Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۱ برابر با  ۰۵ جولای ۲۰۱۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۱  برابر با ۰۵ جولای ۲۰۱۲
در برابر فاشیسم بایستیم

 

 

در برابر فاشیسم بایستیم

 

میخک

 

۱۴ تیر ۱۳۹۱

 

چهارشنبه گذشته (۷ تیر ماه) در یزد، این شهر مشهور به «دارالمومنین»، اتفاق هولناکی رخ داد. در پی قتل زنی بی‌پناه اتهام متوجه مهاجری از افغانستان شد. معلوم نیست که این اتهام درست باشد زیرا هنوز هیچ دادگاهی، حتی از قسم همین بی‌دادگاه‌های جمهوری اسلامی، هم برای رسیدگی به اتهام او تشکیل نشده است و معلوم نیست که آیا ایرانیان هم در این قتل دست داشته‌اند یا نه. در هر حال اتفاقی که در شهر یزد پس از انتشار شایعه دست داشتن افغانستانی‌ها در قتل رخ داد مهیب بود: اوباش به خانه‌های ده‌ها خانوار مهاجر افغانستانی حمله کردند و ساکنان را مضروب کردند و خانه‌هایشان را سوزاندند و حتی تعرض هم در این میان گزارش شده است. مهاجران بسیاری سر به بیابان گذاشتند و آن‌ها که در شهر ماندند هم از ترس از خانه خارج نمی‌شوند. بنا به گزارش‌ها، پلیس ممانعت موثری از تعدی اوباش نکرده است.

 

واکنش رسمی دولت ایران یکی احضار دیپلمات‌های افغانستان و اعتراض به پوشش خبری رسانه‌های این کشور از واقعه بوده است و دیگری اظهارات وقیحانه سفیر ایران در افغانستان که هجوم فاشیستی اوباش را واکنش عمومی و طبیعی مردم دانسته. این اتفاقات طبیعی البته در کشوری رخ می‌دهد که بسیجیانش در «خمینی شهر» اصفهان وارد باغ خصوصی مردم می‌شوند و به زنان تجاوز می کنند و بعد می‌گویند که این زنان سر و وضع مناسبی نداشتند؛ در کشوری که «دادگاهی» که برای رسیدگی به تجاوز تشکیل شده رای می‌دهد به پی‌گیری این که آیا متجاوزان در زمان تجاوز امکان دست‌رسی به همسر خود را داشته‌اند یا نه.

 

گذشته از این‌ها، واقعیت این است که فاجعه یزد بر زمینه فشرده‌ای از اتفاقات به هم پیوسته رخ داده: ماه‌هاست که دولت تبلیغی گسترده و پر سر و صدا را علیه مهاجران آغاز کرده است: از اعلام منع ورود مهاجران افغانستانی به پارک صفه اصفهان در روز سیزده به در، تا اظهارات اخیر (۶ تیرماه جاری) مدیر کل اتباع خارجی استان فارس که مهاجران غیر قانونی را «ناقل بیماری» خواند و نانوایی‌ها را از فروش نان به آن‌ها منع کرد(آشی که از فرط شوری آشپز را به تکذیب واداشت) و گفت که همه شهروندان می‌توانند هر مهاجری را در خیابان دیدند از او کارت اقامت بخواهند، همه زمینه به هم پیوسته‌ای از دامن زدن به تبلیغ و عمل بیگانه‌ستیزی از سوی حکومتند. به یاد آوریم که همزمان با اظهارات این مقام دولتی در فارس، رحیمی معاون اول تبه‌کار احمدی‌نژاد هم در عمل آوردن معجونی فاشیستی سنگ تمام گذاشت و در یک سخنرانی هم پای تلمود یهود را در گسترش جنون آسای مواد مخدر در ایران به میان کشید و هم گفت که «قدرت‌های بزرگ» سه میلیون مهاجر افغانستانی را به ما تحمیل کرده‌اند و اگر این‌ها بروند مشکل بیکاری حل می‌شود؛ سخنرانی‌ای که شاید نظیر آن را از بعد از جنگ دوم جهانی به دشواری بتوان یافت.

