تاکتیک
های مبارزاتی مردمی
کدام ها
هستند؟
ارژنگ
بامشاد
مبارزات
انقلابی
مردم، با
موتورهای ده
گانه اش،
حاکمیت
اسلامی و
دستگاه های
سرکوبش را زمین
گیر کرده است.
سرکوبگران
اسلامی، برای
مقابله با این
قدرت لایزال
مردمی، تنها
یک زبان دارند،
زبان سلاح،
زبان گلوله،
زبان
تیرباران.
درخواست ۲۲۷
نفر از
نمایندگان ولایت
فقیه در مجلس،
در بیانیهای،
با «محارب»
خواندن
معترضان (که
آنها را اغتشاشگران
و آشوبگران
خواندهاند)،
از قوه قضائیه
خواستند حکم
«قصاص» (اعدام) را
در مورد آنان
اجرا کند. پس
از آن نیز
محسنی اژه ای
رئیس قوه
قضائیه
دستگاه
ولایت، از
دادستان،
معاون اول و
دادیاران خواسته
است که احکام
شدید و
بازدارنده،
برای دستگیر
شده گان را با
سرعت، صادر و
اجرا کنند.
این زبان گلوله،
نشان می دهد
که اقدامات و
تاکتیک های
مردمی، حاکمیت
اسلامی و
دستگاه های
عریض و طویل
سرکوب شان را نگران
کرده است. سیاست
ترساندن مردم
در حالی صورت
می گیرد که رئیس
نهاد
نمایندگی ولی
فقیه در
دانشگاه با
اشاره به یک
نظرسنجی
درباره
اعتراضات اخیر
اعتراف می کند؛
اکثریت مردم
از سیاست های
حاکمیت
ناراضی هستند.
او می گوید:« در
این نظرسنجی
مشخص شده که
۱۰ درصد مردم
موافق اغتشاشها
هستند. ۵۵
درصد موافق
اعتراضات، ۸۳
درصد اصلا در
این اعتراضات
شرکت نکردهاند
اما معترضاند.
۶۰ درصد مسائل
اقتصادی و
معیشتی را
دلیل این
اعتراضها
دانستهاند و
بیش از ۲۰
درصد فساد
اداری و اصلاح
ساختار را
دلیل این
اعتراضات
دانستهاند./ایسنا»
علیرغم
سیاست
سرکوبگرانۀ
رژیم اسلامی،
مبارزات
مردمی در هشت
هفته اخیر با
قدرت ادامه
داشته است.
آنچه بر قدرت
و تداوم این
مبارزات
افزوده، تنوع
تاکتیکی و
اقدامات
بسیار هوشمندانۀ مردمی
است که باعث
فرسوده شدن قدرت
سرکوب شده
است.
تاکتیک های
ابتکاری و
متنوع مردمی
کدام ها
هستند؟
یک
ـ تظاهرات
اول
ـ پرچم
پرافتخار
جبنش کنونی در
دستان
زنان و
جوانان قرار
دارد. جوانان
با ارتباطات درونی
خود و با
استفاده از
شبکه های
اجتماعی، با
هوشیاری
مبارزه را به
پیش می برند.
نگاهی به حرکت
های تاکنونی،
نشان می دهد
که آنها اساسآ
بر سیستم عدم
تمرکز،
تظاهرات کم
جمعیت، محله
محور و
پراکنده تکیه
کرده اند.
انتخاب شب ها
در هفته های
اول و حتی
حالا، برای
جلوگیری از
شناسائی،
بسیار با
اهمیت است.
پراکندگی
تظاهرات در
شهرهای
گوناگون و در
محلات مختلف،
بر پراکنده و
خسته کردن
نیروی سرکوب
تاثیر بسیار
زیادی داشته
است. با موج
گسترده
دستگیری ها،
به دنبال
شناسائی های
فعالان یا
مبارزان
میدانی، حرکت
ها اشکال
جدیدی به خود
گرفته است. در
کنار تظاهرات
خیابانی
شبانه، جنگ و
گریز با
نیروهای
سرکوب در محلات،
شکل برجسته
تری به خود
گرفته است.
روشن کردن آتش
در محلات،
سپردن
روسری ها به
شعله های آتش
و رقصیدن به دور
آتش با سر
دادن سرود و
فریاد
شعارهای زیبای
انقلابی، به
این رزم
پرشور، جلوه
ای خاص بخشیده
است.
این امر در
شهرهای بزرگ
کردستان از
ویژگی و
برجستگی
بیشتری
برخوردار است. به دیگر
سخن تظاهرات
خیابانی
پراکنده و
ضربتی، مستمر
و فرسایشی، یکی از
تاکتیک های موثر
مبارزات
مردمی است.
دوم
ـ حالا پرچم
تظاهرات
ضربتی و
فرسایشی در
دستان دختران
و پسران دانش
آموز است که
پس از پایان کلاس
های درس، درس
رزمندگی به
همگان می
دهند. ورود
دانش آموزان
به حرکت های
مردمی،
تظاهرات را به
صبح ها و
روزها کشانده
است. پراکنده
بودن مدارس و
تظاهرات پس از
تعطیلی کلاس
ها، در چارچوب
تظاهرات پراکنده
صورت می گیرد.
آماده سازی
تظاهرات در مدارس
به نیروی
شورشی نسل
جوان، قدرت
فوق العاده ای
بخشیده
است. مقاومت
گسترده
دختران در
مدارس در
برابر حجاب
اجباری، از سر
برداشتن
مقنعه و
درگیری و جنگ
مدام با حراست
و آن بخش از
معلمانی که با
حاکمیت
همکاری می
کنند همراه با
استقرار
نیروهای
سرکوب در کنار
مدارس، نقش و اهمیت
مدرسه در
انقلاب کنونی
را به شکل
گویائی نشان
می دهد. این
ظرفیت شورشی،
پس از تعطیل مدارس،
به تظاهرات
خیابانی جان
تازه ای می
بخشد و در
تظاهرات
شبانه نیز نقش
پررنگی ایفا
می کند.
