بیانیه
های تشکل ها و
نامه های
شخصیت ها در
اعتراض به
صدور احکام
اعدام
اعدام
عدالت نیست،
پایان فرصت بە
برقراری
عدالت است
بیانیه
جمعی از تشکلها
در
حمایت از
کارزار "سهشنبههای
نه به اعدام"
و
اعتراض به صدور
تایید و اجرای
احکام اعدام
تأیید
حکم اعدام
چهار زندانی سیاسی
در روزهای اخیر،
از جمله مجاهد
کورکور، پخشان
عزیزی، مهدی حسنی
و بهروز احسانی
نشاندهنده
اوجگیری
تقابل حاکمیت
با مردم است.
افزون بر این،
هر روز شاهد
اجرای احکام
اعدام زندانیان
گمنامی با جرایم
غیرسیاسی هستیم،
که خود گواهی
بر استفاده
ابزاری حکومت
از اعدام برای
سرکوب جامعه
است.
این
احکام همزمان
با پنجاهمین
هفته اعتصاب
غذای زندانیان
عضو کارزار
«سهشنبههای نه
به اعدام»
صادر شده است.
حکومت با این
اقدام پیام
روشنی به
زندانیان
مخالف اعدام و
جامعه مخابره
میکند: توقف
اعدام، در هیچ
شرایطی محقق
نخواهد شد.
متأسفانه،
صدور و تأیید
احکام اعدام
تنها به این
افراد محدود
نمیشود. در
حال حاضر دستکم
۵۴
زندانی سیاسی
و عقیدتی به
اعدام محکوم
شدهاند و بسیاری
از آنان در
انتظار اجرای
حکم هستند.
علاوه بر این،
شمار زیادی از
زندانیان
محکوم به
اعدام با جرایم
مرتبط با مواد
مخدر، قتل و
سایر اتهامات
نیز در صف
اجرای حکم
قرار دارند.
از
آنجا که اجرای
حکم اعدام به
جای
بازدارندگی،
منجر به افزایش
خشونت میشود
و خشونت در
چرخهای
تکرارشونده
به خشونت بیشتری
میانجامد،
ما بر خود وظیفه
میدانیم که
بهصراحت
اعلام کنیم:
اعدام هیچ
کارکرد مثبت
اجتماعی
ندارد و صرفا
ابزاری برای
ارعاب و سرکوب
جامعه است.
ما
حمایت کامل
خود را از
زندانیان عضو
کارزار «سهشنبههای
نه به اعدام»
که هر هفته با
اعتصاب غذای
خود علیه
اعدام اعتراض
میکنند،
اعلام میداریم.
همچنین،
اعتراض شدید
خود را نسبت
به تأیید
احکام اعدام
زندانیانی
همچون مجاهد
کورکور،
پخشان عزیزی،
مهدی حسنی و
بهروز احسانی
ابراز میکنیم.
هر
اعدام، به معنای
گرفتن
عامدانه و
آگاهانه جان یک
انسان است. ما
همچون اعضای این
کارزار، بر این
باوریم که
تنها راه توقف
روند اعدام،
اتحاد،
همبستگی و عمل
جمعی است.
بیایید
با هم، فارغ
از نوع اتهام
و گرایش سیاسی
یا فکری از
تمامی زندانیان
محکوم یا در
معرض اعدام (سیاسی
و غیرسیاسی)
حمایت کنیم و
گامهای عملی
در این مسیر
برداریم.
امضاکنندگان:
انجمن
صنفی فرهنگیان
اسلامآباد
غرب
کانون
صنفی معلمان
اسلامشهر
کانون
صنفی فرهنگیان
شهرستان الیگودرز
کانون
صنفی معلمان
استان بوشهر
کانون
صنفی معلمان ایران
(تهران)
انجمن
صنفی معلمان
فارس
انجمن
صنفی معلمان
کوردستان –
سنندج
انجمن
معلمان
کوردستان –
سقز و زیویه
انجمن
صنفی معلمان
کوردستان – مریوان
و سروآباد
کانون
صنفی فرهنگیان
استان
مازندران
انجمن
صنفی فرهنگیان
شهرستان هرسین
...................................................
بیانیەی
انجمن صنفی
معلمان
کوردستان
(سنندج،
سقز و زیویه،
مریوان و
سرآباد)
در
محکومیت حکم اعدام
پخشان عزیزی
اعدام
عدالت نیست،
پایان فرصت بە
برقراری
عدالت است.
صدور حکم
اعدام برای پخشان
عزیزی زندانی
سیاسی و
مددکار
اجتماعی کورد
و تایید آن از
سوی دیوان عالی
کشور و همچنین
صدور حکم
اعدام برای وریشە
مرادی مهدی حسنی
بهروز احسانی
و موارد مشابە
دیگر در طی
سالیان گذشتە
از منظر جامعەی
معلمان و انجمن
صنفی معلمان کوردستان
بسیار بسیار
تلخ،
دردآور،
جانکاە و
محکوم است.
ما
بر این باوریم
کە جان
انسانها
گرانبها و
ارزشمند است و
حق حیات
والاترین حق
بشری است،
بنابراین نباید
بنا بە نگرشهای
سلیقەای،
منافع سیاسی،
گروهی و یا هیچ
بهانە دیگری
مورد تعرض
قرار گرفتە و
ستاندە شود.
در دنیای مدرن
امروزی
تفاوتهای فکری
و سیاسی امری
پذیرفتەشدە و
ممدوح است و
نباید هیچ
شهروندی بە
خاطر ابراز عقیدە
و کنش سیاسی و
اجتماعیِ
متفاوت مورد پیگرد
قرار بگیرد.
همچنین
اعتراض بە ستم
و بیعدالتیهایی
کە شهروندان بە
انحاء و درجات
مختلف تجربە میکنند
یک حق کاملا
بدیهی و مشروع
است و در این
موارد باید
مسببین امر
محاکمە شوند نە
شهروندان و
فعالان مدنی
مسئولیتپذیری
کە همە چیز
خود را وقف
عدالت و بهبود
زندگی همنوعان
خویش میکنند.
انجمن
صنفی معلمان کوردستان
بنا بە وظیفەی
ذاتی خود و در
همراهی با
خواست عموم
مردم
کوردستان، و
مردم حقطلبمان
در سراسر ایران،
نهادهای مدنی
و وجدانهای بیدار
جهان، مخالفت
و ناخرسندی عمیق
خود از صدور
حکم اعدام برای
پخشان عزیزی
و دیگر فعالان
سیاسی و کنشگران
مدنی و صنفی
را ابراز میدارد
و اعلام میکند،
اعدام نە تنها
هیچکدام از
آلام و رنجهای
بیشمار جامعە
را درمان نمیکند
بلە بر وخامت
اوضاع میافزاید.
لذا از دستاندرکاران
قضایی، امنیتی
و اجرایی میخواهد
ضمن لغو تمامی
احکام اعدام
صادرە،
تلاشها و بررسیهای
لازم را برای
حذف کامل و همیشگی
"مجازات
اعدام" از
متون و قوانین
جزایی آغاز
کنند. همچنین
از آنجا کە
اعدام اثرات
منفی و زخمهای
عمیق بر روح و روان
جامعە میگذارد
ضرورت ایجاب میکند
که همەی
شهروندان برای
جلوگیری از
اجرای چنین
احکامی همراهی
و همیاری لازم
را داشتە
باشند.
انجمن
صنفی معلمان کوردستان
(سنندج، سقز و
زیویه، مریوان
و سرآباد)
٢٣ دی
ماه هزار
١٤٠٣شورای
هماهنگی تشکلهای
صنفی فرهنگیان
ایران
...............................................................................
بیانیه
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه
در
محکومیت تأیید
حکم اعدام
پخشان عزیزی
توسط دیوان
عالی کشور و دیگر
احکام اعدام
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه
با قاطعیت تأیید
حکم اعدام
ناعادلانه علیه
پخشان عزیزی،
مددکار
اجتماعی و
فعال حقوق
زنان، توسط دیوان
عالی کشور، و
همچنین صدور و
اجرای دیگر
احکام اعدام
علیه فعالان
مدنی، اجتماعی
و سیاسی را
محکوم میکند.
