تهاجم
نظامی غرب
به
لیبی و
موضع چپ
انقلابی
یوسف
لنگرودی
معمر
قذافی،
این جانی دیوانه،
در سال های اخیر،
علیرغم
کنارآمدن با
قدرت های جهانی، درنهایت راه صدام
حسین
رادرپیش
گرفت وبا حماقت
های
جنایتکارانه
اش ودست زدن
به کشتارعمومی علیه
شهروندان لیبی،
این کشوررا
به سوی
حوادث هولناکی کشانیده و زمینه سازتهاجم
هوایی
دول امپریالیستی به خاک لیبی
گردیده
است. تهاجمی
که بی تردید
مقدمه جنگ
انداختن به این
کشور نفت خیز
وحساس بر
سواحل مشرف بر
دریای مدیترانه،
خواهد بود.
درزیرنگاهی
خواهیم داشت
به برخی ازمهمترین
نکات در
ارتباط با
تهاجم امپریالیستی
به لیبی :
قطعنامه
شورای امنیت
دایربرلزوم ایجاد
منطقه
پروازممنوع
که با ده رای
مثبت وپنج رای
ممتنع اعضای
آن به تصویب
رسید، نشان
دهنده تمایل
آشکار قدرت های
امپریالیستی برای
بلعیدن آن
کشوربه بهانه
دفاع ازجان
مردم بی دفاع
است. آنها
بدون تردید
منافع خودرا
دنبال می کنند
واگرمنافع
شان درمیان
نباشد، با "
شاخ بز"هم طرف نمی
شوند.
ایالات
متحده که تا
آخرین ساعات
نشست شورای
امنیت با احتیاط
درباره تهاجم
نظامی به لیبی
صحبت می کرد و
دراین باره دچارتردید
بود، این
تصورگمراه
کننده را درقذافی
به وجود آورد
که گویا حالا
دستش بازاست و
می تواند
انقلاب لیبی
را به شدت
سرکوب کند. او
که ازبازپس
گرفتن اکثرشهرهای
تحت کنترل
مخالفان دچار
مستی شده بود،
تا آن جا پیش
رفت که هرگونه
ملاحظات ظاهری
رازیرپا
گذاشت وعلنا تهدید
کرد که اگرنیروهایش
وارد شهر بنغازی
شوند، خانه به
خانه مخالفان
را تعقیب خواهند
کرد و آنان را
بطوربیرحمانه
ای خواهند
کشت. ازاین جا
بود که غرب
طعمه خود رابه
طورکامل به
دام کشاند وبا
استفاده ازاین
گفته قذافی،
شرایط رابرای
دخالت نظامی
درلیبی،
باتصویب آن
درشورای امنیت،
بسیارمناسب دید
و بلافاصله
وارد عمل شد.
بدیهی است که
چپ انقلابی
نباید و نمی
تواند با اقداماتی
که در جهت
دفاع ازمردم
در لیبی در برابرمستبد
دیوانه ای
مانند قذافی-
که حاضر است
برای حفظ
حکومتش، مردم
و کشورلیبی را
نابود کند- ضدیت
داشته باشد،
اما در عین
حال باید
قاطعانه و
صراحتا نسبت
به هرگونه اقدامی
که راه را برای
دخالت در امور
آن کشور و سپس
به چنگ آوردنش
می گشاید
مخالفت کرده، آن را
افشا کند. قطعنامه
اخیر شورای
امنیت که با
اعمال نظر
قدرت های غربی-
به جز آلمان
که به همراه
روسیه، هند، چین
وبرزیل به آن
رای ممتنع داد
- با مقدمه
دفاع ازمردم غیرنظامی
با طرح منطقه
پروازممنوع موافقت
کرده اما
محدودیت و پایان
روشنی برای آن
قایل نشده و
بدین ترتیب
راه را
بردخالت بر
تحولات آن
کشور و بلعیدن
آن باز گذاشته
است. تنها با
گذشت سه روز
ازتهاجم هوایی
نیروهای ائتلاف
علیه دولت لیبی،
اتحادیه آفریقا،
عمروموسی دبیرکل
اتحادیه عرب
وبخشی بزرگی ازاپوزیسیون
آن کشور، ازخارج
شدن عملیات از
چهارچوب اِعمال
منطقه پرواز
ممنوع اظهار
نگرانی و
مخالفت می
کنند.
