امپریالیزم
،آخرین مرحله
سرمایه داری
نویسنده
: فیل گاسپر
مترجم
: صادق افروز
لنین
جزوه
امپریالیزم ،
آخرین مرحله
سرمایه داری
را در سال 1916 در
بحبوحه جنگ
جهانی اول
نوشت .این
جزوه در حالی
انتشار یافت
که بحث سیاسی
داغی ، جنبش
بین المللی
سوسیالیستی
را از هم پاشانده
بود .در آن
دوره تقریبا
تمامی احزاب
سوسیالیست
اروپا به دفاع
از دولت های
خودی در این منازعه
برخاسته
بودند .
هنگامی
که در سال 1914 جنگ
آغاز شد ، سوسیالیست
ها در پارلمان
آلمان به اتفاق
آرا به لایحه
جنگ و حمایت
مالی از آن
رای مثبت
دادند.آنها
دلیل می
آوردند که
باید از تمدن آلمانی
در برابر
استبداد تزار
روسیه دفاع
کنند .در همین
حال
سوسیالیست
های فرانسوی
می گفتند می
بایست از
فرانسه
انقلابی در
برابر
میلیتاریزم پروس
دفاع کنند .
حزب
بلشویک لنین
در روسیه ،جزو
معدود سازمان
های
سوسیالیست
بود که بر اصول
خود ایستاد و با
دولت خود به
مخالفت
برخاست . لنین
می گفت این
جنگ ، یک جنگ
امپریالیستی
است که در آن
هر دو طرف
منازعه سعی می
کنندمناطق
بیشتری را به
خود ضمیمه
کنند و قدرت و
نفوذ خود را
افزایش دهند ،
یا حد
اقل آنچه را
در کنترل
دارند که در واقع
حق شان هم نیست
همچنان در
اختیار خود حفظ
کنند.
هدف
اصلی لنین در
جزوه
"امپریالیزم
" نشان دادن
این بود که
گسترش سیاست
استعماری و
دشمنی امپریالیستی
در اواخرقرن 19
ریشه در
تغییراتی عمیق
در ذات سیستم
سرمایه داری
در این دوره
دارد .به همین
دلیل است که
لنین
امپریالیزم
را در آغاز
قرن بیستم یک
مرحله از رشد سرمایه
داری نامید .
لنین
ادعا نمی کرد
که امپریالیزم
قبل از سال
های پایانی
قرن 19 وجود
نداشته است
.او با صراحت
تاکید می کرد
که "سیاست استعماری
و
امپریالیستی
قبل از آخرین
مرحله سرمایه
داری وجود
داشتند .حتی
قبل از
سرمایه داری
هم وجود داشت
.رم بر اساس
برده داری
پایه ریزی شد
و یک سیاست
استعماری و
امپریالیستی
را دنبال می
کرد ." اما
لنین در همین
حال می گفت : "
بحث های کلی
در مورد امپریالیزم
که اختلافات
اساسی بین
سیستم های
اقتصادی –اجتماعی
را نادیده
بگیرند لاجرم
به بحث های مبتذل
و پیش پا
افتاده ای کشانده
می شوند و به
چنان انحطاطی
می افتند که
درباره
مقایسه رم
بزرگ و
بریتانیای
کبیر گزافه
گویی می کنند"
حتی
سیاست
استعماری
سرمایه داری
در مرحله قبلی
اش تفاوت
اساسی با
سیاست
استعماری
سرمایه مالی
دارد .آنچه
لنین می خواست
توضیح بدهد
این بود که
شکل بسیار
خصمانه امپریالیزم
که از اواخر
قرن 19 شروع به
ظاهر شدن کرد
در دهه 1880 در
آفریقا دیده
شد و تنش بین
قدرت های بزرگ
رو به افزایش
گذاشت و
سرانجام منجر
به جنگ اول
جهانی شد .
لنین در تعریف
امپریالیزم جدید
5 ویژگی را در
نظر می گیرد .
1. تمرکز
تولید و
سرمایه به
چنان مرحله ای
می رسد که
انحصارات را
بوجود می آورد
و این انحصارات
در زندگی
اقتصادی نقش
تعیین کننده ایفا
می کنند .
2. ادغام
سرمایه بانکی
با سرمایه
صنعتی و بوجود
آمدن سرمایه
مالی و
الیگارشی
مالی
3. صدور
سرمایه که بی
اندازه مهم
است و از صدور
کالا تمیز
داده می شود
4.تشکیل
انحصارات
سرمایه داری
بین المللی که
دنیا را بین
خود تقسیم می
کنند .