سوم
ـ
تظاهرات
دانشجویان در
دانشگاه ها را
نیز باید یکی
از تاکتیک های
مؤثر در
مبارزات کنونی
ارزیابی کرد.
دانشجویان
جدا از دیگر
تاکتیک های
مبارزاتی که
در پیش گرفته
اند، به تظاهرات
در درون محوطه
های دانشگاهی
اهمیت ویژه ای
داده اند.
محیط دانشگاه،
محیط هویت
آنها، محیط
همگرانی و ایجاد
همدلی است.
گزارشات
زیادی از
تظاهرات دانشجویی
با شعار دادن
ها و سرود خواندن
ها، در
شبکه های
اجتماعی منتشر
شده است.
گستردگی
دانشگاه های
سراسر کشور و
وزن دختران
دانشجو در
میان
دانشجویان،
وزن شعار «زن،
زندگی، آزادی»
را به شدت
بالا برده
است. پرچم
داری دانشجویان
در یک ماه
اخیر، به جنبش
اعتراضی و
تظاهرات
خیابانی جان،
تازه ای
بخشیده است و
شعله های رزم
کنونی مردم
ایران را
علیرغم سرکوب
های وحشیانه،
فروزان نگه
داشته است.
چهارم
ـ حمایت گستردۀ
بوق های ممتد
ماشین ها در
خیابان ها از
تظاهرات
خیابانی، چه
شبانه و چه
روزانه، از
دیگر تاکتیک
های مردمی است.
حجم عظیم حضور
اتوموبیل ها
در مناطق
تظاهرات و
گردهم آئی ها،
با راهبندان
های گسترده و
بستن خیابان
های اصلی، به
محافظت از
تظاهرکنندگان
کمک می کنند. آن
ها با بوق های
ممتدشان،
همزمان،
اعصاب
نیروهای
سرکوب را خط
خطی می کنند.
واقعیت این
است که حمایت
از طریق ایجاد
راهبندان و
بوق زدن، در
مراحل اولیه
جنبش نقش کمک کننده
خواهد داشت،
اما در روند
توده ای تر
شدن این جنبش،
این جمعیت
عظیم که همدلی
و همراهی خود
با تظاهرات را
نشان می دهند،
خود به نیروی
تظاهرات
اضافه خواهند
شد.
پنجم
ـ شعارهای
شبانه در
محلات
گوناگون،
تاریکی شب را
می شکند و
فروغ مبارزه
را به گوش
همگان می رساند.
شعارها و
فریادهای در
هم گره خورده
جمعیت انبوه،
در تاریکی شب،
از پنجره های
خانه ها و
ساختان های سر
به فلک کشیده،
به صورت مستمر
و در شهرهای
گوناگون، به
گسترش جنبش
کمک کرده ، نیروی
همبستگی را
تقویت نموده و
تمرکز نیروهای
سرکوب را بر
هم زده است.
این شعارهای
شبانه، امکان
پیوستن همگان
به جنبش محله
محور را تقویت
کرده است. به
دنبال این
اقدامات تحسین
برانگیر در
بسیاری از
محلات، گردهم
آئی ها و
تظاهرات
ساکنان محلات
و ساختمان های
مجتمع های
بزرگ نیز شکل
گرفته است.
آنها در شب ها،
پس از فراغت
از کار، در
محل زندگی
خود، در کنار
هم، همبستگی
مبارزاتی را
تجربه می کنند
و به دیگران
می آموزانند.
نقش و بازتاب
این اقدامات
محله محور،
آنچنان بوده
است که نیروهای
امنیتی،
چماقداران
مسلح و قمه
بدستان وقیح
خود را به
محلات
فرستاده اند
تا خشم خود علیه
مردم را به
نمایش
بگذارند و به
خیال خود،
مردم را
بترسانند.
باید به این
نکته توجه کنیم
که اگر
اعتراضات به
محله ها کشیده
شود و
گسترش یابد،
امکان ضربه
زنندگی اش بسیار
بالا خواهد
بود و می
تواند جای
خالی
اعتصابات را پر
کند. نارضایتی
ها وقتی به مناطق
پائین شهر
کشیده می
شوند، مردم
نمی تواند از ممر
معاش شان مایه
بگذارند، از
این روست که
اعتراضات
محله محور، به
خوبی می تواند
جای اعتصابات
محل کار را پر
کند.
دوم
ـ اعتصابات
۱
ـ اعتصاب
های عمومی یکی
از دیگر از
تاکتیک های مبارزاتی
مردم در شرایط
کنونی است.
این اعتصابات
شامل اعتصاب
عمومی
بازارهاست که
تاکنون در
کردستان و در
دیگر شهرها
همچون تهران،
اصفهان، مشهد،
خاش و زاهدان اتفاق
افتاده
و گاه تداوم
نیز دارد.
منسجم ترین
اعتصاب
بازاریان در
مناطق کردنشین
بوده است که
با توجه با
تجارب گسترده
آنها قابل فهم
است. اعتصاب
عمومی
بازاریان، هم
به دلیل
همبستگی با
جنبش مردم و
هم به دلیل
وضعیت نگران
کننده
اقتصادی، یکی
از بازوهای
قدرتمند جنبش
مردمی است. روشن
است که
سازماندهی
اعتصاب، شبکه
های درونی
بازار را هم
شکل میدهد و
هم تقویت می
کند. همبستگی
میان آن ها را
تقویت می کند،
امکان کمک به
همدیگر را
افزایش می دهد
و قدرت مقاومت
آنها را بالا
می برد و هم زمان
پیوند آنها با
مردم و مشتری
هایشان را
مستحکم تر می
سازد. توجه
داشته باشیم
که بازار،
همواره یکی از
پایگاه های
حاکمیت در سال
های گذشته
بوده است. بستن
مغازه ها که
آدرس مشخصی
دارند و
صاحبان شان
شاخته شده
اند، نشان از
ظرفیت بالای
مبارزاتی و
خشم فروخفته
ای دارد که از
کارد به
استخوان کسبه
بازار رسیدن،
خبر می دهد.