اکنون کاخ سفید
پنهان نمی کند
که خواهان تغییر
رژیم درلیبی
است. از این رو
حالا هر چه بیشتر
آشکار می شود
که قدرت های
بزرگ غربی تحت
پوشش استفاده
از قطعنامه
شورای امنیت،
به دخالت
آشکاردر امورداخلی
لیبی دست می
زنند. این درحالی
است که بخش
مهم و بزرگ
اپوزسیون لیبی
ومردم آن
کشورخواهان
آن هستند که
خودشان کار حکومت
قذافی راتمام
کنند نه قدرت
های امپریالیستی
و بیگانه.
اقدامات
ابلهانه قذافی،
توان بسیج جنگی
بین المللی
امپریالیستی را
که براثر
تهاجمات وجنگ
های
افغانستان وعراق
در نزد افکار
عمومی آسیب فراوانی
دیده بود،
باردیگر به
طورخطرناکی
احیا کرد و
جان تازه ای
بخشید و این
مسلما مسئله
خوشایندی برای
انقلابات
مردمی نیست.
ماجرای لیبی،
اولین اقدام
جنگی نیروهای
بین المللی
امپریالیستی
علیه یک کشورنبوده
و نیست (1). عین همین
داستان درجنگ
عراق باوضوح
کاملی پیش
آمد. حوادث لیبی
به نوعی تکرار
تجربه فشرده
عراق در یک
دوره زمانی بسیارکوتاه
تراست. باید به
یاد داشت که
براثر قتل عام
کردها توسط نیروهای
صدام حسین،
منطقه پرواز
ممنوع درعراق
اِعمال شده
بود و ماجرای
بعد ازآن راهمه
می دانند. عراق
سرانجام توسط
همین "ناجیان
دمکراسی" به
طرز هولناکی
به خاک و خون
افتاد و ثروت
نفتی اش با
تبانی و همدستی
میان امپریالیست
ها و دولت دست
نشانده شان دربغداد،
به شدت چپاول
شد و می شود. لیبی
دارد در همان
مسیری قرار
داده می شود
که افغانستان
وعراق درآن
گرفتار آمدند یعنی
تبدیل شدن به
مستعمره غرب
در آغازهزاره
سوم. این که
درمورد لیبی
چقدربتوانند
به این هدف
خود دست یابند،
بستگی کامل به
هوشیاری مردم
و انقلابیون
آن کشورو سپس
افکارعمومی مردم
مترقی جهان
دارد.
سیاست کمونیستی
مثل همیشه باید
افشای همزمان
مستبدین - چه
وابسته و چه
مستقل- و امپریالیست
ها باشد و
استفاده هوشیارانه
از تضادهای شان
درجهت منافع
مردم وانقلاب.
نباید فراموش کردکه
مسایل جهان به
سادگی
اعصارگذشته نیست.
ما درجهانی به
سرمی بریم که دارای
مسایل وپیچیدگی
های گوناگون
است. دراین
جهان، چپ
انقلابی مشعل
دار صدای سوم است
وهیچگاه حتی
دربدترین شرایط
و بحران ها نباید
هوشیاری خود
را در دفاع از
منافع همه
ستمدیدگان
جهان و انقلابات
سوسیالیستی
از دست بدهد.
