درس
هائی از تاریخ
کشورمان:
حق
تعیین سرنوشت
مردم ایران
و
کودتای ۲۸
مرداد ۱۳۳۲
احمد
نوین
بیست و
هشتم مرداد
امسال، مصادف
با شصت و هفتمین
سالگرد ۲۸
مرداد سال ۱۳۳۲
بود. در چنین
روزی دولت ملی
محمد مصدق
توسط
امپریالیسم
امریکا با
برنامه ریزی سازمان
CIA و همکاری امپریالیسم
انگلیس
سرنگون شد.سه
روز قبل آن نیز
در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ توطئه
ناموفق محمد
رضا شاه در
بزیر کشیده
شدن دولت محمد
مصدق شکست
خورد و محمد
رضا شاه به
خارج از کشور
گریخته بود.
کودتای
۲۸ مرداد،
کودتائی بود
که با طرح و
حمایت مالی و
اجرایی سرویس
اطلاعات مخفی
انگلستان (اسآیاس)
و آژانس
اطلاعات
مرکزی آمریکا
(سیا) و با همراهی
ارتش
شاهنشاهی
ایران و کمک
طرفداران محمدرضا
شاه پهلوی و
پشتیبانی
مخالفان محمد
مصدق مانند
آیت الله سید
ابوالقاسم
کاشانی
و دارو دسته
اوباشانی
نظیر شعبان جعفری
( معروف به
شعبان بی مخ )،
با هدف
سرنگونی دولت
قانونی محمد
مصدق به وقوع
پیوست.
آمریکائی
ها نام
عملیات آژاکس
(Operation Ajax) را بر این
کودتای ننگین
نهادند. آژاکس
نام عملیاتی
است که در ۲۸
مرداد۱۳۳۲
ایران را در
آشوب و هرج و
مرجی فروبرد
که راه را
برای سقوط
مصدق هموار
کرد.
برای
شناخت از چرائی
سقوط دولت
مصدق، دولتی
که قدرتمند
ترین دولت
استعماری در
آن مقطع از
تاریخ را به
زانو در آورد
و الهام بخش
ملت های تحت
ستم منطقه شده
بود، ضروری
است کمی به
عقب برگردیم :
محمد
مصدق در مقطع
حاکمیت رضا
شاه به علت
مخالفتش با
حکومت جبار
رضا خانی،
سختی ها کشیده،
به زندان
محکوم و به
تبعید
فرستاده شده
بود.
مصدق
که در دوره
پنجم مجلس
شورای ملی به
نمایندگی از
مردم تهران به
مجلس راه پیدا
کرده بود،
زمانی که
مجلس، با نفوذ
رضاخان
میرپنج، انقراض
دودمان قاجار
را به رای
گذاشته بود و
در حال ایجاد
تمهیدات جهت
قدرت گرفتن
رضاخان بود،
مصدق که
نخستین
ایرانی
دارندهٔ مدرک دکترای
رشته حقوق است
در مجلس شورای
ملی علیه این
ماده قانونی
سخنرانی کرد و
استدلال کرد :
"
سردار سپه با
این کار تبدیل
به حاکم
مستبدی شده و
تمام دستاوردهای
انقلاب
مشروطه را
نابود خواهد
کرد". او خطاب
به مجلس گفت: "
بعد از بیست
سال خونریزی
در راه آزادی
و دموکراسی،
آیا شما قبول
میکنید که یک
نفر هم شاه
باشد هم نخست
وزیر؟ این ارتجاع
صرف است و
استبداد خالص
است".
او با
صدای بلند
فریاد زد " اگر
هدف آن است که
رضاخان به یک
شاه دیکتاتور
بدل شود، اگر
سرم را ببُرند
و اندامهای
بدنم را قطعه
قطعه جدا
سازند، هرگز
با چنان امری
موافقت
نخواهم کرد".
رضا
شاه پس از
استقرار
سلطنت و
برگزیدن
مستوفی
الممالک، از
نخست وزیر
درخواست کرد
پست وزارت
خارجه را به
مصدق بدهد.
اما مصدق این
پست را نپذیرفت
و علیه مستوفی
الممالک نیز
در مجلس سخنرانی
کرد. پس از آن
نیز مصدق یکی
از منتقدین
سرسخت رضا شاه
بود.
