کند
و کاوی درباره
فدرالیسم (۴)
منوچهر
صالحی
بررسی
ساختار دولتهای
فدرال موجود
بنا بر
ویکیپدیا
جمعیت جهان در
اکتبر ۲۰۱۸ برابر
با ۷٫۶۳
میلیارد تن
بود و بنا بر
بررسیهای
آماری در سال
۲۰۵۰ تقریبأ
برابر با ۹٫۷
میلیارد تن
خواهد شد.
دیگر آن که در
حال حاضر ۶۵۰۲
زبان در جهان
وجود دارند که
۸۹۵ زبان
تقریبأ از بین
رفتهاند و به
ندرت کسی به
این زبانها
سخن میگوید.
بنابراین در
حال حاضر ۵۶۰۷
زبان زنده در
جهان وجود
دارد.[1] بررسیهای
دانشگاهی
نشان میدهند
که در آینده
به شتاب کاهش
زبانهای
موجود افزوده
خواهد شد.
همچنین
در حال حاضر
۱۹۳ دولت عضو
سازمان ملل
متحد هستند و
۱۱ دولت و
سرزمین نیز به
دلائل مختلف هنوز
عضو سازمان
ملل متحد
نیستند و یا
آن که عضویتشان
لغو شدهاند.
این دولتها و
سرزمینها
عبارتند از:
۱-ابخاز[2]
بخشی از دولت
گرجستان بود و
در سال ۱۹۹۳
چون حکومت
گرجستان
کوشید این
کشور را به
عضویت ناتو
درآورد، ابخاز
توانست با کمک
ارتش روسیه از
گرجستان جدا
شود و دولت
مستقلی را
تشکیل دهد که
از سوی اکثریت
چشمگیر دولتهای
جهان به رسمیت
پذیرفته نشده
است. جمعیت ابخاز
برابر با ۲۴۰
هزار تن است و
بدون کمکهای
اقتصادی
روسیه نمیتواند
به مثابه
دولتی مستقل
دوام داشته
باشد.
۲-
اوستیای
جنوبی[3] بخشی
از گرجستان
بود، اما پیش
از آن که
اتحاد جماهیر
شوروی از هم
بپاشد، اوستای
جنوبی اعلان
جدائی از
گرجستان کرد و
دولت مستقل
خود را تشکیل
داد که در حال
حاضر از پشتیبانی
روسیه
برخوردار است.
اما دولت
گرجستان
اوستیای
جنوبی را بخشی
از سرزمین خود
میداند و بههمین
دلیل این دولت
از سوی بیشتر
دولتهای عضو
سازمان ملل
متحد به رسمیت
شناخته نشده
است.
۳-
تایوان خود را
جمهوری چین مینامد،
زیرا پس از
پیروزی
کمونیستها
در چین، دولت
آن زمان چین
به رهبری
چیانکایچک به
تایوان گریخت
و تا زمانی که
جمهوری خلق
چین به عضویت
سازمان ملل در
نیامده بود،
جمهوری چین
عضو سازمان
ملل بود و همچنین
با بخش بزرگی
از جهان روابط
سیاسی گسترده
داشت. اما با
عضویت جمهوری
خلق چین عضویت
جمهوری چین
لغو شد و بیشتر
دولتهای
جهان رابطه
سیاسی خود را
با این دولت
لغو کردند،
زیرا جمهوری خلق
چین تایوان را
بخشی از
سرزمین خود میداند
و با دولتهائی
که با جمهوری
چین روابط
سیاسی برقرار
کنند، رابطه
سیاسی خود را
قطع میکند.
۴-
ترانسنیستریا[4]
بخشی از
اوکرائین
بوده است که
با فروپاشی
اتحاد جماهیر
شوروی اعلان
استقلال کرد و
بههمین دلیل
این منطقه در
محاصره
اقتصادی اوکرائین
قرار دارد. تا
کنون هیچ
دولتی
ترانسنیستریا
را بهعنوان
دولتی مستقل
به رسمیت
نشناخته است.
