خطر طرد
و انزوا در
بلوچستان
هوشنگ
نورائی (ایوب
حسین بر)
جمهوری
اسلامی با
سیاست های طرد،
تحقیر، تهمت
زنی و منزوی
سازی،
بلوچستان را
اداره می کرده
است. و با
اهداف صرفا
امنیتی،
بطور مستقیم و
غیر مستقیم، به
ساخت و باز
آفرینی
و تقویت
نهادهای دینی
و طایفه ای در
بلوچستان روی
آورد که قشر
کوچکی از سران
این نهاد های
محلی
از این انزوا
منفعت بردند.
بخش ناچیزی از
منابع که به
منطقه بلوچ نشین
می رسید، هم
بسوی انان
سرازیر می شد
تا خود را در
موقعیتی قرار
دهند که
قشرهای وسیع
مردم تهیدست و
آسیب پذیر،
موقعیت بشدت
نا امن خود را
ازطریق توسل
به این نهاد
ها
تسکین دهند و
این احساس را
در خود تقویت
کنند که گویا
ورودشان به
این نهاد ها
انزوا ، طرد شدگی
و تحقیر آنها
را درمان می
کند. در همان
حال تقسیم
ناعادلانه
منابع
و فرصت های
شغلی با نگرشی
ایدئولوژیک
(شیعی-امنیتی)
شکاف های دینی
و قومی را در
استان تشدید
کرد.
بنا بر
این دستگاه
امنیتی و
نظامی رژیم با
این سیاستها با حد
اقل هزینه و
بی توجه به توسعه
اقتصادی،
اجتماعی و
سیاسی،
به کنترل
منطقه، عمدتا
از طریق نقطه
های تماس که
به سران
همان نهاد های
محلی
محدود کرد، می
پرداخت.
همین انزوا که
با کلیشه سازی
و نفرت انگیزی
و تهمت های بی اساس
و نسبتا
سیستماتیک از
جانب رژیم
همراه بود،
اعتماد و
ارتباط
سازنده و معنی
دار را از هر
دوسو
(بین مردم در
بلوچستان و
سایر نقاط
ایران بویژه
مرکز) تقریبا
از میان برد.
کشتارهای
جمعه های
خونین زاهدان
و خاش، در واقع
ادامه همان
سیاست های
گذشته رژیم
بود ولی این
جنایات بحدی
تکان دهنده
بود که نقاط
اتکای محلی
رژیم را هم
لرزاند، چون
روابط
“ارباب-رعیتی”[پاترون-کلاینت]
موضعی آنان را
بشدت به خطر
انداخت.
جنبش «زن،
زندگی، آزادی» در
ایران امید
های بزرگی
برای نفی آن
سیاست ها بوجود
آورد و خون
تازه ای در
شریان حیاتی
تمام جامعه
تزریق کرد. ولی
این خون هنوز
به صورت
مؤثری به آن
بخش از بدنه
یعنی
(سیستان و )
بلوچستان
نرسیده است.
با آنکه
بازهم سیاست
های کشتار و
تبلیغات و اتهامات
زهر آگین رژیم
موانع عمده
پیش راهند، ولی
در همان حال، نهاد
های محافظه
کاری که به
اتکای سیاست
های خود رژیم
ایجاد و رشد
کردند در
برابر شکستن
این انزوا
طلبی و ایجاد
ارتباط مؤثر
با جنبش سراسری
ایران مقاومت
می کنند. آنها
هم به هیچ وجه
نمی خواهند
زنان به عرصه
مبارزه وارد
شوند و ارزش
های بشدت
محافظه
کارانه را به
چالش بکشند.