فلسفه
انقلاب درواقع
براساس اراده
مستقل مردم برای
تغییرات بنیادی
تعریف می شود و
این مردم
هستند که باید
حکومت ضد مردمی
خودی راسرنگون
سازند وآینده
شان راخودشان
رقم بزنند. انکاراراده
مستقل مردم در
انقلاب، برای
دست یافتن به
آزادی و زندگی
انسانی، و جایگزینی
آن توسط نیروهای
دیگر و مخصوصا
نیروهای بیگانه،
افسانه ای
ارتجاعی است
که غالبا توسط
نیروهای امپریالیستی
به اصطلاح
متمدن و ایدئولوگ
های قلم به
مزد آن تبلیغ
می شود وافسانه
خطرناکی که مخصوصا
در دوره
استعمار، با
توسل به دروغ
بزرگ، یعنی رواج
تمدن در جوامع
عقب مانده، عواقب
هولناک خود را
در به خاک
افتادن ملیت
های تحت ستم توسط
قدرت های بزرگ
نشان داده
است.
کشورهای
امپریالیستی
با به راه
انداختن
جاروجنجال می
خواهند خود را
ناجی مردم جا
بزنند وبا به کار
انداختن
بمباران های
تبلیغاتی (2) عقل
مردم را بدزدند
حال آن که
مردم آگاه،
هرگز فریب این
تبلیغات دروغین
شان را
نخواهند خورد.
آن ها می
دانند که برای
دول امپریالیستی
هیچ چیزی مقدس
ترازحفظ
منافع غارت
گرانه شان نیست
و همین قدرت
های امپریالیستی
هستند که سیاره
ما را دارند
به جهنمی غیر
قابل تحمل برای
اکثریت عظیم
بشریت تبدیل می
کنند وبرای
منافع
چپاولگرانه
خود، آشکارا ازبسیاری
از بدترین دیکتاتورها
حمایت کرده ومی
کنند. حسنی
مبارک، دیکتاتورمصر،
نمونه ای
برجسته ازچنین
مستبدینی بود.
همین معمرقذافی
در عین حال
نمایش عریان دورویی
غرب است. آن ها
وقتی موفق
شدند جفتک
پراکنی اورامهارکنند،
ازهیج تلاشی
برای ایجاد
رابطه
دوستانه با دولت
او درجهت چنگ
انداختن به
قراردادهای
پرسود نفتی و
تجاری خودداری
نکردند. تنها
چیزی که دراین
میان برای قدرت
های امپریالیستی
مطرح نبوده ونیست،
مسئله حقوق
بشروتوده های
لگد مال شده
آن کشوراست.
نه تنها درمورد
لیبی، که
دربرابر بسیاری
ازمستبدین، سیاست
امپریالیستی ازچنین
منطقی پیروی می
کند. انکاراین
حقیقت ازسوی
هر نیرویی که
باشد، خاک پاشاندن
به چشم مردم و
انکارحقایق
مسلم است.
اگربر فرض
محال این تصوربه
وجود بیاید که
پناه بردن به
راه حل امپریالیستی،
یعنی به راه
انداختن
لشکرکشی،
تنها راه ازنفس
انداختن
حکومت هایی
است که دست به
کشتارعمومی
علیه مردم می
زنند، پس این
راه حل باید
دربرابر
حکومت بحرین
که درخیابان
های این کشور مبارزات
مسالمت آمیزمردم
را با به میدان
آوردن ارتش
وتانک به خاک
وخون می کشد، اعمال
شود ویا باید
علیه رژیم یمن
که تنها در یک
روزحدود
پنجاه
نفرازتظاهرکنندگان
راتوسط نیروهای
سرکوبگربه
قتل رساند دست
به اقدام نظامی
زد و یا منطقه
پروازممنوع
را برعلیه
اسراییل درغزه،
که مردم بی دفاع
فلسطین را درحملات
پی درپی هوایی
به قتل می
رساند، از تصویب
شورای امنیت
گذراند اما همه
می دانند که
امپریالیست
ها چشم خود را
دربرابراعمال
جنایت کارانه
این حکومت های
متحد خود بسته
اند وتنها دربرخی
مواقع، برای
فریب افکار
عمومی، دست به
انتقاد هایی بی
خاصیت می
زنند.