۵-
جزایر کوک[5]
ایالت
خودمختاری
است که آزادانه
به دولت
نیوزلند
پیوسته است،
بدون آن که
بخشی از آن دولت
باشد، زیرا بهمثابه
دولتی مستقل
نمیتواند به
هستی خود
ادامه دهد.
۶-
جمهوری قبرس
شمالی بخش
تُرکنشین
قبرس است که
در سال ۱۹۷۴
توسط ارتش
ترکیه اشغال
شد و پس از
چندی اعلان
استقلال کرد.
تا کنون
جمهوری قبرس
شمالی فقط از
سوی دولت
ترکیه بهرسمیت
شناخته شده
است. در سال
۲۰۰۴ در یک
همهپرسی
اکثریت مردم
ترکتبار این
منطقه خواهان
پیوستن به
دولت قبرس شد
که در حال
حاضر فقط بخش
یونانینشین
آن جزیره را
نمایندگی میکند.
۷-
بخش شمالی
سومالی پیش از
استقلال
مستعمره انگلیس
و بخش جنوبی
مستعمره
ایتالیا بود.
در سال ۱۹۸۴
با پیوستن این
دو بخش بههم
دولت سومالی
به استقلال
دست یافت، اما
جنگ داخلی که
از ۱۹۹۱ آغاز
گشت، سبب شد
تا در این کشور
دولت مرکزی با
ثباتی وجود
نداشته باشد و
بههمین دلیل
سومالی عضو
رسمی سازمان
ملل متحد نیست.
۸-
صحرای غربی
منطقهای را
در بر می گیرد
که تا سال
۱۹۷۴ مستعمره
اسپانیا بود.
مراکش پس از
خروج اسپانیا
از این منطقه بخش
بزرگی از آن
سرزمین را
اشغال و ضمیمه
خاک خود کرد،
اما چون جنبش پولیزاریو
در این مناطق
به جنگ
پارتیزانی روی
آورد، مراکش
به تدریج
مناطق بیشتری
از صحرای غربی
را اشغال کرد
و در حال حاضر
فقط مناطق کویری
میان مناطق
اشغالی توسط
ارتش مراکش و
دولت
موریتانی در
اختیار جنبش
پولیزاریو
قرار دارد.
سازمان ملل
متحد اشغال
صحرای غربی
توسط مراکش را
به رسمیت
نشناخته و بههمین
دلیل آینده
این سرزمین
هنوز ناروشن
است. جنبش
پولیزاریو در
مناطقی که در
کنترل خود دارد،
دولت جمهوری
دمکراتیک
عربی صحرا را
بهوجود آورد
و مناطق
اشغالی توسط
مراکش را بخشی
از سرزمین خود
میداند.
۹-
کوزوو [6] در سال
۲۰۰۸ اعلان
استقلال کرد و
در حال حاضر
۱۱۴ دولت جهان
کوزوو را به
مثابه دولتی
مستقل به
رسمیت شناختهاند.
با این حال
دولت صربستان
کوزوو را
ایالتی از
کشور خود میداند
و به همین
دلیل نیز تا
زمانی که
صربستان و
کوزوو به
توافق نرسند،
وضعیت نهائی
این دولت روشن
نیست.
۱۰-
دولت فلسطین
تا کنون از
سوی ۱۳۷ دولت
عضو سازمان
ملل متحد بهرسمیت
شناخته شده و
به مثابه دولت
ناظر عضو سازمان
ملل متحد است.
اما دولتهای
پشتیبان
اسرائیل همچون
ایالات متحده
آمریکا و بیشتر
دولتهای عضو
اتحادیه
اروپا هنوز
حاضر به رسمیت
شناختن دولت
فلسطین
نیستند و با
بهرهگیری از
حق وتو از
عضویت کامل
دولت فلسطین
در سازمان ملل
جلوگیری کردهاند.
با این حال
دولت فلسطین
در بسیاری از
کشورهای
اروپائی
دارای دفتر
نمایندگی است.
