ماندلای
ما، ماندلای
آن ها
یوسف
لنگرودی
پنجشنبه
هفته پیش،
نلسون
ماندلا، رهبر
مبارزات ضد
آپارتاید
آفریقای
جنوبی، چشم از
جهان فروبست.
با مرگ او
جهان بی تردید
یکی از بزرگترین
رهبران جنبش
ضد نژاد
پرستی
و یکی وفادارترین
مبارزان راه
آزادی در قرن
بیستم را از
دست داد.
ماندلا در
شرایطی
پای به
میدان
مبارزه گذاشت
که یکی از
خوفناک ترین
حکومت های
جهان که در
دست اقلیتی
سفید پوست و
نژاد پرست
قرار داشت، در
آفریقای
جنوبی فرمان
می راند.
حکومتی که
رسما
از نژاد
پرستی و سرکوب
سیستماتیک
سیاهان دفاع
می کرد.
کشوری
که بنا به
موقعیت
جغرافیایی اش
دو اقیانوس را به هم
متصل می کرد و
با دارا بودن
معادن غنی وفلزات
گرانبها می
توانست به یک
کشور نسبتا
مرفه تبدیل
شود و برای
اکثریت عظیم
مردم یک زندگی
نسبتا قابل
قبول فراهم
آورد، تبدیل شد
به سرزمینی
سوخته و جهنمی
که انسان های
سیاه را از
سفیدها جدا می
ساخت. سرزمینی
که
اکثریت
جمعیت آن یعنی
سیاه پوستان
در فقر و
فلاکت
وحشتناکی بسر
می برند و از
ثروت کشور
محروم. در عوض
اقلیتی ستم گر
که از هرگونه
امکانات
برخودار
بودند و ثروت
در دست شان قرار
داشت. اقلیت
نژاد پرستی که
البته قویا
توسط قدرت های
امپریالیستی
و متحدان
مرتجع شان
حمایت می شد.
نظام جهانی
سرمایه داری
در ضیافت غارت
و اسارت سیاه
پوستان
آفریقای
جنوبی لحظه ای
هم از پشتیبانی
نژاد پرستان
حاکم
بر این کشور کوتاه
نیامدند. برخی
از بدنام ترین
و نژاد پرست
ترین حکومت های
جهان مانند
رژیم نژاد
پرست و اشغاگر
اسراییل و
رژیم مستبد
پهلوی به
حامیان اصلی
حکومت
آفریقای
جنوبی تبدیل شدند.
در
چنین شرایطی
بود که نلسون
ماندلا به
همراه دیگر
مبارزان راه
آزادی، به
مبارزات خود
ادامه داد و
در جریان آن
بیست و هفت
سال از عمر
خود را در
زندان سپری
کرد.
هنگامی
که
افکار عمومی
جهان به حمایت
از مبارزات و
شورش های رو
به گسترش ضد
نژاد پرستی
برخاست و نژاد
پرستان حاکم
بر اثر همین
مبارزات و
حمایت ها تحت
فشار و تحریم
قرار گرفتند،
ماندلا- به
همراه کنگره
ملی آفریقا -
با در دست
گرفتن رهبری
مبارزات
مردمی،
اقلیت سفید
پوست را از
قدرت بر کنار
کرد و سپس با
برگزاری
نخستین
انتخابات
دمکراتیک، به
اولین رییس
جمهور سیاه
پوست آفریقای
جنوبی تبدیل
شد.
ماندلا
در طول مبارزه
ای اش، همواره
به آرمان توده
های مردم
وفادار بود و
یکبار نیز گفت
که کمونیست ها
درک می کنند
که چه می گویم
و چه می خواهم.
و یا با این که
هرگز از تلاش
برای ادامه
مبارزه مسالمت
آمیز دست بر
نمی داشت، اما
در صورت لزوم
بکارگیری
مبارزه
مسلحانه و قهر
آمیزرا نفی
نمی کرد. خود
او بود که
استفاده از
همه اشکال
مبارزه مردمی
را در شرایط
مختلف موجه می
دانست و آن
روزی هم که به
همراه کنگره
ملی آفریقا به
مبارزه
مسلحانه علیه
نژاد پرستان
روی آورد، و
مسئولیت شاخه
نظامی موسوم
به " نیزه ملت"
را بر عهده
گرفت، تاکید
می کرد که
بدلیل
کشتار و
سرکوب بی
امان، راه
مبارزه مسالمت
آمیز به بن
بست رسیده است.
و
سرانجام این
نلسون ماندلا
بود که به ستم
و سرکوب
موجود در جهان
اعتراض داشت و
مخصوصا تاکید
می کرد که مبارزات
مردم آفریقای
جنوبی هنگامی
به هدف های خود
خواهد رسید که
فلسطین از
اسارت آزاد
شده باشد.
