سعید شاهقلعه؛
سه دهه اسارت
و تبعید
اگر عشق
نیست
هرگز هیچ
آدمیزاده را
تابِ سفری
اینچنین
نیست!
شاملو
در
زمانی که
بیرحمانهترین
نسلکشی و
وحشیانهترین
کشتارها و قتلعام
آوارگان
فلسطینی
بویژه کودکان
و زنان با سبعیت
و توحش
غیرقابل وصفی
توسط دولت
نژادپرست اسرائیل
به نخست وزیری
نتانیاهو
جنایتکار همچنان
ادامه دارد؛
در زمانی که
چوبه های دار
به فرمان
خامنه ای،
خلیفه
جنایتکار
حکومت اسلامی،
برپاست و هر
روز با بانگ
شوم اذان صبح
در زندان های
ایران انسان
ها را آونگ می
کنند و داغ بر
دل دردمندان
می نهند؛ شاید
نوشتن از
زندانیانی که
جانشان در خطر
جدی قتل عمد
حکومتی نیست
از اولویت و
اهمیت زیادی
برخوردار نباشد.
ولی در زمانه
ای چنین
خونبار و پلشت
که خامنه ای و
نتانیاهو،
این دو هیولای
خونخوار دو
حکومت مذهبی،
در جنایت
آفرینی های
ضدبشری شان در
رقابتی
تنگاتنگ گوی
سبقت از هم می ربایند،
می بایست از
زندانیانی که
بیش از دو دهه
از عمر و
زندگی و هستی
خود را در
زندان های مخوف
حکومت اسلامی
با رنج و مشقت
توصیف ناپذیر به
سر می برند،
نوشت و گفت. خصوصاً
از زندانیانی
که نه صدائی
دارند و نه حامیانی.
در اینجا سخن
از زندائی ئی
است که علیرغم
یک ربع قرن
اسارت و حبس
ظالمانه در
زندان های مخوف
جباران جبون،
اطلاعات
بسیار اندکی
در موردش هست
و کمتر از
ایشان نام و
نشانی به چشم
می خورد. باید
از این زندانی
سیاسی نوشت و
گفت - هرچند هم
کوتاه و اندک - تا
نگویند که از
یاد
فراموشانند.
در
بندهای زندان
مخوف ماهشهر
در استان
خوزستان،
کنار سلول عباس
دریس، تنها
بازمانده ی
جنایت
دهشتناک
نیزار خونین
ماهشهر (مشعور)
در سال۹۸ که
زیر چوبه دار
است، زندانی
دیگری محبوس
است که سومین
دهه از حبس
ظالمانه اش را
در این زندان
در تبعید به
سر می برد. نام
این زندانی
سیاسی سعید
شاه قلعه است. سال
هاست که خبری
از این زندانی
سیاسی قدیمی در
رسانه ها
منتشر نشده
است و پیداست
که جمهوری
اسلامی می
خواهد او را
هم چون بسیاری
از دیگر زندانیان
در بی خبری
محض در
اسارتگاه با
مرگ تدریجی به
قتل برساند. سعید
هم همانند سعید
ماسوری، افشین
بایمانی، غلامحسین
کلبی از
قدیمی ترین
زندانیان
سیاسی ایران
می باشد که یک
ربع قرن اسیر
ذژخیمان پلید
شده است و نجاتشان
تنها با
سرنگونی
حکومت اسلامی
سفاک میسر است.
اینها از جمله
زندانیانی
هستند که در
ابتدا به
اعدام محکوم
شده بودند و
بعد چند سال
زیر حکم بودن
و زیستن با
مرگ، حکمشان
به حبس ابد
تبدیل شده است.
سعید هماکنون
بدون داشتن حق
مرخصی بیست و
چهارمین سال
از محکومیت
حبس ابد خود
را در زندان
ماهشهر سپری
میکند.
سعید شاه
قلعه در
همان اوان
سنین جوانی در
سال ۱۳۷۹
بازداشت شد و
زیر شکنجه
قرار گرفت. از
روز و حتی ماه
دستگیری
ایشان اطلاعاتی
در رسانه ها و
تارنماهای
حقوق بشری درج
نشده است. به
گزارش
خبرگزاری
هرانا، ارگان
خبری مجموعه
فعالان حقوق
بشر در ایران،
سعید
شاه قلعه در
دادگاه کیفری
به اتهام “محاربه
از طریق
همکاری با
سازمان
مجاهدین خلق”
که در دستگاه
به شدت فاسد
قضایی حکومت
اسلامی حکمش برابر
مرگ بود به
اعدام محکوم
شد. این حکم
شنیع مورد
اعتراض قرار
گرفت و در «دادگاه»
تجدید نظر به
حبس ابد کاهش
یافت. سعید
مدت زیادی از
حبس خود را در
زندان اوین گذراند.