از سوی دیگر
اسرائیل حاضر
به پذیرفتن
مرزهای ۱۹۶۷ فلسطین
نیست و با
ایجاد شهرکهای
یهودینشین
در مناطق
اشغالی میخواهد
از تشکیل دولت
فلسطین
جلوگیری کند.
هدف نهائی
اسرائیل
ضمیمه ساختن
کامل مناطق
اشغالی به
اسرائیل و
کوچاندن فلسطینیان
به اردن و مصر
است.
۱۱-
منطقه قرهباغ
متعلق به
جمهوری
آذربایجان
است، اما از آنجا
که اکثریت
جمعیت این
منطقه
کوهستانی
ارمنیتبار
هستند، این
سرزمین در سال
۱۹۹۴توسط ارتش
ارمنستان
اشغال شده
است.
۱۲-
نیوه[7] نیز همچون
جزایر کوک
ایالتی
خودمختار است
که آزادانه به
نیوزلند
پیوسته است،
بدون آن که بخشی
از آن دولت
باشد.
بررسیها
نشان میدهند
که از ۱۹۳
دولت عضو
سازمان ملل
متحد فقط ۲۵
دولت بنا بر
قوانین اساسی
خویش دارای
ساختار سیاسی
فدرالیستی
هستند و مابقی
را میتوان
دولتهای
واحد نامید.
بهعبارت
دیگر، کمتر
از ۱۳ ٪ دولتهای
جهان را میتوان
دولت فدرال
نامید. همچنین
از آنجا که
فدرالیسم این
دولتها همگون
نیستند، بهتر
دانستیم
ویژگیهای
ساختار
فدرالیستی
این دولتها
را تا آنجا
که ضروری است،
در این نوشتار
مورد بررسی قرار
دهیم:
فدرالیسم
در آرژانتین
آرژانتین
کشوری است چند
قومی. در حال
حاضر مردم
بومی کمتر از
۱۰ ٪ و
مهاجران
اروپائی بیش
از ۹۰ ٪ از جمعیت
آرژانتین را
تشکیل میدهند.
بیشتر
مهاجران
اروپائی
دارای تبار
ایتالیائی (۳۶
٪)، اسپانیائی
(۲۹ ٪) و آلمانی
(کمتر از ۴ ٪) هستند.
همچنین در
بخشی از مناطق
آرژانتین تراکم
جمعیت
لهستانیتبار
زیاد است. بنا
بر پژوهشها
تعداد جمعیتی
که از آمیزش
بومیان و
اروپائیان
مهاجر پدید
آمده است، بیش
از ۱۰ ٪ است.
با آن
که اسپانیائیتبارها
فقط ۲۹ ٪ از
جمعیت
آرژانتین را
تشکیل میدهند،
اما بنا بر
قانون اساسی
زبان
اسپانیائی
زبان رسمی این
کشور است،
زیرا
آرژانتین
توسط
اسپانیائیها
کشف شد و سالها
مستعمره آن
کشور بود.
زبان
اسپانیائی
آرژانتینی از
نقطهنظر
دستور زبان،
واژهها و
تلفظ با زبان
اسپانیائی
اروپائی و همچنین
زبان رایج
اسپانیائی در
کشورهای
آمریکای
لاتین
توفیرهائی
دارد. بیشتر
ایتالیائیتبارهای
آرژانتین
زبان مادری
خود را فراموش
کرده و به
اسپانیائی
سخن میگویند
و در عوض
اقلیتهای
آلمانی و
انگلیسیتبار
این کشور در
کنار زبان
اسپانیائی
هنوز نیز به
زبانهای
آلمانی و
انگلیسی سخن
میگویند.
دیگر آن که
تعداد
یهودیان آرژانتین
بین ۲۰۰ تا
۳۰۰ هزار تن
تخمین زده میشود.
روشن است که
این اقلیت
دینی- قومی
در کنار زبان
اسپانیائی به
زبان عبری نیز
سخن میگوید.