ارزش ها و
روابط به شدت
محافظه
کارانه را تا
حدود زیادی می
توان درزیر
واژه های خاص
خارج از متن و
دستگاه ایدئولوژیک
افراد، و یا
در شکل
تجریدی و
عمدتا
غیرتاریخی و توسل
به اسطوره ها
و تاریخ خودی
شده و یا توسل به
شیوه های عمل
مانند
جنگجوئی،
سلاح و شجاعت (با
گزینش و تعریف
های به شدت
مردانه) پنهان
کرد، ولی نمی
توان محتوا و
معنی واقعی
آنها را از این
طریق بزیر
سؤال برد.
خصوصیات
انزوا را در
رابطه با جنبش
«زن،
زندگی، آزادی» از
نظـر مکانی، زمانی،
شیوه و خصلت
رهبری و ترکیب
جمعیتی، من
قبلا توضیح
داده بودم، ولی
در اینجا، از میان
همه نیروهای محرکه
اساسی (از
جمله نیروهای
زحمتکش و
معلمان و
دانشجویان)،
به زنان و
جوانان
اشاره می کنم
که آمدن
و نیامدن آنها
به میدان، مسیر
آتی حرکات
اعتراضی را در بلوچستان
تعیین می کند.
زنان
نیروی محرکه
عمده جنبش «زن، زندگی،
آزادی» در ایران
بوده اند و
آنها در دادن
محتوا و جهت به
آن نقش عمده
ای بازی کرده
اند. حضور
زنان در جنبش،
شکاف عمیق
بین
عرصه های عمومی و خصوصی
(سیاست
مردانگی در
خانواده و در
جامعه) را به زیر
سؤال برده است
و همین طور
سنت جدایی
طلبی یا
“تفاوت
فمنیستی” را
با نقش هژمونیک
و ترکیبی خود
به عقب رانده
است.
اما با توجه
به سیاست های
رژیم از یکسو
و سیاست ها و
تمایلات نهاد
های محافظه
کار در
بلوچستان،
زنان هنوز
نتوانسته اند
در این
زمینه نقش قابل
توجهی ایفا
کنند.
نه از این
جهت که زنان
فعال و
تحصیلکرده و
حامی حقوق
زنان در این
استان کم
هستند، بلکه
قدرت
وسیع
نیروهای
سنتی و تصویر
آنها از زن به مثابه
یک شیئی تحت
مالکیت
و موضوع لذت جنسی
و غیرت مردانه،
عملا مانع
بزرگی در ورود
گسترده زنان
به صحنه
مبارزات شده
است. زنان به
شدت تحت
نظارت
و کنترل اند
و از نظر
ایدئو لوژیکی
هم مدارس /
مکاتب
دینی زنانه و
گروه های
تبلیغ جماعت
زنانه محلات
نقش اساسی در
کنترل زنان را
میان سنیان
بلوچستان بر عهده
دارند. البته
این شیوه های
کنترل نتوانسته
است بطور کامل
مانع
رشد زنان در
خارج از کنترل
مستقیم نهاد
های دینی بشود ولی
فضای عمومی را
برای حرکات
مستقل آنان
بسیار محدود
کرده است. عفت
و حجاب به ارزش های
ایدئولوژیکی
نیرو های مسلط
تبدیل شده و در
بسیاری از
خانواده ها
درونی شده
است.
در این مرحله
از اعتراضات، با توجه
به
چنین شرایطی، پیوستن
زنان به حرکت
های اعتراضی
داخل
بلوچستان که به شدت
مردانه است، کند گشته و
هنوز به صورت
پراکنده ای به
انستیتوهای
آموزشی دولتی، بعضی
دبیرستانها و
دانشگاهها،
محدود مانده
است. آمدن
زنان به
خیابان و شکستن
قانون حجاب
اجباری، به مثابه
نقض اساسی
ارزش های نهاد
های دینی و
خانوادگی تلقی می
شود، درست
همان چیزی که
رژیم
می خواهد. این هم
یکی از عوامل
مهمی است که
بین
حرکت های اعتراضی
این منطقه و
جنبش انقلابی
سراسری فاصله
انداخته
است.
