تحریم های
اقتصادی: از
هوشمند تا
مرگبار
« برنامه
نفت در برابر
غذا»
بهروز
نظری
هفته
گذشته رسانه
های رژیم از
آغاز رسمی
برنامه "نفت
در برابر غذا"
خبر دادند.
خبرگزاری مهر
به نقل از
احمد قلعه
بانی، مدیر
عامل شرکت نفت
ملی ایران،
اعلام کرد که
جمهوری
اسلامی برنامه
نفت در برابر
غذا را شروع
کرده است. بنا
به این گزارش
قلعه بانی
گفته است که "
در شرایط فعلی
علاوه بر فروش
نفت با ارزهای
رایج امکان
تهاتر نفت خام
با دارو و غذا
و کالاها
فراهم شده
است." در همین
گزارش آمده
است که میزان
بدهیهای
شرکت ها و
کشورهای
خارجی به
ایران حدود
چهار میلیارد
دلار است اما
با توجه به
تحریم های
مالی و
اقتصادی
تحمیل شده به
ایران این
درآمدها بلوکه
شده و به
ایران پرداخت
نمیشوند.
فشارهای اقتصادی
در عرصههای
دیگر نیز، و
از جمله بسته
شدن حساب های
بانکی
ایرانیان در
ترکیه، تصمیم
سامسونگ برای
بستن فروشگاههای
مجازی برنامههای
موبایل خود در
ایران، و کاهش
هر چه بیشتر فروش
نفت، مشهود
است. آخرین
خبرها حاکی
است ۲۵ میلیون
بشکه نفت
ایران که بر
اثر تحریم ها
بی مشتری
مانده اند در
ابر تانکرهای
ایرانی در خلیج
فارس ذخیره
شده اند.
درآمدهای
نفتی ایران
که در سال
گذشته پنجاه
درصد سقوط
کرده زیر ضربه
تازه تری نیز
قرار گرفته
است. قیمت نفت
در بازار جهانی
رو به کاهش
است و تحریم های
اقتصادی از یک طرف
و رکود اقتصاد
جهانی از طرف
دیگر
درآمدهای
ارزی جمهوری
اسلامی را بشدت
کاهش داده اند.
بار
خرد کننده و
کمر شکن تحریم ها بر
گرده مردم
ایران سنگینی
میکند. اکنون
بسیاری از
مقامات رژیم و
از جمله احمدینژاد
از قطار هستهای
رژیم که ادعا
می کردند
ترمزش را کنده
و دور انداخته
اند، پایین
آمده، اما
اقتصاد ایران
بدون ترمز در
سراشیبی
افتاده که حتی
طرفداران
پرپاقرص
"اقتصاد مقاومتی"
و "حماسه
اقتصادی" را
هراسان و
آشفته کرده
است. مقامات
امنیتی رژیم
به تاثیر مخرب
تحریم ها
اعتراف کرده
اند و احمد
توکلی، حداد
عادل و دیگران
نسبت به
ورشکستگی
اقتصاد
ایران، افزایش
قیمت ها،
افزایش
بیکاری و
نوسانات ارزی
و کاهش فاحش
ارزش ریال
هشدار داده و
ابراز نگرانی
کرده اند.
اعتراف سران
رژیم به تاثیر
تحریم ها در
زمانی صورت
میگیرد که
دولت های
غربی نیز دیگر
زحمت پنهان
کردن اهداف و
واقعیت های
تحریم های
اعمال شده
علیه ایران را
به خود نمیدهند.
"هوشمند" از
فرهنگ لغات
سیاست خارجی
دولت های
غربی خارج شده
است. تحریم ها اکنون
با صراحت
مرگبار و فلج
کننده نامیده
میشوند و هر
تحریم تازه
آشکارا به
"تنگتر کردن حلقه
طناب"
دور گردن
مردم ایران
تشبیه میشود.
اما
این تنها کلمه
"هوشمند"
نیست که برای
خنثی کردن
افکار عمومی و
جذب ستون پنجم
غرب در میان
ایرانیان
مورد سؤ
استفاده قرار
گرفت. تحریم
نیز تعبیر
مطلوبی است از
استبداد اقتصادی
خشن و هاری که
به مردم ایران
تحمیل شده است.