بومیان
آرژانتین نیز
به زبانهای
بومی گوناگون
سخن میگویند،
یعنی بخشی از
اقلیتهای
بومی توانستهاند
زبانهای
مادری خود را
حفظ کنند و
بخش دیگری جذب
تمدن اروپائی
شده و زبانهای
مادری خود را
فراموش کرده
است.
در سال
۱۸۱۰ تحت
تأثیر انقلاب
کبیر فرانسه و
جنبش استقلال
ایالات متحده
آمریکا جنبش
استقلال
طلبانه
آمریکای
لاتین آغاز شد
و سرانجام در
سال ۱۸۱۶
آرژانتین
توانست به
استقلال دست یابد.
در سال ۱۸۱۴
نخستین طرح
قانون اساسی
تدوین شد و به
تقلید از
قانون اساسی
ایالات متحده
دولت فدرال در
آرژانتین تحقق
یافت. در سال
۱۸۵۳ قانون
اساسی نوئی
تدوین شد و بر
اساس آن سیستم
سیاسی
آرژانتین
جمهوری فدرال
ریاستی گشت که
در آن رئیسجمهور
از قدرت زیادی
برخوردار است.
بهعبارت
دیگر آرژانتین
دولتی
دمکراتیک و
فدرالیستی
است که
از اتحاد ۲۳
ایالت و شهر
خودمختار
بوئنوس آیرس
تشکیل شده
است. فدرالیسم
آرژانتین
فدرالیسم
ایالتی است و
نه قومی. همچنین
در قانون
اساسی
آرژانتین
تمامیت ارضی کشور
تضمین شده و
هیچ ایالتی از
حق جدائی از
آرژانتین
برخوردار نیست.
دیگر آن که هر
۲۳ ایالت
دارای قوانین
اساسی ویژه
خویشند که
اصول آن در
انطباق با
قانون اساسی
دولت فدرال
آرژانتین
قرار دارد. همچنین
در این ایالتها
قوای مقننه،
قضائیه و
مجریه ایالتی
وجود دارند که
توسط حکومتهای
ایالتی هدایت
و کنترل میشوند.
از آنجا که قوه
مجریه در این
کشور از آزادی
عمل زیادی
برخوردار
است، در نتیجه
میتواند
حوزه کارکردی
قوه قضائیه را
محدود کند و
بههمین دلیل
برخی از پژوهشگران
بر این باورند
که ساختار
تقسیم قوای سهگانه
در آرژانتین
در مقایسه با
دولتهای
دمکراتیک
جهان سبب شده
است تا
دمکراسی
فدرالیستی
آرژانتین را
دمکراسی ناقص
بنامند. با
این حال
آرژانتین در
ردهبندی سال
۲۰۱۷ دولتهای
دمکراتیک
جهان در رتبه
۴۷ قرار داشت.
رئیسجمهور
در این کشور
عالیترین
نهاد قوه
مجریه است و
قوه قانونگذاری
دولت فدرال از
دو مجلس تشکیل
میشود که یکی
مجلس
نمایندگان و
دیگری مجلس
سنا است. از
ترکیب این دو
مجلس «کنگره
ملی» تشکیل میشود.
آرژانتین
را میتوان
دمکراسی
احزاب نامید.
اما در سالهای
گذشته ترکیب
احزاب در این
کشور دچار
دگرگونیهای
ژرفی شد، یعنی
در احزاب بزرگ
انشعاب رخ داد
و در نتیجه
احزاب کوچکتری
به پارلمان راه
یافتند و بههمین
دلیل نیز
تشکیل حکومت
ائتلافی
دشوار گشته
است. در حال
حاضر مجلس
نمایندگان از
۲۵۷ نماینده
تشکیل شده
است. هر
ایالتی بر حسب
قانون میتواند
تعداد معینی
نماینده به
مجلس نمایندگان
بفرستد و بههمین
دلیل هر
ایالتی
نمایندگان
خود را برمیگزیند.
