Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۲۲ فروردين ۱۴۰۴ برابر با  ۱۱ آوريل ۲۰۲۵
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۲۲ فروردين ۱۴۰۴  برابر با ۱۱ آوريل ۲۰۲۵

 

بیانیۀ هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

 

فدرالیسم راهی برای تجدید سازماندهی دموکراتیک ایران!

 

اتحاد داوطلبانه ملیت های ایران،

پاسخی روشن به ناسیونالیسم قومی و شوونیسم عظمت طلب

 

۱ـ  تظاهرات چماق بدستان پان ترکیست در ارومیه در دوم فروردین ماه ۱۴۰۴ در اعتراض به برگزاری مراسم پیشواز عید در میدان تیر ارومیه با سر دادن شعارهایی همچون «فارس، ارمنی، کرد، دشمن خلق ترک»، «آذربایجان بیدار است، کُردها مهمان ما هستند»، «آذربایجان پاینده باد، دشمنانش نابود باد» و «ارومیه ترک است و ترک می ماند» ، برافراشتن پرچم جمهوری آذربایجان و ترکیه در ورزشگاه "یادگار امام تبریز" در بازی تیم های فوتبال "تراکتور" و "استقلال" و سر دادن شعار«تبریز، باکو، آنکارا، بیراولسون، بیراولسون»،  پست های تهدید آمیز پاره ای کردهای ناسیونالیست علیه ترک ها در شبکه های اجتماعی، نشانه های آشکار قدرت گیری ناسیونالیسم قومی است که در آغاز سال نو، رخ نموده است. در واکنش به این گرایش قوم گرایانه، هشتصد تا نهصد نفر از شخصیت های سیاسی، فرهنگی و ادبی "ایرانشهری" با اننتشار بیانیه ای، بر طبل شوونیسم عظمت طلب مرکزگرا  کوبیده اند تا جایی که آموزش زبان مادری که در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بر آن تاکید شده است را عنصری در راستای تجزیه طلبی دانسته اند. آن ها پا را از این هم فراتر گذاشته و هر نوع طرح خواست های بر حق ملیت های تشکیل دهنده ایران را تلاشی برای تجزیه کشور دانسته اند و حتی تبلیغ ساختار حکومتی و دمکراتیک "فدرالیسم" را نیز در راستای تجزیه طلبی قلمداد کرده اند. آنها به روشنی مهمترین خصوصیت ایران یعنی رنگین کمانی بودن کشور را کتمان می کنند و بر تداوم سیاست های عظمت طلبانه، شوونیستی، فارس محور و مرکزگرای سلطنت پهلوی اول و دوم تاکید ورزیده اند. آنها حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و برگزاری جشن های نوروزی در مناطق کردنشین را نیز ، قومی کردن جشن های ملی دانسته اند و برگزاری این جشن ها را نیز به نفع مرکز مصادره کرده اند.

۲ ـ  وقوع چنین حوادثی در کشوری تحت حاکمیت  استبداد دینی به شدت امنیت گرا و سرکوبگر نمی تواند بدون پشتیبانی یا همسوئی برخی از باندهای مافیایی قدرت و جناح های حکومتی عملی شود. به نظر می رسد اجازه دادن به بروز چنین تحولاتی یا چشم بستن بر آنها،  در راستای سیاست روشنی از سوی برخی از نهادها و جناح های حکومتی دنبال می شود. آن ها قصد دارند با تحریک گسل های ملی و دامن زدن به کینه و نفرت  قومی راه اتحاد و همبستگی میان ملیت های کشور را مسدود کرده و قدرت رژیم برای سرکوب را تشدید کند. تجربه درخشان خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» که  همبستگی ملی را به شکلی درخشان به جهانیان نشان داد، باعث ترس و وحشت بخش هایی از حاکمیت دینی شده است. پیشگامی، همگامی و همراهی درخشان مردم کردستان و بلوچستان با جنبش سراسری ژینا، همواره همچون خاری در چشم تاریک اندیشان و سرکوبگران عمل کرده است. شعار درخشان «بلوچستان، کردستان، چشم و چراغ ایران» از سوی مردم سراسر کشور، بیان این همگرایی زیبا و ستودنی است.  توجه داشته باشیم که در هم تنیدگی بافت جمعیت کشور و مهاجرت های درون مرزی به گونه ای است که امروز بسیاری از شهرها، استان ها و مناطق، با جمعیت هایی از قومیت های متنوع و رنگین کمانی کشور تشکیل شده اند. بر این پایه است که به جرات می توان گفت؛ تهران بزرگترین شهر ترک نشین جهان است. همچنین زاهدان شهر رنگین کمانی از بلوچ ها، سیستانی و دیگر همشهریان فارس زبان است. یا حضور عرب ها، ترک های قشقایی، لرها و فارس ها در خوزستان بسیار در هم تنیده است. با اتکا به این تجربه است که اتاق های فکر نهادهای امنیتی رژیم، برای در هم شکستن این همبستگی درخشان و ستودنی، روی فعال سازی گسل های قومی سرمایه گذاری کرده اند. روشن است که تنها باندها و جناح هایی از درون رژیم از این همبستگی ناراضی نیستند، بلکه پاره ای از قدرت های منطقه ای که هم با تحولات دمکراتیک در ایران مخالفند و هم برای پیشبرد اهداف خود خواب تجزیه ایران را می بینند، از همبستگی مردمی در خیزش ژینا ناراضی و نگران شده اند. به طور مشخص، سازمان های امنیتی در اسرائیل، ترکیه و جمهوری آذربایجان با اتکا به شبکه هایی که در اختیار دارند و مزدوران پروژه بگیرشان، روی دامن زدن به نفرت های قومی سرمایه گذاری کرده اند. در یک کلام، دشمنان داخلی و خارجی خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» برای در هم شکستن این جنبش و جلوگیری از پیروزی آن روی دامن زدن به درگیری های قومی سرمایه گذاری کرده اند.