در سال
۱۳۱۹ ماموران
رضاشاه به
خانه مصدق در
احمدآباد
ریختند و به
بهانه جستوجوی
مدارک، او را
بازداشت کرده
و بدون هیچ اتهام
و مدرکی به
زندان بیرجند
منتقل کردند.
مصدق در زندان
حال بسیار
وخیمی داشت و
بارها دچار
خونریزی دهان
و معده شد. او در
زندان در
اعتراض به
سرکوب رضا
خانی، یک بار
نیز دست به
اعتصاب غذا
زد.
او
سلطنت پهلوی
را مخلوق
سیاست
انگلستان میدانست.
نتیجه آنکه تا
عزل رضاشاه در
۱۳۲۰، مصدق از
صحنه سیاست و
اجتماع کناره
گرفت. اما او در
حافظۀ
طرفداران
آزادی و
استقلال در
ایران، هرگز
به فراموشی
سپرده نشد!
با
پایان گرفتن
جنگ جهانی دوم
در سال ۱۹۴۵
میلادی، خیزش
های استقلال
طلبانه و ضد
امپریالیستی
در دنیا رو به
گسترش بود و
در ایران نیز
نگاه دفاع از
وطن ( در مقابله
با تجاوزات
بیگانگان )
جایگاه ویژهای
در سیاست داشت.
مصدق
دوسال پس از
سقوط رضا شاه
به عالم سیاست
بازگشت و در
انتخابات
دوره ۱۴ مجلس
به نمایندگی
از مردم تهران
به مجلس وارد
شد و عجیب تر
از همه اینکه
پس از سالها
دوری از
سیاست، او نفر
اول تهران در
انتخابات
مجلس بود.
محمد
مصدق در مهر
ماه ۱۳۲۲
(اکتبر ۱۹۴۴
میلادی) در
سخنرانی خود
در مجلس شورای
ملی دربارهٔ "موازنه
منفی "، با هدف
قطع دست
امپریالیسم
از کشور، این
طرح را
پیشنهاد کرد:
تا
نیروهای
بیگانه در
ایران وجود
دارند نباید
به هیچ دولت
خارجی
امتیاز
استخراج نفت
داده شود.
امری که
مورد توجه
بسیاری از
مدافعان وهواداران
آزادی و
استقلال
ایران قرار
گرفت و در ادامه
راه بر این
بستر، ائتلاف
طیف گستردهای
از نیروهای
سیاسی که شاید
تنها در نگاه
ملیگرایانه
خویش مشترک
بودند، تاسیس
جبهه ملی ایران
در سال ۱۳۲۸
(۱۹۴۹ میلادی)
را میسر
کردند. محمد
مصدق در آن
زمان ۶۷ ساله
بود.
با چنین
پیشینه ای، در
زمان ایجاد
جبهه ملی
ایران، مصدق
از جانب میهن
دوستان به
رهبری جبهه
ملی ایران
برگزیده شد.
این
دورانی بود که
پس از گذشت
هشت سال از
سقوط رضا شاه
و ورود محمد
رضا شاه به
صحنۀ سیاسی ایران،
کشور همچنان
دستخوش
ناآرامی و عدم
ثبات سیاسی
بود. [ نگاهی به
آمار نشان
میدهد که از
سال هزار و
سیصد و بیست
تا دوازده سال
بعد، کشور
۱۵بار نخست
وزیر عوض کرد].
مصدق که
در اولین
انتخابات پس
از رضا شاه
(دوره چهاردهم
مجلس شورای
ملی)، بیشترین
رأی را در
تهران به دست
آورده بود، در
آن مجلس طرحی
را ارائه و به
تصویب رسانده
بود که بر
مبنای آن به دولت
اجازه نمیداد
بدون تصویب
مجلس دربارهٔ
نفت خام با
خارجیها
مذاکره کرده،
به کشوری
امتیاز دهد. لذا
انتخاب او به
سمت رهبری
جبهه ای که
هدف اعلام شدۀ
آن، آزادی و
استقلال
ایران بود،
امری حقیقی
بود.
به پیش
نهاد دکتر
حسین فاطمی،
مصدق، ملی شدن
صنعت نفت
ایران را مطرح
کرد. در ۲۹
اسفند ۱۳۲۹
ملی شدن صنعت
نفت مراحل
نهایی تصویب
خود را طی کرد
و در اردیبهشت
۱۳۳۰، محمد
مصدق تشکیل
دولت داد و
هیئتی را به
ریاست مهدی
بازرگان برای
اجرای ملی شدن
نفت، راهی
شرکت نفت کرد.