بنا بر قانون
اساسی تعداد
نمایندگان
هیچ ایالتی نباید
کمتر از ۵ تن
باشد و همین
امر سبب شده
است تا برخی از
ایالتهای
بسیار کمجمعیت
در تناسب با
تعداد جمعیت
خویش بیش از
میانگین
نماینده به
مجلس
نمایندگان
بفرستند.
در
آرژانتین بنا
بر قانون باید
هر ۱۰ سال
جمعیت کشور
سرشماری شود و
بنا بر تعداد
جمعیت ایالتها
تعداد
نمایندگان هر
ایالت تعیین
گردد. اما آخرین
سرشماری در
سال ۱۹۸۰ اجرا
شد و روشن است
که طی ۳۹ سال
گذشته ترکیب
جمعیت ایالتها
کاملن دگرگون
شده است.
مجلس
سنا دارای ۷۲
سناتور است و
هر ایالتی حق انتخاب
۳ سناتور را
دارد. انتخاب
سناتورها بر
اساس حق رأی
نسبی است،
یعنی حزبی که
در ایالت خود
بیشترین رأی
را به دست
آورد، حق
فرستادن ۲
سناتور به
مجلس سنا را
دارد. حزبی که
دومین آرأ را
کسب کرده است،
میتواند یک
سناتور به
مجلس سنا
بفرستد. همچنین
هر دو سال یکبار
یک سوم کرسیهای
سناتوری باید
دوباره
انتخاب شوند.
رئیس
قوه مجریه
رئیسجمهور
است که در
گذشته
غیرمستقیم از
سوی مردم برگزیده
میشد. اما با
تغییر قانون
اساسی از سال
۱۹۹۴ رئیسجمهور
به همراه
معاون خود
توسط مردم
برگزیده میشود.
ویژگی
انتخابات
ریاست جمهوری
آرژانتین آن
است که یک
کاندیدای
ریاست جمهوری
به جای یک میتواند
چند شخصیت را
بهعنوان
معاون خود پیشنهاد
کند و در
پایان کسی که
بیشترین رأی
را به دست
آورده است،
معاون رئیس
جمهور
برگزیده
خواهد گشت.
رئیسجمهور
میتواند
نخستوزیر و
وزیران
کابینه را برگزیند.
بهعبارت دیگر،
رئیسجمهور
همزمان رئیس
حکومت، عالیترین
مقام سیاسی و
فرمانده کل
قوای نظامی
حکومت فدرال
است. نخستوزیر
بنا بر قانون
اساسی همزمان
رئیس مجلس سنا
است و باید
نشستهای
مجلس سنا را
اداره کند.
نخستوزیر پس
از رئیسجمهور
عالیترین
مقام اجرائی
کشور است و در غیاب
رئیسجمهور،
بیماری و یا
مرگ او
بالاترین
قدرت اجرائی
کشور است و با
این حال میان
قدرت رئيسجمهور
و نخستوزیر
تفاوت زیادی
وجود دارد،
زیرا نخستوزیر
مجری پیاده
ساختن فرامین
رئیسجمهور
است و خود از
حق صدور
فرامین محروم
میباشد.
بنا بر
قانون اساسی
رئیسجمهور
میتواند با
دو سوم آرای
«کنگره ملی» از
کار برکنار
شود. رئیسجمهور
آرژانتین میتواند
با صدور
فرامین حکومت
کند. برای لغو
فرامین رئیس
جمهور نیاز به
اکثریت مطلق
آرأ در دو
مجلس
ملی و سنا
است. همچنین
نخستوزیر میتواند
با اکثریت
مطلق آرای
مجلس ملی و
سنا و یا بنا
بر فرمان رئیسجمهور
از مقام خود
عزل شود. دیگر
آن که بنا بر قانون
اساسی وزیران
نباید از میان
نمایندگان مجلس
ملی و مجلس
سنا برگزیده
شوند. همچنین
بنا بر قانون
اساسی اعضای
کابینه بخشی از
قوه مجریه
نیستند و بلکه
در بهترین
حالت مشاور
حکومت بوده و
مجری فرمانهای
رئیسجمهورند.