او
هرگز در پی
این نبود که
ستمگر و ستم
کش را با هم
آشتی دهد و
درست به همین
خاطر بود در
میان قلب
ستمدیدگان
جهان جای گرفت
و مخصوصا به
لحاظ معنوی و
اخلاقی به یکی
ازرهبران بی
نظیر
در قرن بیستم
تبدیل شد.
این
ماندلا،
ماندلای همه
مبارزان و لگد
مال شدگان
جهان بوده و
هست.
اما
انسانی که
زمانی به سمبل
مبارزاتی
بسیاری از ستم
دیدگان جهان
تبدیل شده
بود، از فردای
پس از سقوط
آپارتاید،
دچار خطا های
بزرگی گردید.
با آن که
بسیار محبوب و
پر نفوذ بود،
اما متاسفانه
تلاش نکرد تا
مبارزه علیه
نژاد پرستی با
مبارزه
برابری
اجتماعی و عدالت
اقتصادی
پیوند بخورد.
سخنرانی های پر
حرارت او مبنی
بر این که در
آفریقای
جنوبی دیگر بر
هیچ نژادی ستم
روا نخواهد شد
و برای تحقق
آشتی ملی و
جلوگیری از
انتقام جویی
ها، حتی
مسببین اصلی
رژیم سرکوب و
آپارتاید
بخشوده
خواهند شد،
اگر چه
می تواند
قابل درک باشد،
ولی حفظ نظام
طبقاتی
وحشی و برده
وارانه
آفریقای
جنوبی
در عرصه کار
و تولید را
نمی توان
پذیرفت. با آن
که حدود دو
دهه از سقوط
نظام نژاد
پرستی می
گذرد، اما
نظام خشن بهره
کشی و استثمار
در آن کشور
همچنان
نیرومند است و
کارگران و
زحمتکشان در
آن کشور توسط
حکومت سیاه
پوست و
کارفرمای
سفید پوست
سرکوب می شوند.
یکی از آخرین
این سرکوب های
خشن، کشتار کارگران
معدن شهر "
ماریکانا "
است که در جریان
آن سی و چهار
نفر از
کارگران بی دفاع
آشکارا توسط
پلیس به رگبار
بسته شدند
و جان باختند.
این اقدام
جنایت کارانه خشم
مردم آفریقای
جنوبی و مردم
جهان را
برانگیخت.
آفریقای
جنوبی امروز
از نظر فقر،
بیکاری و استثمار
خشن، در ردیف
بدترین
کشورها ی جهان
قرار دارد و
بیماری ایدز و
ویروس اچ آی
وی در میان بسیاری
از مردم بیداد
می کند. طبقه
حاکم سیاهپوست
در منجلاب
فساد و ثروت
اندوزی فرو
رفته است.
بی جهت
نبود که رییس
جمهور وقت این
کشوربه محض
ورود به
ورزشگاهی که ادای
احترام به ماندلا
در آن صورت
گرفت، توسط
جمعیت حاضر هو
شد. او متهم به
فساد و ثروت
اندوزی است.
همچنین
در همه این
سال ها اگر چه
محبوبیت بی چون
چرای ماندلا
موجب شد که
حتی دشمنان و
مخالفانش سر
تعظیم در
برابر او فرود
آورند ، اما ستایش
پی در پی
کسانی که
زمانی او را "تروریست"
می خواندند، تامل
برانگیزاست.
حقیقت این است
که آن ها
تاکید فراوان
ماندلا
در پایان
دادن به جنگ و
خشنونت و براه
انداختن آشتی
طرف های درگیر
را به فرصتی
کم نظیر برای
تداوم
نابرابری ها و
بیعدالتی های
موجود در جهان
تبدیل کرده
اند.
بی جهت
نیست که
رهبران
"جامعه
جهانی" به
همراه
سه رییس
جمهور پیشین
آمریکا و
باراک اوباما،
این چنین پر
حرارت از
فقدان ماندلا
ابراز تاسف
کرده و
مشتاقانه در
مراسم تدفین
او شرکت می
کنند تا با
استفاده از
این فرصت
برتغییر
ناپذیر بودن
وضع موجود در
جهان تاکید
کنند.
ماندلای
آن ها ابزاری
است
برای حفظ و تداوم
نظم
ناعادلانه
موجود در
جهان، .
ماندلای ما
اما همان
ماندلایی است
که به سهم خود
با مقاومت،
حوصله و
هوشیاری،
مبارزه سخت و
طولانی برای
آزادی و پایان
دادن به ستم
را به بشریت نشان
داد و آموخت.
چهارشنبه
۲۰ آذر ۱۳۹۲
برابر با ۱۱
دسامبر ۲۰۱۳