ناظم
بریهی؛ یک عمر
در اسارت
تو کز محنت
دیگران بی غمی
نشاید که
نامت نهند
آدمی
سعدی
رنج و
محنت مردم
ایران تحت
سیطره ی
استبداد سیاه
فقاهتی چنان
ابعاد گسترده
ای دارد که
توصیف ناپذیر
است. اما رنج و
محنت مضاعف تر
مربوط به
زندانیانی است
که در چنگال
خونین چنین
نظام خلافتی
خونریزی اسیر
شده اند. اگر
دیوارهای
زندان می
توانستند سخن
بگویند چه
جنایات
هولناکی از
سبعیت و درنده
خوئی جنایتکاران
امام و خلیفه
حکومت اسلامی (همچون
استبداد
سلطنتی) روایت
میکردند. چنان
روایت
هولناکی از
فجایع
استبداد
فقاهتی که در
واقع روی همیشه
سیاه استبداد
سلطنتی را
سفید کرده اند.
دریغا که چه
شاهدان
شوریده جانی
که این رنج و شکنج
های زندان را
با تار و پود
وجودشان
زیستند ولی
شوربختانه
بسیاری از
رازها را
نگفته با خود
به زیر خاک
بردند. و چه
بسیار
زندانیانی که
این کابوس های
هولناک را
هنوز می زیند
ولی تا کنون
امکان روایت
آنها را
نیافته اند. در
اینجا سخن از ناظم
بریهی است. زندانی
سیاسی عرب
اهوازی که
همانند حمزه
سواری* از
نوجوانی بیش
از نیمی از
عمر خود را
بدون حتی یک
روز مرخصی در
زندان
گذرانده است و
طبق حکم
ظالمانه
بیدادگاه هم
می بایست تا
آخر عمرش در
زندان محبوس
باشد. ناظم
اکنون نوزده
سال است که
پشت دیوارهای
بلند و سرد
زندان های
نظام ستمگر
حکومت اسلامی
سیاه ترین
روزهای زندگیاش
را می گذراند. واقعیت
این است که
حتی اقامت
اجباری چند
ساله در هتل
های لوکس پنج
ستاره هم
جانفرساست تا
چه رسد به
اینکه یک عمر
پشت میله های
زندان در
مواجهه
روزانه و
مستمر با رذل
ترین و شقی
ترین گماشته
گان رژیم جبار
با مشقت و
سختی سپری کنی.
ناظم
بریهی، متولد
۱۳۶۵شمسی،
فعال مدنی و
طلبه علوم
دینی اهل
شهرستان
حمیدیه اهواز در
تاریخ ۱۷ مهر
ماه ١٣٨۴ به
همراه شش فعال
مدنی دیگر
بازداشت و پس
از هفت ماه
بازجویی و
شکنجه به
اتهام «اقدام
علیه امنیت
ملی»، «افساد
فی الارض» و«محاربه» به
اعدام محکوم
شد. پس از
ارجاع پرونده
به دیوانعالی
کشور حکم
اعدام لغو و
با تشکیل مجدد
جلسه دادرسی به
حبس ابد محکوم
شد. از ناظم
بریهی هم
همانند
هزاران
زندانی گمنام
دیگر اطلاعات
بسیار اندکی
در دست است. به
گزارش کمپین
دفاع از
زندانیان
سیاسی و مدنی،
ناظم در خرداد
ماه ۱۴۰۱، در
هفدهمین سال
حبس خود در
اعتراض به
تداوم محرومیت
از حق درمان و
بی توجهی
مسئولان زندان
شیبان اهواز
برای پیگیری
وضعیت درمان
او اعلام اعتصاب
غذا کرده
بود. بر اساس
این گزارش، او
به نوعی قارچ
پوستی، نارسایی
کلیه و درد و
ورم مفاصل
مبتلاست که پس
از اعتصاب
غذای اعتراضی
به
بیمارستانی
خارج از زندان
اعزام شد. اینکه
در
این هفده سال
گذشته در
زندان های
مخوف حکومت جباران
چه بر او و
خانواده اش
گذشته است
اسنادی در دست
نیست.
