مُطلب
احمدیان؛
زجرکُشی در
زندان
زندانی
ای اوج فریاد
زندانی
ای هر دم در
یاد
(مطلع
یک سرود)
بنیاد
حکومت اسلامی
بر جنایت و
شقاوت بی حد و کتمان
حقایق با
وقاحت تمام
استوار است. اما
این را هم
باید یادآور
شوم که
در سیاه ترین
دوران «طلائی
امام راحل» که «خدای
دهه شصت» هیولاوار
کشتار می کرد،
هر روز نام
صدها زندانی
سیاسی اعدام
شده را در
روزنامه های
کیهان و
اطلاعات
منتشر میکردند
تا اقتدار
نظام
خونریزشان را
نشان بدهند. البته
شمار جنایت
های جباران
حکومت اسلامی
بی شمار است و
من حتی قادر
به لیست کردن
آنها نیستم. اما
در اینجا تنها
به دو نمونه
اخیر جنایت
شنیع جنایتکاران
برای تائید
گزارۀ اول این
نوشته اشاره و
اکتفا میکنم.
یکی قتل شنیع
آرمیتا
گراوند، دختر
زیبای ایران،
است. همه میدانیم
که چه اتقاق
افتاده است و
بر او چه گذشت. اما
امپراطوری
دروغ از نشان
دادن فیلمهای
داخل واگن
مترو خودداری
کرد و حتی
مدعی شد که آن
واگن مترو
دوربین
نداشت؛ ولی در
بالای گور
آرمیتا
دوربین نصب
کرد. مورد
دیگر، قتل
فجیع
کارگردان
نامدار سینما،
داریوش
مهرجوئی و
همسرش وحیده
محمدی فر است. در
این جنایت هم
طبق معمول،
جانیان حکومت
ادعا کردند که
دوربین های
محل از
کارافتاده
بودند و چیزی
ثبت نشده است. این
اشاره کوتاه
به این دو
جنایت اخیر
حکومت اسلامی
به این خاطر
است که تأکید
موکد کنم آنچه
این جانیان در
روز روشن در
مقابل دوربین
ها و چشم
هزاران ناظر
انجام می
دهند، در
شکنجه گاه ها
و زندان های
مخوف شان چه
بر سر زندانی
بی پناه می
آورند. زندان
ها و
بازداشتگاه
های حاکمان
جبار در واقع
محل جولان
جانیان رذل و
قسی القلب است
که با قساوت و
بی رحمی تمام
با اسیران
دربند رفتار
می کنند. شنیع
تر و رذیلانه
تر اینکه
زندانی مصدوم
از شکنجه و
بیمار را از
خدمات پزشکی و
دارویی محروم
میکنند تا در
عذابی
وحشتناکتر
زجرکش شود. در
اینجا سخن از
شکنجه و رنج و
عذاب مُطلب
احمدیان یکی از این
هزاران
زندانی است. حدیث
سال ها درد و
رنج جانکاهی
که در قالب
کلمات نمیتوان
بیان کرد.
مطلب
احمدیان،
متولد ۱۳۶۳
اهل بانه، در ۱۳
مهر ۱۳۸۹ در
شهر سردشت
بازداشت و به
مدت ۲۳۰ روز
در سلول
انفرادی
بازداشتگاههای
امنیتی
سردشت، سقز و
سنندج تحت
بازجویی و شکنجه
بود. وی به
اتهام «محاربه
از طریق عضویت
در کومله» به
تحمل۳۰ سال
حبس و تبعید
به زندان
میناب محکوم
شد. انسان
نمای رذل و
سنگدلی که در
مقام قاضی
دادگاه
انقلاب سقز
این حکم سنگین
را صادر کرده
در دادنامه
نوشته است: «در
مدت تبعید (نفی
بلد) حق
مراوده و
معاشرت با
دیگران را
نداشته و از مزایای
مرخصی و
ملاقات و
مکاتبه با
دیگران محروم
بوده و تمام
مدت تبعید را
باید در زندان
سپری نمایند»! (همان
حکم و عبارتی
که در مورد کمال شریفی*،
دیگر زندانی
سیاسی، صادر
شده بود). مطلب
همچنین در دو
پرونده دیگر
در سالهای ۸۷
و ۹۰ با
اتهام «تردد
غیرمجاز از
مرز» به
پرداخت یک
میلیون ریال
جزای نقدی در
حق صندوق دولت
و یک سال حبس
تعزیری محکوم
شد. وی در
مردادماه ۹۷
هم توسط شعبه
یک دادگاه
کیفری استان
کردستان به
اتهامات «مشارکت
در قتل» به ۸
سال حبس
تعزیری و
پرداخت نصف
دیه کامل (دو
دیه کامل برای
۴ متهم پرونده)
و به اتهام «ضرب
و جرح عمدی» از
بابت همان
پرونده به یک
سال حبس و
پرداخت ۲۰
میلیون تومان (۸۰
میلیون تومان
برای ۴ متهم
پرونده) بابت
دیه فرد مجروح
شده درگیری
محکوم شد. مطلب
احمدیان در
دوران حبس حتی
از شرکت در
مراسم
خاکسپاری پدرش
(در سال ۹۹) نیز
محروم بوده
است.