پخشان
عزیزی، به دلیل
فعالیتهای
مدنی و مسالمتآمیز
خود، از جمله
کمک به زنان و
کودکان آواره
در سوریه و
عراق، به
اتهام واهی
«بغی» توسط دادگاه
انقلاب به
اعدام محکوم
شده است.
در
گزارش عفو بینالملل
آمده است که
از جمله فعالیتهای
بشردوستانه
پخشان عزیزی بین
سالهای ۲۰۱۴
تا ۲۰۲۲،
مشارکت او در
ارائه کمک به
زنان و کودکانی
بوده است که
در پی حملات
گروه مسلح
داعش آواره
شده بودند و
در اردوگاههای
شمال شرق سوریه
و اقلیم
کردستان عراق
اسکان یافته
بودند.
حکم
ظالمانه
اعدام علیه
پخشان عزیزی
اخیراً توسط دیوان
عالی کشور تأیید
شده که نشاندهنده
تداوم سرکوب سیستماتیک
و نقض کامل
عدالت در
دستگاه قضایی
کشور است.
محاکمه
پخشان عزیزی
که با شکنجه،
ناپدیدسازی
قهری، اعترافات
اجباری و نقض
گسترده حقوق
دادرسی همراه
بوده، نمونه
آشکار گسترش
سرکوب فعالان
مدنی و مدافعین
حقوق انسانی
است. این
احکام بخشی از
سیاستهای
سرکوبگرانهای
است که با هدف
ایجاد رعب و
وحشت و سرکوب
آزادیخواهی
و عدالت طلبی
مردم ستم دیده،
دنبال میشود.
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه
خواهان توقف
فوری حکم
اعدام پخشان
عزیزی، آزادی
بیقید و شرط
او و همچنین
لغو حکم اعدام
علیه بهروز
احسانی، مهدی
حسنی، وریشه
مرادی، و دیگر
فعالان مدنی و
سیاسی است.
ما
همچنین بار دیگر
بر مخالفت
قاطع خود با
مجازات اعدام
بهعنوان
مجازاتی غیرانسانی
و ابزاری
سرکوبگرانه
تأکید میکنیم.
جنبشهای
کارگری در ایران
و سراسر جهان
بهطور قاطع
با مجازات
اعدام در هر
شکل و بهانهای
مخالفاند. ما
«مجازات
اعدام» را
ناقض حق حیات،
عدالت اجتماعی،
برابری و حق
زندگی شایسته
میدانیم و لغو
آن را گامی
مهم در جهت ایجاد
جوامعی انسانیتر
و عادلانهتر
میشماریم.
ما
از تمامی
کارگران و
تشکل های
کارگری،
سازمانهای
مدافع حقوق
انسانی و
جوامع مدنی بینالمللی
میخواهیم که
در برابر این
احکام
ناعادلانه و
سرکوب سیستماتیک،
موضعی جدی و
مؤثر اتخاذ
کنند.
نه
به اعدام
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران و حومه
۲۴ دی ۱۴۰۳
..............................
بیانیه
تشکل های
مستقل
در
محکومیت حکم
اعدام پخشان
عزیزی
فریاد
علیه اعدام های
ضدبشری، قرون
وسطایی و بغایت
ارتجاعی،
فرزندان
زندانی و
محکومان زیر
حکم را رساتر
از پیش سر دهیم
و به دفاع
قاطعانه از
جانهای بیگناه
برخیزیم..
«فرجام
خواهی پخشان
عزیزی در دیوان
عالی کشور رد
شد و حکم
اعدام ایشان
تأیید گردید.»
این
خبری تأسف بار
بود که امیر
رئیسیان وکیل
پخشان عزیزی
منتشر کرد. ایشان
می گوید: «به هیچکدام
از ایراداتی
که در رابطه
با پخشان مطرح
شده بود، از
سوی دیوان عالی
کشور پاسخی
داده نشده و
با ایرادات این
پرونده من
جمله ایرادات
شکلی و ماهوی
بی توجهی شده
، به مدارک و
مستنداتی که
نشان می داد
پرونده پخشان
مستعد صدور
حکم اعدام نیست
و فعالیت ایشان
در شمال سوریه
در اردوگاه
آوارگان
شنگال و سایر
اردوگاه های
آوارگان جنگ
داعش فعالیت
مسالمت آمیزی
بوده که اساسا
سویه سیاسی
نداشته و حول
محور امداد
رسانی به
تهاجمات داعش
بوده است، هیج
توجهی نشده
است.» چشم بستن
قضات پرونده
در شعبه ۲۶
دادگاه
انقلاب تهران
و شعبه ۳۹
دیوان عالی
کشور بر واقعیات،
بیان گر عزم و
اراده بی
دادگاهی است
که حکم را بر
سلب حق حیات
از پخشان عزیزی
صادر کرده
است.
پخشان
عزیزی تاوان
تعهد داشتن به
حقوق انسانی
مردم ستم دیده
ای را می
پردازد که از
هر سو مورد
تعرض گروه های
ارتجاعی
داعش، ارتش
ترکیه و همپیمانان
غربی و ناتو و
حاکمیت سوریه
و روسیه و
سپاه قدس قرار
داشتند. پخشان
عزیزی با حضور
خود در شمال
سوریه در
اردوگاه
شنگال و سایر
اردوگاه ها به
پرستاری و
امدادگری
آوارگان
شتافت تا با
کمک های انسان
دوستانه،
دردها و زخم
های وارد شده
بر تن و جان و
روان زنان،
کودکان و مردم
مظلوم و آسیب
دیده کرد را
التیام بخشد.
او نه با سلاح
مرگ بار که با
دستان پرتوان
و دلی آکنده
از مهر و عشق
به همنوع، به
آسیب دیدگان
جنگ یاری می
رساند و بر
تنفر از جنگ و
خون ریزی و
توسعه طلبی،
بر آرامش مردم
تأکید داشت.
اکنون دادگاه
های جمهوری
اسلامی و قضات
میر غضب آن
حکم برآن داده
اند که قلبی
که برای توده
های زحمتکش
کرد می تپد از
تپش باز دارند
و پخشان عزیزی
را به دلیل یاری
رساندن و ایستادن
کنار مردم
اعدام کند.
از
سوی دیگر صدور
چنین احکام
ظالمانه ای که
بویژه پس از خیزش
بزرگ ۱۴۰۱
زن، زندگی،
آزادی، شتاب بی
وقفه ای گرفته
است، لبه تیز
خود را با بیشترین
سرکوب های وحشیانه
و خشونت بار
علیه زنان
فعال زحمتکش
نشانه رفته
است، تا با
پرونده سازی
های واهی و
سناریو نویسی
های دروغین
امنیتی، بر
اعتراضات و خیزش
ها و برآمدهای
خیابانی و
تشکل یابی
توده های به
جان آمده،
مانع ایجاد
نماید.
سرکوبگران
حاکم که در
عرصه های رویارویی
مستقیم با
مردم، با نیروی
قاطع، فعال و
بپاخاسته
زنان و دختران
جوان علیه
ستم،تبعیض و
استثمار،
مواجه گردیدند
که علیرغم حجم
عظیمی از
کشتارهای خونین،
ساچمه آجین
نمودن پیکر و
چشمان
فرزندان دلیر
مردم، و
بازداشت های
گسترده و
احکام زندان و
حبس های طویل
المدت و اعدام
آنان، پا به
پس ننهادند و
همچنان در
تمامی عرصه های
زندگی اجتماعی
حضوری فعال و
معترضانه
دارند. پس به
زعم خودشان و
منطق سرکوب
شان، باید ریشه
و پتانسیل
بالای زنان
مبارز و زندانیان
سیاسی را از بیخ
خشکانه شود و
در نهایت
سرکوب و ایجاد
رعب در کل
جامعه را نیز
در همین راستا
تحقق پیدا
کند. افزایش
تعداد اعدام
ها و سرعت
دادن به آن در
زندان ها و
گردن گیری از
زنان برای بر
پا کردن چوبه
های دار ، در
چنین بستری
قابل درک است.