دیوان
عالی
آرژانتین
دارای ۹ عضو
رسمی است. اعضای
دیوان عالی که
باید حقوقدان
باشند، از سوی
رئیسجمهور
به به مجلس
سنا پیشنهاد
میشوند و
رسانهها و همچنین
شخصیتهای
دانشگاهی و
سازمانهای
مدنی حق دارند
درباره
قابلیتها و
توانائیهای
شخصیتهای
پیشنهاد شده
داوری کنند.
پس از آن
کسانی به
عضویت دیوان
عالی برگزیده
میشوند که
بتوانند در
مجلس سنا بیش
از دو سوم آرأ
را به دست
آورند.
بنابراین
قضات دیوان
عالی توسط
سناتورهائی
که از سوی
ایالات
برگزیده شدهاند،
انتخاب میشوند.
یکی از وظایف
دیوان عالی کشور
رسیدگی به
اختلافات
ایالتهای
خودمختار است
و حکومتهای
ایالتی باید
از احکام
دیوان عالی
پیروی کنند.
به این
ترتیب آشکار
شد که هرم
سیاسی
آرژانتین دارای
ساختاری سه
پلهای است که
عبارتند از
حکومت فدرال،
حکومتهای
ایالتی و
شهرها و
روستاها. هر
یک از این سه پله
دارای
قوای مجریه،
مقننه و
قضائیه ویژه
خویشند. در
عوض پله سوم،
یعنی ساختار
سیاسی
فرمانداریها،
شهرها و
روستاها در
ایالتهای
آرژانتین
دارای
توفیرهای چشمگیری
هستند.
سیستم
فدرالی سبب
شده است تا در
آرژانتین مردم
ایالتها از
حق انتخاب
رئیسجمهور
حکومت فدرال،
مجلس
نمایندگان
فدرال و همچنین
مجلس سنا
فدرال
برخوردار
باشند. همچنین
مردم هر
ایالتی میتوانند
نمایندگان
مجلس ایالتی
خود را برگزینند
و در سطح
شهرها و
روستاها نیز
نمایندگان شوراهای
شهر و روستا
مستقیمأ توسط
مردم انتخاب
میشوند.
روند
انتخاب
نمایندگان
مجلس نمایندگان
و سنا بسیار
پیچیده است.
هر دو سال باید
نیمی از
نمایندگان
مجلس
نمایندگان و
یک سوم از
سناتورهای
مجلس سنا از
نو انتخاب
شوند. انتخاب
نمایندگان در
ایالتهای
مختلف همزمان
رخ نمیدهد و
بلکه در هر
ایالتی
نمایندگان
مجلس نمایندگان
و نمایندگان
مجلس ایالتی همزمان
برگزیده میشوند.
انتخاب
نمایندگان بر
اساس تعداد
آرای احزاب
تعیین میشود،
یعنی حزبی که
بیشتر رأی
کسب کرده است،
در تناسب با
تعداد آرأی خود
میتواند چند
نماینده به
مجلس
نمایندگان
بفرستد. به
همین دلیل
احزابی که کمتر
از ۱۰ ٪ آرأ را
کسب میکنند،
با دشواری میتوانند
به کرسیهای
پارلمانی دست
یابند. در
رابطه با مجلس
سنا یادآور
شدیم که هر
ایالتی بدون
در نظرگیری وسعت
و تراکم جمعیت
خویش حق دارد
سه سناتور
برگزیند. حزبی
که بیشترین
آرأ را در یک
ایالت به دست
آورد، ۲ سناتور
و حزبی که بنا
بر تعداد آرأ
در مقام دوم قرار
گرفته است، میتواند
یک سناتور به
مجلس سنا
بفرستد.
انتخابات
مجلس سنا نیز
در ایالتها
در زمانهای
متفاوتی
برگزار میشوند.
انتخابات
پارلمانهای
ایالتها و
نیز رهبران
حکومتهای
ایالتی در
زمانهای
متفاوتی
انجام میگیرند.
