Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۵ برابر با  ۱۶ ژانويه ۲۰۱۷
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۵  برابر با ۱۶ ژانويه ۲۰۱۷
دلنوشته یک فعال حقوق کودک برای نوازندگان بی‌شناسنامه بلوچ وسیستانی:

زیر پوست خبر

مردم اینجا دارند لای بی‌شناسنامه‌گی می‌میرند

بیایید یک شب میهمان ساز بلوچی علی‌خان شوید

 

 

دلنوشته یک فعال حقوق کودک

برای نوازندگان بی‌شناسنامه بلوچ وسیستانی

 

 

زهره صیادی از درد نوازندگان بلوچ فاقد شناسنامه می‌گوید؛ از کسانی که به جرم بی‌شناسنامه‌گی رسمیت ندارند و به هرکجا هم که مراجعه کرده‌اند، جوابی نگرفته‌اند.

نوازندگان دوره‌گرد بلوچ این روزها باز هم با ایلنا تماس گرفتند. هنوز شناسنامه دار نشده اند و دربدر به دنبال ثبت هویت هستند؛ بدون هویت از حداقل های حقوق شهروندی هم محرومند، کودکانشان نمی ‌توانند مدرسه ثبت نام کنند و درس بخوانند. حتی نمی‌توانند خانه اجاره کنند. حتی یارانه هم نمی‌گیرند.

زهره صیادی، ماههاست دنبال کار شناسنامه دار کردن این هنرمندان بدون شناسنامه است. او می گوید: نامه‌ای نوشته‌ام خطاب به تمام مسئولانی که دردهای ما را شنیده اند، ولی دست روی دست گذاشته اند و برای بی شناسنامه ها کاری نکرده اند.

او در این نامه نوشته است:    راستش نمی دانم دقیقا برای ِ چه کسی می نویسم. به خانم مولاوردی که به نمایشگاهمان سر زد و حرفهایمان را شنید و ارزشها و نیازهای ِ زیستن ِ متفاوتمان را تماشا کرد. به مسئولین  ِ مذهبی و محلی که یک یک سراغشان رفتیم و دردهایمان را برایشان بازگو کردیم. به نمایندگان استان سیستان و بلوچستان،  به دکتر امینی فرد،  نماینده‌ای که مهر ماه امسال حرفهایمان را شنید و همکارش را فرستاد که شماره ما را بگیرد تا پی جوی ِ سختی هایمان بشود . به جناب ِ مطهری که با پیامهایمان تقاضای ِ شنیده شدن را برایش مطرح کردیم.

صیادی می‌گوید: لطفا باورتان بشود! باورتان بشود که بخشی از یک فرهنگ ِ باارزش در این ناباوری دارد محو می شود. باورتان بشود ترانه های ِ سیستان و بلوچستان، نواها و سازهایشان دارند می‌میرند؛ کاری کنید، کاری کنیم که نمیرند.

او از همه مقامات و مسئولان دعوت می‌کند یک شب به قلعه حسن خان بیایند و میهمان ساز بلوچی علی خان شوند تا این گنج سرشار از هنر ولی  در معرض خطر را با همه وجود لمس کنند و دریابند.

صیادی از زبان نوازندگانی که ساکن قلعه حسن خان هستند و صدایشان به جایی نرسیده؛ نوای دادخواهی سر می دهد و می‌گوید: پول نداریم که وکیل بگیریم اما جواب نامه‌ها و تقاضاهامان سکوت نیست؛ ما که شناسنامه بخشی از این سرزمینیم، شناسنامه می‌خواهیم.

--------------------------------------

ایلنا: کد خبر: 385492  ۱۳۹۵/۰۴/۰۹

نسرین هزاره‌مقدم

ایلنا گزارش می‌دهد:

«فراموشان» قلعه حسن‌خان و حاشیه شهرها/ روزگار دردناک کارگران بلوچ فاقد شناسنامه

ایلنا: نوازندگان دوره گرد بلوچ اغلب فاقد شناسنامه هستند و کودکان آنها حق تحصیل ندارند. این گزارش، نگاهی است به روزگار این کارگران مهاجر.