از
مطلب احمدیان
که سیزده سال
از محکومیت
سنگین سی ساله
خود را در
زندان های
مختلف
گذرانده است
خبر و گزارش
کمی در دسترس
است. ولی آنچه
که مورد تائید
منابع نزدیک
به خانواده
مطلب احمدیان
میباشد این
است که او
دچار عوارض
متعدد ناشی از
شکنجه و
بیماری صعب
العلاج در
دستگاه
گوارشی شده
ولی با این
حال از رسیدگی
پزشکی و
درمانی مؤثر
محروم است. خود
مطلب احمدیان
در دی ماه ۱۳۹۸
در رنج نامه
اش از زندان
گوهردشت که
جهت انتشار در
اختیار شبکه
حقوق بشر
کردستان قرار
گرفته نوشته
بود:
«من
زندانی
سیاسی مطلب
احمدیان هستم
که از تاریخ ۱۳
مهر ۱۳۸۹
در زندان بهسر
میبرم میخواهم
در این نامه
یک شرح حال یا
بهتر بگویم یک
دل نوشته از
خودم بنویسم. بنده
در طول دوران
بازداشت دچار
عارضههای
مختلفی شدم که
در طول این
سالها به علت
عدم توجه
زندان به
وضعیت جسمانی
و درمانی من
روز به روز
حادتر شد. حال میخواهم
مختصری از
دردها و رنجهای
خود را نوشته
و به عرض عموم
برسانم:
یکی
از مهمترین
آنها مشکلاتی
است که در
ناحیه کمر بر
من حادث شده
است و مشکل
بعدی در ناحیه
بیضه به وجود
آمده است. در
طول زمان
زیادی که بدون
درمان گذشته
است به علت
عفونت شدید
مجاری ادراری
و بیضه شرایطم
روز به روز
حادتر میشود.
در ناحیه کمر
دچار درد شدید
و فلجی های
موقت گاه و بی
گاه از (کمر به
پایین) گشتهام.
در ناحیه
زانوی سمت
راست به علت ساییدگی
مفاصل که رو
به تشدید و
همراه با درد
میباشد
مشکلاتی در
راه رفتن،
خوابیدن و…
برایم ایجاد
شده است.»
این
زندانی سیاسی
که شهریورماه
سال ۹۷ بعد از
نامه نگاری
های بسیار به
مسئولین و اعتراض
نسبت به عدم
درمان و
رسیدگی
پزشکی، از زندان
سنندج به
زندان اوین
انتقال یافته
بود، در ادامه
نوشته است: «ولی
در آن زندان (اوین) هم تا مدتها
با عدم
هماهنگی یا کمکاری
مسئولین
مواجه شدم. با
پیگیریهای
مداوم و نوشتن
نامههای که
برای مسئولین
ارسال کردم
موفق به گرفتن
مجوز برای
درمان شدم. بالاخره
در اواخر سال ۹۶ – ۹۷
چند بار برای
تشخیص بیماری
و ادامه درمان
به بیمارستان
طالقانی
تهران اعزام
شدم. این
اعزام ها برای
آسیبهایی
بود که در
ناحیه بیضه
دیده بودم که
دکتر بیمارستان
اعلام کرد به
علت عدم درمان
در طول این
سالها (ده
سال) بیضهام
دچار عفونت
شده و باید
چند دوره
داروهای انتی
بیوتیک قوی
مصرف کنم و
بعد از آن به
احتمال ۹۰ درصد
احتیاج به
جراحی خواهم
داشت. بعد از
دوره آنتی
بیوتیک و
انجام
آزمایشات بعدی
پزشک متخصص
اعلام کرد که
باید هر چه
زودتر تحت عمل
جراحی قرار
بگیرم. ولی
متاسفانه
زندان از
پرداخت هزینه
عمل و خرید
داروها قبل و
پس از عمل سر
باز زد. طبق
آیین نامه
سازمان زندانها
هزینه درمان و
داروهای
زندانی به
عهده زندان میباشد
ولی من تماما
هزینه های
اعزام و
داروهایم را خودم
پرداخت کردم و
چون توانایی
هزینه بیشتری را
نداشتم از
پیگیری برای
درمان منصرف
شدم.