مصدق
در زمان دولت
خود تا حد
امکان سعی
میکرد تا قدرت
شاه را کاهش
دهد و مشروطه
را اجرا کند و
هم زمان تلاش
داشت اوضاع
آشفته کشور را
سرو سامان دهد
و در تا آنجا
که زمانه و
دانش او اجازه
میداد، در
بهبود وضعیت
مردم تهیدست و
ستم دیده نیز
کارائی داشته
باشد و فزون
بر اینها، با
دسیسه های
شرکت نفت انگلیس
و دولت
انگلیس در
ایران نیز
مقابله و آنرا
خنثی نماید.
در
مقابله با
دسیسه های
شرکت نفت
انگلیس و دولت
انگلیس،
مصدق با
پشتیبانی
مردم مبارز
ایران و به
ویژه کارگران
و زحمتکشان
کشور پیروز،
شد. در رابطه
با کاهش قدرت
محمدرضا پهلوی،
تا آنجا موفق
بود که شاه
ناچار شد که
برای ادامه
ستیز با مصدق،
میدان را خالی
کند و به شمال
ایران پناه
برده و جهت
برکناری مصدق
در ۲۵ مرداد
۱۳۳۲به دسیسه
چینی هایش ادامه
دهد. آن اقدام
شاه نیز شکست
خورد و او ناچار
شد که از
ایران به عراق
و سپس به مصر
فرار کند.
اما
مصدق در بهبود
وضعیت مردم
تهیدست و ستم
دیده ایران،
در آن شرایط
طاقت فرسای
اجتماعی- سیاسی و
اقتصادی،
نتوانست دست
به کارهای
ریشه ای ببرد.
در مقابله با
امپریالیسم تازه
نفس امریکا
(
که متاسفانه
نسبت به ابزار
کار آنها، کمی
دچار خوشبینی
بود)، از
استحکام لازم
برخوردار نبود،
که لازمۀ نبرد
با
امپریالیسم
است. هر چند که
پس از شکست استعمار
فرتوت
انگلستان در
رابطه با حفظ
امتیاز
استخراج نفت
ایران ( که سهم
ایران در آن
قرار داد 16%
بود)، به
تقاضای شرکت
نفتی
امریکائی که
مدعی بود در
صورت دریافت
امتیاز
استخراج نفت
ایران، حاضر
است سهم ایران
را تا 50% افزایش
دهد نیز
موافقت نکرد.
زیرا
که او اصولاً
با واگذاری
امتیاز
استخراج نفت
ایران به شرکت
ها و دولت های
خارجی مخالف
بود. بر همین
مبنا نیز پیش
از آن با
واگذاری امتیاز
استخراج نفت
در دریای خزر
به شوروی در مجلس
چهاردهم
مخالفت کرده
بود. اقدامی
که باعث شد بعدها
به یکی از علل
مخالفت و
دشمنی حزب
توده با شخص
محمد مصدق و
جبهه ملی
تبدیل شود.
مصدق
معتقد بود که
ایرانیان با
اتکاء به نیروی
خویش، قادر به
استخراج نفت
کشورشان
خواهند بود.
بر همین پایه
نیز ملت ایران
به رهبری مصدق
قادر شدند که
از شرکت نفت
انگلیس و دولت
انگلیس خلع ید
کنند.
پس از
آن بود که
دشمنان آزادی
و استقلال
مردم ایران،
موفق شدند با
ایجاد آشوب،
هرج و مرج و تهدید
و تطمیع،
خریداران نفت
ایران را از
معامله با
دولت ایران
جهت خرید نفت
منصرف نمایند.
دولت
مصدق اعلام
کرد که به
خریداران نفت
ایران، ۵۰ در
صد تخفیف
خواهد داد.
امری که حتی
توسط دولت
شورویِ ( استالینیستی
) نیز پاسخ
مثبت نگرفت.
در مقابل، دولت
مصدق با ارائۀ
اوراق قرضۀ
ملی به
کارگران،
زحمتکشان
کشور و
استقبال
صادقانه و بی
ریای آنان،
موفق شد تا
قبل از وقوع
کودتای ۲۸
مرداد سال
۱۳۳۲ ، کشور
را اداره
نماید.