«فراموشان» قلعه حسن‌خان و حاشیه شهرها/ روزگار دردناک کارگران بلوچ فاقد شناسنامه

تهرانی‌ها می‌گویند «کولی»، در ادبیات خراسانی «لولی» است، مازندرانی‌ها و حوالی گرگان «جوگی» می‌گویند و در زبان بلوچی «لودی» است. شغلشان نوازندگی دوره گرده است، قیچک می‌زنند و تنبک، سازهای محلی بلوچ. سهم بزرگی از موسیقی فولکور ایران زمین بر دوش‌های اینهاست، بر دوش نوازندگان بلوچ فاقد شناسنامه....

بیش از دو دهه است که بلوچ‌ها و سیستانی‌ها مهاجرت می‌کنند، دریاچه هامون که خشک شد، «توتن»‌ها و قایق‌های ماهیگیری کناره گرفتند، کشاورزی در دشت‌های فراخ سیستان تعطیل شد و زابلی‌ها و بلوچ‌ها راهی جاده‌ها شدند. «همه جا زمین خداست، بلوچ مرد کار است». گرگان یکی از مقصد‌ها بود. چندهزار سیستانی در جلگه‌های گلستان ساکن شدند. حاشیه ‌های خراسان جنوبی، محلات گوشه و کنار شهر مشهد و بالاخره گروهی هم به پایتخت آمدند. اطراف جاده ساوه، شهریار و قلعه حسن‌خان، سالهاست بلوچ‌ها را در خود جای داده است.

این جمعیت بزرگ مهاجر بلوچ در جستجوی کار بودند، هرجا که کار هست، چهره‌های آفتاب سوخته کارگران بلوچ هم هست، نجابت و سکوت عمیق بلوچ‌ها هم هست، خمیرمایه سرشته با رنج همین‌ها که از محرومیت و خشکسالی گریخته‌اند.

این جمعیت بزرگ در جستجوی کارِ سالهای دور، یک جمعیت کوچکتری هم در دل خود دارد، نوازنده‌های دوره‌گرد بلوچ و زابلی.

نوازندگی برای بلوچ‌ها یک فرهنگ است و برای موسیقی فولکوریک ایرانی، یک سرمایه. این روز‌ها، نوازندگی سازهای بلوچی، از جمله مشاغلی است که فراموش شده، نوازنده‌های بلوچ دهه هاست که مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند، نه حقوق اجتماعی دارند و نه اوراق هویت، غالبا شناسنامه هم ندارند. این نوازنده‌ها بیمه ندارند، درآمد ثابتی ندارند، گاهی کارگر ساختمانی هستند، گاهی دستفروشی می‌کنند، گاهی در جلگه‌های حاصلخیز گرگان کارگر کشاورزی هستند.

 «میرخان مزارزئی» یکی از همین نوازنده‌هاست. میرخان وارث سنت نوازندگی پدران بلوچش است و از قضا بسیار هم زبردست است. او می‌گوید: دهل و ساز و قیچک می‌زنم، پدرم و اجدادم هم همین شغل را داشتند. سال ۷۳ برای صداو سیما در تهران هم برنامه اجرا کردم.56

میرخان شناسنامه ندارد، کار رسمی ندارد، ماه رمضان و محرم و صفر، ساز و دهل تعطیل است، تعطیلی دوره گردی و نوازندگی یعنی فعلگی و کارگری آنهم بدون اوراق هویت.

 «همه جا کار می‌کنم، هرجا که صاحبکار جرئت کند و به من بی‌شناسنامه کار بدهد، گرگان، تهران، مشهد، فرقی نمی‌کند، هرجا که کار باشد من هستم.»

میرخان، کارت هنری وزارت ارشاد دارد، اما شناسنامه ندارد. بار‌ها به مقامات مراجعه کرده‌است، اما نتیجه نگرفته، او، هم وارث نوازندگی است هم وارث بی‌شناسنامگی. پدر و عمو‌هایش شناسنامه نداشته‌اند. میرخان، پدر چهار فرزند بی‌شناسنامه است. می‌گوید بچه‌هایم هم بدون اوراق هویت نمی‌توانند درس بخوانند، در ‌‌نهایت مجبور می‌شوند کار کنند، آن هم هر کاری که بشود... ما انتخابی نداریم.

معضل نداشتن شناسنامه، یکی از مشکلات اصلی قوم بلوچ است. یک سنت اجتماعی دیرپا در منطقه بلوچستان این است که خیلی از ازدواج‌ها ثبت نمی‌شود، کودکان این ازدواج‌ها هم از نگاه دولتی‌ها، غیررسمی هستند و شناسنامه نمی‌گیرند و این دور تسلسل بی‌شناسنامگی سال‌ها و سالهاست که ادامه دارد.