او در تمامی
سالهای اسارت
در زندان از
حقوق پایه ایی
یک زندانی
سیاسی از جمله
از داشتن وکیل،
از ملاقات
منظم با
خانواده، از
مرخصی و از
داشتن کتاب و
منابع اطلاع
رسانی محروم
بوده است. سعید
شاه قلعه از
جمله
زندانیان
سیاسی است که
در حمله مأموران
امنیتی به بند
۳۵۰ زندان
اوین مورد ضرب
وشتم قرار
گرفت و به
انفرادی بند ۲۴۰
زندان اوین
منتقل شد. بر
اساس اطلاعاتی
که در تارنمای
«اطلس
زندانهای
ایران» در
مورد سعید درج
شده، آمده است:
«بر پایه
گزارشی که
“کمیته آزادی
و برابری- وین”
در این روز (۲۴
آبان ۱۳۸۵) منتشر
کرد پس از
درگیری
تعدادی از
زندانیان عادی
و نزدیک به
حکومت با
زندانیان
سیاسی بند ۳۵۰
که به آسیبدیدگی
سعید شاهقلعهای
و بعضی از
مهاجمین منجر
شد،
نمایندگان
زندانیان
سیاسی متشکل
از ناصر
زرافشان، هاشم
شاهیننیا و سعید
شاهقلعهای
برای گفتوگو
به دفتر رئیس
بند آقای
حیدرلو رفتند.
بر پایه این
گزارش سعید
شاهقلعهای
به دستور مدیر
داخلی زندان،
آقای کیانپور
به انفرادیهای
بند ۲۴۰ منتقل
شد و ناصر
زرافشان و
هاشم شاهیننیا
بار دیگر از
طرف مهاجمین
مورد حمله
قرار گرفتند.» سعید
پس از پایان
دوره انفرادی
در بند ۲۴۰
زندان اوین،
در سال ۸۷ از
این زندان به
زندان مخوف
ماهشهر تبعید
شد و از آن
تاریخ تاکنون
در آنجا محبوس
است. طبق برخی
گزارش های
منتشر شده،
این زندانی
سیاسی از
شرایط بسیار
وخیم زندان
ماهشهر رنج می
برد. عدم
اطلاع دقیق از
وضعیت این
زندانی سیاسی
پس از انتقال
او به زندان
ماهشهر و عدم
برخورداری وی
از حداقل های
حقوق یک
زندانی
سیاسی، وضعیت
جسمی و روحی
او را به شدت
مورد تهدید
قرار داده است.
متأسفانه
آخرین بار سال
۱۳۹۵ (یعنی
هفت سال پیش) همزمان
با هجدهمین
سال حبس سعید
یک گزارش در باره
او در رسانهها
منتشر شد. از
آن تاریخ
تاکنون هیچ
اطلاعات به
روز شدهای در
مورد وضعیت
این زندانی
سیاسی قدیمی
در رسانهها و
تارنماهای
حقوق بشری، از
جمله
خبرگزاری
هرانا، منتشر
نشده است و
این موضوع
نگرانی از
وضعیت سعید را
بیش از پیش
دامن می زند. اگر
صدای سعید و
سعیدها در پشت
دیوارهای
بلند قلعه ی
دیوان زشتخوی
شب پرست به
جائی نمی رسد،
این وظیفه
انسانی ماست
که صدای این
عزیزان در بند
که در جنگ
نابرابر با سیاهی
و تباهی
سفاکان سفله
اسیر ستمگران
شده اند،
باشیم. باید
پژواک پرطنین
آنهائی باشیم
که مقاومت را
زندگی میکنند.
تردیدی
نیست که روزی
نه چندان دور
عزیزان در بندمان
را آزاد
خواهیم کرد. و
برای
دادخواهی
بیداد بزرگ،
جنایتکاران
را به پشت میز
محاکمه یک
دادگاه عادلانه
خواهیم کشاند
تا پاسخگوی
جنایات جنون
آمیزشان
بشوند. هر چند
امروز که این
جباران در
مسند قدرتند،
نامشان در
کنار دیگر
جنایتکاران
خونخوار در تاریخ
ثبت شده است. اما
پرسش این است
که
جنایتکارانی
از قماش خامنه
ای و نتانیاهو
که دهها هزار
نفر را به قتل
رسانده اند و
چندین قرن از
عمر و جوانی
زندانیان
بسیاری را در
مجموع تباه
کردهاند چه
مجازاتی حق
شان است که
متناسب با این
همه جنایت
هایشان باشد؟
به نظرم هیچ
تاوانی – حتی
سنگین ترین
آن– متناسب با
میزان جرم این
تبهکاران
خونریز
نخواهد بود. اما
باید امیدوار
بود که با
محاکمه چنین
جنایتکارانی
دیگر هرگز
تاریخ شاهد تکرار
چنین فجایع
دهشتناکی
نباشد.
سخن آخر
را از احمد
شاملو، شاعر
بزرگ عشق و آزادی،
عاریه میگیرم
تا تصویری از
فردای روشن
ارائه دهم:
«روزی ما
دوباره
کبوترهایمان
را پیدا
خواهیم کرد
و
مهربانی دست
زیبایی را
خواهد گرفت
روزی که
کمترین سرود
بوسه
است
و هر
انسان
برای هر
انسان
برادری
ست».
یاشار
جاوید
جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ برابر
با ۱۶ فوريه ۲۰۲۴