چنانچه حرکت
ها اعتراضی
در بلوچستان
از این فاز با
سرعت بیشتر
گذر نکند و
این فاصله رفع
نشود،
حرکت ها
اعتراضی این
منطقه ممکن
است در
مسیر های
ناخوشایندی
بیفتد. جنین
مسیری از
زاویه نیر
وهای محافظه
کار و سنتی
مطلوب و از
زاویه دستگاه
امنیتی رژیم
در این شرایطـ
یک فرصت به حساب
می آید.
افتادن در چنین
مسیر یا مسیرهائی،
بیشتر به
سرکوب زنان می
انجامد و آنها
را در چنبره نیروهای
به شدت
محافظه کار و
رجعت پسند
گرفتار می کند
و منجر به
حاشیه راندن و
سرکوب
نیروهای
ترقیخواه و
سکولار می
شود.
آکنون دیگر
شعارهای «مرگ بر
دیکتاتور» و «مرگ
بر خامنه ای»
کافی نیست و
بدون آمدن
زنان به
میدان
و گسترش شعار
های «زن،
زندگی، آزادی» و یا «زاهدان
ـ تهران،
خونین تمام
ایران»،
شعارهای “مرگ
بر...” حتی ممکن
است به معنی
متفاوتی از
آنچه در سراسر
ایران وجود دارد، بکار
گرفته شود. بدین
معنی که نه در جهت
ساختن
دموکراسی و
سکولاریزم، و
برابری
و تحقق حقوق
زنان، بلکه
تنها به معنی
نفی یک کنترل، ولی
حفظ ارز ش ها و
ابزار های
کنترل
توتالیتری
مشابهی باشد.
به نظر می رسد
که کشتارهای
وحشیانه و
هدفدار رژیم، هم
مسیر را به سوئی هدایت
می کند که
کنترل
مردانگی و نهاد
های دینی و
عشبیرتی
بیشتر تحکیم
شده و فضای
آزادی و زندگی
بویژه برای زنان، از
طریق قطع
ارتباط با جنبش
انقلابی
ایران ییشتر
محدود شود و
با این سیاست
به
تشویق
درگیری های
مسلحانه مردانه
در محیطی
حاشیه ای
بپردازد و این منطقه
آسیب پذیر را
به مثابه
میدانی مناسب
برای تمرین
سوریه ای کردن
انتخاب کند تا بزعم
خود بتواند کل
جنبش را در
ایران
دچار تردید کند
و فضا را برای
سرکوب وسیعتر
آماده سازد.
با این
دید هست که به نظرم
نیروی عمده ای
که می ـتواند
به ایجاد مسیر
آلترناتیوی
کمک جدی بکند
و به رهائی
زنان و ارزش های
دموکراتیک و
سکولار در این
استان بیانجامد، مشارکت
جدی زنان و
ایجاد رابطه
تنگانگ با
جنبش انقلابی
در سراسر
ایران است.
البته این هم
دیده شده است
که جوانان زن
و مرد در
دانشکاه های
این منطقه و
دختران بعضی
از دبیرستان
ها، دست به
اعتراضات و
تظاهرات زده
اند و مستقلا
بیانیه داده
اند و
یا زنان
شجاعی هم چون
فائزه
براهوئی و
تعداد دیگری که
هنوز اطلاعات
دقیقی در موردشان
نیست، در
زندان ها و
شکنجه گاه های
این رژیم بسر
می ـبرند. این
حرکت های
اعتراضی را می
توان به عنوان
جوانه های
امید بخشی دید
که در منطقه
در حال رشد
هستند.
برای
جوانانی که به
زندگی از
زاویه آینده
ںگاه می کنند
و نمی خواهند
در بند نهاد
های کهنه و سرکوب
کنننده
قرار گیرند،
آزادی و
برابری و
عدالت ارزش های
والائی هستند که
در آنها آزادی
زنان جزء
لایتجزای آن هاست.