 «زهره صیادی» فعال حقوق کودکان است. او سال‌ها در مورد احقاق حق کودکان بلوچ بی‌شناسنامه در قلعه حسن ‌خان و حاشیه‌های تهران کار کرده‌است. او خوشحال است که در این زمینه در یکی دو سال گذشته پیشرفت‌هایی داشته است. صیادی می‌گوید: حداقل ۱۵۰۰ کودک بلوچ فاقد شناسنامه شناسایی شده است، این در حالیست که براساس پیمان‌نامه حقوق کودک، حداقل بچه‌ها باید شناسنامه و اوراق هویت داشته باشند. او می‌گوید: این کودکان بلوچ بدون شناسنامه مدرسه هم نمی‌ِ‌رود، و اگر سیاست مسئولان تغییر نکند و نخواهند فرایند هویت دار کردن کودکان بدون شناسنامه را تسهیل کنند، ما شاهد چرخه بازتولید کودکان کار خواهیم بود.

صیادی می‌گوید: بلوچ‌ها و سیستانی‌های حاشیه نشین به دنبال کسب و کار حلال و شرافتمندانه هستند، اما موقعیت‌های اشتغال فراهم نمی‌شود، کودکان آن‌ها بدون اوراق هویت مجبور می‌شوند کار کنند، اغلب دستفروشی و گاهی زباله‌گردی.

صیادی باز هم از مصائب کارگر حاشیه تهران با قومیت بلوچ و زابلی می‌گوید: حتی گواهی تولد نمی‌دهند به بچه‌ها. چون در بیمارستان به دنیا نیامده‌اند، کارت تولد هم به آن‌ها نمی‌دهند. کودکان بی‌تاریخ و بی‌روزی و نسلی که سرگردان خیابان‌ها و جاده‌هاست.....

صیادی باز هم می‌گوید از اینکه تنها یک انجمن‌ مردم‌نهاد، برای کودکان بی‌شناسنامه بلوچ حاشیه تهران، در چادر‌ها مدرسه برپا کرده‌است، اینکه از دولتی‌ها امکانات می‌خواهند. اینکه در محلات حاشیه‌ای، بلوچ‌ها چادرنشین هستند و گاهی زردزخم شیوع پیدا می‌کند، از نوازندگی و دوره‌گردی و حرمان می‌گوید.. از میرخان‌ها، از نوازنده‌ها و دوره‌گردانی که بدون شناسنامه و هویت سرگردانند، از خرده فرهنگ «لودی‌ها» و «لولی‌ها» که به آهستگی دارد نابود می‌شود.

چهره میرخان، چهره هنر و درد است، چهره هنرمندی که درد می‌کشد، چهره درهم نوازندگی قوم بلوچ. او روزهای پی‌در‌پی، وقتی که به دنبال شناسنامه با یک کارت هنری کهنه وزارت ارشاد در دست، ادارات دولتی را زیر پا می‌گذارد، بخشی از سرنوشت آوارگان بلوچ را دوره می‌کند. باز هم میرخان از هنر اجدادیش می‌گوید.. میرخان وارث است، او هم وارث نوازندگی است، هم وارث درد بی‌شناسنامگی.....

-------------------------------------------

مردمی که نام‌هایشان  درد می کند

مصائب ادامه‌دار زندگی بدون شناسنامه شهروندان سیستان و بلوچستان

مردمی که نام‌هایشان درد می کند

مردمی که نام‌هایشان

جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان درد می‌کند...