اما
سهل انگاری
مصدق به ویژه
در رابطه با
دربار،
خاندان
سلطنتی و شخص
محمد رضا شاه
و دسیسه های
امپریالیست
ها و ایادی
داخلی آنها از
یک طرف و از
طرف دیگر نبود
ستاد رهبری
منسجم و آگاه
و متعهد به
کارگران و
زحمتکشان
ایران، باعث
شد که ارتجاع
داخلی و بین
المللی در پیشبرد
اهداف
رذیلانه شان
موفق شوند.
امری که موجب
سقوط دولت ملی
محمد مصدق شد.
البته
نباید ترکیب
جبهۀ ملی را
که عمدتاً تحت
هژمونی ( تسلط
یا کنترل
سیاسی ،
اقتصادی یا نظامی
) عناصر صاحب
زمین و ثروت و
قدرت و وابسته
به بخش فوقانی
جامعه و لذا
برخوردار از امکانات
مادی زندگی و
برخوردار از
درآمدهای
مکفی بودند را
از یاد برد.
این
امر، البته
شامل معدود
عناصر شجاع و
میهندوست در
رهبری جبهه
ملی، که معطوف
به عشق و دلبستگی
و دلداگی به
میهن و مردم و
دارای آمادگی
جهت هر گونه
فداکاری و
نگهبانی از
استقلال سیاسی
و اقتصادی
کشور که
عاشقانه به
وطنشان عشق می
ورزیدند و
مایل به دفاع
صمیمانه از
منافع آن
بودند، نمی
شود. نظیر:
دکتر
محمد مصدق: در
ابتدا خالی از
لطف نخواهد
بود که به یاد
آوریم که
دوران زندگی
محمد مصدق،
مقارن با
سلطنت۶
پادشاه:
ناصرالدین شاه،
مظفرالدین
شاه، محمدعلی
شاه، احمدشاه،
رضا شاه و
محمد رضا شاه
بوده است.
در
اردیبهشت ماه
۱۳۳۲ دکتر
محمد مصدق،
شاه را وادار
کرد که اداره
امور املاک
پهلوی را به
دولت واگذار
کند. او لایحه
ملی شدن صنعت
نفت را با
همفکری
دوستانش، در
دوره شانزدهم
مجلس مطرح كرد
و سپس پرونده
خلع ید از
شرکت نفت
انگلیس در
ایران را
گشود. او موفق
شد در ارتباط
با شکایت شرکت
نفت انگلیس،
در سازمان ملل
و دادگاه
لاهه، دولت
انگلستان را
محکوم و
حقانیت ملت
ایران در
رابطه با لغو
امتیاز
استخراج نفت
ایران توسط
شرکت نفت انگلیس
را به اثبات
برساند.
در ۱۹
اوت سال ۱۹۵۳
برابر با ۲۸
مرداد ۱۳۳۲
خورشیدی با اجرای
کودتائی
نظامی با
رهبری سرلشکر
فضلالله
زاهدی با
درخواست
مستقیم
بریتانیا و دخالت
مستقیم
افسران
اطلاعاتی
آمریکا و
نفرات لجستیک
سفارت آمریکا
و حمایت دولت
ایالات متحده
آمریکا، دولت
دکتر محمد
مصدق سرنگون
شد. محمد رضا
شاه پس از آن
که از پیروزی
کودتا مطمئن
شد، به
ایران بازگشت.
پس از آن دکتر
مصدق در
بیدادگاههای
رژیم کودتا به
سه سال زندان
محکوم شد، که
مدت محکومیت
را در زندان
لشگر زرهی
تهران تحمل
کرد. به دستور
شاه، مصدق به
احمدآباد
تبعید گردید و
تا پایان عمر
خود در آن جا
تحت نظر بود.
دکتر
مصدق در ۱۴
اسفندماه
۱۳۴۵ خورشيدی
در سن ۸۴
سالگی چشم از
جهان فروبست.
در اینجا با
اشاره به برخی
گفتارهای
کوتاه او،
خاطره او را
به عنوان
انسانی
دمکرات، ارج
می گذاریم :
*
- " در
جراید آنچه
راجعبه شخص
این جانب
نگاشته میشود،
هرچه نوشته باشند
و هرکه نوشته
باشد به هیچ وجه
نباید مورد
اعتراض و تعرض
قرار گیرد".
