به مناسبت
اول ماه مه ۲۰۱۳
یوسف
اردلان
همه میدانند
کهروز اول
ماه مهچهروزیست،
روز کارگر،
سالگرد روزی
کهقریب به
چهارصدهزار
کارگر
ازهزارو
دویست
کارخانهوکارگاه
آمریکا
درسال1886 دست بهاعتصاب
وتظاهرات
زدند و خواهان
قانون هشت
ساعت کاردر
روز بودند تظاهرات
شیکاگوعظیم
ترین آنها بود
کهبالغ بر
نود هزار
کارگردرآن
شرکت داشت،
بازهم همهمیدانند
کهسهروز
بعد ازآن در
طی توطئهسرمایهداران
با ایجاد یک
انفجار و کشتهشدن
دهها کارگر و
هفت پلیس
اعتصاب بهخون
کشیدهشد و پنچ
رهبر
سندیکائی آن
زمان را بهاتهام
عاملین
انفجار بهدار
آویختهشدند.
هیهات کهاین
درخواست بعد از 127 سال
هنوز در بخشی
ازجهان جامهعمل
نپوشیدهاست.
توطئهسرمایهداران
و دغل کاری
آنان در
طنزتاریخ
بازتاب پیدا
میكند، سهنفر
از 5نفر رهبر
کارگران جان
باختهآلمانی
بودند، حکومت
پوپولیست
ونژاد پرست هیتلر
برای اولین
بار روز اول
ماه مهرا
تعطیل عمومی
اعلام کرد و
پس ازآن
درسال1941 حکومت
خودفروختهفرانسهتحت
حاکمیت آلمان
نازی این رو
زرا در فرانسه
بهعنوان
روزکارگر
برسمیت شناخت
و تعطیل رسمی
شد. اما با
شکست نازیها و
آزادی فرانسهبرای
چندسال این
تعطیلی رسمی
ازبین رفت،
ولی درسال1957
مجددا بهدلیل
قدرتی کهحزب
کمونیست
فرانسهکهجبههمقاومت
ضد نازی را
رهبری کردهبود
ودر دولت جدید
فرانسهقدرت
داست، روز اول
ماهمهتعطیل
رسمی شد کههمراهبا
تظاهرات
کارگری
درفرانسهبرگذار
میشود. تفاوت
بهرسمیت
شناختن اول
ماهمهازطرف
نژاد پرستا ن
درسالهاای1933و1941
با بهرسمیت
شناختهشدن 1957
بسیار قابل
توجهاست.
یعنی سرمایهداران
هیچ فرصتی را
کهبتوانند
عوام فریبی
کنند، ازدست
نمیدهند در
آن زمان
کمونیستها،
درآلمان
اگرچهسرکوب
شدند ولی از
اعتبار تودهای
برخوردار
بودند، بنا
براین حزب
فاشیست نازی
هم خودرا
سوسیالیست مینامید
و میخواست از
اعتبار
سوسیالیستها
برای عوام فریبی
استفادهکند
و در رژیم
فرانسهتحت
استیلای
آلمان توسط
دولت(ویشی) بههمچنین
با
سوءاستفادهازاعتبار
کمونیستها اول ماهمی
را تعطیل رسمی
اعلام کردند.
واما در
سال 1957 دولت
فرانسهدر
مقابل قدرت
حزب کمونیست
فرانسه(قدرت
جنبش مقاومت
درمقابل
نازیسم)
و پذیرش مردم
فرانسهروز
اول ماهمهبعنوان
تعطیل رسمی،
دقیقا آن چیزی
است کهتفاوت
شکل و محتوا
را میرساند. همان
تفاوت دانهفلفل
و خال مهرویان
است کههردو
جان سوزند اما
این کجا و آن
کجا.
سرمایهداران
و کارفرمایان
، درتمام جهان
تا آنجا کهبتوانند،
از توطئهفشار
وکشتار
کارگران
کوتاهی نمیکنند.