قیصر امین‌پور

ليلا رزاقي: «ماه‌پري»  6 سال پیش رفت. انگار براي هميشه رفت. در اردوگاه سمنان به ظن اينکه مهاجر افغان است، روانه افغانستانش کردند... مدت‌ها طول کشيد تا خبري از خودش به خانواده‌اش بدهد. سرگردان بود و غريب؛ سرانجام بعد از مدتي، زنگ مي‌زند به خانواده‌اش و مي‌گويد، افغانستان است و به عقد يک مرد سن‌وسال‌دار درآمده. دلش مي‌خواست برگردد اما شناسنامه نداشت؛ نه خودش مي‌توانست بيايد، نه خانواده‌اش مي‌توانستند، بروند ديدنش... اين دختر، نسبت خوني ايراني با شناسنامه دارد. حالا مدتي است، مادرش که ساکن حاشيه تهران است، در حال جمع‌کردن استشهاد محلي است تا براي خودش و فرزندانش شناسنامه بگيرد؛ شايد ماه‌پري، روزي برگردد... موضوع بي‌شناسنامه‌بودنِ گروه زيادي از مردمان سيستان‌وبلوچستان، موضوع تازه‌اي نيست. آن‌چنان‌که اسناد و گزارش‌ها نشان مي‌دهند، از سال 1374 تاکنون، بيش از 14 هزار پرونده فاقدان شناسنامه در شوراي تأمين سيستان‌وبلوچستان، تعيين تکليف شده است. به‌طور متوسط، چيزي حدود هزار پرونده در سال... باوجود اين، همچنان موضوع بي‌شناسنامه‌هاي سيستان‌وبلوچستاني، رنج‌هاي مضاعفي را بر بخش بزرگي از مردم اين استان محروم، تحميل کرده است. فاقدان شناسنامه از بسياري از حقوق اجتماعي و رفاهي محروم هستند. حق تحصيل و برخورداري از خدمات بهداشتي و رفاهي و حق گرفتن يارانه نقدي با وجود فقر زيادي که برخي از آنها با آن دست‌وپنجه نرم مي‌کنند از جمله مواردي هستند که مي‌توان به آن‌ها اشاره کرد. در اين ميان، وضعيت بي‌شناسنامه‌هاي مهاجر، به‌مراتب وخيم‌تر از بوميان و ساکنان استان است. آن‌چنان‌که گزارش‌ها نشان مي‌دهند، گروهي از مردمان بلوچ که به دلايلي همچون سبک زندگي دوره‌گردي يا به اميد پيداکردن شغلي مناسب از استان سيستان‌وبلوچستان به ساير شهرها مهاجرت مي‌کنند، وضعيت به‌مراتب بدتري دارند. سکونت به‌شکل چادرنشيني در حاشيه شهرهاي بزرگي چون تهران، اصفهان و مازندران باعث شده است رنگ آرامش از زندگي‌شان رخت بربندد. گاهي با آتش‌زدن چادرها و گاهي با رانده‌شدنشان از خانه‌هاي مسکوني... همين چندروز پيش بود که گروهي از فاقدان شناسنامه سيستان‌وبلوچستانيِ ساکن حاشيه شهريار و قلعه‌حسن‌خان در استان البرز در مقابل مجلس شوراي اسلامي، تجمع کردند و با نوشتن نامه‌اي، خواستار رسيدگي به وضعيت هزاران بي‌شناسنامه‌اي شدند که مدت‌هاست در انتظار رسيدگي به وضعيتشان هستند. آنها در اين تجمع که براي ساعتي به‌طول انجاميد، سازهاي محلي‌شان را نواختند و سرود «‌اي ايران» خواندند تا هويت بومي و ايراني‌شان را به نمايندگان يادآور شوند. در مدت حضورشان، هيچ‌يک از نمايندگان مجلس با آنها ديدار نکرد و حرف‌هايشان شنيده نشد اما به آنها وعده داده شد که صدايشان به گوش نمايندگان در خانه ملت خواهد رسيد.

