در
سوگ مصطفی
صالحی؛ در
ستایش مبارزه
امروز
مصطفی صالحی
را به نیابت
همه کسانی که
به اعدام و
جمهوری اعدام
«نه» گفتند، به
دار آویختند.
درحالی که او
تا واپسین
لحظات،
مظلومانه و
صادقانه باور
داشت که
«حقیقت» نجات
دهنده است یا
دستکم نهاد
متولی عدالت
قضایی نمی تواند
تماما از
حقیقت
روبرگرداند.
به همین خاطر
در صحن
بیدادگاه
اصرار می
ورزید:
«فقط یک
شاهد (برای
اثبات جرم من)
بیاورید یا حداقل
دوربین ها (ی
مداربسته) را
بازبینی
کنید».
آری
مصطفی را
کشتند،
درحالی که
تردیدی در بیگناهی
اش نداشتند
(مگر اینکه
گرسنه بودن و
کارگر
ساختمان بودن
گناهی مستوجب
مرگ باشد)؛ و
این قصه بس
تکراری است.
سر او باید بر
دار می رفت تا حاکمان
بار دیگر به
خیل محکومان
نشان دهند که چه
کسی حرف آخر
را می زند. اگر
کارزار
مخالفت با
اعدام
فراخوانی بود
برای مبارزه
محکومان، اینک
اعدام هرچه
بیشتر می
بایست همچون
پادزهر خنثی
کننده آن عمل
کند؛ مصطفی ها
باید بر دار
شوند، تا
محکومان مجاب
گردند که امکانی
برای پیشبرد
این مبارزه
وجود ندارد.
حاکمان
ایران
مدتهاست که با
همین شیوه بر
ستمدیدگان
این دیار
حکومت کرده
اند:
ترس
خورده، ولی
تهاجمی.
درحقیقت، در
ساحت موازنه
سیال قدرت بین
حاکمان و
محکومان، نه
رعب انگیزی موشک
های بالستیک
دوربرد و
فناوری هسته
ای و یا هیمنه
ی سپاه قدس،
بلکه تداوم
«اعدام» مهم
ترین سلاح
حکمرانی و
ماندگاری
آنها بوده است
(عوامل دسته
نخست تنها
معطوف به بقای
حاکمیت در پهنه
کشاکش های
منطقه ای و
جهانی قدرت هستند،
هرچند
خاستگاه اصلی
شان در تحلیل
نهایی وقوف
حاکمان بر
شکنندگی
موقعیت شان در
عرصه داخلی
است، که خود
تهدیدی ست
برای میل سیری
ناپذیرشان به
بسط قدرت و
ابدی سازی
منافع انحصاری
شان).
اعدام
بناست اقتدار
فرازمینی
حاکمان بر سرنوشت
محکومان را در
اینان درونی سازد،
تا شکنندگی
های بیرونی
قدرت با مدد
مرعوب سازی
روانی، ترمیم
گردند. همین
است که اعدام
ها تا جای
ممکن باید
علنی اجرا
شوند یا با صدای
رسا در صحن
عمومی اعلام
گردند، تا کسی
از «نعمت» تصور
دهشت آنها بی
نصیب نماند؛
تا محکومان با
هر اعدام خود
را با بی
پناهی قربانی
همذات پنداری
کنند (کارکرد
کمابیش مشابهی
را در اصرار
پرهزینه و
پرخشونت
حاکمان بر تحمیل
حجاب اجباری و
مهار امر
تنانه می
بینیم).
پس،
میل وافر
دستگاه قضایی
ایران به صدور
بی وقفه احکام
اعدام، نیازی
است برآمده از
احساس خطر
دایمی حاکمان
از محکومان. گواینکه
خیل همراهان
حاکمان نیز
باید از صلابت
نظام قدرتی که
بنا به خلوص
یا حسابگری،
خود را در آن
حل کرده اند
خاطرجمع
گردند.
همین
است که کارزار
نه به اعدام
جای درستی را هدف
گرفته است.
ولی این تازه
اول راه این
مبارزه ی طاقت
فرساست. چون
کارزار
مبارزه با
اعدام تنها
درصورتی می
تواند میدانی
برای مبارزه اش
بگشاید، که
ملزومات درون
ماندگار خویش
را برآورده
سازد. از جمله
و خصوصا عمومی
ساختن موضوع
مبارزه و
گسترش پهنه
عملی آن از
فضای مجازی به
فضای واقعیت*؛
و نیز کنکاش
انتقادی جمعی
در ریشه های
تاریخی
استقرار این
وضعیت موحش و
راه های بدیل
برون رفت از
آن.
تا
زمانی که وسعت
میدان مبارزه
با وسعت پهنه
های ستم
برابری نکند،
مصطفی ها
همچنان بر دار
می روند؛ در
خیابان های
شورشی جان می
بازند؛ در
سیاهچال ها
شکنجه می شوند
و می پوسند؛
در کوره
راههای تامین
نان به گلوله
ای فرومی
افتند؛ یا زیر
بار ظالمانه
معیشت روزانه
کمر خم می
کنند و بیش از
دیروز می
شکنند.
بر
این اساس،
امروز
برآوردن
صدایی در
مخالفت با
اعدام مستلزم
تکثیر صدای
اعتصابات و
اعتراضات
کارگران و
همراهی عملی
با آنهاست.
چرا که نه
گفتن به
اعدام، آری
گویی به زندگی
و حق برابر
همگان برای
زیست انسانی
است و لذا
مستلزم رشد
همه جانبه ی
مبارزات برای
زندگی، و
همراهی و همبستگی
عملی با
آنهاست. و به
راستی چه کسی
می داند که
سرنوشت چند
مصطفی به
سرنوشت
مبارزات کنونی
گره خورده
است؟
باشد
که مازاد خشم
و شور و امیدی
که مصطفی ها را
به خیابان های
دی 96 و آبان 98
کشاند، در این
مبارزات هم
جاری گردد.
......................................................................
* پی نوشت: در
این رابطه
نگاه کنید به
این یادداشت: :
نکاتی
دربارهی
کاستیها و
قابلیتهای
فضای مجازی
http://pdf.kaargaah.net/123_Pros_and_Cons_of_Digital_Social_Networks_HAmin.pdf
--------------------------------
کانال
تلگرامی
کارگاه
دیالکتیک