ازکار بردهوار
صنایع ذغال
سنگ و الماس
وطلا
در قارهآفریقا
(بهیاد
بیاوریم
اعتصابات بهخون
کشیدهشده
معدنچیان
طلای آفریقای
جنوبی در
شهریور-
سپتامبر سال
گذشته)، تا
کار ارزان
وبدون ایمنی
کارگران
آسیائی (در
آتشسوزی دو
کارخانهکفش
و پارچهبافی
در لاهور و
کراچی 314 کارگر
در آتش سوختند
. 11سپتامر 2012_).
انتر
ناسیونال
دوم، کهسال1889درصدمین
سال انقلاب
فرانسهدر
پاریس
برگزارشد ،
روز اول ماهمه
را بهعنوان
روزهمبستگی
مبارزات
کارگران جهان
نامگذاری
کرد و پذیرش
عام یافت.
شاید درآن
دوران توضیح
رابطهسرمایهدار
صنعتی و کارگر
و همبستگی
کارگران
صنعتی اروپا و
آمریکا زیاد
مشکل نبود،
امروزهاما
با ادغام
سرمایهجهانی
و پیچیدگی های
بسیار غامض
آن، سادهنیست
کهرابطهکارگر
کفاش، یا
پارچهبافی
کهدر تحت
سرمایهکارخانه
دار اروپائی
درآتش میسوزد،
ثمرهکارش
سراز کردستان
عراق در میآورد
و بوسیلهکولبر
کرد آخرین
قطرات ارزش
افزودهبهجیب
دلال و بازاری
تحت حمایت پاسداران
میرود، را بهسادگی
توضیح داد.
ویا چگونگی
رشد نرخ تورم
را برای همان
کولبر بتوان
روشن کرد.
با جهانی
شدن ووحدت
سرمایه(هر
چند در بحران
شدید) و سر
مایهداران
روبروئیم،
جنایت و توطئهسرمایهداران
گسترتر و
پیچیدهتر
شدهاست،
هیهات بهگونهای
وارونه، با
پراکندگی
مبارزات
کارگری و
ستمکشان
مواجهیم،
دراین دویست
سال شاهد
انقلابات
بزرگ و مبارزات
پیروزمند و
شکستهای
کمرشکن بودهایم
کهبهما میآموزد،
هنوز راهدرازی
در پیشد اریم.
آنچهپا
برجاست جدال
بین
تولیدکنندگان
برای بهرهگیری
از ثمرهکارشان
ازطرفی وازطرف
دیگر آنانیکهبا
تمام قوای
مشروع
ونامشروع
دولتی وغیر
دولتی نظری
وفرهنگی،
کماکان بر
تصاحب ثمرهکار
بشر مولد اصرار
میورزند. این
جدال کهجدال
طبقاتی مولد و
استثمارگر
است پنهان وآشکار
درجریان است.
کم
نیستند کسانی
کهفریاد(اگر
پا از گلیم
ادب بیرون
گذاشتهنشود
و گفتهنشود زوزه!)میکشند
کهکمونیسم
مردهاست، در
حالی کههمهچیز
کماکان بر سر
جای خود قرار
دارد. موتور
حرکت جامعهبر
اساس همین
قانون سادهمبارزهبرای
بهرهمند شدن
از ثمرهکارخود
واستثمار
نشدن ازطرفی
وثمرهکار
دیگران را
تصاحب کردن
ازطرف دیگر
است.
جهان
ساختهدست
بشراست،
انسانی کهجهان
را میسازد (با
تمام پیچیدگی
که در روابط
تولید
وسازماندهی
آن وجود دارد)
کارگر است،
تمام ثروت
وسامان این
جهان نتیجهکار
انسان است،
بهرهوری
ازاین ثروت
وسامان اما
غیر انسانیاست،
بی نصیب ترین
انسانها،
تولیدکنندگان
همین ثروت
وسامان هستند.
اگرفریاد
کشان ضد
کمونیسم ،
درتوضیح
مختصر وروشن
وعامهفهم
این روابط
ناتوانند
تقصیر از فهم
آنها ست، نهحرکت
تاریخ، با پاک
کردن صورت
مسئلههیچ
چیز حل نمیشود.