این نیروی
عظیم به تدریج
و آرام، علیه
حاکمیت استبدادی
که اقتصاد
کشور را به
ورشکستگی
کشانده، به پا
خاسته است.
۲
ـ اعتصاب
معلمان ، هر
چند در اعتصاب
دو روزه اول
با توجه به
تعطیلی مدارس
در آن روزها
بازخورد
زیادی نداشت،
اما در اعتصاب
هفته دوم
مهرماه
توانست
اتحاد میان
معلمان و دانش
آموزان را به
شکل وسیعی به
نمایش درآورد.
تاکتیک یک
هفته ای درس
مبارزه و
اعتصاب در
کلاس ها،
بسیار درخشان
عمل کرد. اقدام
به اعتصاب و
تحصن در مدارس
و تبدیل کلاس های
درس به محل
درس مبارزه
برای زندگی
بهتر، یکی از
مؤثرترین
اقداماتی بود
که پیوند
معلمان و دانش
آموزان را بیش
از پیش تقویت
کرد. معلمان
وابسته به
رژیم و حراست
را منزوی ساخت. کار را
به جایی کشاند
که نیروهای حراست
و برخی از
مدیران مدارس
مجبور شدند به
نیروی سرکوب
متوسل شوند.
اعتصابات و
تحصن های معلمان
از آن رو
اهمیت دارد که
این ارتش یک
میلیونی، که
اصلی ترین
نیروی متشکل
طبقه کارگر
ایران است، با ارتش
پانزده
میلیونی دانش
آموزان در
ارتباطی
روزانه قرار
دارد و از آن
طریق با
میلیون ها
خانواده دانش
آموزان نیز
پیوند می خورد
و سراسر کشور،
ازکلان شهرها تا
شهرهای کوچک و
از روستا ها تا
کوهپایه ها را
در بر می گیرد.
اعتصاب
معلمان به
عنوان متشکل
ترین و سازمانیافته
ترین بخش طبقه
کارگر، می
تواند تاثیر بسیار
بالائی بر
دیگر بخش های
طبقه کارگر
داشته باشد.
۳ـ
اعتصاب
دانشجویان،
هم یکی از
اساسی ترین
حرکت های جنبش
در شرایط
کنونی بوده
است. سازماندهی
اعتصاب در دانشگاه
های مختلف و
حرکت درخشان
برای جلوگیری از
جداسازی
جنسیتی به
جنبش «زن،
زندگی، آزادی»
معنای بیشتری
بخشیده است.
روشن است که
دانشجویانی
که در روزها
در دانشگاه
مبارزه می
کنند، شب ها
در کنار
جوانان،
خیابان ها را
به اشغال خود
در می آورند.
اعتصابات
گسترده
دانشجویان
در دانشگاه
های گوناگون
سراسر کشور،
آنچنان نقشی
بازی کرده است
که پس از
سخنان سردار
سلامی و اعلام
"پایان"
اعتراضات،
سرکوب خشن
دانشجویان در
دستور قرار
گرفت. اما این
موج سرکوب، خیلی
زود با گسترش
موج اعتصابات
دانشجویی در دانشگاه
های مختلف با
شکست سختی روبرو
گشت. از سوی
دیگر
اعتصابات و
مبارزات
دانشجویی که با
دستگیری ها و
اخراج ها و
ممنوع الورود
کردن ها و
تعلیق ها، از
سوی حاکمیت
روبرو شده،
باعث جلب
حمایت
استادان از
دانشجویان
شده است. بیانیه
های حمایتی
استادان از
دانشجویان و
در اعتراض به
امنیتی کردن
فضاهای آموزشی
کشور، نشانۀ
رشد همبستگی
های جدید میان
استادان و
دانشجویان
است
و مقدمه
بارپس گیری
دانشگاه ها و
فضاهای آموزشی،
از آموزش
ایدئولوژیک و
پادگانی است.
۴
ـ اعتصاب
کارگران ،
اعتصاب
کارگران
پروژه ای نفت
و پتروشیمی در
شهرهای جنوب
با طرح خواست
های سیاسی و
حمایت از جنبش
های مردمی،
گام نخست حضور
کارگران به
عرصه مبارزات
سراسری و
ازادیخواهانه
بود. به دلیل
قطع شدید
اینترنت،
اطلاع دقیقی
از این اعتصاب
و گستردگی آن
و میزان تهاجم
رژیم به آنها
بدست داده
نشده است. با
این حال
دستگیری بیش
از 250 کارگر پروژه
ای و تمرکز
نیروهای
سرکوب در
مناطق
اعتصاب، مانع
از گسترش آن
شد. روشن است
که اعتصابات
کارگری،
اقدامی نیست که
به راحتی
بتوان آنها را
سازماندهی
کرد. تفاوت
تظاهرات و
اعتصاب
کارگری در این
است که در اعتراضات
خیابانی،
فرد، زمان،
مکان، و نحوه
اعتراض در
دستان
تظاهرکننده
است و می تواند
مدام از خود
تحرک و ابتکار
نشان دهد.
تظاهرات و
اعتراضات از
منطق ضربه و گریز تبعیت
می کند و به
پیش می رود.
اما اعتصابات
منطق ویژه ای
در سازماندهی
دارند. اعتصاب
سیاسی باعث می
شود که هویت
اعتصاب
کنندگان
شناسائی شود.
هم زمان
اعتصاب با
معیشت آن ها درگیر
می شود. توجه
داشته باشیم
که در کشوری
همچون ایران
که نه از تشکل
فراگیر رشته
ای خبری هست و
نه از صندوق
اعتصاب سخنی
در میان است،
اعتصاب به معنای
از دست دادن
حقوق روزانه
است که چرخ
های معیشت
خانوار را می
چرخاند. این
نکته ای است که
بسیاری از آن
هائی که به
راحتی فراخوان
اعتصابات
سراسری می
دهند به منطق
آن توجه نمی
کنند.