همین نکته را
میتوان در
رابطه با
برنامه "نفت
در برابر غذا"
نیز دید.
برنامه نفت در
برابر غذا
بلافاصله یادآور
فاجعهای است
که دولت های
غربی به عراق
تحمیل کردند.
این برنامه در
سال ۱۹۹۵
میلادی و با
صدور قطعنامه ۹۸۶
شورای امنیت
سازمان ملل
آغاز شد و در
سال ۲۰۱۰،
یعنی پس از
گذشت هفت سال از
اشغال عراق،
رسماً لغو شد.
با توجه به
تحریم های
اقتصادی علیه
عراق هدف این
برنامه ظاهرآ این
بود که دولت
عراق بتواند
در برابر فروش
نفت برای مردم
این کشور غذا
بگیرد. این
برنامه که با
بوق و کرنا
اعلام شد و
قرار بود که
ابعاد دهشتناک
استبداد
اقتصادی غرب
را بپوشاند در
عمل هدفی جز
نقض حاکمیت
ملی و
استقلال عراق
و کشتار مردم
این کشور به
بهانه
دموکراسی و
صلح را دنبال
نمی کرد. بر
اثر این تحریم ها بیش
از نیم میلیون
کودک عراقی
جان خود را
ازدست دادند و
اقتصاد این
کشور متلاشی
شد. با وجود اینکه
دارو و غذا در
لیست تحریم ها
نبودند و با
وجود اینکه
برنامه نفت در
برابر غذا
ظاهرا قرار
بود که
"هوشمندی"
تحریم ها را
به نمایش
بگذارد،
کمیته تحریم ها
منتصب ایالات
متحده بارها و
بارها تقاضا
برای غذای
کودکان، شیر
خشک، وسایل
کشاورزی،
چادرهای
اکسیژن، داروهای
سرطان و
بیماری های
قلبی را وتو
کرده بود. ۱۶
ماشین پزشکی
ریه و قلب
بخاطر اینکه
حاوی چیپ
کامپیوتر بودند
به عراق ارسال
نشدند. ارسال
موادی
که
میتوانستند
استفاده
دوگانه داشته
باشند، و از
جمله مواد
تمیز کننده،
فلاسک، مداد و
فرغون ممنوع
بودند. در
کنار این، برنامه
نفت در برابر
غذا
آنچنان فاسد
بود و به چنان
فسادی دامن زد
که حتی رسانههای
غربی طرفدار
اشغال عراق، و
از جمله مجله
اکونومیست،
آنرا یک
رسوایی بزرگ
نامیدند. بخش
عظیمی از
درآمدهای
نفتی عراق که
قرار بود برای
تهیه غذا برای
مردم این کشور
استفاده شود
به جیب
شرکتهای غربی
واریز شد.
مقامات
سازمان ملل که
وظیفه اجرای
برنامه نفت در
برابر غذا در
عراق را بعهده
داشتند یکی
پس از دیگری
استعفا دادند.
دنیس هالیدی ،
معاون ریس
سازمان ملل،
از جمله کسانی
بود که سکوت
کر کننده در
رابطه با
برنامه نفت در
برابر غذا را
شکست. او در
توضیح
استعفای خود
گفت که "به من
ماموریت داده
اند که سیاستی
را اجرا کنم
که معادل قتل
عام است". او
شورای امنیت
سازمان ملل را
متهم کرد که
تمامی قوانین
جهانی را زیر
پا گذاشته
است. جانشین
او و تعداد
دیگری از
مقامات سازمان
ملل که مامور
اجرای سیاست
نفت در برابر غذا
بودند، یکی
پس از دیگری،
و در اعتراض
به جنایاتی که
علیه مردم
عراق صورت میگرفت،
استعفا دادند.
تا
آنجا که به
نقش تحریم ها
به وابستگی هر
چه بیشتر مردم
به دولت و
گسترش فساد
مربوط میشود،
تکرار تجربه
عراق در ایران
را میتوان
بروشنی دید.
