مسایل
جنبش کارگری
در آستانهٔ
اول ماه مه
بهروز
نظری
سال ۹۰ را
میتوان آغاز
دوران جدیدی
در حیات جنبش
کارگری و جنبش
ضدّ
دیکتاتوری
بحساب آورد. سال
۹۰ در شرایطی
آغاز شده که
کارگران و
زحمتکشان
ایران از چند سو در معرض
تهاجم جدی
دستگاه ولایی
قرار گرفته
اند. تحریمهای
بینالمللی،
حذف یارانهها
و حراج اموال
و منابع ملی
تحت عنوان
خصوصی سازی و
افزایش بهرهوری،
دست به دست هم
داده و زندگی
اکثریت جمعیت
ایران را به
تباهی کشانده
اند. سال
گذشته، سالی
که دستگاه
ولایی سال کار
و همّت مضاعف
نامیده بود،
سال بیکاری،
سال اخراج،
سال سرکوب و
سال اعدام
بود. پیش بینی
تاثیرات
سیاستهای
جمهوری
اسلامی بر
معیشت و حق
کار کارگران در
سالی که با
شعار جهاد
اقتصادی شروع
شده، چندان
دشوار نیست.
سال همّت
مضاعف و کار
مضاعف سال
تعطیلی پی در
پی و گسترده
کارخانهها و
اخراج بود. در
این سال و طبق
گزارشات
منتشره دهها
واحد تولیدی
تعطیل و بیش
از ۵۰۰ هزار
کارگر از کار
اخراج شدند.
در کنار این
مسئله دستمزدهای
معوقه که در
مواردی حتی به
۲۷ ماه نیز
رسیده است، در
زمره
حادترین
مسایل جنبش
کارگری قرار
داشت. فقدان حق
بیمه، امنیت
شغلی، تفاوت
عظیم بین
دستمزد اسمی
و رسمی، و
افزایش نرخ
تورم، به افت
شدید سطح
زندگی
کارگران
ایران منجر
شده است. سال
کار و همّت مضاعف
اما تنها سال
تلاشهای
رژیم برای
تعرض به امنیت
شغلی
کارگران نبود.
فشار کار
و تلاش برای
افزایش "بهره
وری" در شرایط
فقدان ایمنی
کافی در محیط
کار موجب دهها
سانحه و کشتهٔ
و مجروح شدن
کارگران
بسیاری شد.
فاجعههایی
از این دست در
معادن ایران
و ایران خودرو
با اعتراضات
وسیع کارگری
روبرو شد.
بعلاوه، در سال
گذشته بیش از
۵۰ نفر از
فعالین جنبش
کارگری
بازداشت شدند.
ادامه اسارت
منصور
اسانلو، محکوم
کردن بهنام ابراهیم
زاده به ۲۰
سال زندان،
اسارت و
بلاتکلیفی
رضا شهابی در
زندان اوین، و
اعلام حکم اعدام
برای شیرکو
معارفی، نشان
داده و میدهند
که نظام
ولایی از هیچ همّت
مضاعفی
برای
خفه کردن تشکلهای
کارگری در
نطفه فروگذار
نیست.
در سال
گذشته موارد
ثبت شده نقض
حقوق کارگران
در ایران بالغ
بر سه میلیون
و سیصد هزار بود.
کارگران
ایران اما در
سال گذشته در
برابر تهاجم
وحشیانه رژیم
به حق کار و
معیشت خود سکوت
نکردند.
اعتراضات و
اعتصابات
کارگری علیه دولت
و سرمایه وارد
مرحله جدیدی
شد. حرکات
کارگری در
لاستیک
البرز، کیان
تایر، قند بردسیر،
نساجی
مازندران،
لوله سازی
خوزستان،
مخابرات
شیراز،
پالایشگاه
آبادان، پارس
متال، ایران
خودرو، و
همچنین
تجمعات
اعتراضی به
مناسبت اول
ماه مه و غیره
نمونههایی
از مقاومت
کارگران علیه
سقوط آزاد سطح
زندگی آنان
بود. انقلابات
شجاعانه در
منطقه، خیزش مجدد
جنبش ضدّ
دیکتاتوری، و
حرکات
اعتراضی
زنان، دانشجویان،
ملیتهای تحت
ستم ایران،
زنوان دستگاه
ولایی را به لرزه
درآورده است و
زمینه را برای
مداخله هر چه
وسیعتر کارگران
در مبارزه
علیه جمهوری
اسلامی فراهم
کرده است.
اولا،
سیاستهای
اقتصادی
رژیم، سیاست
هدفمند کردن
یارانه ها،
موج
اخراج کارگران
و تعطیل شدن
واحدهای
صنعتی و
تولیدی، و
گسترش فقر و
فلاکت، اکثریت
عظیم کارگران
و زحمتکشان
ایران را در
مقابل این
نظام ضد
کارگری و
مردمی قرار
داده است.