۵
ـ اعتصابی
در میان
کامیون داران
جنوب نیز صورت
گرفته است.
اما در این
دور از
مبارزات
مردمی هنوز از
حضور مؤثر حمل
و نقل جاده ای
و حمل و نقل شهری
و ریلی خبری
نیست. روشن
است که اعتصاب
در این رشته
از کار، از
همان منطق
اعتصاب در
محیط های
کارگری تبعیت
می کند. روشن
است که اگر
کارگران و
کارکنان حمل و
نقل نیز به
اعتصاب
بپیوندد،
قدرت جنبش مردمی
بسیار وسیع و
کمرشکن خواهد
شد. اما توقع
این امر در
مراحل آغازین
جنبش، توقع
نابجایی است.
تنها کسانی که
خواهان
تازاندن بی
منطق جنبش با
اهداف خاص
هستند، مدام
دم از اعتصابات
سراسری می
زنند.
اعتصابات
سراسری کارگری
و کارگران حمل
و نقل از منطق
خاصی تبعیت می
کنند که در
روند رشد و
گسترش جنبش شکل
خواهند گرفت و آنگاه
است که کمر
دستگاه سرکوب
و حاکمیت
استبداد را در
هم خواهند
شکست.
۶
ـ اعتصاب و
اعتراض
پزشکان کشور
در بیمارستان
های گوناگون،
یکی از
مهمترین
اقدامات
پزشکان در
هفته های اخیر
بود. پزشکان
بنا به سوگند
پزشکی خود در
برابر
سوءاستفاه
وقیحانه
دستگاه های
سرکوب از
بیمارستان ها
برای دستگیری
زخمی ها و یا
استفاده از
آمبولانس ها
برای دستگیری
مبارزان به
شدت اعتراض
کردند. برخی
با استعفاء،
اعتراض خود را
بیان کردند.
برخی با
سخنرانی ها و
بیان حقایق،
پرده
ازجنایات
رژیم برداشتند.
دامنه
اعتراضات به
گونه ای بود
که دستگاه سرکوب
اقدام به
بازداشت
تعدادی از
معروفترین پزشکان
کشور کرد.
جامعه پزشکی و
کادر بهداشت و
درمان، با
وضعیت
دهشتناک
سرکوب از
نزدیک آشنا
هستند. آن ها
به دلیل
درگیری
روزانه شان با
زخمی های
تیراندازی ها
و برخوردهای
خشن باتوم
بدستان و قمه
بدستان رژیم،
که برای مداوا
به بیمارستان
ها و درمانگاه
ها اعزام می
شوند و با
اقدامات
نیروهای
امنیتی در دستگیری
زخمی ها و یا
بازجوئی ها در
تخت بیمارستان
ها آشنا
هستند. از این
رو، این نیروی
میلیونی، می
توانند در
افشای جنایات
حاکمیت نقش برجسته
ای داشته
باشند و با
اعتراض خود،
از تبدیل
بیمارستان ها
و درمانگاه
ها، به شکنجه
گاه های
نیروهای
امنیتی
جلوگیری کنند.
۷ـ اعتصاب
و اعتراض وکلا
یکی دیگر از
عرصه های
اعتراضی است.
وکلای شجاع در
اقدامی جمعی
در برابر
کانون وکلا
جمع شدند و به
اقدامات غیرقانونی
حاکمیت
اعتراض کردند.
وکلای شجاع کشور
بیش از دیگران
از میزان نقض
آشکار حقوق اساسی
مردم حتی در
چهارچوب
قانون اساسی
کنونی جمهوری
اسلامی،
اطلاع دارند.
آنها به اشکال
مختلف خواهان
ایفای نقشی
مؤثر در دفاع
از حقوق بازداشت
شدگان
هستند، اما
سیستم قضائی حکومت
اسلامی که
بازوئی از
دستگاه سرکوب
مردم است، به
سرکوب وکلا
نیز می
پردازد.
بسیاری از
وکلا، هم در
شرایط کنونی و
هم در گذشته
در کنار
موکلان شان در
زندان های
جمهوری اسلامی
به سر برده
اند. نقش و
جایگاه وکلا
در دفاع از
حقوق مردم و
بویژه آشنائی
شان به حقوق
قانونی مردم،
اهرمی است که
می تواند در
دفاع از حقیقت
و حقانیت مبارزات
مردمی برای
احقاق حقوق
انسانی شان،
بسیار کمک
کننده باشد.
سوم
ـ نافرمانی
های مدنی
نافرمانی
های مدنی، در
شرایط کنونی یکی
از کارآمد ترین
شیوه های بسیج
مردمی است.
واقعیت این
است که گسترش
نافرمانی
مدنی، در
اشکال مختلف،
می تواند در
بسیج بیشترین
نیرو به میدان
مبارزه
تاثیرگذار
باشد. قدرت
سرکوب رژیم تا
دندان مسلح،
با نیروهای
ایدئولوژیک و
با تفکرات
فاشیستی
مذهبی، را تنها با
نیروی
میلیونی مردم
می توان در هم
شکست. اقدامات
زودرس
مسلحانه،
تهیج مردم به
واکنش های
نظامی و
رهنمود به
کشتن و اقدامات
انتقام
جویانه، نه
تنها، قدرت
توجیه اقدامات
سرکوبگرانه
رژیم را
افزایش می دهد
و به دستگاه
های تبلیغاتی
شان خوراک می
رساند، نه
تنها در توازن
قوای کنونی،
به ضرر جنبش
مردمی تمام می
شود و فضا را
ملیتاریزه می
کند، نه تنها
رژیم را قادر
می سازد
هواداران خود
را متحدتر
سازد، بلکه با بالا
بردن
هزینه
مبارزه ، از
توده ای شدن
مبارزات
مردمی
جلوگیری می کند.