روند
درمان برای
آسیبهای
مهرههای کمرم
(شکستگی سه
مهره کمر در
زمان بازداشت
در کردستان) هم
شرایط مشابهی
داشت. چندین
بار شفاهی و
کتبی به ریاست
زندان اوین و
بهداری
اندرزگاه هشت
و بهداری
مرکزی زندان نامه
نوشتم. در
نامهها
اشاره کردم که
در زمان
بازداشت در
ناحیه کمر
دچار آسیب
شدیدی شدهام
و به صورت
مداوم درد
شدیدی همیشه
با من همراه
است. متاسفانه
تا مدتها تنها
کاری که از
طرف بهداری
زندان اوین
انجام میشد
این بود که
چون هم از
ناحیه بیضه و
هم از ناحیه
کمر درد
فراوانی
داشتم (که
واقعا از تحمل
خارج بود) به
دادن مسکنهای
قوی به من
اکتفا میکردند.
این
روال ادامه
داشت تا اینکه
که یک شب (تابستان
۹۷) از ناحیه
کمر به پایین
دچار بی حسی
شدم وقتی به
بهداری زندان
مراجعه کردم
در عین
ناباوری پزشک
تنها به زدن
یک مسکن به من
اکتفا کرد و
دستور داد مرا
به اتاقم
برگردانند. فردای
آن روز وقتی
از خواب بیدار
شدم فهمیدم که
از کمر به
پایین فلج شدهام
و نمیتوانم
پاهایم را
تکان بدهم. پیش
از این چندین
بار با این
مشکل مواجه
شده بودم. با
کمک هماتاقیهایم
به بهداری
منتقل شدم و
در آنجا در
کمال تعجب با
عکسالعمل
غیرحرفه ای
دکتر بهداری
روبرو شدم و
ایشان مرا
متهم به تمارض
کردند. در
کمال تعجب
آقای دکتر باز
هم دستور داد
که همان مسکن همیشگی
را به من
بزنند و مجدد
به داخل بند
منتقل شدم. بعد
از چند روز که
به صورت مداوم
با کمک دوستان
و با همان
وضعیت مراجعه
کردم و شهادت
همبندیانم
مبنی بر اینکه
حتی من کنترل
ادرارم را هم
ندارم
بالاخره دکتر
دستور اعزام
مرا به
بیمارستان
شهدای تجریش
صادر کرد. در
آنجا با
مراجعه به
متخصص مغز و
اعصاب، پزشک
دستور یک سری
آزمایش و
نوارهای عصبی
را صادر کردند.
بعد از آمدن
نتایج
آزمایشات و
نوارهای عصبی
دکتر اعلام
کرد که سه
مهره کمر آسیب
شدید دیده و
عدم درمان به
موقع باعث
ایجاد این
حالت (فلج) شده
است و ورم
پاها و لگن
بخاطر عفونت
شدید داخل بدن
است. پزشک
اعلام کرد
برای کمرت
باید ژل تزریق
کنیم و بعد از
آن عمل جراحی
روی مهره ها
فورا باید انجام
شود. برای
دکتر توضیح
دادم که پدرم
از کار افتاده
است و وضعیت
مالی خوبی
نداریم. بعد
از صحبتهای
من پزشک اعلام
کرد با این
شرایط فعلا به
تزریق ژل در
داخل کمر
بسنده میکنیم
ولی تزریق این
ژل موقت است و
در آینده نزدیک
باید حتما
جراحی شوید و
گرنه دچار فلج
کامل خواهید
شد و چندین
بار متذکر
شدند که این
وظیفه من است
که برایتان
بگویم شما در
خطر فلج شدن
دائمی هستید و
باید حتما
جراحی کنید
ولی چون خودتان
میگویید که از
پس هزینه آن
بر نمیآیید
من فعلا به
تزریق این ژل
بسنده میکنم
تا فعلا
شرایطتتان
بدتر از این
نشود بعد هم
رو به مامورین
زندان کرد و
گفت این شخص
باید هر ماه
باید برای ویزیت
پیش من آورده
شود تا هر بار
چک کنم و
ببینیم
بیماریش در چه
مرحلهای میباشد.
