوباما
با اعلام
مانور مشترک
خود با اسرائیل
در ماه اکتبر
و یا نوامبر ،
به نام آزمایش
" سیستم دفاع
موشکی " به
چنین تحولات
پرشتابی سرعت
می بخشد .
آنگونه که
نیویورک تایمز
گزارش کرده
گویا در ماه
سپتامبر نیز
یک مانور
مشترک " مین
روبی " با حضور
نوزده کشور هم
پیمان در
منطقه خلیج به پیش
برده خواهد شد
. براساس همین
گزارش ،
آمریکا
همچنین برنامه
هائی برای
تقویت نظامی
هر چه بیشتر
کشورهای رقیب
جمهوری
اسلامی ،
همچون
عربستان سعودی
و کشورهای
وابسته دیگر
درحوزه خلیج
فارس را در
دستور خود
گذاشته است .
همه این
تحولات و تا همینجا
، آشکارا
منطقه خلیج
فارس را به یک
انبار باروت
تبدیل کرده و
خواهد کرد .
بخصوص که آمریکا
و متحدینش ،
رژیم بشار اسد
را نیزتهدید به
مداخله نظامی
کرده اند .
بنابراین
و حتی بدون
فرض به نیات
واقعی دولت
اوباما و اینکه
آغازگر حمله
نظامی نخواهد
بود ، کوچکترین
اشتباه در
محاسبات
نظامی
کشورهای دیگر
، همچون
اسرئیل و حتی
یک حادثه و
افزون برآن یک
برخورد نظامی
کوچک و اتفاقی
نیز می تواند
آغاز یک جنگ
فراگیر در
منطقه باشد .
برای جلوگیری
از بروزچنین
جنگ
خانمانسوزی و
برای ناکام
گذاشتن سیاستهای
هژمونی
طلبانه
آمریکا و
جمهوری
اسلامی ، این
تنها نیروی
مستقل مردم
ایران و جهان
هستند
که می توانند
از وقوع آن جلوگیری
کنند . باید
آشکارا بر این
موضع پافشاری
کنیم که برای
این منظور و
برای سرنگونی
جمهوری
اسلامی و
بازداشتن
آمریکا و
متحدینش از
برافروختن
جنگ ، به
برپائی
کنفرانس ها ،
سمینارها و
برگزاری
تریبونال های
سوال برانگیز
از سوی
نمایندگان «
خودخوانده مردم
ایران» ، با
کمک و همیاری
کشورهای
امپریالیستی ، نیازی
نیست . باید و میتوان
همراه با برشمردن
دلایل اصلی
چنین جنگی به
افشاگری و
مقابله با آن
پرداخت . باید
به مردم روشن
و آشکار توضیح
دهیم که ماهیت
امپریالیستی
در گذر زمان
تغییر نکرده و
سرمایه داری
جهانی، حکومت
های استبدادی
و حافظین همین
نظام سرمایه داریند
که عاملین
اصلی چنین
جنگی هستند .
آنها می
خواهند مردم
کشورهای
مختلف را به
مقابله بایکدیگر
بکشانند .
برای جلوگیری
از وقوع چنین جنگ
خانمان
براندازی ،
تنها اتحاد
طبقاتی
برادران و
خواهران مان در منطقه
است که میتوانند
، در کنار
مبارزه و
مقاومت بی
امان علیه رژیم
استبدادی
داخلی ،
همزمان علیه سیاست
های جنگ
طلبانه
امپریالیستی
اقدام مشترک
نمایند. ابن
تنها همبستگی
بین المللی
است که می تواند
سدی در برابر
هرگونه جنگ
افروزی ایجاد کند .