جلوه های
نافرمانی
مدنی در بخش
های گوناگون فعالیت
های اجتماعی
از دیگر
بازوهای
تاکتیک های
مبارزاتی
مردم است. برخی
از نمونه های
نافرمانی
مدنی را می
توان در اشکال
زیر مشاهده
کرد که مردم
به شکل
درخشانی آنها
را به کار
گرفته اند.
الف
ـ اولین
گروه در راه
اندازی
نافرمانی
مدنی را می
توان در میان
هنرمندان و
سینماگران
دید. برداشتن
روسری از سر و
انتشار فیلم
ها از خود،
بدون روسری و
در همبستگی با
اعتراضات
سراسری ، خشم
حاکمیت را
برانگیخته
است. دلنوشته
های هنرمندان،
سینماگران و
کارگردانان
در پیج های
شخصی و امتناع
از همکاری با
دستگاه ایدئولوژیک
سینمائی و
فرهنگی رژیم،
اقدام بسیار تاثیرگذاری
بوده است. این اقدام،
مراسم فیلم
های مستند را
فلج کرد و به
احتمال زیاد
بساط فیلم فجر
را نیز بر هم
خواهد زد. قطع همکاری
با صدا و سیما
و سازمان
سینمائی اوج و دیگر
ارگان های
تبلیغاتی
دستگاه
فاشیستی، یکی
دیگر از
اقدامات این
بخش از فعالان
عرصه هنر و سینماست.
آنها به دلیل
نقش بسیار
برجسته ای که در
ذهنیت مردم
دارند، با این
اقدام شان، به
مردم پیوستند
و بر شور و شعف
مردم افزودند.
ب
ـ موج
حمایت از جنبش
مردمی در میان
فوتبالیست ها
و ورزشکاران
نیز بسیار
چشمگیر بوده
است. آن ها با
دلنوشته های
خود، همراهی
شان با جنبش
مردم و با جان
باختگان جنبش
انقلابی را نشان
دادند. این
دلنوشته ها در شبکه
های اجتماعی،
با توجه به
تعداد گسترده
و وسیع دنبال
کنندگان شان،
نقش مهمی در
رشد و گسترش همبستگی
ملی ایفا
کردند. آنها
با بستن مچ
بندهای سیاه،
سکوت همراه با
خشم در مراسم
اعطای کاپ های
پیروزی و یا
تقدیم کاپ
سوپر جام
فوتبال ایران
به زنان کشور
و خانواده های
عزیز از دست داده،
از سر برداشتن
روسری در
مسابقات
جهانی، سکوت
بدون شادی در
موقع گرفتن
کاپ های
پیروزی و
اقدامات
نمادین حمایت
خود از جنبش
«زن، زندگی،
آزادی» را در
میادین جهانی
ورزش، نشان
دادند و تاکید
کردند که از
مردمند و با
مردمند. این
امر خشم گسترده
دستگاه سرکوب
را به دنبال
داشته است.
این نوع
اقدامات
درخشان
ورزشکاران،
زمینه بازپس
گیری میدان
های ورزشی و
پاک کردن آن
از سلیقه های
ایدئولوژیک در
ورزش است.
ج
ـ عرصه دیگر
نافرمانی
مدنی، مقاومت
خانواده های
عزیز از دست
داده در برابر
فشارهای نیروهای
امنیتی است. نیروهای
امنیتی از آن
ها می خواهند
تا
پیرامون مرگ
عزیزانشان
سکوت کنند، یا
قتل عزیزان
شان توسط نیروهای
مسلح رژیم را
به بیماری های
زمنیه ای تا
خودکشی نسبت
دهند. خبرهای
بسیار روشنی
به صورت مرتب
پخش می شود که
مقامات
امنیتی رژیم
به شرطی
جنازه عزیزان
مردم را تحویل
می دهند که
پیکر آنها را
بدون سرو صدا
دفن کنند. اما
این تلاش ها
با شکست مدام
روبرو شده
است. برگزاری
گسترده مراسم
خاکسپاری
شهدا و برگزاری
وسیع مراسم
چهلم
جانباختگان
به یکی از مهمترین
عرصه های
نافرمانی
تبدیل شده
است. مراسم
چهلم مهسا
امینی
حدیث نجفی و
دیگر شهدا در
سراسر ایران، نشان
داد که این
تاکتیک تا چه
حد می تواند
تجارب انقلاب
57 را به انقلاب امروز
ایران منتقل
نماید و گسترش
دهد.
د ـ
شعارنویسی،
یکی از دیگر
از تاکتیک های
نافرمانی
مدنی توده ای
است. امروز
خیابان های
بسیاری از
شهرها پر شده
است از
شعارهای
زییای جنبش
مردم ایران.
این
شعارنویسی
ها، پیام
انقلاب مردم
را به همگان
می رساند،
بدون آن که
هزینه ای برای
دیگران ایجاد
کند. تلاش
ماموران رژیم
برای پاک کردن
شعارها، به
دلیل گستردگی
شعار نویسی
های ابتکاری،
با شکست کامل
روبرو شده است.
گویا آن ها از
یاد برده اند
که «ننگ، با
رنگ پاک نمی
شود». در کنار
شعار نویسی
روی دیوارها،
قله های کوه
ها، درختان،
ستون ها، تخته
سیاه های
کلاس
های درس،
جعبه اعلانات
آگهی ها،
اسکناس ها و
بسیار مکان
های ابتکاری
دیگر، شاهد
آویزان کردن
بنرهای مزین
به شعارهای انقلاب
مردم و بویژه
شعار «زن،
زندگی، آزادی»
هستیم.