 

تبلیغات ناسیونالیستی درباره خلیج فارس و جزایر سه‌گانه، که با هم‌سویی بسیاری روبرو می‌شود؛ رها کردن اوباش برای ویران‌گری و مهاجر آزاری در یزد؛ تحریک مردم به آزار مهاجران از سوی مقامات استان فارس و پیوند زدن آن‌ها با بیماری و از سوی دیگر عامل بیکاری خواندن‌شان از سوی اصلی‌ترین مهره‌های دولت نشان می‌دهد که حکومت ایران دانسته و با برنامه‌ریزی وارد قمار خطرناک دیگری شده است. تحریک احساسات بیگانه ستیز در میان مردم از سوی بالاترین مقامات دولتی به این شکل می‌تواند به فجایع غیر قابل گذشتی  منتهی شود، چنان که تا همین الان هم شده است؛ فجایعی که اگر روزی به خود آییم از شرمندگی آن‌ها روی سر بلند کردن نداشته باشیم. و باید گفت که متاسفانه زمینه اجتماعی ایران برای پذیرش چنین تبلیغاتی آماده است.

 

سال‌ها تبلیغ این خرافات مسموم مذهبی که شیعیان تنها ملت رستگار در دنیا هستند و ایران هم اصلی‌ترین نماینده تشیع است؛ در پیوند با خرافات سلطنتی پیشین در جعل و برتر شماری هویت موهوم آریایی؛  و غیبت هر گونه آموزش مدارا از تعلیمات رسمی و غیر رسمی فراگیر، ما ایرانیان را در جهلی مرکب فرو برده که به واسطه آن در بدترین لحظات تاریخی خود و در حین ارتکاب شنیع‌ترین اعمال یا دچار بودن به تاسف‌بارترین ذلت‌ها نیز از خودبرتربینی حیرت انگیزمان دست برنمی‌داریم. از همسایگانمان هیچ نمی‌دانیم و معلوم نیست بر چه مبنایی خود را در مقامی می‌بینیم که قیاس ایران با همسایگانش برایمان کسر شان ایران است. از ترک و عرب بیزاریم و افغان را هم که به چشم نوکر خانه‌زاد می‌نگریم و در بهترین حالت ممکن است الفتی از جنس ارباب به بنده نسبت به او داشته باشیم.

 

حکومت تبه‌کار ولایت این بار روی همین بدترین‌های ما شرط بسته است. قمار هسته‌ای تا امروز اقتصاد مملکت را به باد داده و فردا ممکن است ته مانده استقلال‌مان را هم به فنا دهد. در چنین شرایطی که نطق‌های پی در پی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد درباره روبه‌راه بودن وضع اقتصادی حتی پایین منبر و تریبون خودشان هم گوش شنوایی نمی‌یابد، یافتن مقصری دیگر برای بدبختی‌های اقتصادی مردم که هم بی‌پناه هم باشد و بتوان خشم توده را به سمتش هدایت کرد، برای حکومت نعمتی «خدا داد» به‌شمار می‌رود. این که مهاجران به عنوان دست‌نشانده‌های قدرت‌های بزرگ عامل بیکاری شمرده شوند و مردم به ستوه آمده از گرانی و بیکاری را به آتش زدن خانه‌هایشان هدایت کنند یا به آن‌ها بگویند می‌توانید خود شخصاً در خیابان به سراغ هر مهاجری که دیدید بروید و خشم‌تان را بر سرش خالی کنید، صریح‌ترین تجویز فاشیستی برای تخلیه خشمی است که می‌تواند متوجه کل ساختار شود. در غیاب سازمان‌های مترقی و اتحادیه‌های کارگری قدرتمند که توان مبارزه با فاشیسم را دارند، این وظیفه تک صداهای روشنفکران و صداهای گروه‌های کوچک است که در برابر دامن زدن به امواج فاشیسم بایستند. ما هر چقدر هم توان‌مان اندک باشد و هر قدر هم خطر احتمالی زیاد باشد و هر اندازه هم از شنیده شدن چنین صدایی نومید باشیم نباید بگذاریم جریان امور به سمت تقویت احساسات بیگانه‌ستیز و فاشیستی در میان توده‌ها سوق پیدا کند؛ چنین فسادی بسا که درمان‌ناپذیر باشد.

 

باید با صدای بلند و صراحت تمام علیه برآمدن فاشیسم فریاد بزنیم، نباید بگذاریم توده‌ها دچار خطای تاریخی بیگانه‌ستیزی شوند. و بدانیم که فاشیست‌ها اگرچه وحشی‌اند، اما توحش‌شان از سر ترس‌شان است. یکصدا شویم تا آنچه را می‌ترسند بر سرشان بیاوریم

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©