تشکل
های مستقل
امضا کنندگان
این بیانیه صدور
حکم اعدام
برعلیه پخشان
عزیزی، مهدی
حسنی، بهروز
احسانی و سایر
زندانیانی که
زیر حکم
ظالمانه
اعدام هستند
را محکوم می
کنند و همه
تشکل ها،
فعالان و مردم
زحمتکش را به
دفاع از ایشان
فرا می
خوانند.
۲۲ دی ماه ۱۴۰۳
سندیکای
کارگران نیشکر
هفت تپه
گروه
اتحاد بازنشستگان
کمیته
هماهنگی برای
کمک به ایجاد
تشکل های
کارگری
کارگران
بازنشسته
خوزستان
......................................................
بیانیهی
اتحاد
بازنشستگان
در
محکومیت
احکام اعدام
اعدام،
تیغی است بر
گلوی آزادی،
شلاقی است بر
تن زخمخوردهی
عدالت. ۴۶
سال است که این
ماشین جهنمی
دمی از حرکت
باز نایستاده
است. نه از داغ
مادران، هراسیده
و نه از نگاه معصوم
نوجوانان
شرمسار شده
است. حکومتی
که ارکان خود
را بر شکنجه و
اعدام بنا و
از خون بیگناهان
تغذیه کند، دیگر
چیزی برایش
باقی نمانده
است.
و
حالا، نوبت به
پخشان عزیزی
رسیده؛ نامی دیگر
در صفی بیپایان.
طناب دار، صدای
معترض را خفه
نمیکند، آن
را به غریوی
بلند برای
ازادی و عدالت
بدل میکند. آیا
نمیفهمند که
هیچ خونی
فراموش نمیشود،
بلکه قطرهقطرهی
آن، موج
دادخواهی را میگستراند؟
به
پخشان عزیزی،
این مددکار
اجتماعی
اتهام بغی
وارد شده؛ در
معنی حملهی
مسلحانه به
حکومت که
مجازاتش
اعدام است اما
پخشان به مدت
هشت سال در
فعالیتهای
بشردوستانهاش
به زنان و
کودکانی کمکرسان
بوده که قربانی
خشونت وحشیانهی
داعش بوده و
آواره شدهاند.
مجاهد
کورکور، وریشه
مرادی، بهروز
احسانی و مهدی
حسنی در معرض
اعدام قرار
دارند، این
حکومت به مرگ
متوسل میشود
و از حقیقت میهراسد.
اما از هر
گوشه و کنار
جامعه صدای نه
به اعدام بلند
است. دیگر آن
جامعهای نیست
که بتوان با
سرکوب و خشونت
و اعدام خفهاش
کرد. این جامعه
دیگر نمیپذیرد
که عدالت و
زندگیهای بیگناه،
قربانی عطش بیپایان
قدرت شوند.
آنکه
امروز حکم و
فرمان به
اعدام میدهد
بیش از هر کس دیگری
ترسیده و وحشتزده
است، اما این
وحشت پایانی
ندارد زیرا
حکم اعدام دیگری،
همواره حکم
اعدام
فرماندهنده
به مرگ نیز
هست.
استمرار
این پیشینهی
رسوا و ننگین
در اعدام
زندانیان سیاسی،
اغلب بدون
دادرسی
عادلانه بعد
از ۴۶
سال هنوز هم
ادامه دارد.
از سال ۵۷،
تاکنون
هزاران زندانی
سیاسی در ایران
اعدام شدهاند.
بسیاری از این
زندانیان با
اتهامات عقیدتی
یا فعالیتهای
سیاسی و
درخواست آزادی
یا انتقاد از
حکومت به مرگ
محکوم شدند.
قتل
مخالفان تنها
به اعدام
مخالفان
محدود نبوده است،
آدمربایی و
قتل مخالفان سیاسی
چه در داخل و
چه در خارج از
کشور، یکی از
جنبههای تاریک
و دهشتبار
حکومت بوده
است. تاکنون،
دستکم ۵۴۰
مورد قتل و
آدمربایی
مخالفان سیاسی
در خارج از ایران
صورت گرفته که
دست حکومت در
کار بوده است.
مبارزات
مردمی همواره
علیه ستمِ جاری
برپا بوده و طی
سالهای اخیر
زنان، دانشجویان،
کارگران،
بازنشستگان،
معلمان به
اشکال متفاوت
صدای اعتراضی
خود را سر
داده و
خواهان محو
ستم بودهاند.
اتحاد
بازنشستگان این
جنایت حکومتی
را محکوم کرده
و از عموم
مردم و
بازنشستگان میخواهد
برای لغو این
احکام
ناعادلانه
صدای اعتراض
خود را
برآورند.
۲۶ دی ۱۴۰۳
اتحاد
بازنشستگان
...................................
یادداشتی
از جعفر پناهی
«با اذان
صبح، جمهوری
اسلامی
فرزندان ایران
را بالای دار
میبرد تا
بالاترین
تعداد اعدام
را در میان
کشورهای جهان
دارا باشد. این
همه اعدام و
کشتار،
سنگسار،
زندان، شکنجه
و انواع
مجازاتهای
مغایر حقوق
بشر چه
دستاوردی برای
حاکمیت جمهوری
اسلامی داشته
است؟ آیا اعدام
نشانه اقتدار
است ؟!
پاسخ
به تحقیق “نه”
بزرگ است. این
اعدامها
نشانهی
ناتوانی و
ناکارآمدی در
سیاستهای
داخلی و خارجی
است. این
اعدامها بیانگر
فروپاشی سیاسی،
ایدئولوژیک و
اقتصادی نظام
جمهوری اسلامی
است.»
.........................
اعدام
مجازات نیست قتل
است
اسماعیل
بخشی
پخشان
عزیزی زن
امدادگر شریف
و شجاع را میخواهند
به جرم دفاع
از «جان»
کودکان سوری،
«جان» اش را بگیرند
بر هر انسان
آزاده ای
رواست
دربرابر این
ظلم آشکار بایستد
و نام
پخشان_عزیزی
را فریاد
بزند.
نه
به اعدام
...............................
حمایت
امجد امینی
پدر
مهسا امینی
از
پخشان عزیزی
اعتراض
پدر دادخواه
زندهیاد ژینا
مهسا امینی به
تأیید حکم
ناعادلانه
اعدام پخشان
عزیزی: «اعدام
پخشان عزیزی
برگ سیاهی بر
تاریخ حاکمیت
است
«خبر
دهشتناک تایید
حکم اعدام
دختر بیگناه
کورد ایرانی و
مددکار فعال و
دلسوز اجتماعی
خانم پخشان
عزیزی آنقدر
ناعادلانه و بی
رحمانه است که
روح و روان هر
انسانی که
وجدانی زنده
دارد را می
آزارد و آدمی
را از این همه
بیرحمی و
قساوت به حیرت
میاندازد.
بدون
شک اعدام این
دختر شریف برگ
سیاهی بر تاریخ
حاکمیت فعلی
خواهد بود و
تبعات انسانی
و سیاسی این
حکم ناروا
دامن مسئولان
امر را دیر یا
زود خواهد
گرفت.
به
عنوان پدری
داغدیده که
خون دخترم
مهسا (ژینا امینی)
مظلومانه بر
خاک ریخته شد
و تاکنون کسی
پاسخگوی این
غدر و ظلم
بزرگ نبوده
است همراه با
همه خانوادههای
داغدار و دل
سوخته با
خانواده
پخشان عزیزی
همدردی میکنم
و با تمام
وجود فریاد میزنم
که این حکم
ناروا را نقض
و اعدام را در
این کشور
متوقف کنید و
بیش تر از این
خانوادهها
را داغدار عزیزانشان
نکنید»
.................................
در
ضرورت همبستگی
ملی
علیه
احکام اعدام
پخشان
عزیزی، وریشه
مرادی، مهدی
حسنی و بهروز
احسانی
جماعتی
که نظر را
حرام می گویند
نظر حرام
بکردند و خون
خلق حلال
عزیز
قاسم زاده
در
مخالفت با اعدام
نحلههای
مختلف فکری و
عقیدتی در سالهای
اخیر به وحدت
نظر رسیدهاند.