ه
ـ تحریم خرید
کالاهای شرکت
هایی که با
نهادهای
اطلاعاتی ـ
امنیتی و نهادهای
سرکوب رژیم
همکاری می
کنند، یکی
دیگر از عرصه
های نافرمانی
مدنی است. این
اقدام بسیار
درخشان، از یک
سو، هزینه بر نیست،
به سرعت توده
ای می شود و هم
زمان ضربه سنگینی
به این شرکت
ها وارد می
آورد. در
شرایط کنونی،
تحریم
محصولات یکی
از شرکت هایی
که گفته می شود
با نهادهای
سرکوب همکاری
داشته است،
آنچنان
تاثیرگذار
بوده است که
مجبور شده اند
این همکاری را
کتمان کنند و
یا بیکار شدن
کارگران شرکت
را بهانه قرار
دهند و از
مردم بخواهند
که دست از
تحریم خرید
کالاهایشان
دست بردارند.
گسترش چنین
نافرمانی های
مدنی، بسیاری
از شرکت هائی
که با نهادهای
امنیتی رژیم
همکاری می
کنند را به
فکر بازخواهد
داشت و باعث
تجدید نظر در
سیاست هایشان
خواهد شد و به
شبکه مالی هواداران
رژیم ضربات
جبران
ناپذیری
خواهد زد.
و
ـ تحریم
مراسم
حکومتی، یکی
از دیگر از
جلوه های
کارآمد
نافرمانی
مدنی است.
نمونه بسیار
درخشان آن را
در امتناع
دختران دانش
آموز مدارس در
اردبیل
مشاهده کردیم
که به جنایت
قتل اسرا پناهی
منجر شد. پیش
از این نیز
تحریم همراهی
جمعیت
تماشاچیان
فوتبال با سرود
«سلام
فرمانده»، در
زمانی که تلاش
شده بود آن را
در زمین
فوتبال پخش
کنند، از نمونه
های جالب
نافرمانی
مدنی بود که
بسیار نیز
خبرساز شد و
رسوایی بزرگی
برای
سازماندهندگانش
به دنبال
داشت. حالا
دیگر تحریم
مراسمی
حکومتی از سوی
هواداران
رژیم نیز،
برای سران
حکومت مسئله
ساز شده است. خلوت
شدن شدید
نمازجمعه ها،
نشان از این
رویگردانی
دارد.
ز ـ
فیلم گرفتن از
هر حادثۀ
تاثیرگذار و
ارسال آن به
گروه های
نزدیک و ایجاد
شبکه توده ای
از شهروند ـ
خبرنگاران ،
عرصه دیگر
نافرمانی
مدنی است.
حاکمیت
استبدادی در
تلاش است که
از طریق وزیر
قطع ارتباطات
و صیانت مدام
اینترنت در
جال مرگ، امکان
خبررسانی را
از مردم بگیرد
و سرکوب در
سکوت را به
پیش برد. این
سیاست رژیم با
قدرت مردمی و
با نافرمانی
گسترده و توده
ای در هم شکسته
شده است. این
اطلاع رسانی
بی همتا، جهان
را نیز شگفت
زده کرده است.
حتی رسانه های
فارسی زبان
قدرت های
خارجی، اساسآ
به این
خبررسانی های
توده ای
وابسته شده
اند و با نگاه
و سیاست خود
آنها را
انعکاس
میدهند. حال که
حاکمیت، صدا و
سیما را با
بازوی
ایدئولوژیک
سرکوب تبدیل
کرده و بازجو
ـ خبرنگارانش
، رسوا شده
اند، مردم خود
شبکه توده ای
و بسیار مؤثر
خبررسانی ایجاد
کرده و دیوار
سکوت را در هم
شکسته اند.
تاکتیک
های سرکوب استبداد
دینی
یکم ـ
نیروهای
سرکوب رژیم در
گام نخست روی
شناساسی
فعالان و
دستگیری های
گسترده
متمرکز شده اند.
دستگیری
پیشگیرانه
فعالان
شناخته شده و
فعالان
تاثیرگذار
برای آن بوده
تا جنبش را از
نیروهای محلی
پیشگام و
سازمانده
محروم سازند.
این تاکتیک از
اردیبهشت ماه ۱۴۰۱
تاکنون به شگل
گسترده تری
جریان داشته
است. اما شمار
گسترده
دستگیرشدگان
نه تنها تاثیر
مرعوب کننده و
بازدارنده ای نداشته،
بلکه گروه
گروه نیروهای
تازه نفس وارد
میدان میشوند.
طبق آمار
اولیه
تا کنون
نزدیک به بیست
هزار نفر از
جوانان و مردم
کشور دستگیر
شده اند. موج
دستگیری ها
تنها شامل
مبارزان
خیابانی نمی
شود، بلکه به
شکل گسترده ای
به دستگیری
فعالان
دانشجویی،
معلمان شریف،
کارگران
معترض،
نویسندگان،
روزنامه
نگاران و
خبرنگاران روی
آورده اند.
دوم
ـ شلیک به
مبارزان و
کشتن آنها یکی
از کثیف ترین
شیوه های
نیروهای سرکوب
است.
این شیوه جنایت
کارانۀ و
عامدانۀ کشتار،
می خواهد این
پیام را به
مبارزان و
مردم بدهد ؛
فردا، نوبت تک
تک شماست. با
نگاهی به
شهدای
تاکنونی، می
توان به این
نتیجه رسید که
بسیاری از این
فعالان، از
قبل شناسایی
شده بودند.
نیکا شاکرمی،
حدیث نجفی، سارینا
اسماعیل
زاده، اسرا
پناهی، نسرین
قادری، مهران
شهیدی، ....... چهره
های شناخته
شده دنیای یوتیوب
یا شبکه های
اجتماعی بوده
اند که ما از
آنها خبر
نداشتیم، اما
دستگاه
امنیتی رژیم
آنها را به
خوبی می
شناخته است.
به نظر می رسد
که هدف رژیم
در کشتار،
شکار چهره های
تاثیرگذار و
الگوهاست.
نکته مهم آن
است که بسیاری
از تیراندازی
ها و زدن
تیرخلاص به
مبارزان در خیابان
ها، توسط
نیروهای لباس
شخصی و بسیجی
های مسلح صورت
می گیرد. گفته
می شود که
بسیاری از
نیروهای
بسیجی و لباس
شخصی که در
مساجد محله ها
سازماندهی
شده اند،
اکنون مسلح شده
و فرمانِ آتش
به اختیار
گرفته اند.