ولی این ویزیت
آخرین باری
بود که من به
بیمارستان
اعزام شدم.»
بنا
به گزارش شبکه
حقوق بشر
کردستان مطلب
احمدیان روز ۲۶
شهریورماه (۱۳۹۸)
از زندان اوین
به زندان
رجاییشهر
کرج تبعید شد. رنج
نامه فوق هم
در تاریخ دی ماه
همان سال در
زندان
گوهردشت
نوشته شده است.
بنا بر گزارش
«هرانا»، وبسایت
مجموعه
فعالان حقوق
بشر در ایران،
در آذر ۱۴۰۱ «مطلب
احمدیان جهت
انجام مرحله
اول از عمل سه
مرحلهای
جراحی بیضه،
به بیمارستان
اعزام شد. بعد
از انجام عمل،
به دلیل عدم
موافقت
دادستان با بستری
شدن او در
بیمارستان،
در حالی که
تنها یک روز
از عمل جراحی
آقای احمدیان
گذشته بود، این
زندانی به
زندان (گوهردشت) بازگردانده
شد».
مطلب
احمدیان که
نهایتاً در
تاریخ یازدهم
مردادماه سال
جاری به دنبال
تعطیلی زندان
رجایی شهر (گوهر
دشت) به زندان
اوین منتقل شده
علیرغم
هشدار پزشکان
در خصوص وضعیت
وخیم جسمی اش،
تاکنون از اعزام
وی به
بیمارستان
خودداری شده
است. بنا به
گزارش شبکه
حقوق بشر
کردستان «این
زندانی سیاسی
بارها دچار
استفراغ خونی
شدید شده و پس
از اعزام به
بهداری زندان
و تجویز مسکن
به داخل بند
بازگردانده
شده است. وجود
غده در بخش
اثنیعشر
دستگاه گوارش
و استفراغهای
خونی شدید این
زندانی سیاسی
سبب شده که وزن
وی به کمتر از ۳۵
کیلو کاهش
پیدا کند.» اما
با این وجود،
وی با
بهانه تراشی
مسئولان
مربوطه از
اعزام به بیمارستان
محروم مانده
است. به
گزارش
خبرگزاری
هرانا به نقل از یک منبع
مطلع نزدیک به
خانواده این
زندانی: “آقای
احمدیان از
بیماری سرطان
گوارش، عفونت بیضه
و همچنین آسیب
های نخاعی رنج
میبرد. پزشکان
تاکید کردند
که وی نیاز به
عمل جراحی و
درمان تخصصی
دارد. اما
مسئولین
زندان و آقای
نیری، قاضی
ناظر بر زندانیان
سیاسی با اعزام
وی به
بیمارستان
خارج از زندان
مخالفت کرده
اند.” ناگفته
نماند که «هدایت
فرزادی»،
رئيس زندان
اوین، در
اقدامی
ضدانسانی
دستور داده
است که از
انتقال این
زندانی سیاسی
به بیمارستان
جلوگیری شود. هدایت
فرزادی همان
شکنجه گر رذلی
است که در زمانی
که رئیس «زندان
تهران بزرگ» بود،
زندانی
۲۰ ساله ای
به نام علیرضا
شیرمحمدولی توسط دو
زندانی جانی
که در خدمت
مقامات زندان
بودند به طرز
فجیعی به قتل
رسید. این
ممانعت از
انتقال به
بیمارستان در
خصوص مطلب
احمدیان در
حالی صورت
گرفته است که
در روز اول
مهرماه
امسال، «فرامرز
جاویدزاد» زندانی
کلیمی ایرانی
- آمریکایی
محبوس در
اوین، به دلیل
عدم رسیدگی درمانی
به موقع، در
بهداری زندان
اوین زیر سُرم
جان داد. به گزارش
کانون حقوق
بشر ایران، در مورد
مطلب احمدیان
نیز «حال
او هر روز
وخیم تر از
روز قبل می
شود. با این
وجود زندان
اوین و
دادستانی در
روند درمان او
سنگ اندازی می
کنند.»