نماينده زاهدان ‌: ربطي به مجلس ندارد

حسينعلي شهرياري، نماينده زاهدان اما موضوع را غيرمرتبط به مجلس مي‌داند و در پاسخ به اين سؤال که آيا از تجمع فاقدان شناسنامه در مقابل مجلس، مطلع هستيد يا خير، گفت: بله، به ما گفتند که عده‌اي جمع شده‌اند و در مقابل مجلس، ساز و دهل مي‌زنند. ما هم گفتيم اشکالي ندارد، بگذاريد شاد باشند! شهرياري مي‌گويد، پيگيري موضوع فاقدان شناسنامه، وظيفه مجلس نيست و با ذکر اين نکته که بسياري از اين افراد، هويت ايراني ندارند، مي‌گويد: «اينکه مي‌گوييد، اينها مهاجر هستند، بايد اشاره کنم که خيلي‌ها از استان ما مهاجرت کرده‌اند. مگر افاغنه از استان مهاجرت نکرده‌اند؟ اينها هم مانند خيلي ديگر از افرادي که مهاجرت کرده‌اند، هم حتما تست DNA نداده‌اند که شناسنامه نگرفته‌اند. هر که اقدام کرده و تست DNA داده و تأييد شده، برايش شناسنامه‌اش صادر شده است. براي اين مسئله، شوراي تأمين هر شهرستاني، مسئول رسيدگي به موضوع بي‌شناسنامه‌هاست. در آنجا نماينده وزارت اطلاعات، نماينده فرمانداري، نماينده ثبت احوال و نماينده نيروي انتظامي و نماينده سپاه حضور دارند. اگر نهادها بررسي کردند و تشخيص دادند که اينها ايراني هستند يا غير‌ايراني، آن‌وقت نسبت به صدور شناسنامه، اقدامات لازم را انجام مي‌دهند.» اين درحالي است که مولوي عبدالحميد، امام‌جمعه اهل سنت زاهدان، چندي‌پيش نسبت به ضرورت شناسنامه‌دار شدن فاقدان شناسنامه در اين استان به ثبت احوال تأکيد کرده بود. او گفته بود، «داشتنِ مدرک هويتي» در شرايط کنوني، مهم است. «در گذشته، مردم برای اخذ شناسنامه، اهميت چنداني قائل نبودند و مي‌گفتند، عوارض دارد. از اين‌رو، فاقدان شناسنامه در استان ما زياد هستند. شرايط امروز، شرايط متفاوتي است که داشتن شناسنامه،‌ بسيار مهم و ضروري‌ است. اگر کسي خانه‌اي نداشته باشد، شايد بتواند در گوشه‌اي زندگي کند اما زندگي براي کسي که هويتش با مشکل مواجه باشد، بسيار دشوار است.» شهرياري که نماينده مردم سيستان‌وبلوچستان در دو دوره نهم و دهم مجلس شوراي اسلامي است با بيان اين نکته که من مسئول پاسخگويي به اين مورد نيستم، گفت: قرار نيست مجلس اين قضيه را پيگيري کند و اين مسئله ربطي به نماينده‌ها ندارد. کسي که مدعي است، ايراني هست، آزمايش DNA بدهد. اگر شوراي تأمين، تأييد کرده باشد، حتما شناسنامه مي‌گيرند.

از نزديک با زندگي بلوچ‌هاي ايراني آشنا شويد

زهره صيادي، فعال مدني، در پاسخ به اين ادعا که برخي مي‌گويند، مهاجران فاقد شناسنامه، غيرايراني هستند، مي‌گويد: اين مهاجران ايرانيِ بلوچي که در اطراف شهرهاي بزرگ ساکن هستند، تقريبا همگي‌شان يک نسبت خوني شناسنامه‌دار ايراني دارند. در کنار اين مسئله، اگر شناختي از جريان‌هاي فرهنگي‌مان داشته باشيم، هر ايراني‌ای مي‌تواند تفاوت زبان، رفتار، فرهنگ و شيوه زيست اين آدم‌ها را با اهالي و مردمان افغانستان و پاکستان تشخيص دهد و اين نياز به اندکي مشاهده و مطالعه دارد تا با سبک زندگي و شيوه زيست بلوچ‌هاي بومي و بلوچ‌هاي مهاجر فاقد شناسنامه آشنا شويم. در مورد مهاجران بلوچ ساکن اطراف تهران من پيشنهاد مي‌کنم، بيايند و زندگي‌شان را از نزديک ببينند و با اين آدم‌ها آشنا شوند. اين فعال مدني که در سال‌هاي گذشته بارها درباره به‌نتيجه‌رسيدن شناسنامه‌دارشدن بلوچ‌هاي مقيم شهرهاي اطراف تهران، فعاليت‌هايي انجام داده است، مي‌گويد: اوايل که اين موضوع را مطرح مي‌کرديم، مسئولان کتمان مي‌کردند که فرد فاقد شناسنامه‌اي در اين استان‌ها وجود داشته باشد. بعدها ادعا کردند که اين افراد، حاصل ازدواج‌هاي ايراني با غيرايراني هستند و به‌همين‌دليل، فاقد شناسنامه‌اند. بعد ما اينها را متقاعد کرديم که نه، اينها داراي نسبت خوني شناسنامه‌دار ايراني هستند ولي تاکنون به دلايلي که مشخص نيست، کارشان به تعويق افتاده است. او مي‌گويد: راستش نمي‌دانم دقيقا از کجا شروع کنم. از بس که همه نامه‌هايمان بي‌پاسخ است، به خانم مولاوردي که به نمايشگاه بچه‌هاي بلوچ، سر زد و حرف‌هايمان را شنيد و ارزش‌ها و نيازهاي زيستن متفاوتمان را تماشا کرد. به مسئولان  مذهبي و محلي که يک‌يک به‌سراغشان رفتيم و دردهايمان را برايشان بازگو کرديم. به نمايندگان استان سيستان‌وبلوچستان، به دکتر اميني‌فرد، نماينده ايرانشهر و سرباز که در نشستي که مهر امسال برگزار شد، حرف‌هايمان را شنيد و همکارش را دوان‌دوان فرستاد که شماره ما را بگيرد تا پي‌جوي سختي‌هايمان بشود. حتي پيام‌هايمان را به آقاي مطهري هم رسانديم. بايد بگويم تقريبا هيچ‌کدام از اينها تاکنون پيگير کارمان نشدند. صيادي ادامه مي‌دهد: همين تابستان امسال بود که نامه‌اي براي خانم مولاوردي نوشتيم و در آن نامه گفتيم که زنان، کودکان و مردان اينجا، لاي بي‌شناسنامه‌گي، دارند بي‌صدا مي‌ميرند و محو مي‌شوند. تنها کاري که در پي نوشتن آن نامه انجام شد، اين بود که شماره نامه را به ما دادند اما هيچ پاسخي به درخواستمان داده نشد.

