ژن آقازادگی

 توجیه ایدلوژیک سرکوب های ضروری آینده

محمد آقازاده

آقا پسر عارف رئیس سیاستگذاری شورای عالی اصلاح طلبان حرفهایی زده است که نشان می دهد اصلاح طلبان در کنار اصولگرایان در سیر زوال عقلی به ابتذال تتلویی، نژاد پرستی و اعتقاد ژن برتر رسیدند ، همان اعتقادی که در آلمان هیتلری یک جنگ جهانی را با ده ها میلیون قربانی روی دست بشر گذاشت ، همین ایده است که در پدر این پسر یک استبداد رای در بستن لیست امید را بر انگیخت، اما نکته مهمتری در روانشناسی اجتماعی نسبت به این حرف ها وجود دارد که لابد برای دفع خطراتی که بوی خون از آن می آید وقت کالبد شکافی و نگاه آسیب شناسانه به آن رسیده است. ایشان راز ثروتمند بودن شان را در ژن برتر پدر و مادر شان می بیند که به ایشان رسیده است و ربطی به آقازاده گی بودن شان ندارد ، ایشان در حالی که آقازاده بودن را از منظر رابطه قدرت نه به تمامی رد می کند از نظر ژن و خونی آن را دوباره در آغوش می گیرد ، خوب این ژن برتر موجب چه نبوغی در این آقا پسر شده است . نشانه این نبوغ را در دلالی با یک شرکت مخابراتی افریقایی می دانند ، از این دلالی ها در کشور کم نیست ، نمونه اش زنجانی و هزاران رانت خوار دیگر ، اما نکته مهمتر تحقیقر میلیونها فلاکت زده یی است که در پیامد غارت ها به فلاکت افتاده اند ، هنرمندان و روزنامه نگار ان درجه یک ، نخبه ها و تحصیل کرده های بیکار که راهی به هسته قدرت ندارند لابد دارای ژن معیوب اند که این همه سختی را تحمل می کنند و یا مثل مختاری  ها و پوینده ها به قتل می رسند. شکاف طبقاتی بیداد می کند و صبر و تحمل مردم در برابر این بیداد تمام شده است و این حرف ها توجیه ایدلوژیک سرکوب های ضروری در آینده است. سکوت اصول گریان در برابر این یاوه ها، آن هم (در شرایطی که ) در برابر هر گاف رقیب هیاهیو راه می اندازند، نشان می دهد که با این توجیه ها همدست اند. البته ممکن است با ادبیات دیگر این تبعیض ظالمانه را توجیه کنند ، مثل اینکه فقر و ثروت تقدیر الهی است و خدا بخواهد به هر کس می دهد و نخواهد نمی دهد، غارت را به اسم ارزش های دینی تئوریزه می کنند . البته برای مقابله با شکاف طبقاتی، برده گی را در قالب بیگارورزی عملی می کند ولی نشانه های شورش و مقاومت در برای این شکاف طبقاتی را همه جا می شود دید و همین شکاف است که ذهن های علیل را به یاوه گویی وا میدارد و خاتمی و دیگر اصلاح طلبان با سکوت از کنار آن می گذرند . وقتی دلایل نبوغ باشد مشخص است که باید مراکز تولید یکی پس از دیگری تعطیل و کارگرها بیکار شود . یکی باید به پسر بگوید اگر پدرت وزیر نبود با همه ژن برتر نگهبان دم در وزارت ارتباطات با لگد از وزارتخانه به بیرون پرتاب ات می کرد . کافی است یکبار بعنوان ارباب رجوع به یک اداره کوچک و کم اهمیت برود تا بفهمد دلالی ربطی به خون ندارد بلکه تخطی از قانون و تن دادن به رابطه بجای شایسته سالاری دارد . اگر کشور، کشور بود عارف نه تنها باید از سمت نمایندگی و دیگر مشاغل استعفا می داد بلکه باید مورد پیگرد قانونی قرار می گرفت چرا پسرش از قدرت او بهره گرفته که از دیگران دریغ می شود ، صاحب نظری خوب در آنسوی مرزها خوب گفته است : مضمون نهادهای قضایی هیچگاه دارای ماهیتی قضایی نیست ، بلکه همواره ماهیتی اقتصادی و سیاسی دارد. خوب است این آقایان و لابد خانم ها سرنوشت قارون و ادعاهایش را مورد مداقه قرار بدهند تا بفهمند این حرفها خیلی تازه هم نیست و طغیانی تاریخی است.

شنبه ۳۱ تير ۱۳۹۶ برابر با ۲۲ جولای ۲۰۱۷

از فیسبوک نویسنده