عدهای از
منظر درون دینی
و عدهای از
منظر حقوق بشر
به نفی اعدام
رسیدهاند. یکی
از دلایل مهم
مخالفت با
اعدام، سو
استفادههای
سیاسی است که
میتواند جان یک
انسان را به خطر
اندازد و چه بی
گناهانی که بر
سر دار رفتهاند
اما بی گناهی
آنان بعداً
محرز شده اما
مرده را دیگر
نمیتوان
زنده کرد. از
همین رو
رد مجازات
اعدام در
روزگار امروز
از هر زاویه
به فصل مشترک
اندیشمندان
مختلف علوم
اجتماعی تبدیل
شده است. اگر
صاحب نظران، این
مجازات را به
دلیل امکان
خطاهای انسانی
برای جرمهای
عمومی ناروا میدانند،
بی تردید برای
جرمهای سیاسی
این حکم به
مراتب
ظالمانهتر و
غیر انسانیتر
است.
دیوان
عالی، حکم
اعدام
#پخشان_عزیزی
روزنامه نگار
و مددکار کرد
زندانی را در
روزهای اخیر
تایید کرده
است و
متاسفانه به
دایره اجرای
احکام هم رفته
است. از سویی
حکم
اعدام زندانیان
سیاسی دیگر
#وریشه_مرادی،
#مهدی_حسنی و
#بهروز_احسانی
هم تایید شده
است. صدور حکم
اعدام برای
زندانیان سیاسی
با هر گرایشی
از یک سو نشان
دهنده این حقیقت
تلخ است که
ارزانترین
کالای این
سرزمین جان
آدمی است و از
سوی دیگر
امتداد سیاست
شکست خورده
النصر بالرعب
برای جلوگیری
از فراگیر شدن
اعتراضات در
اقشار مختلف
است. مفروض
حاکمیت
همچنان بر این
مدار باطل میچرخد
که تشدید
سرکوب تنها
راه بقا است.
به رغم
هشدارهای
دانشمندان
حوزه سیاست و
جامعه شناسی و
نمونهها و
شواهد تاریخی
متعدد در نقد
این مفروض
نادرست و
سقوط حکومتهای
خودکامه،
حاکمیت کنونی
چنین تصور میکند
که سرشت
و سرنوشت او
متفاوت از همه
حکومتهای جهان
است و با حذف
مخالفان به
صور مختلف راه
ماندگاری را
هموار میکند.
اکنون
باید رساتر از
همیشه برای
نجات جان
زندانیان زیر
حکم اعدام سخن
گفت. باید صدای #پخشان_عزیزی،
#وریشه_مرادی،
#مهدی_حسنی و
#بهروز_احسانی
شد تا مانع
اجرای حکم
اعدام دیگری
شویم. سوگواری
بر نعش مردگان
برای تسلای
خاطر
بازماندگان
گره از کار
فرو بسته باز
نمیکند.
زندگان را باید
دریابید.
...............................................................
بیانیه
جمعی از نواندیشان
دینی داخل و
خارج کشور
در
اعتراض به حکم
اعدام پخشان
عزیزی
سال ۲۰۲۴
میلادی،
حکومت ایران بیش
از سی زن را
اعدام کرده
است و گویا
سال جدید میلادی
را هم قصد
دارد با اعدام
یک زن آغاز
کند. انگاری
با جهانی شدن
شعار «زن،
زندگی، آزادی»
اعدام زنان در
ایران نیز
فزونی گرفته
است.
همچنین
پس از سقوط سریع
و ناگهانی
حکومت اسد، گویی
این نگرانی
برای حاکمان
بوجود آمده که
مبادا سقوط یک
دیکتاتور دیگر
در منطقه باعث
انگیزش و تقویت
شجاعت مدنی
مردمان ناراضی
در ایران شود.
به همین خاطر
شاهد افزایش
صدور احکام
اعدام،
بازداشت و
احضارهای امنیتی
هستیم.
آخرین
خبرها حکایت
از تایید حکم
اعدام، این
بار برای یک
هموطن کرد
دارد. خبرها
حاکی از تایید
حکم اعدام برای
خانم پخشان عزیزی
است که به مدت
حدود ده سال
فعالیتهای
مددکاری در
اقلیم
کردستان عراق
و اردوگاههای
پناهندگان در
شمال سوریه
داشته است. این
فعالیتها
خصوصاً در جهت
کمک به زنان ایزدی
مورد تهاجم،
تجاوز و آزار
و اذیت از طرف
گروه داعش
بوده است.
آقای
امیر رئیسیان،
وکیل خانم عزیزی،
در شبکه
اجتماعی ایکس
نوشت: «پخشان
عزیزی نه در
گروههای نظامی
عضو بوده و نه
فعالیت نظامی
داشته، این
حکم در تعارض
با دادرسی
منصفانه و بیتوجه
به ایرادات
پرونده صادر
شده و امروز
به ما ابلاغ
شد».
خانم
پخشان عزیزی
در نامهای
سرگشاده به
شکنجههای
دوران بازجویی
خود اشاره
کرده و به طور
ویژه بارها از
تجربهی
شکنجهی اعدام
مصنوعی سخن
گفته و نوشته
است که علیرغم
«انواع توهینها،
تحقیرها و تهدیدها
در بدترین شرایط
جسمانی که
حاصل اعتصابهای
مکرر و ... است» به
بازجوی خود که
از او میخواهد
به تروریست
بودن اعتراف
کند، پاسخ میدهد:
«من تروریست نیستم.»
و در جای دیگری
از نامهاش،
فعالیت خود در
کمپهای
آوارگان جنگی
را «خدمت به
انسانیت»
دانسته است.
ناگفته
پیداست که
اصرار حاکمیت
ایران بر
زندانی کردن
زنان و حتی
اعدامهای پیدرپی،
هدفی جز هراسافکنی
و ترساندن
آزادیخواهانِ
جامعه ندارد،
هدفی که البته
اثر خود را از
دست داده است.
وانگهی،
مخالفان اصل
حکم اعدام
بارها اشاره
کردهاند که
اعدام راه بیبازگشت
است و اگر پس
از اعدام شدن
مشخص شود که
متهمی بیگناه
بوده، کدام
حکم قضایی میتواند
او را دیگربار
به زندگی
بازگرداند؟
ما
امضاءکنندگان
این بیانیه
معتقدیم از آنجا
که اتهامات
وارد شده به خانم
پخشان عزیزی
به هیچ عنوان
وارد نیست،
حکم اعدام ایشان
باید فوراً
لغو شود. از
همه آزادیخواهان
و عدالتطلبان
ایرانی نیز میخواهیم
در مقابل این
حقکشی آشکار
ساکت ننشینند
و نگذارند خون
مددکاری
زحمتکش به
ناحق ریخته
شود.
ژیلا
موحد شریعتپناهی،
محمدجواد اکبرین،
عبدالعلی
بازرگان، حسن یوسفی
اشکوری، میثم
بادامچی،
سروش دباغ،
احمد علوی،
رضا علیجانی،
علی طهماسبی،
رحمان لیوانی،
عبدالله ناصری
طاهری، داریوش
محمدپور، یاسر
میردامادی،
مهدی ممکن.
......................................
تأیید
حکم اعدام
پخشان عزیزی،
گواه
پوسیدگی سیستمی
است که بقای
خود را در جان
مبارزان
جستجو میکند.
شیوا
عاملیراد شفیعی
«ما
برای اقتدار
مرکزی کوچکیم،
عددی نیستیم،
ولی برای
احکام، سنگینترین
و بزرگترین.» این
جمله حقیقتی
تلخ و آشکار
را بیان میکند:
زنانی که در
تقاطع ستمهای
جنسی، ملی،
طبقاتی و مذهبی
به قربانیان
سرکوب بدل شدهاند.
این کلمات،
روایت زنانی
است که آزادی،
جسارت و مبارزهگریشان
برای نظام
سرکوبگر غیرقابل
تحمل است. حقیقت
این است که همین
زنان، ستونهای
لرزان این سیستم
را به لرزه
درمیآورند و
ترس عمیق آن
را نمایان میکنند.
رژیم
از زنانی چون
پخشان واهمه
دارد، زیرا
خوب میداند
که مقاومت و
جسارت آنان بنیانهای
سرکوب را
متزلزل میکند.