*
- " بر
فرض که ما با
هواخواهان
رژیم موافقت
کنیم و
بگوئیم؛
دیکتاتور به
مملکت ما خدمت
کرد. در مقابل
آزادی که از
ما سلب نمود
چه برای ما
کرد؟ "
*
- "
قانون برای
مملکت است نه
مملکت برای
قانون ".
*
- " شاه
به موجب قانون
اساسی
مسئولیتی ندارد
و به هیچ وجه
من الوجوه در
امور مملکتی حق
دخالت
ندارند".
* -
" هرچه فحش
شنیدم و یا در
جراید خواندم
پر کاهی بر من
اثر ننمود و
هر وقت به یاد
پندی میآمدم
که از مادرم
شنیدم و آن
پند این بود
که " وزن اشخاص
در جامعه به
قدر شدائدی
است که در راه
مردم تحمل میکنند
"، برای
مبارزه بیشتر
حریص میشدم و
خود را بهتر
مجهز میکردم
و من این نهضت
را تا زندهام
ادامه میدهم
و از آن راه
منحرف نخواهم
شد ".
و در
بیدادگاه
نظامی
فرمایشی محمد
رضا شاه، پس
از کودتای ۲۸
مرداد، سر
افراز و
پایدار گفت :
* -
" حیات و عرض و
مال و موجودیت
من و امثال من
در برابر حیات
و استقلال و
عظمت و
سرافرازی
میلیونها
ایرانی و
نسلهای
متوالی این
ملت، کوچکترین
ارزشی ندارد و
از آنچه برایم
پیش آوردهاند
تأسف ندارم و
یقین دارم
وظیفه تاریخی
خود را تا سر
حد امکان
انجام دادهام.
من به
حس و عیان میبینم
که این نهال
برومند در
خلال تمام
مشقت هایی که
امروز گریبان
همه را گرفته،
به ثمر رسیدهاست
و خواهد رسید.
عمر من و شما و
هر کس، چند
صباحی، دیر و
یا زود به
پایان میرسد؛
ولی آنچه میماند
حیات و
سرافرازی یک
ملت مظلوم و
ستمدیده است ".
* -
" آری تنها
گناه من وگناه
بزرگ و بسیار
بزرگ من این
است که صنعت
نفت ایران را
ملی کردهام و
بساط استعمار
و اعمال نفوذ
سیاسی و اقتصادی
عظیم ترین
امپراطوریهای
جهان را از
این مملکت
برچیدهام و
پنجه در پنجه
مخوفترین
سازمانهای
استعماری و
جاسوسی بینالمللی
درافکندهام
و به قیمت از
بین رفتن خود
و خانوادهام
و به قیمت جان
و عرض و مالم،
خداوند مرا
توفیق عطا
فرمود تا با
همت و اراده
مردم آزاده این
مملکت، بساط
این دستگاه
وحشتانگیز
را درنوردم.
من طی
این همه فشار
و ناملایمات،
این همه تهدید
و تضییقات از
علت اساسی و
اصلی گرفتاری
خود غافل
نیستم و به
خوبی میدانم
که سرنوشت من
باید مایه
عبرت مردانی
شود که ممکن
است در آتیه
در سراسر
خاورمیانه در
صدد گسیختن
زنجیر بندگی و
بردگی
استعمار
برآیند ".
دکتر
حسین فاطمی:
در سالهای
پرآشوب ملی
کردن صنعت نفت
ایران، وزیر
خارجه کابینه
دکتر محمد
مصدق بود. او
روزنامه
باختر امروز،
که روزنامهای
منتقد و
رادیکال بود
را نیز منتشر
میکرد.
دکتر
حسین فاطمی
چهره درخشان
دموکراسی
خواهی در
تاریخ معاصر
ایران است.
دکتر حسین
فاطمی را باید
در کنار
بزرگانی چون
دکتر تقی
ارانی و دکتر
محمد مصدق از
شهیدان راه
آزادی و
دموکراسی در
ایران مدرن
دانست که با
نظم کهن در
افتادند و از
سوی نیروهای
سیاه تاریخ
کشور ما مورد
هجوم قرار گرفتند؛
ارتجاع
اسلامی،
ارتجاع
سلطنتی و قدرت
های استعماری.