برخی از ایالتها
فقط دارای یک
مجلس قانونگذار
و برخی دیگر
از ایالتها
همچون حکومت
فدرال دارای ۲
مجلس قانونگذار
هستند و حتی
شیوه
انتخابات در
ایالتهای
مختلف با هم
توفیر دارند.
در رابطه با
انتخاب
رهبران حکومتهای
ایالتی هر
کاندیدائی که
اکثریت مطلق
آرأ را در یک
ایالت کسب
کند، رهبری
حکومت ایالتی
را به دست میآورد.
در غیر این
صورت
انتخابات
تکرار میشود
و در بار دوم
هر کاندیدائی
که بیشترین
آرأ را در یک
ایالت به دست
آورد، برنده انتخابات
است.
سیستم
انتخابات
شوراهای شهر و
روستا در هر
ایالتی توسط
حکومت ایالتی
تعیین میشود
و به همین
دلیل در ایالتهای
مختلف سیستمهای
انتخاباتی
متفاوتی وجود
دارند.
چکیده
آن که دمکراسی
آرژانتین
آمیختهای از
دمکراسی
نمایندگی و
دمکراسی
مستقیم است،
زیرا بنا بر
قانون اساسی
مردم از امکان
برگزاری همهپرسیها،
ابتکارات
تودهای و همچنین
رفراندوم
برخوردارند،
یعنی هرگاه ۱٫۵
٪ از رأی
دهندگان
خواستی را
امضاء کنند،
آن خواست باید
در مجلس
نمایندگان و
مجلس سنا و یا
در مجلسهای
ایالتی به رأی
گذاشته شود.
در رابطه با
خواستهای
مردم کنگره
ملی که از
مجلس
نمایندگان و
سنا تشکیل شده
است، میتواند
رفراندوم
برگزار کند که
نتیجه آن به
قانون بدل میگردد.
همچنین
کنگره ملی میتواند
با برگزاری
همهپرسی از
نظر اکثریت
مردم آگاه
شود، بدون آن
که رأی اکثریت
به قانون بدل
گردد.
دیگر
آن که بنا بر
قانون هر حزب
و یا جریان
سیاسی که در
انتخابات
شرکت میکند،
باید اوراق
رأی خود را
چاپ و در
اختیار نهادهای
مسئول
انتخابات
قرار دهد. بر
روی این اوراق
باید عکس همه
کاندیداهای
حزب چاپ و همچنین
باید به
ائتلاف
سیاسی حزب با
احزاب دیگر
اشاره شده باشد.
به این ترتیب
رأی دهندگان
باید از میان
اوراق احزاب
مختلف، ورقه
حزب دلخواه
خود را
برگزینند و با
انداختن آن
ورقه در صندوق
رأی خواست
سیاسی خود را
اعلان کردهاند.
همچنین برای
آن که در همه
حوزههای رأیگیری
به اندازه
کافی اوراق
رأی وجود
داشته باشند،
باید هر حزبی
در تمامی حوزهها
نمایندهای
داشته باشد که
پس از پایان
رأیگیری میتوانند
روند شمارش
آرأ را کنترل
کنند.
یکی
از ضعفهای
این سیستم آن
است که رأیدهندگان
میتوانند در
هنگام رأی
دادن اوراق
احزاب مخالف را
بدزدند و در
نتیجه کسانی
که میخواهند
به آن احزاب
رأی دهند، بهخاطر
نبودن اوراق
رأی نتوانند
در انتخابات شرکت
کنند. از آنجا
که احزاب
مسئول وراق
رأی خود در هر
حوزهای هستند،
در نتیجه باید
برای شرکت در
انتخابات هزینه
سنگینی
بپردازند و
چون احزاب
کوچک دارای امکانات
مالی محدودی
هستند، در
نتیجه نمیتوانند
همه جا حضور
داشته باشند و
در نتیجه از
شانس برابر در
انتخابات
برخوردار
نیستند. ضعف
دیگر آن است
که احزاب پیش
از انتخابات
اوراق رأی خود
را در بین
مردم توزیع میکنند
و در این
رابطه میکوشند
با دادن
هدایای کوچک
به مردم آنها
را به سوی خود
جلب کنند. در
همین رابطه
نیز احزاب
کوچک که دارای
امکانات مالی
محدودیاند،
از شانس
برابری
برخوردار نمیشوند.