اما برای آن
که درافشای
مطامع وهدف های
قدرت های امپریالیستی،
درپس تهاجم
نظامی به لیبی
برای ایجادمنطقه
پروازممنوع
راه دورنرویم،
کافی است به یاد
داشته باشیم
که غرب برای
ازکارانداختن
نیروی هوایی و
دفاع هوایی لیبی،
می توانست با
استفاده
ازتکنولوژی
بسیاربرترارتباطاتی
خود ودراختیارداشتن
سیستم ارتباط
ماهواره ای،
به مختل کردن
سیستم
ارتباطاتی لیبی
درحوزه های مورد
نظردست بزند و
قوای هوایی قذافی
رازمین گیرکندوناکارآمدسازدوباقی
ماجرارابه
دست مردم
بسپاردتاآن
ها کاردیکتاتورو
حکومتش رایکسره
سازند. اما آن
ها این کارراانتخاب
نکردند. پاسخ
روشن است :
باازکارانداختن
سیستم ارتباطی
یک کشورگرچه می
توان قوای
نظامی را زمین
گیر کرد اما
نمی توان سرزمین
وثروت آن را بدون
اقدام مستقیم
نظامی به آسانی
تصرف کرد.
پنج شنبه - بیست
وچهارم فروردین
ماه
نود – بیست
وچهارم ماه
مارس دوهزارویازده
زیر نویس :
---------------------------------
1- درماجرای
تعرض نظامی
غرب به لیبی،
برخی ازجریان
های سیاسی
ودولت ها، ضمن
محکوم کردن این
تهاجم،
عملاوآشکارا
ازحکومت
سرهنگ قذافی
دربرابرانقلاب
دفاع می کنند.
مخصوصا دولت
های مترقی آمریکای
لاتین نمونه
آشکار چنین
دولت هایی اند.
اگرچه آن ها
برای بهبود
موقعیت خود وکاهش
فشارغرب
برخود، به
دنبال متحدانی
برای خود
هستند واین
خود يادآور
این مطلب است
که " درصحنه
ژئوپوليتيک،
متحدين هميشه
به اختيار انتخاب
نميشوند"،
اما سیاست های
این دولت ها
از این مسئله
بسیار فراتر
رفته و متاسفانه
عملادرکنارخشن
ترین مستبدین
سراسرفاسد
قرارمی گیرند
وبه تقویت
ارتجاع یاری می
رسانند.
2- قدرت های
امپریالیستی
ومخصوصا آمریکا
وجهان غرب
ازامکانات
رسانه ای وتبلیغاتی
بسیار نیرومندی
در وارونه
جلوه دادن حقایق
برخوردارند. بی
جهت نیست که
اربابان جهان
به همراه
وردست های خود،
این چنین وسیع
به رسانه های
جهانی چنگ
انداخته اند
تا همیشه
کنترل حوادث
رادردست
داشته باشند
وافکارعمومی
را درجهت
منافع وسیاست
های خویش سوق
دهند.با این
همه، دراین
دهکده جهانی،
که براثر رشد
چشمگیرتکنولوژی
وارتباطات،
مردم
ازامکانات
گسترده ای برای
آگاهی ازرویدادها
برخوردارند و
بلافاصله ازهرحادثه
ای درهرنقطه ای
ازجهان آگاه می
شوند، دیگرمانند
گذشته به سادگی
نمی توان عقل
مردم راقاپید
و"حق را ناحق،
و ناحق راحق"
جلوه داد. اکثریت
عظیم مردم
جهان امروزمی
دانند که در
جهان چه می
گذرد و دولت
های امپریالیستی
چگونه برای
منافع خود به
بدترین اعمال و
رفتارهای دو
گانه دست می
زنند.