5. تقسیم
جهان بین قدرت
های بزرگ
سرمایه داری کامل
می شود .
ویژگی
هایی را که
لنین بر می
شمرد باید با
دقت مورد بر
رسی قرار داد
زیرا بعضی از
این ویژگی ها
از برخی دیگر
مهم تر هستند
.برای مثال
ادغام سرمایه
صنعتی و بانکی
بطور قطع ویژگی
سرمایه داری
آلمان در
اوائل قرن
بیستم بود .اما
در کشور های
دیگر از جمله
انگلیس آنقدر
چشمگیر نبود
.همچنین کشور
های عمده
سرمایه داری بطور
خالص صادر
کننده سرمایه
نبودند
.سرمایه های بسیاری
هنوز به طرف
آمریکا و ژاپن
سرازیر بود .
در این کشور
ها واردات از
صادرات بیشتر
بود .اما لنین
به روشنی بیان
می کند که مهم
ترین وِیژگی
امپریالیزم
همان ویژگی
نخست است
.لنین در همین
مورد نوشت : "
اگر قرا باشد
کوتاه ترین
تعریف ممکن از
امپریالیزم
را بدهیم باید
بگوییم امپریالیزم
مرحله انحصاری
سرمایه داری
است."
بحث
لنین به
اینگونه بود
که رقابت و
دشمنی بین
قدرت های بزرگ
سرمایه داری
از ویژگی اصلی
سرمایه داری
ناشی می شود
که چیزی نیست
جز تمایل سرمایه
به متمرکز شدن
هرچه بیشتر
.به عبارت دیگر
شرکت های
سرمایه داری
سلطه
انحصارات
بیشتر و
بیشتری را در
بخش های خاص
اقتصاد ملی
شان ایجاد می
کنند . لنین می
گوید جزوه
"امپریالیزم
" را پس از
مطالعه کتاب
نیکلای
بوخارین با
عنوان
"امپریالیزم
و اقتصاد
جهانی" و پس از
آنکه مقدمه ای
بر آن نوشت ،
نگاشته است
.بنابر این پر
واضح است که
در هنگام نگارش
اثر خود
دینامیک
امپریالیزم
مورد نظر بوخارین
را در نظر
داشته است . بر
طبق نظر
بوخارین ،
امپریالیزم
نتیجه دو
گرایش متضاد
در سرمایه
داری جدید است
.رقابت ، تمایل به
تمرکز سرمایه
را ایجاد می
کند و وقتی
این پروسه رشد
می کند نقش
فعال دولت در
اقتصاد
افزایش می
یابد .بوخارین
معتقد بود در
واقع تمایل
ادغام سرمایه
و دولت در سطح
ملی به آن چیزی
منجر می گردد
که او آنرا
"تراست
سرمایه دولتی"
می نامید . اما
در همان حال
گرایشی برای
تولید و تجارت
و سرمایه
گذاری وجود
داشت که از مرز
های ملی فراتر
می رود تا در
سطح جهانی
سازمان داده
شوند .
بوخارین می
گفت در نتیجه
این دو پروسه
متناقض ،
رقابت
اقتصادی بین
سرمایه داران
تمایل به این
دارد که به
رقابت یک شکل
ژئوپولیتیک
بدهد .به
عبارت دیگر
رقابت
اقتصادی حالت
دشمنی و رقابت
بین دولت ها
بر سر منطقه
نفوذ را بخود
می گیرد . در یک
یادداشت خصوصی
، رئیس جمهور
وقت آمریکا ،
وودرو ویلسون
این تحلیل لنین
و بوخارین را
به اینگونه
مورد تایید
قرار می داد .
از
آنجایی که
تجارت ، مرز
های ملی را
نادیده می
گیرد و تولید
کنندگان
اصرار
دارند تا دنیا
را بصورت
بازار خود در
نظر بگیرند،پرچم
ملت باید
او را
تعقیب کند و
دروازه های
ملت هایی که
به روی او
بسته است باید
شکسته
شود .تسلیم
بدست آمده
توسط سرمایه
داران مالی
باید توسط
وزرای
کشور
محافظت شود ،
حتی به قیمت
نادیده گرفتن
استقلال
کشوری که مایل
به
پذیرفتن این
شرط و شروط نیست.مستعمره
ها باید تحت
اشغال در
بیایند
یا
مستعمرات
جدیدی کسب
شوند، تا این
اطمینان حاصل
گردد که هیچ
گوشه
قابل
استفاده دنیا
فراموش نشده
است .