جدا از شلیک
های مستقیم،
زدن با تفنگ
های ساچمه ای
و گاز اشک آور
و گاز فلفل به
میزان گسترده
ای به کار
گرفته می شود.
سوم
ـ سیاست
سرکوبگرانه
رژیم هر چند
در سراسر ایران
با نگرانی،
ترس و گاه
احتیاط همراه
هست، اما در
زاهدان و
سنندج یعنی در
مناطق ملی سنی
مذهب با شقاوت
و بیرحمی
غیرقابل
باوری به پیش
برده شده است.
در اینجا نشان
داده می شود
که تفکر نفرت
انگیز مذهبی
شیعه،
علیه
سنی ها، در
تصمیم گیری ها
نقش اساسی
داشته است.
اگر چه در
بسیاری از
شهرهای
ایران، گلوله
های ساچمه ای،
بیشتر به کار
گرفته شده
است، اما در
مناطق ملی
کردستان و
بلوچستان و
خوزستان، به
کارگیری
گلوله های
جنگی، آن هم
با هدف گرفتن
سر، سینه و
قلب مردم از
طرف تک
تیراندازان رژیم، باعث
کشتار وسیع
هموطنان مان
شده است. کشتار
در جمعۀ خونین
زاهدان و جمعۀ
خاش، نمونه
های برجسته ای
از این شیوه
جنایتکارانه
سرکوب است که
جان نزدیک به
یک صد و پنجاه
نفر را گرفته
است. این شیوه
کشتار،
نشاندهنده
نگرانی شدید
حاکمیت از قدرت
انفجاری
نارضائی مردم
در مناطقی است
که هم از ستم
عمومی حکومت،
هم از ستم ملی
و هم از ستم
مذهبی رنج می
برند. آنها با
چنین
کشتارهائی
تلاش می کنند
با اقدامات
پیشگیرانه،
مانع انفجار
بشکه های
باروت در
مناطق ملی
شوند. جنایت
کاران بر این
باروند که با
این اقدامات
غیرانسانی،
نه تنها پایه
حمایتی خود را
بحرانی نمی
کنند، بلکه
آنها را متحد
تر می سازند.
اتهام تجزیه
طلبی و اتهام تماس با
نیروهای
مسلح
یا همسوئی با
قدرت های
خارجی، چاشنی
تبلیغاتی این
اقدامات
وحشیانه بوده
است. نباید از
نظر دور داشت
که هدف ویژه
ای که دستگاه
های امنیتی در
اقدامات
جنایتکارانه
در کردستان و
بلوچستان ،
دنبال می کند،
تحریک کردها و بلوچ
ها به دست
بردن به سلاح
و راه اندازی
جنگ منطقه ای
و قومی است.
اما هوشیاری
سازمان ها و
احزاب و مردم
این دو استان،
تاکنون این
نقشه شوم را
نقش بر آب
کرده است. با
تهدیدات سران
سپاه علیه
عربستان، به
نظر می رسد
برنامه راه
اندازی یک جنگ
خارجی برای منحرف
کردن مبارزات
مردم و سرکوب
آنها، هنوز از
دستور خارج
نشده است.
چهارم
ـ علیرغم
کشتار
سازمانیافته
، رژیم از
واکنش مردم به
این جنایات
وحشت زده است .
برخلاف دهه شصت
که با افتخار
کشتار می کرد
و در روزنامه
ها اعلام علنی
می کرد، حالا
باید به
سناریونویسی
روی آورد.
جنایتکاران، بازی را
به شدت باخته
اند. تلاش
برای اعتراف
گیری های
اجباری و فشار
بر خانواده
ها، دیگر کسی
را گول نمی
زند. از سوی
دیگر تلاش
سازمانیافته
به کشتار
زندانیان در
زندان ها از
طریق ایجاد
آتش سوزی در
زندان لاکان
رشت و زندان
اوین تهران،
نشان داد که
حاکمیت در
تلاش است
زندانیان را
از طرق غیرمعمول
از میان
بردارد. آن ها
قادر نیستند
که جنایتی
همچون قتل عام
تابستان ۶۷ را
به شکل آشکاری
سازمان دهند
از این رو به
شیوه های
رذیلانه تری
روی آورده اند.
آن چه تاکنون
اتفاق
افتاده، قتل
های موردی و هدفدار
است و هنوز قتل عام
گسترده همچون
کشتار آبان ۹۸ را آغاز
نکرده اند،
زیرا به شدت
از واکنش توده
ای مردم
هراسان هستند.
پنجم
ـ به
کارگیری
نیروهای
کودکان کار در
لباس سرکوبگران
یا احضار بخش
بازنشسته
نیروی
انتظامی نشان
می دهد که
دستگاه سرکوب
با کمبود نیرو
روبرو شده است
. از سوی دیگر
سران رژیم و
نهادهای تصمیم
گیر نسبت به
ورود ارتش در سرکوب،
نگرانی بسیار
شدیدی دارند.
علیرغم حمایت
های لفظی سران
سپاهی ارتش از
نیروی
انتظامی و امنیتی،
هنوز از نیروهای
ارتش، به طور
وسیع، در
سرکوب
استفاده نشده
و این نکته
مهمی است. نباید
از نظر دور
داشت که
حاکمیت نگران
آن است که به
خیابان آوردن
ارتش می تواند
باعث ریزش
پایه های ارتش
و پیوستن آنها
به مردم شود.
نباید از نظر
دور داشت که
ارتش، نیروی
مسلح غیر خودی
و ناتنی است
که به موازات
سپاه قرار
دارد. آن ها نیک
می دانند که
این نیروی
موازی و
غیرخودی، از
اعتماد سران
نظام بر
خوردار نیست.
ششم
ـ یکی از
بارزترین
شیوه های
سرکوب، متهم
کردن مبارزان،
روزنامه
نگاران،
خبرنگاران و
نویسندگان و
وکلا، به
همکاری و
همسوئی با
قدرت های
خارجی است.