۳ـ جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، جنبشی است که در درون خود روی همبستگی مردمی تکیه کرده و با هر نوع تبعیض علیه زنان، ملیت ها، دگراندیشان و دگرباشان به مقابله برخاسته ، اتحاد طبقاتی را در دستور کار خود قرار داده و بخش های گوناگون جنبش کارگران، تهیدستان و فرودستان را متحد کرده، و بر شعارهایی همچون آزادی، دمکراسی، برابری، صلح و همزیستی مسالمت با دیگر کشورها تاکید کرده است. تردیدی نیست که چنین شعارهای روشن، دمکراتیک و انساندوستانه نمی تواند به مذاق غارتگران داخلی اموال عمومی، تاریک اندیشان مبلغ حاکمیت دینی، سلطه جویان مرتجع منطقه ای و چپاولگران بین المللی خوش آیند باشد. اتحاد نامیمون این نیروها  را می توان در بسیاری از سیاست ها به خوبی مشاهده کرد. پیروزی خیزش انقلابی ژینا می تواند خواب بسیاری از قدرت های مرتجع منطقه و سلطه جویان بین المللی را بشدت آشفته سازد. از این رو باید با هوشیاری تمام، بسیاری از تحولات کنونی را بر این مبنا مورد ارزیابی قرار داد. همبستگی مردمی در جشن های نوروزی، در پیشواز عیدانه، چهارشنبه سوری، مراسم تحویل سال و سیزده بدر آن چنان شکوهمند بود که روح خیزش انقلابی ژینا را در خود به نمایش گذاشت. بی جهت نیست که "سلطان ترکیه" که سال های متمادی برای جلوگیری از برگزاری این جشن ها نیروهای ارتش ترکیه را به خیابان ها فرستاده بود،  نیز به صرافت مصادره نوروز افتاده است. بر این اساس است که تحولات کنونی در مناسبات میان ملیت ها را باید در بستری عمومی تر و بزرگتر مورد ارزیابی قرار داد.

۴ ـ  برای مقابله با دسیسه های داخلی و خارجی علیه مردم ایران، علیه خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» و برای مقابله با قوم گرایان ناسیونالیست و شوونیست های "ایرانشهری"، تنها محکوم کردن و افشاء آنها کافی نیست. نیروهای مترقی  و چپ باید ساختار روشن حکومتی ارائه دهند تا  در قالب آن بتوان هم به اتحاد داوطبانه ملیت های کشور دست یافت و هم به شیوه ای دمکراتیک کشور را اداره کرد. در کشور چند ملیتی ایران که  رنگین کمان زیبایی از مردمان با زبان ها، فرهنگ ها و سنت های گوناگون را شکل داده ، تنها یک راه  حل فدرالی می تواند پاسخگوی ساختار دمکراتیک اداره کشور باشد. در بررسی راه حل فدرالی در شرایط مشخص ایران ، قبل از هر چیز باید به یاد داشته باشیم که ایران یک کشور چند ملیتی است و یافتن یک راه حل دموکراتیک برای دست یابی به شهروندی برابر و همگرایی میان ملیت های این کشور، یکی از مقدم ترین وظایف همه ماست. با توجه به این حقیقت است که ما ، فدرالیسم را یکی از ضرورت های سیاسی تجدید سازماندهی دموکراتیک ایران امروز می دانیم. با توجه به ترازنامه فدرالیسم در کشورهای مختلف ، این راه حل در وضعیت مشخص ایران امروز ، تحت شرایط معینِ زیر می تواند کارساز باشد:

