انتخابات
مصر، لايق
ارتجاع نه
انقلاب
روشنگری
انتخابات
رياست جمهوری
مصر حتی در
صورت ظاهر به
يک مضحکه تمام
عيار تبديل
شد. محمد
البرداعی
سياستمدار
مصری و رئيس
پيشين آژانس
بين المللی
هسته اي، در
آستانه ی
انتخابات
آنرا گزينش
«امپراتور
جديد» خواند.
او به روزنامه
گاردين گفت: «
ما طی چند روز
آينده ميرويم
يک رئيس جمهور
انتخاب کنيم،
در حاليکه نه
قانون اساسی
داريم نه
پارلمان. او
امپراتور
جديد خواهد
بود که هم قوه
مقننه و هم
قوه مجريه در
اختيار اوست
باضافه اين حق
که هروقت
بخواهد قانون
وضع کند يا
حتی قانون را
ترميم و اصلاح
کند.»
پارلمان
را «دادگاه
عالی قانون
اساسی» در روز پنجشنبه
14 ژوئن يعنی دو
روز قبل از
انتخابات منحل
کرد. خود
دادگاه عالی
عليرغم اسم
دهان پرکنش
نهادی بی
اعتبار و
باقيمانده از
رژيم کهنه است
که تمام قضات
آن توسط مبارک
منصوب شده اند.
انحلال
پارلمان بعد
از آن صورت
گرفت که
اکثريت اعضای
آن قانونی را
تصويب کردند
که بر اساس آن
مقامات
ارشدرژيم
مبارک از جمله
ژنرال احمد
شفيق را به
خاطر دهه ها همکاری
با رژيمی فاسد
و خودکامه از
شرکت درانتخابات
منع کرده بود.
احمد شفيق
نامزد شورای
عالی نظامی
محسوب ميشود و
وفاداری او به
رژيم سابق و
همه سياست های
آن از جمله در
رابطه با
اسرائيل تا
حدی است که
حتی کارتر در
مورد او گفته
است مانند
مبارک
همخوابه
اسرائيل خواهد
بود. دادگاه،
نخست ممنوعيت
احمد شفيق را
که مجلس تصويب
کرده بود، لغو
کرد و سپس چند
روز مانده به
انتخابات
خودپارلمان
رانيز منحل
اعلام کرد.
گروه های
متعدد در داخل
و خارج اين
اقدام را
«کودتا»
خوانند.
علاوه بر
همه اينها
تنها يک هفته
به انتخابات مانده
وزير
دادگستری مصر
اعلام کرد
نظاميان و
دستگاه
امنيتی
ميتوانند
شهروندان
کشور را به
اتهام «خدشه
دار کردن
امنيت ملی»
دستگيرکرده و
به مدت
نامعلوم در
زندان نگه
دارند. عفو
بين الملل اين
حکم را
«قانونی کردن
تجاوز به حقوق
مردم» خواند.
در
پارلمان منحل
شده، اسلام
گراها – يعنی
اخوان
المسلمين و
سلفی ها –
اکثريت
داشتند. در
حقيقت
مانورهای
پيچيده و
مداوم شورای
عالی نظامی که
هم رسما
مديريت دوره
انتقالی را
برعهده دارد
هم از پشت
توطئه و صحنه
را کارگردانی
ميکند،رقابت
را قطبی کرده
و عملا و شايد
«عامدانه» بين
نامزدهای
اسلام گراها و
نظاميان
«بقايای رژيم
سابق» تقسيم
کرده است. «عامدانه»،
به اين دليل
که اسلام
گراها بسياری
از رای
دهندگان را
وحشت زده کرده
و رای ها را به
نفع شفيق
جابجا ميکنند.
خبرنگار گاردين
در گزارشی که
روز شنبه از
کنار صندوق ها
فرستاد نمونه
های گويايی را
ذکر کرده است:
يک دکاندار به
نام نبيل
عبدالفتاح که
در صف رای در يک
محله کارگری
ايستاده بوده
گفت: «انقلاب
ما را از ما
دزديدند.» با
وجود اين او
قصد داشت به
احمد شفيق رای
دهد، زيرا: «ما
هروقت بخواهيم
ميتوانيم از
دست او خلاص
شويم، ولی اين
در مورد اخوان
درست نيست،
آنها به قدرت
خواهند چسبيد.»
اسلام
گراها در همين
دوره کوتاه
بعد از انقلاب،
در حاليکه
هنوز قدرت را
هم نگرفته
اند، بسياری
را ترسانده
اند. همين چند
هفته پيش بود
که آنها به
جمعيت حدود 50
نفری از زنان
که عليه آزار
زنان تظاهرات
ميکردند حمله
کرده و زنان
را مورد آزار
قرار دادند تا
ديگر آنها
عليه
آزارجنسی
اعتراض نکنند!