مشکل دیگر
وقتی نمایان
میشود کهتا
اندازهای بهنیروی
حرکت تاریخ پی
بردهشود ولی
درکلیت آن
بماند، یعنی
بهشعارهای
راهبردی
بسندهکرده
ودرذهن
تضاد کارو
سرمایهرا حل
کند، بدون
اینکهویژگی
های حرکت
سرمایهدر
شرایط مختلف
مد نظر باشد.
درواقع مشکلترین
گرهکار هم
همینجاست
یعنی دریافتن
حرکت(یا قانونمندی)
جامعهای
مشخص درشرایط
مشخص.
در
یافت شیوهها(تاکتیکها)
و
راهبرد(استراتژی)های
گونهگون است
کهپراکندگی
سیاسی را موجب
میشود.
اشارهشد
کهکلیات
سرجای
خودهستند، امور
واقع ویا جزئی
است کهنادیدهگرفتهمیشود
، چرا کهامور
واقع
فراوانند و
در، پرداختن
بهتقدم
وتاخر هر امری
شک و اختلاف
وسردرگمی
بوجود میآید.
کلیات برای
معرفی و درک
چارچوب مطلب ارائهشد،
میخواهم بهمعرفی
بخش بظاهر
کوچک اما
بسیار ویژهی
کارگران " کرد
ایران" بهپردازم،
بیکاری در
کردستان
بیداد میکند،
ازبس اعداد
قلابی و بهخورد
مادادهاند
حتا ازآوردن
رقم خودداری
میکنم همین
بس کهبهرایالعین
می بینیم کهسخت
ترین کارها
(کارشاق در
کورههای آجر
پزی، کار در
مرغداریهای
متعفن و کارهای
ساختمانی )،
باربری در
بندرگاهها و... را
عمدتا کردها
بهعهدهدارند،
پر واضح است
کهاگر در
زادگاهشان
راهی برای
امرار معاش
بود اینچنین
راه درازی را
برای فروختن
نیروی کارشان
طی نمیکردند،
نکتهپنهانی
کهدراین
پروسهنهفتهاست،
ایناست کهمتوجه"کرد"
بودن خودهم میشوند،
و در مییابند
کهانسانی
درجهدوم اند
و شاید اصلا انسان بهحساب
نیایند، چۆن
کارهائی را کهاینان
میکنند، هیچ
تنابندهاهل
آن مناطق کهكرد
نیستند حاضر
بهانجام آن
نیستند، گویا
حکمتی در
کاراست واین داغلعنت
خوردگان
تقدیرشان این
است.
درکردستان
اما حکایتی غمانگیزتر
جریان دارد،
فقر، بیکاری،
عدم امنیت در
پدیدهکولبری
تبلور یافتهاست
. دراین بارهگزارشات[1]
و
فیلمهای چهسینمائی(زمانی
برای مستی
اسبها) ویا
مستندی مثل " مر
زنا امیدی" از
نیما
سروستانی،[2]
بازتاب نمونههائی
ازر نج وستمی
است کهدر
کردستان،
"کردستان
ناشناخته"
جریان دارد.
قدمت
مبادلات مرزی
بهقدمت زندگی
ساکنین این
منطقهاست کهدر
شرایط مختلف
فرمهای گونهگونی
را داشتهاست.
درگذشتهای
نهچندان دور
لااقل بعد از
جنگ اول
جهانی[3] "کاروانهائی"
از سلیمانیهتا
رشت و انزلی
آمد وشد میکردهاند
کهاجناسی کهاز
طرف روسیهوهم
چنین
محصولاتی چون
برنج و ماهی
دودی و...را بهکردستان
عراق میبردهاند
وازآنسو
ادویه،
منسوجات هندی
و محصولات
دیگری کهانگلیسیها
میاوردهاند
ازطریق
کردستان
،زنجان و
قزوین بهگیلان(رشت)
میبردهاند.
"کاروانچیگری"
دراین دوران
گویای رشادت
وماجراجوئی های
جوانان
سلحشور بودهاست
کهدر ترانههای
فلکلور کردی
هنوز رد پائی
دارد.