اما تلخ
تر از این
واقعیت
ناگوار این
است که وزارت
اطلاعات
حکومت اسلامی
به رغم اینکه
متهمان
بازداشت شده
در خوزستان
هیچ شناختی با
همدیگر
نداشتند آنها
را در یک
پرونده
امنیتی قرار
داد. روند
بازداشت و
محاکمه آنها
چنان ظالمانه
و شرم آور
بوده که
عمادالدین باقی،
رئیس«انجمن
دفاع از حقوق
زندانیان»، در
نامهای خطاب
به رئیس وقت
قوه قضائیه،
محمود هاشمی شاهرودی،
و وزير وقت
اطلاعات
جمهورى
اسلامى،
محسنی اژه ای،
نوشته بود: «در
مهر سال ٨٤
بمبی در
خيابان
نادری اهواز
منفجر شد و
چند تن از
هموطنان خوزستانی
به شهادت
رسيدند و
عوامل اين بمب
گذاری دستگير
و اعدام شدند. پس
از آن جمع
ديگری به
اتهام تهيه
بمب و يا بمبگذاری
در لولههای
نفتی اهواز
دستگير
گرديدند كه ٩
تن از آنها به
نامهای عبدالزهرا
هليچی، يحيی
ناصری، ريسان
سواری،
عبدالامام
زايری، جعفر
سواری،
محمدعلی سواری،
حمزه سواری،
ناظم بريهی،
ضامن باوی
محكوم به
اعدام شدهاند.
برخی از اين
افراد در سنين
١٨ تا ٢٠
سالگی قرار
دارند و دارای
تحصيلات
ابتدايی و شغل
كارگری هستند.
بنابر
اطلاعات
دريافتی برخی
از آنها
ارتباط با هيچ
انفجاری
ندارند. گويا
آنها توسط
فردی اغوا شدهاند
كه با تحويل بمبهای
صوتی و وسوسه
و تحريك و
تشويق
خواستار اقدام
به انفجار
توسط آنها شده
است و برخی هم
اساساً در
جريان موضوع
نبوده اند. آن
افراد پس از
دريافت مواد
منفجره از
انجام عمل
منصرف شده و
مواد را در
جای ديگری رها
يا پنهان كردهاند.
شگفت اينكه
فردی كه توسط ٩
نفر روی وی
اعتراف شده
است و عامل
اغوا و تحويل
بمبها بوده
اكنون آشكارا
در شهر اهواز
زندگی و تردد
دارد اما فريب
خوردگان او
محكوم به
اعدام شدهاند....اگر این
بمبها یک
سلاح غیرمجاز
محسوب میشوند
و امنیتی
هستند که
محکومیت این
افراد و آزادی
کسی که این
بمبها را در اختیار
اینها گذاشته
حاکی از شائبهی
یک برنامه یا
سناریويی
هست، ولی از
طرف دیگر به
دلیل اینکه در
آن منطقه از
بمبهای صوتی
خاصی برای صید
استفاده میشود
و صیادها موقع
صید از آن
استفاده میکنند
و این هم آنجا
زیاد هست، و
این فرد هم
ظاهرا جزو
فروشندههای
این است و چیز
غیرمجازی هم
به آن معنا
محسوب نمیشود،
پس اگر بمب هم
از این قبیل
بوده که جرم
امنیتی
قاعدتا نبوده
و نمیشود
مجازات چنین
سنگینی را
برای افراد
وضع کرد». عمادالدین
باقی در نامه
اش یادآور می
شود که افراد
مزبور خود «عامل
هيچ انفجارى
نبودهاند»،
«داراى
تشكيلات
نبودهاند»،
«قتلى رخ
نداده است»،
«اقدام
عملى موجب رعب
و هراس نيز از
ناحيه اين اشخاص
صادر نگرديده»