عليرغم
اين زمان و
شرايط برای
اينکه
اسلاگراها
چهره واقعی
خودرا به
نمايش
بگذارند بسيار
کوتاه بود و
هنوز جمعيت
عظيمی به
اسلام گراها
باوردارندو
ترديدی نيست
که در مرحله
اول انتخابات
عليرغم اينکه
بخش بزرگی از
سکولارها برخلاف
اختلافات
پارلمانی رای
خود را از آنها
دريغ کردند،
بازهم رای
بالايی
داشتند. بطوريکه
ناظران مستقل
نشان داده اند
که شورای عالی
نظامی با
عملياتی که به
اقدامات رژيم
اسلامی ايران
در انتخابات
رياست جمهوری
88 بی شباهت
نبود، شبانه
حدود 4.5 رای به
نفع احمد شفيق
ريخته اند تا
بتوانند او را
به عنوان رقيب
محمد المرسی
نامزد اخوان
المسلمين به
مرحله دوم بفرستند.
در مجموع
مانورهای
شورای نظامی و
بويژه
اقدامات اخير
مبنی بر
انحلال پارلمان،
فراهم کردن
زمينه نامزدی
ژنرال شفيق،
تقلب در
انتخابات و
وضع قانون فوق
العاده مشابه قوانين
اضطراری دوره
مبارک، توهم
به اسلام گرايان
اعم از اخوان
المسلمين و
سلفی ها را
گسترش داده و
ريزش اين توهم
را به تعويق
مياندازد.
بنابراين
همانطورکه
اسلام گراها
عده ای را ترسانده
و وادار کردند
عليرغم تمايل
و عقيده شان
به شفيق رای
دهند، نظامی
ها و گارد
کهنه نيز
بسياری را
ترسانده و
وادار کردند
عليرغم تمايل
و عقيده شان
به اسلام
گراها رای
دهند.
خبرنگار
گاردين بعد از
نبيل
عبدالفتاح که
ميخواست به
شفيق رای دهد
زيرا فکر
ميکرد ميتواند
او را برکنار
کند، با امين
سعيد که در کنار
او در صف
ايستاده بود
صحبت کرد.
سعيد ميخواست
به اسلام
گراها رای
دهد. او گفت:
اگر شفيق انتخاب
شود ما دوباره
به خيابان
خواهيم ريخت.
بنابراين
برای هيچکدام
از اين دو گرايش
که بدنه اصلی
رای دهندگان
مرحله دوم را
تشکيل
ميدهند، اين
انتخابات
پايان کار
نيست و هردو
دسته
اميدوارند
وضع کنونی را
تغيير دهند -
به نفع
سکولارها يا
به نفع اسلام
گراها- ولی به
هرحال به ضرر
نظاميان حاکم
و گارد رژيم
سابق که
همچنان سرنخ
اوضاع را در
دست دارد. ولی
تغيير هم آسان
نيست.
قبل از
هرچيز معلوم
نيست زمان به
نفع نيروهای دمکراتی
باشد که موتور
انقلاب مصر
بودند. انقلاب
برای مردم
هزينه سنگينی
دارد. مردم
تنها برای زدن
سر رژيم سابق
تا کنون بهايی
سنگينی پرداخته
اند نه فقط به
صورت خسارات
جانی و مالی شرکت
کنندگان در
انقلاب « 1200 کشته
و 8000 معلول»،
بلکه به علت
بحرانی شدن و
بی ثباتی
اقتصاد و کل
ساختار اجتماعی
که هم اکنون
فشار
خردکننده ای
بر بخش عظيمی
از مردم وارد
ميکند و هيچکس
نميتواند
بگويد تا کی و
کجا مردم
حاضرند ادامه
اين وضع را
تحمل کنند.
اين عاملی است
که نظاميان و
حاميان خارجی
آنها روی آن
حساب باز کرده
اند.
دو حيوان
تاريخی که به
آسانی محو نمی
شوند
در هرحال
ترديدی نيست
که هيچيک از
دو نامزد رياست
جمهوری منتخب
اکثريت رای
دهندگان
نيستند.
براساس
انتخابات
مرحله اول
مجموع آرای
هردو کمتر از 10
ميليون بود در
حاليکه آرای
مجموع
نيروهای
سکولار و
پيشرو و ليبرال
بيش از 12
ميليون بود که
بين 5 نامزد
تقسيم و در نتيجه
بی اثر شد. به
هرحال اين
انتخاباتی
است که لايق
دو ارتجاعی
است که
انتخابات حول
آن قطبی شد،
نه لايق
انقلابی که 18
روز جهان را
تکان داد.