اما
این ارزش ها،
نیازمند رشد
همبستگی بین
همه اقشار ساکن
سیستان و
بلوچستان
منجمله مردم
سیستانی،
بلوچ،
یزدی،
بیرجندی،
کرمانی،
خراسانی صرف نظر
از دین،
زبان،
قوم، و جنسیت
آنها ست.
بر
اساس این
ارزیابی، می توان
این طور
نتیجه گرفت که
ورود مستقل زنان و جوانان
بلوچستان و
جذب همه
نیروهای
زحمتکش مترقی،
ضمن محکوم
کردن بسیار
محکم
همه
کشتار های
وحشتناک و
خونین
زاهدان و خاش
وهمبستگی با
خانواده و
دوستان همه
قربانیان زاهدان
و خاش در
ارتباط با کل
ایران، بسیار
حیاتی است. در
همان حال و همراه
با محکوم کردن
همه نوع
تهدیدها و اقدامات
فاشیستی
رژیم در منطقه، این
همبستگی می تواند
به معنای
برداشتن گام
های موثری
برای پر کردن
فاصله با کل
جنبش باشد. و از
این طرق، خطر
رشد مسیرهای
خطرناک را که
با آزادی،
برابری،
عدالت
اجتماعی و
سکولاریسم و
یا به عبارتی
کل جنبش
انقلاب «زن،
زندگی، آزادی»
مغایرت دارند،
را
خنثی و کم اثر سازند. این
هم فراموش
نشود، که هر
آلترناتیو
طالبانی که
ممکن است بعضی در
این منطقه در
سر داشته
باشند، گام
وحشتناک
دیگری برای
دربند کردن
مردم و برده سازی زنان و
نابود کردن هر
نوع آزادی خواهد
بود. از این جهت،
استقلال حرکت
های اعتراضی
از اتوریته
های سنتی و
محافظه کار،
مشارکت زنان و
ایجاد رابطه
با کل جنبش در
ایران، امری
بسیار حیا.تی
است. در
همان حال بسیار
اساسی است که
همه نیرو های
جنبش «زن،
زندگی آزادی»
ایران و به ویژه
زنان با
مسئولیت در
جهت ارتباط با مردم و به ویژه
زنان در
بلوچستان
تلاش کنند و
با قربانیان
زاهدان و خاش
همدردی
بیشتری نشان بدهند.
بطور
خلاصه به
نظرم:
برای
زنان در
سیستان و
بلوچستان
بهترین فرصت
بوجود آمده
است که با
همبستگی فعال
خود علیه همه
ستم های چند
لایه دست به
اعتراض بزنند.
درجهت
همبستگی و
ارتباط
تنگاتنگ این حرکت ها در
استان با جنبش
«زن،
زندگی،
آزادی» در
ایران تلاش
شود.
درجهت
ایجاد رابطه
بین همه
ساکنان استان
صرف نظر از
دین، زبان،
قوم و جنسیت
تلاش شود.
لازم
است این حرکت های
اعتراضی،
جنبش منطقه ای
را به به
فازهای
بالاتر در جنبش
انقلابی
سوق داده و به طور موثری
سازماندهی
های مدنی و
سیاسی را گسترش
دهند.
جنبش
را برای همه
مردم زحمتکش
معنی دار کرده
و عدالت
اجتماعی و
رفاه عمومی و
مشارکت آنان را از
اهداف خود بداند.
لازم
است در جهت
تقویت حرکت
مستقل زنان،
جوانان و
نیروهای زحمتکش و
ایجاد
آلترناتیو در
مقابل
نیروهای محافظه
کار در
بلوچستان
کوشید.
لازم
است به این هم
توجه داشت که
گسترش و تعمیق
دموکراسی، هرنوع
تصمیم گیری
تمرکز
خواهانه و هر
نوع تبعیض و
منجمله تبعیض
دینی، جنسی،
زبانی و قومی
را باید به
طور موثری
از میان بر
دارد.
هوشنگ
نورائی (ایوب
حسین بر)-
لندن- ۸
نوامبر ۲۰۲۲