این
پدیدهدرزمان
حکومت پهلوی و
تغییر شرایط
وازبین رفتن
کاروانها،
مبادلات
مرزی کهاز
مرزهای گمرک
عبور نمیکرد
درکردستان
"قاچاق"
نامیدهمیشد
وکسانیکهجنس
غیر گمرکی
جابهجا میکردند
"قاچاقچی"
نامیدهمیشدند
.این توضیحات
ازاین رو بیان
میشود کهکلمه"قاچاق"
یا "قاچاقچی"
درزبان کردی
حاوی هیچ بار
منفی ای نیست
وقاچاق بهمعنی
ازحیطهقدرت
دولت نماندن
بود وبس مثل
کسی کهقاچاق
میشد یعنی
فراری میشد و....
برعکس کلمه"قاچاق"درزبان
فارسی کهمنظور
حاملین مواد
مخدر است. این
تشابهکلمهدرخبرهای
معمولی جهت
نادرستی بهمبادلات
مرزی کهمطلقن
مواد مخدردر
آن نبودهاست
میداد.
واما پس از
سرنگونی
حکومت پهلوی و
برسر کار آمدن
حکومت اسلامی.
ازطرفی
ناتوانی
حکومت مرکزی
در استیلا
برکردستان و
وجود جبنش
مقاومت خلق
کرد و جنگ
صدام و خمینی
عملن سالها
مرزی وجود
نداشت و
کالاها در
منطقهای از
بانهتا
سردشت مبادلهمیشد
و درزمانی کههنوزفعالیت
پیشمرگهها
وجود داشت یکی
از منابع
درآمد
پیشمرگهها
"مالیات" یا
بهلفظ کردی
آن "بارانه"
بود.
با
تحکیم جمهوری
اسلامی و
امنیتی شدن
منطقهبدلیل
کمبودهای
کالاهای
مصرفی درکردستان
و اجبار
مبادلات مرزی
این پدیدهادامهیافت،
و مشکلات خاص
خودرا بههمراه
داشت با بوجود
آمدن ایالت
کردستان درعراق
و عقب نشینی
نیروهای
پیشمرگ بهآن
سوی مرز و بهکنار
گذاشتن
فعالیت
مسلحانه(طبیعی
هم بود چراکهدلیل
وجودی پیشمرگ
دفاع دربرابر
هجوم حکومت بود،
وقتی کهاز
منطقهقابل
دفاع خارج شدهاند
دیگر عملیات
مسلحانهپیشمرگ
دلیل وجودی
خود را ازدست
میدهد.)
با
استیلای
پاسداران
وسپاه"محمد
رسولالله" وقدر
قدرت شدن سپاهپاسداران
در
کردستان(استانهای
کردنشین) ازطرفی
بهبهانهامنیتی
بودن وترس از
نفوذ پیشمرگ،
وازطرف دیگر
انحصار طلبی
سیاهبر
گمرکات در
تمام مرزها
(دریائی،
زمینی وهوائی)
، حتی مبادلات
اندک مرزی را
هم بر نمیتابد،
بهبهانههای
واهی نفوذ
پیشمرگ اما در
واقع ابدی
کردن انقطاع
روابط مرزی
دست بهاحداث
کیلومترها دیوار
پیش ساختهدقیقن
ازهمان مدل
دیواری کهاسرائیل
بهدور غزهکسیدهاست.
احداث
کیلومترها
خندق مین
گذاری شده وکاشت
مین تا آنجاکهممکن
بودهاست.
گزارش کمپین
حقوق بشر در
کردستان
بازتاب گوشهکوچکی
ازاین فاجعهاست.