اما
کار و مبارزه
او در تارخ
ایران
ماندگار شد.
مورخان، ایده
ملی کردن صنعت
نفت ایران را
منسوب به دکتر
حسین فاطمی میدانند. او در
سال ۱۳۳۳
خورشیدی، بر
مبنای حکم
بیدادگاه
رژیم کودتا،
تیرباران شد.
دکتر
سید علی
شایگان: او از
رهبران
برجسته جبهه
ملی ایران
بود. او و دکتر
حسین فاطمی از
چهرههای
برجستهٔ جناح
چپ دولت مصدق
بودند. که تا
پایان عمر
همگان آنان
را، یار
وفادار مصدق میشناختند.
دکتر
سید علی
شایگان و حسن
صدر و اصغر
پارسا در تهیه
لایحهٔ
دفاعیه ایران
در جریان
پروندهٔ
ایران در
مقابل شرکت
نفت ایران و
انگلیس در دیوان
دادگستری بینالمللی
همکاری
کردند.
سید علی
شایگان پس از
کودتای ۲۵
مرداد در
سخنرانی
میدان
بهارستان شاه
را کالایی
نامید که قرار
بود به تهران
بیاید اما به
بغداد رفت.
امری که
دستاویز
دادستان رژیم
شاه شد، که پس
از کودتای ۲۸
مرداد او را
به زندان محكوم
کرد. دکتر
شایگان تا سال
۱۳۳۴ در زندان
به سر برد. پس
از سپری کردن
دوران زندان
سید علی
شایگان
ناگزیر شد، به
اجبار ایران
را به سوی ا
مریکا ترک
گوید. به گفتۀ
فرزندش احمد
شایگان، او تا
سال ۱۹۷۵
میلادی در
امریکا به
فعالیت های
سیاسی ادامه
داد و پس از
سقوط رژیم شاه
به ایران
بازگشت. در
تاریخ ۲۳
اردیبهشت
۱۳۶۰ در
بیمارستانی
در نیوجرسی
آمریکا فوت
کرد. جنازهٔ
او را پس از
مرگ به ایران
منتقل گردید و
در بهشت زهرا
قطعه ۸۹، ردیف
۱۸، شماره ۶
به خاک سپرده
شد.
گذشته
از افراد فوق
الذکر و
احتمالاً چند
نفری
دیگر،اکثریت
رهبری جبهۀ
ملی ایران،
ناپایدار به
تعهدات و
مسئولیت های
پذیرفته شان،
نتوانستند و
یا نخواستند
که به
تعهداتشان در
قبال آزادی و
استقلال کشور
پایدار
بمانند.
حزب
توده ایران
نیز که در آن
شرایط حساس
کشور، نه تنها
نتوانست برای
مصدق و مردم
ایران یاری
بشود، بلکه به
عنوان
سخنگویان
فارسی زبان دولت
اتحاد جماهیر
شوروی
استالینیستی،
سنگ سیاست های
آن زمان شوروی
را به سینه
میزدند و هم و
غم ایدئولوگ آنها
احسان طبری
این بود که با
تبلیغ و دفاع
از حیطه نفوذ
شوری و انگلیس
در ایران و از
آنجا،
واگذاری
امتیاز نفت
شمال ایران به
شوروی، جای
پای خودشان را
در ایران محکم
نمایند.
در آن
دوران اغلب
دول
امپریالیستی
برای سرکوب
جنبش های
مردمی و بزیر
کشیدن دولت
های نافرمان
کشور
پیرامونی،
این دولت ها
را متهم به پیروی
از کمونیسم و
مسکو میکردند.
دکتر
محمد مصدق نه
کمونیست بود
ونه پیروی مسکو.
برعکس در
مقابل دولت
استالین که
خواهان امتیاز
نفت شمال
ایران شده
بود، با این
درخواست اتحاد
جماهیر شوروی
به مخالفت
برخواسته بود.