ثانیا،
حنای وعدههای
عوام فریبانه
و رذیلانه
احمدینژاد و
مجتمع نظامی -
مذهبی حاکم
دیگر رنگی
ندارد. کوس
رسوایی سیاستهای
دولت اسلامی و
عواقب فاجعه
بار آن برای
اکثریت مردم
ایران، چپاول
داراییهای
ملی و تقسیم
آن بین اعضای
مافیای نظامیامنیتی
حاکم چنان به
صدا در آماده
است که دیگر
بسیاری از
مقامات این
نظام قادر به
پوشاندن آن
نیستند.
ثالثا،
همین رسوایی،
همین نمایش
نفرت دستگاه
حاکمه از
اکثریت عظیم
جمعیت ایران و
بی تفاوتی
آشکار آنان به
کسانی که
قربانی اصلی
سیاستهای
تعدیل اقتصادی
همین نظام
اند، چنان
عریان شده که
حتی نهادهای
کارگری
وابسته به این
دستگاه را با
بحرانی همه
جانبه و بی
سابقه روبرو
کرده است. حذف
شورای عالی
سه جانبه
تامین
اجتماعی و
همچنین تغییر
آئین نامه
شورای عالی
کار نشان دادند
که دستگاه
ولایی دیگر
حتی تاب تحمل
نمایندگان
نهادهای
دولتی و وابسته
به خودش
را هم ندارد و در
حمله به
کارگران و
حقوق آنان خود
را ملزم به
رعایت
هیچگونه
تشریفاتی نمیداند.
رابعا، و از
همه مهمتر،
عمق نفرت و
نارضایتی
اکثریت مردم
از رژیم و
شورش آنان
علیه این دستگاه
جهنمی، و
آشفتگی
درونی بی
سابقه و همه
جانبه آن،
رژیم را بیش
از هر زمان
دیگری بر آن
داشته تا تشکلهای
کارگری و شبکههای
سازمانی و
رسانه ای آنان
را مورد حمله
قرار دهد.
غم نان، غم
کار، غم مسکن،
بهداشت و
آموزش، اما غم
همگانی است.
درد بی حقی،
درد آزادی،
درد بی
امنیتی، درد
تبعیض، درد
مشترک و
همگانی است. هیچ
جنبشی که برای
آزادی، برای
حق رای، برای
حق تحصیل و
پوشش برابر، و
حق برابر شهروندی
برای همه
صرفنظر از
ملیت، زبان،
نژاد، جنسیت،
باورهای
مذهبی و غیره
مبارزه میکند،
نمیتواند
علیه بدیهی
ترین نقض
حقوق انسانی
کارگران ساکت
بماند. تجربه
انقلاب ۵۷
ثابت کرد که
اراده سازمان
یافته و متحد
کارگران در به
زانو در آوردن
دیکتاتوری
نقشی حیاتی
و کلیدی دارد.
چنین نقشی با
توجه به
تغییرات
جمعیتی و
افزایش
چشمگیر کمی
نیروی کار در
ایران در ۳۲
سال گذشته نه
کمتر که بیشتر
شده است.
موفقیت جنبش
مبارزه برای
دموکراسی در
گرو حضور هر
چه وسیعتر و
متشکل
کارگران است. اول ماه مه
امسال را به
روز رزم مشترک
علیه درد
مشترک، به روز
مبارزه
همگانی و توده
ای علیه نظام
اسلامی، و به
جشن بزرگ مردم
علیه دیکتاتوری
و بی عدالتی
تبدیل کنیم.
روز اول ماه
مه را به روز
اتحاد
کارگران،
دانشجویان،
زنان، ملیتها
و اقلیتهای
مذهبی ایران
علیه استبداد
مذهبی تبدیل
کنیم. با
مبارزه علیه
حکم اعدام
شیرکو معارفی
به مبارزه
علیه اعدام
برخیزیم؛ با
مبارزه برای
آزادی
اسانلو، شهابی،
ابراهیم زاده
و دیگر اسرای
جنبش کارگری
به مبارزه
برای آزادی
همه زندانیان
سیاسی دست
بزنیم؛ با
دفاع از
حق تشکل
کارگران از حق
تشکل، تجمع و
احزاب دفاع
کنیم؛ با
مبارزه برای
حق کار و حق
زندگی به
دفاع از کرامت
انسانی،
آزادی و
برابری برخیزیم.
روز اول ماه
مه را به روز
خشم سراسری و
همگانی، به
روزی علیه دیکتاتوری
تبدیل کنیم.
۱۴
فروردین ۱۹۹۰
/ ۳ آوریل ۲۰۱۱