ولی از
آنجا کهموجود
بودن کالاهای
متنوع قابل
عبور از ایالت
کردستان بهبازار
ایران عینیت
دارد و ازطرفی
فقر و بیکاری
مفرط در
کردستان بیداد
میکند، این
دوعامل شرایط
مساعدی را
برای سودجویان
بوجود آوردهاست،
سودجویانی که
هموارهمترصد پدیدههای
این چنینی
هستند با بکار
گیری بیکاران
و زحمتکشانی
کهبرای
ارتزاق
شرافتمندانه،
سختترین
کارهارا تحمل میکنند
از همین
کاروانچیهای
سلحشورصد سال
پیش کهمیخواستند
پایهحکومت
شورائی در
گیلان
باشند،
بنا بهاحتیاج
کولبر رنجکشدهساختهاند.
این خود
بیانگرشرایط
وحشتناک
کردستان تحت
حاکمیت حکومت
اسلامی است.
تا، در، بر
همین پاشنهمیگردد
و حکومت
اسلامی
برقرار است ازبین
رفتن آسیبهای
اجتماعی اینچنینی
بردوام خواهد
بود.
عمق فاجعهو
تحقیر این
مردمان و
زادبومشان
آنجا آشکار تر
میشود کهدرفصل
تابستان
وپائیز کهآتش
سوزی جنگلها
اتفاق می
افتد، گالن
های بنزین کهباراسبها
وقاطرهاست
وبهدست
اجامر جمهوری
اسلامی
میافتد را آتش
میزنند
حیوانهای بیچاره
هراسان سر بهجنگل
میگذارند
وزندهمیسوزند
وجنگل را میسوزانند.
سال گذشتهشاهد
چندین آتش سوی
بزرگ ازاین
نوع بودیم کهاز
تلاش حامیان
محیط زیست
مریوان کهبرای
خاموش کردن
آتش
میکوشیدند
جلوگیری شد وحتی
آنهارا
بازداشت
کردند!.
مضاف
براین، پدیدهرنج
آو رد یگری کهاز
دیدهها
پنهان است،
کارگران کرد
ایرانی در
ایالت فدرال
کردستان عراق
است، آنجاهم
داستان خودرا
دارد مسئلهرانت
نفتی و زمین
خواری و
ساختمان
سازی
عامل اخیر
کارگران
آوارهبهدنبال
کار ساختمانی
را بسوی خود
جلب میکند،
طبیعی است کهابتدا
باید اجازهاقامت
گرفت و اجازهکار
پس از شرط و
شروط و
کاغذبازیها،
دویدن دنبال
کار بدون هیچ
امنیت ویا
قانون کار!،
همین زمستان
گذشتهیک
کارگر"کردایرانی"
درخیابانهای
سلیمانیهبراثر
سرما جان
باخت.(کولبرها
ضرورتا
احتیاج بهبرگ
اقامت ندارند
چون قاچاقی
کار میکنند!). واما
نکتهقابل
توجهی کهدراین
تراژدی وجود
دارد تحقیر
دوگانهایست
کهبراین
زحمتکشان داغ
لعنت خوردهبهناروا
وارد میشود.
درایالت
کردستان
(کردستان
عراق) این
کارگران بهتحقیر"ایرانی"
نامیدهمیشوند
همان تحقیری
کهدر ایران
بعنوان"کرد"
میبینند
شاید کمی
اغراق باشد
مشابهآن
نگرشی است که"ایرانیان"
نسبت بهافغانها
دارند. داغ
لعنت خوردهویا
بهزبان
کردی(بهش مهینهت)
ازین گویاتر
نمیشود. کرد
تحقیر شدهدرایران
و ایرانی
تحقیر شدهدر
کردستان!
درهرکجا
باشد تحقیر میشود،هنگامهغریبی
است!
تاحکومت
اسلامی درایران
باشد این
فاجعههای
اجتماعی
بردوام خواهد
بود . دراین
روزاول ماه مهبا
روحیه ای
انترناسیونالیستی
درتداوم
تلاشمان قدم در
راهساختن
دنیائی فارغ
از ستم وجهل
وفقر و استثمار
برداریم. تا
زمانیکهحکومتهای
مشئومی مثل
حکومت اسلامی
ایران وجود
دارد این امر
امکان پذیر
نیست، پس دست
در دست هم برای
سرنگونی
حکومت اسلامی
بکوشیم .
اول
ماهمه2013
پاریس
یوسف اردلان