بسياری از
تحليل گران
اوضاع مصر اعم
از چپ، دمکرات
يا ليبرال،
مسووليت عمده
اوضاع کنونی را
عمدتا را به
گردن اخوان
المسلمين و
تعامل آن با
نظاميان حاکم
می اندازند.
مثلا محمد
البرادعی که
از سرشناس
ترين اعضای
اپوزيسيون
است به گاردين
گفت: «آنها
ميخواستند
همه کيک را
خودشان
بخورند،
درنتيجه به
نظاميان اين
توانايی را
دادند که
تهاجم عليه
انقلاب را
مهندسی کنند.
حالا ديگر وضع
بکلی خراب
است، اگر خيلی
مثبت باشيم
ميتوان گفت به
وضعيت 18 ماه
پيش برگشته
ايم، اما در
شرايط بسيار
بدتری.»
برادعی
خودش را از
انتخابات
کنار کشيد و
گفت انتخابات
در شرايطی که
کشور در چنگال
نظامی هاست
نميتواند
برگزار شود.
ولی او حاضر
هم نشد رسما
دراداره
کارزار تحريم
شرکت کند زيرا
به گفته او
«اگرتحريم را
نتوان به يک
جنبش توده ای
تبديل کرد،
ابزاری
تبليغاتی به
دست رژيم ميدهد.»
کسانی
که انقلاب مصر
را تعقيب کرده
اند ميدانند
اين جوانان
آزاديخواه
بودند که
انقلاب را
شروع کردند.
در حقيقت در
هفته آخر اگر
پافشاری اين
جوانان و شرکت
فعال اتحاديه های
کارگری و
تهديد به
اعتصاب عمومی
نبود، امکان
نداشت حاميان
داخلی و خارجی
مبارک حاضر شوند
او را کنار
بگذارند. آن
زمان اخوان المسليمن
که يک قطب
انتخابات شده
است، درمورد شرکت
درانقلاب
ترديد داشت و
اين و آن پا
ميکرد، و
نظاميان که
قطب ديگر را
تشکيل
ميدهند، آنطرف
سنگر بودند و
به مردم شليک
ميکردند.
با وجود
اين توانايی
اين دو نيرو
برای اينکه صحنه
گردان سياست
بعد از انقلاب
شوند و نبض حوادث
را در دست
بگيرند، خيلی
عجيب نيست.
نظاميان و
اسلام گراها
مثل دستگاه
های سلطنت و
روحانيت در
ايران، دو
اژدهای موجود
در تاريخ اخير
سياست مصر
بوده اند که
گاه در جدال
رو در رو و گاه
در ساخت و
پاخت با
يکديگر برای
حفظ يا بهبود موقعيت
خود تلاش
ميکردند. کافی
است در نظر
بگيريم
ايالات متحده
آمريکا
عليرغم همه
تلاش خود برای
اينکه در
جريان انقلاب
مصر پشت نقاب
دفاع از
دمکراسی سنگر
بگيرد و تلاش
کند حمايت
دراز مدت از
ديکتاتورها و
نظاميان وامنيتی
های مصر را
زير سرپوش
بگذارد، در
همين ماه مارس
امسال باز هم 1.3
ميليارد دلار به
نظاميان مصر
کمک کرد در
حاليکه اين
امر نقض مصوبه
کنگره
آمريکاست که
بر ضرورت
پيوند کمک ها
با دمکراسی
تاکيد دارد.
چنين کمک هايی
که برای حفظ
وضع موجود و
به اصطلاح
«ثبات منطقه»
واز جمله
درحمايت از
اسرائيل صورت
ميگيرد، متقابلا
اسلام گراها و
حتی سلفی ها
را تقويت
ميکند.
با توجه به
شرايط فوق،
اين دو غول
ارتجاع به آسانی
از صحنه سياست
مصر محو نمی
شوند و طبيعی است
بعد از انقلاب
به تلاش خود
برای بيرون
گذاشتن
نيروهای
مردمی
ودمکراسی
خواه ادامه
دهند و تا
وقتی مجبور
نباشند اين
بازی را ادامه
خواهند داد.
تاکتيک
های جوانان:
دمکراسی يا
توهم
آنارشيستی
جوانانی
که موتور
انقلاب بودند
و همه نيروهای
جوان و پير که
از دمکراسی
واقعی دفاع
ميکنند،
نميتوانند از
اخوان يا از
نظاميان
انتظار داشته
باشند به نفع
دمکراسی عمل
کنند. آنها
بايد دمکراسی
را از جمله از
طريق دست و
پنجه نرم کردن
با اين نيروها
بدست بياورند.