محمد
مصدق در مقابل
نظریه حزب
توده در آن
زمان که ایران
را به دو
منطقه نفوذ
قدرت های بزرگ
تقسیم میکرد
به مخالفت
برخواسته بود
و به واقع از
حق تعیین
سرنوشت مردم
ایران و حق
فرمانروائی
آنان بر
سرزمین شان
دفاع کرده
بود. نظریه
حزب توده
ایران در آن
دوران، که
توسط احسان طبری
فرموله شده
بود، اعلام
میکرد که جنوب
ایران تا حدود
اصفهان منطقه
نفوذ قدرت های
غربی و شمال
ایران تا حدود
قزوین منطقه
نفوذ اتحاد جماهیر
شوروی است و
لذا دولت مسکو
حق دارد که خواهان
دریافت حق
امتیاز نفت
شمال ایران
شود.
مصدق
در مخالفت با
این نظریه حزب
توده و در مخالفت
با دادن
امتیاز نفت
شمال ایران به
شوروی، به
واقع با دفاع
از حقوق مردم
ایران، مورد بی
مهری اتحاد
شوروی
استالینیستی
و حملات جانگذار
حزب توده قرار
گرفته بود.
لذا این اتهام
که محمد مصدق
کمونیست بود و
یا در خط حفظ
منافع مسکو
حرکت میکرد،
توضیح دهندۀ مواضع
و اهداف مصدق
نبود و نیست.
به
واقع مخالفت
دول
امپریالیستی
با دولت ملی محمد
مصدق باین علت
بود که او هم
در مقابل ارتجاع
بومی ( دربار
محمد رضا شاه
و مدافعانش) و
هم در مقابل
دسیسه های
خانمان
برانداز دول
امپریالیستی (
از جمله
امریکا و
انگستان و.. ) و
زیاده خواهی آنان
و غارت منابع
زیرزمینی
ایران، به
ویژه ذخائر
نفت ایران
مقاومت میکرد
و از استقلال
سیاسی و
اقتصادی کشور
دفاع میکرد و
تا آنجا نیز که
مردم ایران به
طور فعال از
دولت مصدق
پشتیبانی
میکردند،
تمام دسیسه
های ارتجاع
بومی و توطئه
های
امپریالیست
ها، راه به جائی
نمی برد.
از
زمانی که در
جبهه
پشتیبانی از
دولت ملی محمد
مصدق در ایران
شکاف ایجاد شد
( به ویژه
ایجاد شکاف در
جبهۀ مردمی
توسط آیت الله
ابوالقاسم کاشانی
و خزیدن او به
دارو دسته
درباررو محمد رضا
شاه) و به ویژه
با برجسته شدن
نقش دین و
مذهب در ایجاد
نفاق در صفوف
بهم پیوست و
متحد مردمان
کار و زحمت،
ایفای نقش شد،
از آن پس، بخش
قابل توجهی از
مردم در دفاع
قاطع، موثر و
عملی از دولت
ملی مصدق ،
همانند گذشته
به میدان
نیامدند.
آنگاه
بود که توطئه
های دربار و
اقدامات خرابکارانۀ
امپریالیستی
به ویژه در
کودتای ۲۸
مرداد ۱۳۳۲ به
نتیجه رسید و
دولت مصدق
واژگون شد.
آیا
درس های
تاریخ، از
جمله درس های
حکومت دولت
مردمی دکتر
محمد مصدق،
قدم های
سنجیده محمد مصدق
و همراهان او
و فزون بر آن،
غفلت ها و نادانی
های رهبران
جنبش ضد
ارتجاعی و ضد
امپریالیستی
کشور ما و از
اینها مهم تر
نقش توده های
سرکوب شده و
حق طلب جامعه،
به خصوص طبقه
کارگر و
زحمتکشان، در
مسیر
آزادیخواهی و
عدالت طلبی
هایشان و
بعلاوه اهمیت
تعیین کننده
استقلال و
آزادی در
جامعه رو به
تحول ما، در
این برهه از
تاریخ معاصر
ایران، این
همه میتوانند
در مسیر
پُرفراز و
نشیب تحولات
کنونی کشور،
به مثابه چراغ
هائی فرا راه
آینده به کار
آیند ؟ تاریخ،
به مثابه جزر
و مّد های
جامعۀ بشری،
در آینده ما
را قضاوت
خواهند کرد.
سرنگون
باد رژیم
جمهوری
اسلامی
نده
باد آزادی،
دمکراسی و
سوسیالیسم
پنجشنبه
۳۰ مرداد ۱۳۹۹
برابر با ۲۰
اگوست ۲۰۲۰