یک - فدرالیسم بدون دموکراسی معمولاً همه جا در خدمت منافع نیروهای ارتجاعی و محافظه کار محلی به کار گرفته می شود و نابرابری میان مناطق مختلف را حفظ و حتی تشدید می کند. این کارکرد منفی ، به دلائلی چند ، در ایران می تواند برجستگی بیشتری هم پیدا کند. بنابراین دموکراسی نخستین و حیاتی ترین شرط لازم برای کارساز بودن فدرالیسم در کشور ماست. بر بستر یک دموکراسی فعال ، سکولار ، مشارکتی و مسلماً برخوردار از آزادی های بنیادی ، فدرالیسم می تواند به عاملی برای همگرایی ملیت های مختلف ایرانی تبدیل شود و فضای مساعدی برای شکوفایی رنگارنگی فرهنگی ایرانیان ایجاد کند.

دو - پذیرش حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران یکی دیگر از شرایط لازم برای کارساز بودن فدرالیسم در کشور ماست. باید به یاد داشته باشیم که پذیرش حق تعیین سرنوشت ملیت ها بدون پذیرش حق جدایی آنها بی معناست. اتحاد داوطلبانه ملیت های ایران، علاوه بر این که تنها راه دموکراتیکِ همبودی و همگرایی ایرانیان است ، در منطقه بسیار حساس ما و در چشم انداز دورانی که به احتمال زیاد آکنده از توفان های بزرگ خواهد بود ، مطمئن ترین راه حفظ موجودیت ایران هم هست. تأکید بر حق جدایی ملیت ها به معنای بی تفاوتی به پی آمدهای جدایی آنها نیست ، بلکه تأکیدی است بر برابر حقوقی همه آنها و برای جلوگیری از واگرایی و جدایی آنها. جدایی ملیت های ایران از هم دیگر نه مفید است و در بعضی مناطق نه حتی ممکن ؛ و بی تردید ، فجایع زنجیره ای عملاً بی پایانی را برای همه آنها به وجود خواهد آورد ؛ برعکس ، پذیرش حق جدایی ، نه تنها سرکوب حق طلبی ملیت های زیر ستم را به بهانه دفاع از تمامیت ارضی کشور ، نامشروع و دشوار می سازد ، بلکه آنها را به پیوندهای عمیق شان با ملیت های دیگر سرزمین مشترک شان آگاه تر می سازد و به شهروندان برابر حقوق کشور چند ملیتی شان تبدیل می کند.

سه - در ایران نیز مانند هر جای دیگر ، فدرالیسم نمی تواند فقط به خودمختاری ایالت ها ( یا استان های ) مختلف کشور خلاصه شود ، بلکه باید ساز و کارهای مؤثری برای مشارکت ایالت ها در حکومت مرکزی فراهم بیاورد. به عبارت دیگر دموکراسی فدرال نمی تواند فقط دموکراسی مبتنی بر رأی اکثریت باشد ، بلکه باید با نوعی دموکراسی تناسبی متوازن گردد. مهم ترین ساز و کار لازم برای این کار معمولاً یک سیستم قانون گزاری دو مجلسی است که نمایندگان یکی از آنها برمبنای جمعیت ایالت های مختلف انتخاب می شوند و به مجلس دیگر ، همه ایالت ها ، صرفنظر از میزان جمعیت شان ، تعداد برابری نماینده می فرستند. این سیستم وزن ایالت ها و ملیت های کم جمعیت را در مقابل ایالت ها و ملیت های پرجمعیت نسبتاً بالا می برد و از حاشیه ای شدن این ها در سیاست گزاری های عمومی کشور جلوگیری می کند.

چهار - فدرالیسم باید مبنای منطقه ای داشته باشد و نه ملی ، زبانی ، قومی و مذهبی و غیره. و گرنه به آشفتگی ها و مصیبت های بی پایانی دامن می زند ؛ به چند دلیل: اول ـ این که در کشوری حساس و چند ملیتی مانند ایران ، گذار از حکومت یک پارچه به سیستم فدرالی ممکن است به فعال شدن نیروهای مخربی بیانجامد که در پی دامن زدن به دشمنی میان ملیت های مختلف و تقویت ناسیونالیسم های قومی باشند. دوم ـ این که مرزهای قومی و زبانی و مذهبی ضرورتاً با مرزهای سرزمینی منبطق نیستند و نخواهند بود. مثلاً ترک زبانان بیرون از آذربایجان اگر از ساکنان همه استان های آذربایجان بیشتر نباشند، کمتر نیستند. سوم ـ این که مهاجرت های داخلی ، به ویژه در پنجاه سال گذشته ، چنان به درآمیختگی اقوام و فرهنگ های مختلف کشور در بسیاری از شهرهای بزرگ ( که اکنون اکثریت جمعیت ایران را در خود جای داده اند ) انجامیده که مرزبندی میان آنها دیگر ناممکن است. چهارم ـ این که تقسیم بندی برمبنای ملی و زبانی نوعی عایق بندی مصنوعی در رابطه اقوام و فرهنگ های مختلف کشور خواهد بود که همگرایی و درآمیختگی آنها را کندتر خواهد کرد. تردیدی نیست که ما در همه مناطق کشور اقلیت های قومی و فرهنگی داریم و خواهیم داشت که همه آنها شهروندان برابر حقوق ایران محسوب می شوند و نباید همچون غریبه ها و ساکنان ناتنی منطقه شان نگریسته شوند. حقیقت این است که در ایران امروز ، فدرالیسم نمی تواند به هویت های ملی و زبانی بی توجه باشد و در عین حال نمی تواند بر مبنای این هویت ها نیز ایجاد شود.