تأیید حکم
اعدام پخشان،
از سر ترس و
درماندگی است؛
ترس از زنی که
به جای سکوت،
فریاد زد و به
جای تسلیم،
مقاومت کرد و
ایستادگی را
به شیوه زندگی
خود بدل ساخت.
تاریخ
نشان داده
است: تلاش برای
سرکوب هر زنی،
هزاران زن دیگر
را به میدان
مقاومت میکشاند.
پخشان عزیزی
تنها یک نام نیست؛
او نماد زنانی
است که از حاشیه
برخاستهاند
تا مرکزهای
قدرت را به
چالش بکشند.
زنانی که زندگی
را در آزادگی
جستجو کردهاند
و به جای ترس،
شعلههای
مقاومت را در
دلهایشان
افروختهاند.
امروز،
خیابانهای
سنندج،
همانند صفحات
درخشانی از
تاریخ
مبارزاتش، به
بستری برای زایش
آزادی بدل شدهاند.
حضور زنانی که
دههها در
برابر سرکوب
سر خم نکردند
و همچنان مقاوم
و استوار، فریاد
آزادی سر میدهند،
صدای تمام
زنانی است که
زخمهای کهنه
ستم و سرکوب
را با خود حمل
میکنند. این
زنان، امید به
پایان این زخمها
را در گامهای
استوارشان
زنده نگه میدارند.
این
خاک دیگر سکوت
را تاب نمیآورد،
زیرا زنانش
برخاستهاند
تا عدالت و
آزادی را فریاد
بزنند. ایستادگی
پخشان، وریشه،
و زنانی چون
او، بزرگتر
از هر حکمی
است که این سیستم
میتواند
صادر کند. این
جمله پژواکی
است از تاریخ
مقاومت زنان
که در دل زندگی
این سرزمین طنینانداز
شده است.
پخشان
عزیزی، وریشه
مرادی، مجاهد
کورکور، مهدی
حسنی، بهروز
احسانی و
رزگار بابامیری،
همگی در سایه
ظلم و سرکوب،
حکم قتلشان
تأیید شده
است؛ اما تاریخ
بارها ثابت
کرده است که این
زنان و مردان
تنها نیستند.
جنبش مقاومت
ادامه دارد و
روزبهروز
گستردهتر میشود.
...........................................
حقوق
بشر با حقوق
بشرتر
پخشان
عزیزی برای آنچه
کرده باید قدر
ببیند و بر
صدر بنشیند
حورا
نیکبخت از
زندان اوین
پخشان
جانم
سلام
دارم
از اتاق چهار
بند، فقط چند
متر دورتر با
توحرف میزنم
اما میخواهم
صدایم خیلی
بلند باشد؛ آنقدر
بلند که همه
بشنوند و آنان
که باید گوش
بسپرند:
پاییز
1401، وقتی در حال
تدریس هم
نتوانستم جلوی
گریهام برای
بیگناهی
محسن شکاری را
بگیرم وکلاس
را به انشآموزان
واگذار کردم،
به خیالم هم
نمیرسید
زمانی با کسی
که زیر حکم
اعدام است همبند
شوم و روز و شبهایی
را که میگذراند
ببینم. با کسی؟
با زنی. با زنی؟
با پخشان عزیزی؛
با زنی که
واقعا به شعر
نو شبیه است؛
(پخشان در
زبان کُردی به
معنای شعر نو
است) آنقدر
شعر و آنقدر
نو که حظ کردن
از کنارش بودن
کار هر کسی نیست.
پخشان
عزیزم
در
فرهنگ سخن،
مقابل «بغی»
نوشتهاند
بدرکاری،
فساد، ستمکاری،
سرکشی و
نافرمانی
معنا
بخشیدن به
زندگی و تقویت
امید به آن در
کمپ آوارگان
حملات داعش
بدکاری است یا
فساد یا ستمکاری؟
وقتی
به کودکان یاد
میدادی که با
گل مجسمه
بسازند و با
هنرشان
حالشان را خوب
کنند، خبر
داشتی که این
کارت مصداق
فساد است؟!
وقتی
در تخلیهی
بار کامیونهای
ارزاق یو.ان
کمکمیکردی،
میدانستی
داری بدکاری میکنی؟
موقع
تمیز کردن زخمهای
زنان و کودکان
و از بین بردن
شپش سر بچهها،
از ستمکاریات
آگاه بودی؟!
پخش
نان و فراهم
کردن غذا برای
آوارگان کدام
شکل از ستم
است؟!
جرمهایت
را که مرور میکنی،
شستن لباس آنها
را هم از قلم نینداز!
کمک
به آدلاها،
خضرها، ویانها،
دیلانها و
بهارها را
سرکشی و
نافرمانی به
حساب نمیآوردی؟!
ماههایی
که از خانوادهات
دور بودی و هیچ
ارتباطی با آنها
نداشتی، اما
آغوش میشدی
که در اوج
سرما و باد و
باران بارها
چادرها را محکم
میکردی، با این
حال خوابت نمیبرد
که نکند محکمکاری
نکرده باشی،
ستمکاریات
برایت محرز
نبود؟!
من
نه عقلم قد میدهد
نه سوادم؛ باز
هم خودت قضاوت
کن: حتما در
سالهای 2020 و2021
که بر اثر
ناتوانی جسمی
بعد از عمل
جراحی سراغ
ترجمع و پژوهش
رفتی، فساد
کردی.
ایجاد
انقلاب ذهنیتی
که قطعا بدکاری
وفساد و ستمکاری
است؛ این را
همه میدانند.
همهس
ستمکاریهایت
را در کمپ
باور میکنم؛
چون بارها شبیهاش
را در بند دیهام؛وقتی
حال یکی از همبندیها
حتی ذرهای بد
میشود، اولین
کسی که به
سراغش میآید
توئی. تجربهی
تو را در کمک
به بهبود حال
جسمی وروحی
اطرافیان هیچکدام
از ما نداریم.
میبینم
که گیاهخواری
و برایمان
گفتهای که از
سال 2014 خوردن
گوشت را کنار
گذاشتهای؛ یعنی
بیشتر از 10 سال
است که قساوت
لازم برای ستمکاری
را بهدست
آوردهای.
باید
در ویراست بعدی
همهی لغتنامهها
مددکاری را هم
به معانی بغی
اضافه کنند یا
اینکه مقابل
مدخل مددکاری
بنویسند بغی.
همهی
پزشکان،
روزنامهنگاران
و کسانی که به
ملیگرایی
باور ندارند؛
همه آنها که
ماندند و به
آوارگان
حملات حملات
داعش کمک
کردند بغی
کردهاند و به
قتل عمد محکوم
میشوند؟!
خواهرم
تو
مددکاری و
اظهرمنالشمس
است که مددکار
بودن با حزب
وحزبگرایی
غریبه است و
طبیعتا بیرون
از نظام دولتها
وحزبهاست.
حتی
پس رنگ داستانی
که ساختهاند
و تو را بر
اساس آن محکوم
کردهاند بی
جان است.
خباثت و نادانی
بخش جداییناپذیر
وجود جمهوری
اسلامی است.
کاش
این جانیان
بفهمند که میخواهند
نه تو را «سربه
دار» که «سر دار»
را با تو «بلند»
کنند.
تکلیف
تو با آنچه
کردهای مشخص
است؛ تکلیف
جمهوری اسلامی
هم همینطور.
در این میان
فقط مدعیان
فعالیت برای
حقوق بشر باید
تکلیفشان
را مشخص کنند؛
باید در
گفتار، رفتار
و کردارشان به
وضوح نشان بدهند
که مدافع حقوق
بشرند یا حامی
حقوق بشرتر.
اگر
شرف دارند، باید
برای پخشان عزیزی،
زن کرد مددکار
محکوم به
اعدام، هر کاری
میتوانند
بکنند. باید
از جمهوری
اسلامی
بپرسند به تو
چه داده است
که در ازایش
جانت را میخواهد؟
پخشان
جانم
تو
برای آنچه
کردهای باید
قدر ببینی و
بر صدر بنشینی،
اما نه بر صدر
مجازاتها.