امروز بسياری
از فعالانی که
در انقلاب مصر
شرکت کردند در
مقالات، وبلاگ
ها، حتی
توئيتر و فيس
بوک مينويسند
اگر چنين شود
و چنان شود
باز به خيابان
خواهيم آمد. البته
جمع کردن نيرو
در سياست يک
شرط لازم است
ولی کافی نيست
، لازم است
آنها بتوانندرهبری
دمکراتيک
ومردمی اين
نيروها را سازمان
دهند.
اين در
حالی است که
در دوره کنونی
مخالفت با هرنوع
«رهبری» و
«هدايت» و
«تمرکز
دمکراتيک »
بين نيروهای
آزاديخواه و
انقلابي، به
يک گرايش بسيار
نيرومند و مد
روز تبديل شده
است. حضور
چنين گرايشی
در مصر را
البرادعی در
گفتگوی خود با
گاردين
اينطور شرح
داده است:«
شتاب انقلابی
بخاطر آن
متوقف شد که
جوانان معترض
انرژی خود را
در بحث های
دشوار مربوط
به سازماندهی
افقی و تحول
جامعه بدون
نياز به رهبری
- که بسياری از
کنشگران
شيفته آن
بودند، سوزاندند
و نتوانستند
به رهبری
سازمان يافته
دست يابند.
اشتباه کشنده
اين بود که جوانان
ار روز نخست
نتوانستند
روی هيچ
تقاضای مشترکی
به توافق
برسند. حتی
حاضر نشدند به
گروهی
نمايندگی
بدهند که به
عنوان سخنگو
حرف آنها را
منتقل کند.
آنها خوشحال
بودند که
بگويند انقلاب
ما رهبر ندارد
و تک تک ما
خودمان،
انقلاب هستيم.
اين خوشحالی
قابل فهم بود
اما سرانجام
تانک های
ارتشی در
خيابان آنها
را خرد کردو
در مقابل
ساختمان
تلويزيون
آنها به قتل
عام آنها دست
زدند.»
رشد گرايش
سازمان گريزی
و ترس از
«رهبری» حتی رهبری
دمکراتيک در
سراسر جهان با
توجه به پشت پا
زدن های متعدد
و مکرر رهبری
ها به اهداف
اعلام شده چه
در احزاب، چه
در اتحاديه ها
و چه در جنبش
ها قابل فهم
است، نه فقط
در کشورهايی
مثل ايران که
«رهبر» يک شبه
به «ولی» و ولی
نعمت تبديل
ميشود و و به
زور تپانچه و
زندان مردم را
به موقعيت
رعيت و برده
ميراند، بلکه
حتی کشورهای پيشرفته
که در چند دهه
اخير به دلايل
روشن انواع
اتحاديه های
زرد و احزاب
زرد تر تحت
عنوان نوسازی
شکل گرفته که
رنگ از روی
احزاب محافظه کار
و ارتجاعی
برده اند.
گرايش
مزبوردر
آماده سازی
نظری و عملی
برای مقابله
با فساد رهبری
و توجه به
توده پائين و
پرستاری از دمکراسی
نقش مثبتی
بازی کرده
است، ولی
افراط در آن و
نفی هر نوع
رهبری
دمکراتيک و
عمودی به ضد خود
تبديل شده و
به تضعيف
دمکراسی و
تقويت اقتدار
نيروهای سلطه
گر می انجامد.
زيرا نفی هرنوع
رهبری و تاکيد
يک جانيه بر
سازماندهی
افقي، نفی خود
سازماندهی و
در غلطيدن به
آنارشيسم است
و در لحظات
حساس، مثل
همين اوضاعی که
در مصر
ميبينيم،
مردم را در
برابر قدرت و
زور وپول و
حتی فريب و
توهم خلع سلاح
کرده و سلاح
سازماندهی را
به دشمنان
مردم می سپارد.
حالا
بسياری از
کنشگران در
مصر از لزوم
سازماندهی و
حتی ايجاد
رهبری
دمکراتيک و
متحد برای
مقابله با
احزاب
ارتجاعی سخن
ميگويند. آنها
بسيار تلاش
کرده اند و به
گفته خودشان
انقلاب شان را
به خيابان و
مدرسه و
دانشگاه و کارخانه
کشاندند و
برای جهان
الهام بخش
شدند. حالا
دارند از
انقلاب شان
درس ميگيرند
تا آن را به
پيش ببرند و
اين خيلی مهم
است. چون همان
طور که بعضی
از لحظات
هستند که در
انقلاب و کلا
در سياست
بسيار مهم
اندو اگر از
دست بروند
ديگر به آسانی
بازيافتنی
نخواهند بود،
به همان ترتيب
هم برای
استفاه از
لحظات
استثنايی که
در آينده
دوباره پيش
خواهند آمد،
بارگيری و
آماده سازی
لازم است.
۲۹ خرداد
۱۳۹۱ـ ۱۸ ژوئن
۲۰۱۲