هنرمنداني با هويت هنري اما بي‌شناسنامه

اين فعال مدني به هويت ايراني و قومي بلوچ‌ها و زابلي‌هايي که حوالي شهرهاي بزرگ، بي‌شناسنامه و متقاضي دريافت شناسنامه زندگي مي‌کنند اشاره مي‌کند و مي‌گويد: اين افراد، بخشي از فرهنگ کوچک «لودي‌ها» و «چلي‌ها» هستند؛ جواهرسازها و نوازنده‌هاي سيستان‌و‌بلوچستان.. فرهنگي که به گفته او به ‌دليل عدم شناسايي ريشه‌هاي تاريخي آن، اغلب پس زده شده و به‌همين‌دليل است که بسياري از نوازندگان زبردست بلوچي که سبک زندگي دوره‌گردي را برگزيده‌اند، باوجود نداشتن شناسنامه، داراي هويت هنري هستند. صيادي در ادامه مي‌گويد: شايد باورتان نشود اما «ميرخان»، نوازنده بومي سيستان‌و‌بلوچستان که از ساکنان شهريار است و همراه بچه‌ها براي اعتراض به نداشتن شناسنامه به مقابل مجلس آمده بود، با کارت هنري وزارت ارشاد در جشنواره بين‌المللي روستا شرکت کرده بود. چه کسی باور می کند که ميرخاني که شناسنامه ندارد، داراي کارت هنري باشد؟ به نظرم اينجا بايد از وزارت ارشاد هم پرسيد اگر اين آدم‌ها ايراني نيستند چطور برايشان کارت شناسايي هنري صادر مي‌شود اما شرايطي را فراهم نمي‌کنيد که شناسنامه داشته باشند. مواردي که اين فعال مدني به آن اشاره مي‌کند، يکي، دوتا نيست. او مي‌گويد، گاهي اردوگاه‌هايي که اين افراد به آنها ارجاع داده مي‌شوند پس از اينکه برايشان مسلم مي‌شود اينها ايراني هستند و هويتشان را تأييد مي‌کنند، آنها را به خانه‌هايشان برمي‌گردانند اما گروهي هم هستند که به‌ دليل همين بي‌شناسنامه‌بودن به خارج از مرزهاي ايران فرستاده مي‌شوند.