حورا
نیکبخت
۲۲ دی ۱۴۰۳
بند
زنان زندان اوین»
......................................................
خاورمیانه
به «زن، زندگی،
آزادی» محتاج
است
حورا
نیکبخت،
زندانی سیاسی
حورا
نیکبخت،
زندانی سیاسی
زن که دوران
محکومیت خود
را در زندان
اوین تهران
سپری میکند،
با انتشار
نامهای میگوید؛
" خاورمیانه
به «زن، زندگی،
آزادی» محتاج
است." وی در این
نامه که متن
کامل آن در پی
میآید، در
باره پخشان
عزیزی و وریشه
مرادی دو
زندانی سیاسی
کُرد میگوید
" حالا خاورمیانه
بگوید؛ دو زنِ
کوردِ بزرگ
شده در مناطق
اهل تسنن دادخواهیشان
را به کجا
ببرند؟!
از
انتهای شمالی
بزرگراه «یادگار
امام»، زندان
اوین مینویسم.
از این سرآمد یادگارهای
خمینی و از
زندانیان بند
زنان اوین.
سال
گذشته پس از
مراجعه به
پزشک و تشخیص
علائمی که هیچکدام
مشکلات جسمی
مشخصی را نشان
نمیداد، برایم
مسافرت، کویر،
یوگا و دوستی
با آدمهای
شاد تجویز شد.
پزشک معتقد
بود همینها
حال مرا خوب میکردند.
حال اما اینجا
هستم. جایی که
هیچکدام از
آنها میسر نیست.
اما با زنان
مبارز، مقاوم
و امیدوار اوین
هستم.
اینجا
آرمانشهر نیست
اما ویرانشهری
هم که برخی به
تصویر کشیدهاند
نیست. ویرانشهر
جلوهدادن اینجا
برای امتیاز
گرفتن از
حکومت فاشیستی
است و لاغیر.
اگر
بخواهم از این
زنان مقاوم
نام ببرم، بیاغراق
نام پخشان عزیزی
و وریشه مرادی
را در ردیفهای
ابتدایی میآورم؛
دو زنی که
محکوماند به
اعدام (قتل
حکومتی).
پخشان
عزیزی را اولبار
در حیاط بند دیدم.
نه بابت موهایی
که بر اثر
موقعیتها و
شرایط
دهشتناک سفید
شدهاند که بر
اساس پختگی و
آرامش منحصر
به فردش، تصور
کردم از من
سالها بزرگتر
است. در جواب
سوال «اتهام
شما چیه؟» تلخخندی
زد و گفت «زن
بودن و کورد
بودن.»
تا
روزی که خبر
حکم اعدامش به
بند رسید،
همچنان تصور میکردم
خیلی بزرگتر
است و عجیب اینکه
هنوز هم حس میکنم
با زنی که دو
برابر من زندگی
کرده، روبرویم.
باید
خیلی بزرگ باشی
که نگذاری حتی
پشت سر کسی که
جانت برایش
مهم نیست صحبت
کنند. باید خیلی
بزرگ باشی که
در عین زیر
حکم اعدام
بودن، حواست
به همه باشد و
مددکار بودنت
را لحظهای
فراموش نکنی.
باید چقدر
بزرگ باشی که
بارها به همبندها
تاکید کنی در
شعارهای
#نه_به_اعدام
نامت را نیاورند
و وقتی بفهمی
کسی میخواهد
دربارهات
بنویسد، چندین
بار تکرار کنی
که اشاره به دیگر
محکومان به
اعدام را
فراموش نکند.
پخشان
عمیقا باور
دارد که فقط
جسمش زندانی
است و فکر،
اندیشه و
احساسش به
خاورمیانه،
آزادند. زنی
که از کودکی مهر
تجزیهطلبی،
شهروند نبودن
و جنس دوم
بودن بر او
خورده و در سال
۸۸
نیز با همین
اتهامات
بازداشت شد.
پخشان با
چگونه حبس کشیدنش
نشان داد از
مرگ نمیترسد؛
از زندگیِ
بدون عزت میهراسد
و همیشه برای
زندگی آزاد و
با شرافت
مبارزه کرده
است. ابلاغ
حکم اعدام ذرهای
تغییر در روند
زندگی روزانهاش
ایجاد نکرده؛
هیچ چیزی در
برنامهی تغذیه،
نظافت، ورزش و
مطالعهاش
جابهجا نشده
است.
زنی
که ماهها در
سلول انفرادی
بوده، بدون
کتاب، بدون
تماس و
ملاقات، برای
شام کارزار سهشنبههای
نه به اعدام،
در حجمی بالا
غذا میپزد.
آنچه
پخشان در
مواجهه با
داعش تجربه
کرده، برای بسیاری
غیر قابل تصور
است. زنی که
محکوم است به
مددکار بودن و
انجام وظیفه
فراتر از
مرزهایی که
برای آن
اعتباری هم
قائل نبوده.
وریشه
را که به
خواست خودش
جوانا صدایش میکنیم،
اولبار در
راهروی بند دیدم.
طمأنینهاش
در صحبت، ظاهر
همیشه مرتب و
هماهنگی بین
رنگها در
پوشش و موگیرهای
کوچک بر گیسوان
همیشه بافتهاش
توجه را جلب میکند
و برای ذهنی
که به کلیشه
عادت دارن، زنی
میسازد که به
اصطلاح آب هم
در دلش تکان
نخورده است.
نشست
و برخاست بیشتر
هم با او،
بدون شناخت دقیق
از روزگاری که
سپری کرده، این
خیال خام را
خامتر میکند:
به درستنویسی
و ویرایش
علاقهمند
است و دوست
دارد به زبان
فارسی، زبان
دومش هم کاملا
بیغلط بنویسد؛
پیوسته کتاب
سفارش میدهد
و مطالعه میکند؛
با دقت و
حوصله برای کفی
گولیلوانک
درست میکند.
حتا در اعتصاب
غذای بیست روزهاش
هم ناخوشیای
در گفتار و
رفتارش دیده
نمیشد و فقط
صورت و بدنِ
به شدت تحلیل
رفتهاش از
سرِ ضمیرش خبر
میدادند.
باید
بخواهی بدانی
چرا و چطور اینجاست.
اشکهایش که
موقع تعریف
شکل بازجویی و
اعدام فرزاد
کمانگر سرازیر
میشوند، خیال
خامت را میسوزانند
و خاکستر میکنند.
اینکه
بعد از اینهمه
سال، همان
بازجوی فرزاد
او را هم
بازجویی کرده
لبخندی پر
غرور بر لبش مینشاند.
وریشه حدودا ۳۹
ساله معتقد
است مبارزه چیزی
نیست که جایی
آغاز شود و جایی
به پایان
برسد؛ زندگی
سراسر مبارزه
است. مبارزه
برداشتن
اسلحه و ایستادن
مقابل اشخاص نیست.
مبارزه جنگیدن
با دورِ باطل
زندگیست.
وقتی
وریشه از
روزهایی که در
روژآوا و
کوبانی
گذرانده میگوید،
با خودت فکر میکنی
که اگر فعالیت
برای حقوق
زنان کارهایی
است که او
کرده، عنوان
فعال حقوق
زنان برای خیلیهای
دیگر عنوانی
فانتزیست.
روژآوا
برایش نقطهی
عطف درک زن
بودن است و
زخمیشدن در
آن منطقه
افتخارش است.
هنوز میخواهد
زن بودن را از
هر وجهی
بشناسد و برای
انقلاب ذهنیتی
بجنگد. هنوز
در بدنش ترکش
دارد و به رغم
اذیت شدن
بابتش، میخواهد
آن را از
کوبانی به یادگار
نگه دارد.
وریشه
به صراحت میگوید:
«تا پایان هر
گونه ستم علیه
زنان، از
کوردستان تا
بلوچستان و از
ایران تا
افغانستان و
تا رسیدن به
آرمانهای
ژن، ژیان،
ئازادی به
مبارزه ادامه
خواهم داد.»
وریشه
با استناد به
زن بودن، کورد
بودن و جستوجوی
زندگی آزاد به
بغی متهم شده
است.