و نيز «پس
از ۱۰- ۱۱ ماه
بازداشت
انفرادى»
بدون اينكه «هيچ
ملاقاتى با
وكيل داشته
باشند» محاكمه
شدهاند. محاکمه ای
که در
تاریخ ۲ خرداد
۸۵ صورت گرفت
که حتی اجازه
ملاقات وکلا
با موکلینشان
تا روز برگزاری
دادگاه صادر
نشده بود. طی
برگزاری«دادگاه»
هم وکلای
پرونده در
اعتراض به عدم
رعایت حقوق متهمان
و نبود شرایط
دفاع
عادلانه،
جلسه را به
نشانه اعتراض
ترک کردند. سرانجام
چنین
بیدادگاهی
احکام صادره
را ابلاغ و شش
تن از متهمین
پرونده را به
اعدام و علی
حلفی** را
به ۳۰ سال
زندان و تبعید
به گناباد
محکوم کرد. پس
از پیگیری
خانوادهها و
وکلا، «دادگاه
تجدید نظر» حکم
پنج تن از این
افراد به نامهای
حمزه سواری،
یحیی نواصری،
ناظم بریهی،
عبدالامام
زائری و
عبدالزهراء
هلیچی*** را
با یک درجه
تخفیف به حبس
ابد تغییر داد. اما جعفر
سواری
و محمدعلی
سواری (دو
برادر حمزه
سواری) را یک
سال پس از
صدور این
احکام
ظالمانه در تاریخ
۲۰ شهریور۱۳۸۶
بدون اطلاع
قبلی به
خانواده و
وکیل به طور
مخفیانه
اعدام کردند و
حتی اجساد آنها
هم تاکنون به
خانوادهاش
تحویل داده
نشده است. دیگر
متهمان این
پرونده
ساختگی ۸۰۰
صفحهای
اداره
اطلاعات هم
قریب دو دهه
است که در زندان
به سر میبرند
و تا کنون هم
از حق قانونی
خود حتی برای
اعزام به
مرخصی هم بهرهمند
نشده اند.
در
پایان، باید
اقرار کنم که
حقیقت
جانگزای سالها
رنج و مرارت و
آلام و درد
ناظم ها و
حمزه ها چیزی
نیست که بشود در
قالب کلمات
روایت کرد. و
دریغا که صدها
ناظم و حمزه
دیگر در زندانهای
این ستمگران
سوخته اند و
می سوزند که
کسی نامشان را
هم حتی نشنیده
است. اما
تردیدی نیست
که این مقاومتها
و پایداری ها
سرانجام
دیوارهای
بلند زندان
جباران جبون
را ویران
خواهد کرد و
پرندگان در
قفس به پرواز
بال خواهند
گشود. به یقین
روزی خورشید
آزادی از دل
این تاریکترین
شبهای ظلمت و
تباهی سر بر
خواهد آورد و
بر جان ها گرما
و روشنی خواهد
بخشید. آن روز
چندان دیر
نیست.
یاشار
جاوید
يكشنبه
۵ آذر۱۴۰۲
برابر با ۲۶
نوامبر ۲۰۲۳
…........................................
* در مورد حمزه
سواری که به
زندان
قزلحصار کرج
تبعید شده به
لینک زیر
مراجعه شود
سايت
سازمان
کارگران
انقلابی ايران
(راه کارگر) (rahekargar.net)
**علی
حلفی بعد از
سالها تبعید
در گناباد با
پیگیری خانواده
به زندان مسجد
سلیمان منتقل
شد.
***عبدالامام
زائری و عبدالزهراء
هلیچی در
زندان مرکزی
اهواز در
منطقه شیبان،
تحت شکنجه
قرار گرفتند و
با وجود
مصدومیت شدید
از حق درمان
محروم اند.