مشکلات بلوچ های مهاجر تمامی ندارد

صيادي به موضوع «ماه‌پري» يکي از ده‌ها موردي که براي يکي از دختران بلوچ ساکن منطقه شهريار اتفاق افتاده، اشاره مي‌کند و مي‌گويد: وضعيت در اردوگاه‌هاي زاهدان بهتر است؛ حداقلش اين است که چون مي‌دانند خيلي‌ها بدون شناسنامه‌اند، مي‌نشينند و به حرفشان گوش مي‌کنند و در اکثر مواقع، فرد را به خانواده‌اش در ايران برمي‌گردانند اما در برخي ديگر از اردوگاه‌ها اين‌طور نيست. در کنار اين مورد اما بايد به وضعيت کودکان بي‌شناسنامه بلوچ که به‌خاطر سبک خاص زندگي و کار، خانواده‌شان مجبور به مهاجرت به شهرهاي ديگر هستند نيز اشاره کرد؛ کودکان بي‌شناسنامه‌اي که به ظن به‌کارگيري به‌وسیله خانواده‌هايشان از آنها جدا مي‌شوند و به بهزيستي واگذار مي‌شوند. صيادي مي‌گويد بخشي از اين مسئله، ناشي از نوع خاص زندگي اين آدم‌هاست؛ حتي پوشش اين آدم‌ها، آنها را در معرض انواع اتهامات قرار مي‌دهد. همين الان در گيرو‌دار گرفتن بچه‌اي از بهزيستي هستيم که به ‌دليل بي‌شناسنامه‌بودن از خانواده‌اش جدا شده است. حالا هم که تست DNA داده‌اند و مشخص شده بچه متعلق به همين خانواده است، براي اثبات نسب بايد مبلغ يک ميليون و 200 هزار تومان به حساب دادسرا بريزند تا بچه را تحويل دهند. بايد اين را هم در نظر بگيريم که بخشي از خانواده‌هايي که در حوالي تهران و کرج ساکن هستند، با همين شغل نوازندگي، زندگي‌شان را مي‌گذرانند و کار مي‌کنند؛ بنابراين مي‌توانند بچه‌هايشان را حمايت و از آنها مراقبت کنند.

 ریشه‌های بی‌شناسنامه‌گی و باورهای فرهنگی

موضوع بي‌شناسنامه‌ها در سيستان‌و‌بلوچستان، سابقه‌اي طولاني دارد که اين روزها فقط سروصدايش بيشتر شده است. صيادي مي‌گويد در سال‌هاي اخير، نزديک به هزار و 500 نفر از خانواده‌هاي سيستان‌وبلوچستاني با آنها تماس گرفته‌ و گفته‌اند که باوجود هويت ايراني‌شان، شناسنامه ندارند. صيادي تصریح می‌کند: اين آمار در سيستان‌و‌بلوچستان به مراتب بيشتر از چيزي است که به آن اشاره کردم. در کنار اين استان بايد از بي‌شناسنامه‌بودن تعداد زيادي از زنان، مردان و کودکان برخي شهرهاي خوزستان و کردستان نام ببرم که به دلايل بعضا فرهنگي نسبت به اخذ شناسنامه در بدو تولد براي فرزندانشان بي‌توجه بوده و اکنون به مشکل برخورده‌اند. بسیاری از اين افراد، آدم‌های ساده‌دل و ساده‌زيستي هستند که زماني فکر مي‌کردند مثلا چرا بايد براي دختر يا پسرشان شناسنامه بگيرند ولي فکر نمي‌کردند که اين دختر و پسر بالاخره بزرگ مي‌شوند، و نياز به شناسنامه دارند و اين مي‌شود که پسر خانواده، بي‌شناسنامه شده و الان به‌عنوان پدر نمي‌تواند براي بچه‌هايش شناسنامه بگيرد. به گفته او، سبک زندگي دوره‌گردي و شباهت لباس بلوچ‌هاي بومي و مهاجر ايراني با مهاجران افغانستاني و پاکستاني در اغلب مواقع بر شائبه‌هايي مبني‌بر غيرايراني‌بودن آنها دامن زده است؛ نکته‌اي که به گفته او در اهواز يا کردستان، کمتر اتفاق مي‌افتد و موجب رنج مضاعف سيستان‌و‌بلوچستاني‌هاي فاقد شناسنامه شده است. «برای مثال، يک عرب هيچ‌وقت به‌عنوان يک افغان يا پاکستاني گرفته نمي‌شود ولي درباره بلوچ‌ها  اين اتفاق مي‌افتد.»

 

لینک کوتاه: http://vaghayedaily.ir/fa/News/50603

-------------------------------------------

 

تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۵ ساعت انتشار: ۱۵:۴۵

اعتراض بی‌شناسنامه‌های بلوچ به محرومیت از حقوق شهروندی

وقت ایران: جمعی از شهروندان ایرانی بلوچ در حالی در اعتراض به نداشتن شناسنامه مقابل مجلس تجمع کردند که در طول زمان این تجمع هیچ کدام از نمایندگان و مسئولان در جمع معترضان حاضر نشدند. بلوچ‌های ایرانی که در استان‌های البرز، گرگان و تهران زندگی می‌کنند به دلیل نداشتن شناسنامه از تمامی حقوق شهروندی محروم هستند. برخی از آن‌ها‌‌ همان شهروندانی هستند که دو ماه پیش، چادر‌هایشان در شهریار کرج توسط مأموران سوزانده شد.