بیانیه مشترک
سی صفحه ای
وزارت اطلاعات
و اطلاعات
سپاه، این امر
را به شکل
برجسته ای
نشان داده
است. حاکمیت
اسلامی در تمامی
چهل و چهار
سال حکومتش،
از این حربه
کثیف استفاده
کرده است.
حاکمیتی که
بنیانگذارش
مدعی بود
«امریکا هیچ
غلطی نمی
تواند بکند»،
حالا رهبر و
سازمان های
اطلاعاتی اش
می خواهند این
باور را در
میان
هواداران خود
جا بیاندازند که
همه این
اعتراضات
مردمی، کار
آمریکا و
همراهانش هست.
این سیاست اوج
ورشکستگی و
درماندگی
حاکمیت را
نشان می دهد.
نتیجه
گیری
تاکتیک
های متنوع و
توده ای مردم
و تداوم مبارزات،
که اکنون هفتۀ
هشتم را پشت
سر می گذراند،
حاکمان رژیم
را به
درماندگی
جدی دچار کرده
است. حاکمیت نه
تنها از واکنش
توده ای مردم
به شدت وحشت
دارد، بلکه حتی از
واکنش مراجع تقلید
وابسته به خود
و مقلدانشان و
بخش به اصطلاح
"عدالت
خواده" پایه
حمایتی خود
نیز بسیار
نگران است.
این آن نکته
کلیدی است که
نسبت به صدور فرمان
سرکوب خشن و
قتل عام بی
مهابا با
تردید و تزلزل
عمل می کند.
راه اندازی
کشتار برای
متوقف کردن
مبارزات مردم،
نیاز به حضور
ارتش را نیز
به طور جدی
مطرح می سازد،
اما دستگاه
رهبری رژیم،
به بدنه ارتش
اعتماد ندارد
و نگران واکنش
آنها در صورت
حضور آنها در
خیابان نیز
هست. اگر چه
حاکمیت به
دلیل این
وضعیت، سیاست
سرکوب هدفمند
و مستمر و نه
قتل عام
متمرکز و با
سرعت را در
پیش گرفته
است، اما از
آن سو، توان
عقب نشینی
روشن و مؤثر
را از دست
داده است. زیرا
اکنون نیک می
داند که هر
نوع عقب نشینی،
به دلیل تاخیر
در عقب نشینی،
با پیشروی و
جسارت بیشتر
جنبش مردمی
روبرو خواهد
شد.
دستگاه
ولایت و ارگان
های تحت امرش،
حتی توان همسو
کردن نیروهای
اصلاح طلب
برای نجات
حاکمیت شان را
نیز به تدریج
از دست می
دهند. حالا
اصلاح طلبان،
بر خلاف
گذشته، به
خواست های
حداقلی راضی
نمی شوند.
بسیاری از
آنها، شرط
همسوئی را،
تغییرات
اساسی در
ساختار قدرت و
اصلاح قانون
اساسی را می
دانند..
فلج
تصمیم گیری و
درماندگی حاکمیت
یکپارچه و در
نتیجه،
فرسایشی شدن
جنگ، فرصت
بزرگی به جنبش
مردمی می دهد
که خود را بیش
از پیش سازمان
دهد و متحد و
یک پارچه سازد.
این فرصتی است
که جنبش مردمی
قادر خواهد
بود،
دستاوردهای
تاکنونی خود،
همچون
برداشتن روسری
و حذف گشت
ارشاد، تسخیر
فضای خیابان،
مدارس،
دانشگاه ها و
نفی قدرت
ایدئولوژیک
در این فضاها
را تثبیت کند. نهادهای
پایه و تشکل
های مستقل خود
در کارخانجات
و بنگاه های
بزرگ خدماتی،
در حمل و نقل
شهری، بین
شهری، ریلی هوایی، در
مدارس و
دانشگاه ها،
در ادارات و بیمارستان
ها، در محلات
و شهرک ها را
بوجود آورد،
یا تشکل های
موجود را
تقویت کند. هم
زمان موتور
های گوناگون
پیش برنده
انقلاب را
همسو و هماهنگ
سازد. تاکتیک
های مبارزاتی
و
اشکال
گوناگون
نافرمانی
مدنی را به هم
پیوند زند. از
این طریق
نیروی عظیم
انقلابی مردم
را به میدان
آورد و قدرت
سرکوب رژیم را
فلج کرده و از
کار بیاندازد.
تداوم این
مبارزه و فرسایشی
شدن جنگ میان
مردم و
حاکمیت، در
شرایطی که
انزوای جهانی
جمهوری
اسلامی روز به
روز گسترده تر
می شود، قدرت
تهاجمی
انقلاب مردمی
را افزایش می
دهد و شانس
پیروزی آن ها
را بیشتر می
کند. از این
طریق است که
سرنگونی رژیم،
تنها، به
جابجائی قدرت
خلاصه نشده،
بلکه ارگان
های قدرت
مردمی شکل
گرفته و مردم
سرنوشت خود را
بدست گرفته و
ایرانی آزاد،
آباد، دمکراتیک،
سکولار بنا
خواهند کرد که
اقتصادش بر پایه
منافع اکثریت
عظیم مردم
تجدید سازمان
یابد.
چنین ایرانی،
نه تنها هیچ
دشمنی با دیگر
کشورها
نخواهد داشت،
بلکه همبستگی
انسانی منطقه
ای را گسترش
خواهد داد و
پیوندهای
تاریخی و
خویشاوندی در
منطقه مان را
بیش از پیش
تقویت خواهد
کرد و زمینۀ
بنای جامعه ای
را فراهم خواهد
آورد که در آن «شکوفایی
آزاد هر فرد، شرط
شکوفایی آزاد
همگان» باشد.
چهارشنبه
۱۸ آبان ۱۴۰۱
برابر با ۰۹ نوامبر
۲۰۲۲