ضعف سوم این
سیستم آن است
که هرگاه انتخابات
کشوری و
ایالتی همزمان
برگذار شوند،
هر حزبی میتواند
کاندایاهای
خود را بر روی
یک ورق چاپ کند
و با انداختن
آن ورقه رأی
به صندوق همزمان
به
کاندیداهای
کشوری و
ایالتی رأی
داده شده است.
بهعبارت
دیگر رأیدهندگان
نمیتوانند
بهطور مثال
در انتخابات
کشوری به یک
حزب و در
انتخابات
ایالتی به حزب
دیگری رأی
دهند، یعنی بر
اساس این
سیستم حق
تصمیمگیری
رأیدهندگان
بهشدت محدود
میشود. یکی
دیگر از
بغرنجیهای
این سیستم آن
است که احزابی
که میخواهند
پس از
انتخابات با
هم ائتلاف
کنند، میتوانند
لیست
کاندیدهای
خود را بر روی
یک ورق رأی
چاپ کنند و در
نتیجه رأیدهندگان
با انداختن
چنین ورقهای
به صندوق رأی
عملأ به این و
یا آن ائتلاف
سیاسی رأی
دادهاند،
بدون آن که در
ترکیب وزن
سیاسی احزاب
این ائتلاف
نقشی بازی کنند،
زیرا تعداد
نمایندگان
پیشاپیش از
سوی احزاب
تعیین شده و
در لیست ائتلافی
انتشار یافته
است.
چکیده
آن که
آرژانتین پس
از استقلال
صاحب قانون
اساسی دمکرات
و فدرال گشت و
با این حال
سالها در این
کشور ارتش با
زیر پا نهادن
قانون اساسی
دیکتاتوری
نظامی را
جانشین حکومت
منتخب مردم
ساخت.
بنابراین
وجود قانون
اساسی دمکراتیک
هر چند برای
تحقق دولت
دمکراتیک
شرطی لازم
است، اما کافی
نیست. در
ایران نیز
شاهان پهلوی
با نقض اصول
قانون اساسی
مشروطه که
دارای بافتی
دمکراتیک
بود، سلطنت
دیکتاتوری
خود را متحقق
ساختند. در
عین حال وجود
قانون اساسی
دمکراتیک
فدرال سبب نمیشود
تا دولت فدرال
قدرقدرت تحقق نیابد.
در آرژانتین
چه در دوران
دیکتاتوری نظامی
و چه اکنون
حکومت فدرال
(حکومت مرکزی)
از اقتدار
بسیار زیادی
برخوردار است.
همچنین
آرژانتینیها
به ندرت از
دولت فدرال
سخن میگویند
و در عوض دولت
مرکزی خود را
حکومت ملی مینامند.
بنابراین میتوان
به این نتیجه
رسید که
آرژانتین بنا
بر قانون
اساسی خویش
دولتی دمکراتیک
فدرال است،
اما بنا بر
خودآگاهی اجتماعی
موجود از یکسو
مردم و از سوی
دیگر قدرتهای
سیاسی در این
کشور بنا بر
اصول دولت
دمکراتیک
تمرکزگرا
روابط متقابل
خود را تنظیم
میکنند. به
عبارت دیگر،
آرژانتین پس
از ۲۰۰ سال
استقلال هنوز
نتوانسته است
دولت دمکراتیک
فدرال را تحقق
بخشد.
ادامه
دارد
اوت
۲۰۱۹
msalehi@t-online.de
www.manouchehr-salehi.de
پانوشتها:
________________
[1] https://de.wikipedia.org/wiki/Sprachfamilien_der_Welt
[2] Abchasien
[3] Südossetien
[4] Transnistrien
[5] Cookinseln
[6] Kosovo
[7] Niue