وریشه
محکوم است چون
شکلی از زندگی
را انتخاب
کرده است که
به مرزهای
نامنعطف سیاسیِ
تکزبانِ تکفرهنگِ
تکدین و تفسیر
مستقیم تاریخ
اعتقاد و اتکا
ندارد.
پازل
پیچیدهی
زندگی من قطعهی
زیستن در اوین
را کم داشت. باید
به اینجا میآمدم
و زیبایی و
شکوه این زنان
بزرگ را میدیدم.
باید میآمدم
و میدیدم
مبارزه بسیار
گستردهتر از
چیزیست که من
تصور میکردم.
باید میآمدم
و در کنار این
زنان میایستادم
و در حیاط اوین
فریاد میکشیدم
«بند زنان اوین
/ همصدا و همپیمان
/ تا لغو حکم
اعدام / ایستادهایم
تا پایان.»
زنانی که از چیزی
نمیترسند و
در زندان هم
ساکت نمینشینند.
پازل
زندگی همهی
ساکنان خاورمیانه
به قطعهی لغو
حکم اعدام
پخشان، وریشه
و تکتک زنان
و مردانی که
برای آزادی
مبارزه میکنند
نیاز دارد و
پخشانها و وریشههای
آزاد را میخواهد
و به ژن، ژیان،
ئازادی محتاج
است.
حالا
خاورمیانه
بگوید
دو
زنِ کوردِ
بزرگ شده در
مناطق اهل
تسنن دادخواهیشان
را به کجا
ببرند؟!
«لمن
تشتکی حبه
القمح اذ
القاضی دجاجه»
به
آنجا که مردان
مرکزنشین با
شناسنامهای
مبتنی بر مذهب
غالب به قضاوت
نشستهاند.
زنانی
که برای
اقتدار مرکزی
کوچکاند؛ اما
برای صدور
احکام بزرگترین
و وزینتریناند.
زنانی
که اتهامشان
پیوند دادنِ
زن و زندگی و
آزادی به هم
است.
ئەی
ژین لەگەڵت
ناژیم
یان
بە ئازادی ئەتڕازینمەوە
ای
زندگی، یا با
تو نخواهم زیست
یا
تو را با آزادی
خواهم آراست.
حورا
نیکبخت
آذر
۱۴۰۳
بند
زنان اوین
..............................
درباره
لزوم همبستگی
با
پخشان عزیزی
و
کارزار "نه به اعدام"
به
اسپیس نجات
جان پخشان عزیزی
عالیه
مطلب زاده،
روزنامه نگار
و زندانی سیاسی
سابق
حضار
گرامی،
فعالان حقوق
بشر، دوستان و
همپیمانان،
سلام
و درود بر
شما،
امشب
، در اینجا
هستیم تا صدای
کسانی باشیم
که امکان سخن
گفتن ندارند.
صدای زندانیانی
که به دلایل سیاسی،
اجتماعی،
فرهنگی و
انسانی تنها
به خاطر نقد،
اعتراض یا
دفاع از حقوق
خود، جانشان
در خطر است.
امروز میخواهم
از زنی سخن
بگویم که برای
دفاع از کرامت
انسانی و حقوق
زنان، صلحجو
و بیسلاح در
میدانهای
سخت زندگی
مبارزه کرده
است، ولی
اکنون با حکم
اعدام روبهروست.
از پخشان عزیزی،
فعال مدنی، و
امدادگری که
سالها در
خدمت بشریت و
به ویژه زنان
و مردم محروم
بوده، سخن میگویم.
او همانطور
که در طول سالها
در عرصه
اجتماعی و بشردوستانه
فعالیت کرده،
اکنون در
زندانهای
جمهوری اسلامی
با اتهاماتی
واهی، قربانی
همان سرکوبهایی
است که خود
همواره علیه
آن مبارزه
کرده است.
اما
تنها پخشان عزیزی
نیست که در این
روزها با حکم
اعدام روبهرو
است. اینروزها
احکام اعدام
تنها ابزاری
برای سرکوب
آزادیهای
فردی و اجتماعی
هستند. اعدامهایی
که نه برای
حفظ نظم و امنیت،
بلکه برای حفظ
قدرت استبدادی
و مهار هر صدای
مخالف صادر میشود.
۱. افزایش
فشار و سرکوب
زنان
از
پس «خیزش ژن ژیان
ئازادی» در
سال ۱۴۰۱،
فشارها و
سرکوبها به ویژه
علیه زنان به
طور قابل توجهی
افزایش یافته
است. زنان
شجاع ایران که
در صف مقدم
اعتراضات علیه
تبعیض و بیعدالتی
ایستادهاند،
نهتنها در
معرض ضرب و
شتم، بلکه در
معرض زندان و اعدام
قرار دارند.
نامهایی چون
پخشان عزیزی و
وریشه مرادی،
زندانیان سیاسی
زن کرد، نمونههای
تشدید شده این
وضعیت در موقعیت
پسا جنبش «زن
زندگی آزادی»
هستند. زنان
در ایران با
تنوع اتنیکی،
سیاسی، مذهبی
و طبقانی از
هر فرصتی برای
اعتراض به ظلم
استفاده کردهاند،
اما امروز
همان زنان به
خاطر این
اعتراضات و
تلاشها برای
آزادی و حقوق
خود، با احکام
اعدام مواجه
هستند. این
نشان میدهد
که سرکوب زنان
نه تنها در سیاستهای
جمهوری اسلامی
ریشه دوانده
است، بلکه در
حال تبدیل شدن
به یک ابزار
اصلی برای
خاموش کردن
صدای آزادیخواهی
در کشور است.
۲. اعدامها:
عدالت ظاهری یا
بیعدالتی حقیقی؟
اعدامهای
وسیع و فزاینده
در ایران بهطور
خاص در دو
حوزه شایع شده
است: اعدامهای
سیاسی و اعدامهایی
که به بهانههای
عمومی صورت میگیرند.
جمهوری اسلامی
تلاش میکند
تا این اعدامها
را به عنوان
ابزارهایی
برای «تحقق
عدالت» معرفی
کند، اما در
واقعیت، خود
این اعدامها
معنای بی
عدالتی در عمیقترین
شکل خود
هستند. این
اعدامها در
شرایطی صادر میشوند
که سیستمهای
قضائی و
اقتصادی کشور
به شدت با
بحرانهای
اجتماعی و فقر
روبهرو
هستند. این
نابرابریهای
ساختاری و
اجتماعی، در
کنار سیاستهای
اشتباه و فساد
سیستماتیک،
مردم را به
سمت افراطیترین
واکنشها سوق
میدهند و بدین
ترتیب، اعدامها
به یک راهکار
«قانونی» برای
سرکوب تبدیل میشود.
در حقیقت،
سرمنشا این
اعدامها بیعدالتیهایی
است که خود
جمهوری اسلامی
در طول سالها
ایجاد کرده
است.
۳. بیاعتنایی
جمهوری اسلامی
به حقوق بشر و
کرامت انسانی
در این
میان، جمهوری
اسلامی ایران
همواره به
بهانههای
مختلف از پذیرش
حقوق بشر و
کرامت انسانی
طفره رفته
است. از حقوق
زنان گرفته تا
حقوق سیاسی،
از آزادیهای
فردی گرفته تا
حقوق اقلیتهای
دینی و اتنیکی،
در هر کجا که
دگراندیشی
وجود داشته، این
رژیم با سرکوب
و زندانی کردن
فعالان،
هنرمندان،
دانشجویان و
حتی روزنامهنگاران
در پی حفظ
تسلط خود بر
جامعه بوده
است. زمانی که
از حقوق بشر
سخن میگوییم،
باید توجه کنیم
که این حقوق
در ایران به
بهانههای
مختلف، از
جمله حفظ «امنیت
ملی»، به راحتی
نادیده گرفته
میشود. کسانی
که برای حقوق
مردم مبارزه میکنند،
به زندان میروند،
شکنجه میشوند
و حتی جانشان
در معرض خطر
قرار میگیرد.
................
چرا
اعدام!
رحیم
قمیشی
ما
جامعهای
بَدَوی هستیم،
تا وقتی که
راه حل
مشکلات را، در
اعدام و زندان
میبینیم.