یکی از نکات
مورد اشاره
مهم لنین در
این جزوه
لنین ،
مارکسیست
آلمانی کارل
کائوتسکی است
. کائوتسکی
معتقد بود چون
اقتصاد جهانی
بطور بین
المللی در هم
ادغام شده است
از نظر طبقه
سرمایه دار
جنگ دیگر بی
معناست . بر
طبق نظر
کائوتسکی جنگ
جهانی بین
قدرت های بزرگ
امپریالیستی
ممکن است به
ایجاد
فدراسیونی از
قوی ترین کشورهای
سرمایه داری
منتهی شود که
مسابقه
تسلیحاتی شان
را کنار
بگذارند .کائوتسکی
این مرحله پیش
بینی شده خود
را"اولترا
امپریالیزم "
نامید . و می
گفت پس از
پایان جنگ
شاهد یک اتحاد
از ملت های
گوناگون
خواهیم بود ،
و جهان صلح
آمیزی را شاهد
خواهیم بود .
اما
اتحاد مورد
اشاره بین ملت
ها (که لنبن
آنان را دزدان
آشپزخانه می
نامید) آنگونه
که مورد نظر
کائوتسکی بود
هیچگاه قادر نشد
بر اختلافات
قدرت های
امپریالیستی
فائق آید .نسل
بعدی شاهد جنگ
جهانی بسیار
وحشتناک تری
نسبت به جنگ
اول شد .و
کاملا مشخص شد
که دیدگاه کائوتسکی
چیزی جز خواب
و خیال نبوده
است .
اما
تئوری لنین در
توضیح رشد و
گسترش سرمایه
داری بسیار
عالی عمل کرد
.این تئوری به روشنی
توضیح داد که
چرا در نیمه
اول قرن بیستم
قدرت های بزرگ
سرمایه داری
با دوجنگ
وحشتناک
خانمانسوز
دنیا را ویران
کردند .
پس از
جنگ جهانی دوم
، ساختار
سیاسی جهان به
طرز
دراماتیکی
تغییر کرد
.قبل از جنگ
دنیا از لحاظ
اقتصادی و
سیاسی چند
قطبی بود .پس
از جنگ از لحاظ
اقتصادی چند
قطبی باقی
ماند ولی از
لحاظ سیاسی
دوقطبی شد . که
در دو سویش
اتحاد های
نظامی رقیب
قرار گرفتند
.یک طرف زیر
نفوذ آمریکا
بود و طرف
دیگر زیر نفوذ
شوروی .
جنگ ها
در کشورهای
پیرامونی
همچنان ادامه
یافتند . و ابر
قدرت ها سرگرم
مسابقه
تسلیحاتی
عظیمی شدند . اما
جنگی بین این
قدرت های بزرگ
رخ نداد ، زیرا
خطر بحران
اتمی آنها را
محتاط می کرد .
اما پس
از فروپاشی
بلوک اتحاد
شوروی در
پایان دهه 1980 ،
ساختار سیستم
جهانی دچار
تغییرات تازه
ای شد . در این
میان ایالات متحده
بعنوان تنها
ابر قدرت
جهانی ظاهر شد
و بطور روز
افزونی آماده
بکار گیری بر
تری نظامی خود
برای حفظ
موقعیت و تسلط
بر دنیا شد . تا
اجازه رشد و
ظهور یک دشمن
جدی جدید در
هیچ کجای دنیا
نباشد .
با حمله
خانمان
برانداز رژیم
بوش به عراق
تحلیل گران
اطلاعاتی
آمریکا بر این
عقیده اند که
به نظر می رسد
هژمونی آمریکا
رو به سراشیبی
است .
یک
گزارش از
شورای ملی
اطلاعاتی
آمریکا هشدار
می دهد که
آمریکا با رشد
رقابت های
اقتصادی از
سوی کشورهایی
چون چین وهند
وبرزیل
روبروست . در 20
سال آینده در دنیای
بیشتر قطبی
شده رقابت های
وحشتناکی بر
سر منابع
کمیاب روی
خواهد داد . در
آغاز قرن بیست
و یکم ، سیستم
بین المللی
سرمایه داری
بطور روز
افزونی با
همان منطق
دشمنی امپریالیستی
که لنین 100 سال
پیش به شرح آن
پرداخت عمل می
کند .
تاریخ
ترجمه :30ژوئن 2012
.