برای
تأکید بر
حقایق بس تلخ
و گزنده که در
زندان ها میگذرد،
بخشی از
دلنوشته ی «✍نوید میهندوست» (سینماگر)
محبوس
زندان اوین را
عاریه میگیرم
که نوشته است:
«... اینجا
اوین است. تاریخ
نسبتا کوتاه
اینجا پر از
مظالمی است که
گاه جان انسانها
را ستانده و
گاه شکنجههایی
بر آنان روا
داشته که تا
سالهای سال
عوارضش را بر
تن و روانشان
برجای گذاشته
است.
▫️اینجا
اوین است. جایی
که به اعتراف
یکی از رؤسایش
در دهه شصت، کامیونهایی
مجهز به
یخچال، اجساد
قربانیانی که
حاضر نبودند
دست از عقایدشان،
تاکید میکنم،
عقایدشان
بردارند را از
آنجا خارج
کرده و به
ناکجاهایی
برده که گذر
ایام هنوز
نتوانسته
نشانی
دقیقشان را
برای
بازماندگان
دردمندش
آشکار نماید.
▫️اینجا
اوین است. در
اینجا شما میتوانید
وزیر دولت
احمدینژاد
باشید و به
خاطر فساد
مالی بیست سال
حکم حبس گرفته
باشید ولی در
کمتر از پنج
سال از بند
آزاد شوید در
حالی که
افرادی با
همان میزان
حکم به خاطر
افکار و اعمال
سیاسیشان تا
روز آخر رنج
ماندن در آن
را تحمل میکنند.
▫️در
اینجا شما می
توانید یک
مفسد مالی (حسن رعیت) باشید
که عکستان
سوار بر موتور
و در حال
کشیدن کلت بر
روی مردم بی
دفاع، حسابی
در فضای مجازی
دست به دست
شده باشد و
محکومیتی طویل
المدت داشته
باشید ولی هر
روز با کت و
شلوار از اوین
خارج شوید و
شب هنگام برای
خواب و استراحت
به آنجا
بازگردید و به
ریش داشته و
نداشته انبوه
زندانیان
سیاسی بخندند
که از یک
مرخصی کوتاه
که هیچ، حتی
از اعزام به
بیمارستان
برای درمان
نیز محروم
هستند.
▫اینجا
اوین است. مملو
از ظلمهای
کوچک و بزرگی
که سالهاست
برروی هم
انباشته شده و
روز به روز
پرونده سیاه
اینجا را قطورتر
میکند. من
ظاهرا زمان
زیادی در پیش
رو دارم تا از
ستمهای روزمره
اینجا بگویم و
بنویسم ولی
کیست که از فردای
خود باخبر
باشد؟ شاید
اگر شاعر و
فیلمسازی چون «بکتاش
آبتین» از فرجام
مظلومانهاش
در اینجا خبر
میداشت،
بیشتر و
سریعتر از
ستمگریهایی
که بر او و همبندیهایش
روا شده بود
مینوشت.»
شاید
بهتر این باشد
که نوشته شود: اینجا
جمهوری
اسلامی ایران
است؛ هرچه رذل
تر و شقی تر
مقام و مصدرش
بالاتر. در
این نظام سفاک
سفله پرور
رجاله ای میتواند
عضو هیئت مرگ
و قاتل هزاران
زندانی سیاسی
باشد و به
ریاست جمهوری
همین نظام
گماشته شود. و
بالاتر از آن،
«رهبر الدنگ» میتواند
تنها در ماجرای
کرونا با یک
فتوی (منع
ورود واکسن
معتبر) دهها
هزار نفر را
به کام مرگ
بفرستد و
خانوادهها
را داغدار کند
ولی زبانش هم
دراز باشد و
با وقاحت و
رذالتی توصیف
ناپذیر مدعی
هم شود که دارند
به قله نزدیک
می شوند.
آری،
در زندان های
مخوف چنین
نظام جهنمی
است که مطلب
احمدیان،
ناظم بریهی،
زینب
جلالیان،
سعید ماسوری،
حمزه سواری،
افشین
بایمانی،
مریم اکبری
منفرد، سعید
شاه قلعه،
غلامحسین
کلبی، نیلوفر
بیانی، گلرخ
ایرایی و هزاران
زندانی گمنام
دیگر دارند
شکنجه و زجرکش
می شوند.
یاشار جاوید
يكشنبه
۱۴ آبان۱۴۰۲
برابر با ۰۵
نوامبر ۲۰۲۳
…......................................
* در
مورد کمال
شریفی به لینک
زیر مراجعه
شود
سايت
سازمان
کارگران
انقلابی
ايران (راه
کارگر) (rahekargar.net)