کسانی
شایسته
اعدامند که
برای برآوردن
امیال دنیویشان
در پستهای
حساسی قرار
گرفتهاند،
که هیچ صلاحیتی
در آن زمینه
ندارند. اگر
چه ما راضی به
اعدام آنها
هم نیستیم!
آخر
چرا اعدام!!
بیکاری
و فقر مطلق در
مناطق محروم
دور از پایتخت
بیداد میکند.
به رانندهای
نیازمند، پیشنهاد
میشود یک
خودرو را ببرد
تهران، صد میلیون
بگیرد. چرا
نبرد؟
او
گرفتار میشود
و به سرعت به
جرم حمل و
قاچاق مواد
مخدر محکوم به
اعدام میشود!
قاچاقچیان
گردن کلفت میخندند.
اَبَر
قاچاقچیان پایتختنشین
را کسی کاری
ندارد!
کسی
سراغی از زن و
فرزند آن
اعدامی میگیرد؟
چرا
فرزندش فردا
قاچاقچی
نشود؟
ماه
گذشته خودروی
مرا نیمه شب
با شکستن شیشهاش
دزد زد. زنگ
زدم ۱۱۰،
یک ساعت
انتظارم در
سرما بیهوده
بود.
سرانجام
ماموری که کار
به او ارجاع
شده زنگ زد؛
- به خدا
سرمان شلوغ
است، همزمان
چندین ماموریت
برایمان تعریف
شده، الان در
صحنه جنایتی
هستم... اگر
ممکن است
خودتان عکس بگیرید
و فردا بیایید
کلانتری،
کارتان را
انجام میدهیم.
میپرسم
انگشتنگاری،
چیزی لازم نیست.
میگوید نه،
نه...
آقایان
مسئولان بیلیاقت!
چرا
با اینکه اینهمه
اعدام میکنید،
زندان میکنید،
باز هم جرم و
جنایت روز به
روز افزایش مییابد؟!
واقعاً
نمیدانید؟
عوامل
اصلی جرم و
جنایت بیکاری
است، فقر است،
قوه قضائیه
منحرف از ریشههاست،
مقامات بیخیالی
هستند که فقط
به فکر اجنبیها
هستند نه مردم
ایران، عامل ۹۰
درصد جرائم
آنهایی هستند
که حقوقهای
نجومی میگیرند
و تنها به فکر
منافع خود و
اطرافیانشان
هستند.
چرا
با وجود اینکه
ایران در رأس
کشورهای با
اعدام
بالاست، اینهمه
جرم و جنایت
در کشور وجود
دارد؟
چرا
وقتی زندان های
ما با سه
برابر ظرفیت
زندانی دارند
باز هم جرم و
جنایت و ناامنی،
فراوان است؟
چرا در
کشورهایی که
سالانه یک یا
دو اعدام هم
ندارند اینهمه
فساد و جرم نیست؟
چرا
کسی به مصوب
کنندگان قوانین
نمیگوید هیچ
رابطه
معناداری بین
اعدام زیاد و
کاهش جرایم
وجود ندارد.
این
جان است که میستانید...
آیا
دروغ است چند
هزار نفر هنوز
در صف
اعدامند؟
آیا
دروغ است با
وجود بیکاری
در کشورمان،
به اجانب
بواسطه چند
ماه حضور در
جبهههای نیابتی
اقامت مجاز
چندین ساله میدهند؟
این
زمینه ساز
هزار جرم نیست؟
چه
کسی باید
اعدام شود!
اعدام
جز برای افرادی
که به عمد
مرتکب قتل شدهاند،
اصلا نباید
موضوعیت
داشته باشد.
اعدام
و زندان جز با
حضور وکیل اختیاری
متهم، جز با
حضور هیات
منصفه، جز در
دادگاه علنی،
نباید داده
شود.
همه
زندانیانی که
در در دادگاه
های غیرعلنی
محکومیت
گرفتهاند باید
رها شوند.
مخالفت
ما با حصر،
مخالفت با
اعدام است.
وقتی
کسی را در حصر
نگه میداریم
و بنا میگذاریم
تا مرگش، از
حصر بیرون نیاید،
مگر جز اعدام
است؟!
وقتی
فقر و گرانی
عامل اکثر
مشکلات است،
باز هم تحریم
را نعمت میشماریم،
باز هم به بیگانه
پول میدهیم،
باز هم تعطیلی
پشت تعطیلی میدهیم،
سیاستهایمان
را اصلاح نمیکنیم،
جز افزایش ظلم
و جنایت در
کشور چه کار
کردهایم؟
این
تسلسل باید جایی
قطع شود.
ما
نباید کشوری
بمانیم بَدَوی.
با
مقرراتی
مربوط به هزار
سال پیش.
ما این
دور باطل فقر
و بیکاری منجر
به ناامنی و
بدبختی
اجتماعی را باید
قطع کنیم.
چارهای
جز این نداریم.
و گر
نه
از
کجا معلوم
اعدامی.ها
و
زندانیان بعدی
خودمان
نباشیم؟
...................................
تجمع
فعالان زن
کُرد
در
اعتراض به حکم
اعدام پخشان
عزیزی
گروهی
از فعالان زن
کُرد امروز
چهارشنبه ۲۶
دی (۱۵
ژانویه) با
برگزاری تجمعی
مقابل
استانداری
کردستان،
خواستار لغو
حکم اعدام
پخشان عزیزی و
آزادی زندانیان
سیاسی و عقیدتی
شدند.
بر اساس
تصاویری کە بە
دویچە ولە
فارسی رسیده
است، معترضان
با در دست
داشتن تصاویر
پخشان عزیزی و
سر دادن
شعارهایی علیه
اعدام، بیانیهای
را قرائت
کردند که در
آن حکم صادره
را غیرمنصفانه
و مغایر با
ارزشهای
انسانی و
خدمات اجتماعی
پخشان عزیزی
دانستند.
در
بخشی از این بیانیه
آمده است:
«پخشان عزیزی
به مثابه یک
فرد نیست؛ او
تجسم آرمانهای
انسانی است.
او نمایندهی
امید، زندگی و
مقاومت در
برابر مرگ و
ناامیدی است.
براین اساس
هرگونه اقدامی
برای خاموش
کردن صدای او،
تلاش برای
سرکوب همین
ارزشهای بنیادین
است.»
فعالان
حاضر در تجمع
تأکید کردند
که نجات جان
انسانها و
بازگرداندن
امید به زندگی
هرگز جرم
نبوده و
نخواهد بود.
آنها لغو این
حکم و احکام
مشابه را کمترین
اقدامی
دانستند که میتواند
اعتبار انسانی
و اخلاقی را
به نظام عدالت
کیفری
بازگرداند.
همزمان،
جمعی از علما
و ماموستایان
اهل سنت کُرد
نیز با انتشار
بیانیهای،
صدور حکم
اعدام برای
پخشان عزیزی،
وریشه مرادی و
دیگر زندانیان
سیاسی را
محکوم کردند.
آنها خواستار
توقف اجرای این
احکام و
برگزاری
دادرسی
عادلانه و علنی
با حضور وکیل
و هیئت منصفه
شدند.
در
روزهای
گذشته، انجمن
صنفی معلمان
کردستان و
گروهی از
فعالان سیاسی
و مدنی کُرد نیز
در بیانیههای
جداگانهای
صدور و تأیید
حکم اعدام
پخشان عزیزی و
سایر زندانیان
سیاسی را
محکوم کرده
بودند.
پخشان
عزیزی،
مددکار
اجتماعی ۴۰
ساله، در
مرداد ۱۴۰۲
بازداشت و پس
از چند ماه به
اتهام "بغی"
به اعدام
محکوم شد. این
حکم اخیراً در
دیوان عالی
کشور تأیید
شده است. وکلای
او میگویند
که به دفاعیات
و مستندات
ارائهشده
توجهی نشده و
درخواست
دادرسی مجدد
خواهند داد.
سازمان عفو بینالملل
این حکم را "غیرعادلانه"
خوانده و تأکید
کرده که فعالیتهای
پخشان عزیزی
"بشردوستانه،
حقوق بشری و
مسالمتآمیز"
بوده است.
............................................