پنج - تقسیم کشور به ایالت ها ( یا استان های ) خودمختار باید بر پایه رأی مردم صورت بگیرد و مردم هر منطقه و حتی دهکده باید خود تصمیم بگیرند که می خواهند در کدام ایالت یا استان باشند. زیرا در یک فدرالیسم دموکراتیک ، تقسم بندی های منطقه ای و نیز تعریف هویت های زبانی ، قومی و فرهنگی نمی تواند از بالای سر مردم صورت بگیرد ، بلکه خودِ مردم هستند که تعلق شان را به این یا آن ایالت ، زبان ، فرهنگ یا قومیت تعیین می کنند. برمبنای این معیار ممکن است مرزهای ایالت ها با مرزهای زبانی ، قومی یا فرهنگی انطباق نداشته باشند. به عبارت دیگر ، داور نهایی در تعیین تعداد ایالت های کشور و مرزبندی میان آنها ، انتخاب آزاد و آرای مردم است و بس.

شش - همه ایرانیان باید از حق مسلّم آموزش به زبان مادری خود برخوردار باشند و در عین حال زبان فارسی به عنوان زبان مشترک و وسیله ارتباطی همه ملیت ها و اقلیت های زبانی ساکن ایران حفظ شود. به عبارت دیگر ، برای دست یابی به یک سیستم فدرالی دموکراتیک و کارآمد ، باید هم از حقوق دموکراتیک همه ایرانیان دفاع کنیم و هم از شرایط حیاتی لازم برای همبودی و همگرایی آنان. حقیقت این است که در دنیای امروزی که آموزش عمومی به یکی از شرایط اساسی بهبود و باز تولید مهارت ها تبدیل شده است ، در غالب کشورها زبان مادری ضرورتاً با زبان ارتباطی همه شهروندان کشور یکی نیست و بی توجهی به زبان ارتباطی در کشورهای چند ملیتی می تواند به واگرایی های قومی دامن بزند و موجودیت کشور را به مخاطره بیندازد.

هفت - حدود خودمختاری ایالت ها و اختیارات حکومت مرکزی و همچنین حقوق بنیادی کلیه مردم  باید در قانون اساسی کشور صراحت یابد و مرجع مقتدری برای رسیدگی به تخلفات مقامات محلی و مرکزی وجود داشته باشد تا حکومت مرکزی نتواند به بهانه های امنیتی حق تصمیم گیری ایالت ها در امور منطقه خودشان را زیر پا بگذارد و همچنین ایالت ها نتوانند زیر پوشش خودمختاری و احترام به رسوم و فرهنگ های محلی ، واگرایی مناطق مختلف کشور را دامن بزنند و یا برابر حقوقی شهروندان کشور را بی معنا سازند.

هشت - فدرالیسم نباید باعث تضعیف همبستگی اقتصادی میان ایالت های مختلف کشور گردد ؛  برعکس ، سیستمی باید ایجاد شود که حکومت مرکزی و همه ایالت ها فعالانه برای از بین بردن نابرابری اقتصادی میان مناطق مختلف کشور همکاری کنند و مخصوصاً ایالت های توسعه نیافته و فقیر کمک های ویژه ای از صندوق مرکزی فدراسیون دریافت کنند. حقیقت این است که در کشوری مانند ایران ، بدون تأکید بر اصل همبستگی اقتصادی ، فدرالیسم می تواند موجودیت کشور را به مخاطره بیندازد.

نُه - از "فدرالیسم نامتقارن" باید اجتناب بشود و هیچ یک از ایالت ها ، ملیت ها و اقوام کشور نباید از امتیاز ویژه ای برخوردار باشند. در غیر این صورت ، در کشوری چند ملیتی با شرایط و ویژگی های گوناگون ، هر ایالتی به بهانه های مختلف می تواند موجودیت کل کشور را به گروگان بگیرد.

 

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد  آزادي، دموكراسی و سوسیالیسم!

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

جمعه ۲۲ فروردين ۱۴۰۴ برابر با  ۱۱ آوريل ۲۰۲۵

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2025 ©