تارنمای
بازتاب در
مطلبی تحت
عنوان "رمز
گشایی از راز
بقا تحریم ها"
که در روز
جمعه ۶
اردیبهشت ماه
منتشر کرد، اعلام
کرد که افرادی
که با دستگاههای
امنیتی و
سیاسی نزدیک
هستند به
بهانه دور زدن
تحریمها سودهای
نجومی به جیب
میزنند. در
این مطلب ضمن
اشاره به
افزایش و
گسترش نقش
نهادهای
امنیتی در
اقتصاد کشور
آمده است که "
درآمد تحریم
برای برادران
و شبه برادران
شاغل در رشته
دور زدن تحریمها،
سالانه رقمی
معادل ۴۰ هزار
میلیارد
تومان است که
بزرگترین بیزینس
کشور محسوب میشود."
فاجعه
برنامه نفت در
برابر غذا در
ایران اما با
تجربه عراق
تفاوت های
روشنی نیز
دارد. اولا،
این برنامه از
مدتها قبل و
با آغاز
مبادلات
پایاپای
جمهوری اسلامی
با بسیاری از
کشورها و از
جمله چین و
هند آغاز شده
بود. ثانیا،
برنامه نفت در
برابر غذا در
ایران، و
برخلاف عراق،
بدون صدور قطعنامهای
از سوی شورای
امنیت سازمان
ملل به اجرا
درآمده است.
رسوایی این
برنامه در
عراق بدون
تردید عاملی
است که
نمیتوان آنرا
نادیده گرفت.
ثالثا و از
همه مهمتر،
دولت های غربی
هیچ تمایلی
برای نشان
دادن چهره ای
"بشر دوستانه"
از سیاستهای
خود در قبال
ایران ندارند.
رستم قاسمی،
وزیر نفت
جمهوری
اسلامی، هفته
گذشته اعلام
کرده بود که
با شرکت نفتی
شل توافق کرده
است که این
شرکت بدهی دو
میلیاردی خود
به ایران را
با ارسال دارو
و غذا بپردازد.
دولت
بریتانیا اما
چنین اجازهای
به شل نداده
است.
پرده
"حماسه
اقتصادی و
سیاسی" رژیم
اسلامی و رژیم
تحریم های
دولت های
امپریالیستی
افتاده و
عواقب
دهشتناک این
نمایش دروغین
"صلح" و
"مقاومت"
دیگر قابل انکار
نیست. هر دو
طرف در یک
ائتلاف منفی
تلاش میکنند تا
مردم ایران را
در مقابل
آیندهای غیر
قابل قبول
قرار دهند: یا
پذیرش نظام اسلامی
فاقد
مشروعیتی که
تداوم حیات
خود را در امنیتی
کردن و
میلیتاریزه
شدن همه عرصههای
اجتماعی میبیند؛
و یا پذیرش
رژیم تحریم هایی
که مردم ایران
را هدف "تحریم های
هوشمند" خود
قرار داده و
گزینه "بمب های
هوشمند" را
نیز به رخ
آنان میکشد.
آنچه که دو
طرف برنمی تابند
دموکراسی
است، و آنچه
که دو طرف بر
سر آن توافق
دارند، نقض حق
تعیین سرنوشت
مردم ایران
است. جمهوری
اسلامی نشان
داده که تا
آنجا که به آن
برمی گردد
می تواند با
رژیم تحریم ها
کنار بیاید.
حتی فراتر از
آن، می توان
گفت که تحریم ها
برای
"برادران و
شبه برادران"
این نظام نعمت
و برکت بوده و
هست. "تمدن" و
"دموکراسی"
ایالات متحده
و اتحادیه
اروپا به
تقویت "حماسههای
اقتصادی و
سیاسی"
جمهوری
اسلامی کمک میکند،
و "مقاومت های"
نظام ولایی به
تشدید تلاشهای
دولت های
غربی برای
"تنگتر کردن
حلقه طناب" بر
گردن مردم
ایران منجر می شود.
در این میان
آنچه که مورد
تهدید قرار
گرفته و میگیرد
ایران، مردم
ایران، و چشم
انداز دموکراسی
در ایران است.
اما راه سومی
نیز وجود
دارد. این
ائتلاف منفی
را باید با
مبارزه متحد و
همبسته مردم
ایران علیه
دیکتاتوری و
امپریالیسم
در هم شکست.
۹ اردیبهشت
۱۳۹۲ / ۲۹
آوریل ۲۰۱۳