 

روزنامه وقایع اتفاقیه روز پنجشنبه (۱۶ دی) در گزارش خود از این تجمع اعتراضی نوشته: «ظهر چهارشنبه، جمعی از بلوچ‌های ایرانی ساکن استان البرز در مقابل در ورودی ساختمان مجلس شورای اسلامی تجمع کردند تا به نمایندگان مجلس یادآوری کنند، صد‌ها کودک، پیر و جوان بلوچ سال‌هاست با معضلی بزرگ به نام بی‌شناسنامه‌ بودن دست به گریبان هستند. آن‌ها مشتی نمونه خروارند از صد‌ها بلوچی که در سیستان ‌و‌ بلوچستان، مشهد، گرگان و جای‌ جای ایران بدون شناسنامه زندگی می‌کنند؛ گروهی از شهریار و قلعه‌حسن‌خان آمدند و جمع شدند تا از نمایندگان مجلس بخواهند طلسم چندین‌ ساله بی‌شناسنامه بودنشان شکسته شود.»

 

بلوچ‌هایی که به دلایل مختلف به استان‌های مرکزی ایران مهاجرت کرده‌اند از ابتدا در شهرها و روستاهای خود در جنوب شرقی ایران فاقد شناسنامه بوده‌اند. در بیشتر روستاهای استان سیستان و بلوچستان ازدواج‌ها به ثبت نمی‌رسد و دلیل شناسنامه نداشتن این افراد نیز ثبت نشدن ازدواج پدر و مادر‌هایشان است.

 

یکی از شهروندان زاهدانی در توضیح ثبت نشدن ازدواج‌ها در این منطقه به «وقت ایران» می‌گوید: «بیشتر ازدواج‌هایی که در روستا‌ها اتفاق می‌افتد هیچگاه به طور قانونی ثبت نمی‌شود و تنها رسوم شرعی ازدواج به جا آورده می‌شود. یکی از دلایل ثبت نشدن ازدواج‌ها، ازدواج ایرانیان با اتباع خارجی است. دیده می‌شود که خانواده دختر خود را در ازای پول به عقد یک مرد افغان یا پاکستانی در می‌آورد و این ازدواج در هیچ مرکزی نیز به ثبت نمی‌رسد.»

 

به گفته او یکی از دلایل آمار بالای فرزندان معلول در این منطقه نیز ثبت نشدن ازدواج‌ها و انجام ندادن آزمایش‌های ژنتیک پیش از ازدواج است: «فقر و محرومیت از دلایل اصلی ثبت نشدن ازدواج‌ها و در ‌‌نهایت نداشتن شناسنامه است. علاوه بر بلوچ‌های مقیم تهران و شهرهای اطراف آن هزاران بلوچ در زادگاه خودشان هم از داشتن شناسنامه و حقوق اولیه شهروندی محرومند.»

 

زهره صیادی، فعال حقوق کودک، از افرادی است که همراه بلوچ‌های مقیم شهریار و قلعه‌حسن‌خان برای رساندن صدای بچه‌های بی‌شناسنامه بلوچستانی به مقابل مجلس آمده است. او به وقایع اتفاقیه گفته: «وضعیت بلوچ‌هایی که به دلایلی چون بیکاری از استان سیستان ‌و‌ بلوچستان به استان‌های دیگر مهاجرت کرده‌اند، به مراتب بد‌تر از آن‌هایی ا‌ست که با وجود بی‌شناسنامه ‌بودن، همچنان در زادگاهشان هستند.»

 

ماه گذشته علیرضا نخعی، مدیرکل آمورش و پروش استان سیستان و بلوچستان به «وقت ایران» گفته بود که در سال گذشته بیش از ۱۱ هزار دانش‌آموز بدون شناسنامه در مدارس استان ثبت‌نام شده‌اند. این در حالی است که آمار کودکان بی‌شناسنامه بسیار بیشتر از این رقم است.

------------------------------------------------

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©