در عصر
«واقعگرایان»
و مأموران
خودخوانده،
خوشبینی سبب
دارد!
جان
پیلجر
ترجمه
ی مهرداد
امامی
مقدمه
مترجم: «رئال
پولیتیک» یا
اسم رمز سیاست
فرصتطلبانه،
نه تنها امروز
که در طول
تاریخ معاصر
جهان همواره
طرفداران
بسیاری داشته
است. کودتاچیان،
تفرقهافکنان،
و آنانی که
پیوسته سعی در
القای «فرصتطلبی»
به عنوان
یگانه شکل
«عقلانی»
سیاستورزی
داشتهاند،
حاملان
تاریخی «رئال
پولیتیک» بودهاند.
ترجمهی این
مقاله تقدیم
میشود به
تمام «رئال
پولیتیکدانان
وطنی» که حتی
هنگامی که
سازمان «سیا»
اسناد طبقهبندیشدهی
خود را در
مورد دست
داشتن در
کودتای 28
مرداد پس از
سالها منتشر
میکند، باز
هم دَم از
«مردمی بودن»
کودتا علیه دولت
مصدق میزنند.
باشد که
رستگار شوند!
مهمترین
سالروز امسال
چهلمین
سالگرد 11
سپتامبر 1973 بود-
یعنی سالگرد
از بین بردن
دولت
دموکراتیک شیلی
به دست ژنرال
آگوستو
پینوشه و هنری
کیسینجر،
وزیر خارجهی
وقت آمریکا.
آرشیو امنیت
ملی در
واشنگتون اسناد
جدیدی منتشر
کرده که
اطلاعات
بیشتری در مورد
نقش کیسینجر
در قساوتی که
منجر به مرگ
هزاران نفر
شد، به ما میدهد.
در
نوارهای از
طبقهبندی
خارجشده،
شنیده میشود
که کیسینجر
همراه با
پرزیدنت
ریچارد
نیکسون نقشهی
سرنگونی
پرزیدنت
سالوادور
آلنده را میکشند.
آنها شبیه
آدمکشهای
عضو مافیا مینمایند.
کیسینجر
هشدار میدهد
که «تأثیر
الگووار»
دموکراسی
اصلاحگرایانهی
آلنده «میتواند
دسیسهآمیز
باشد». او به
مدیر سازمان
سیا، ریچارد
هلمز، میگوید:
«ما نخواهیم
گذاشت شیلی رو
به انحطاط رود»،
هلمز پاسخ میدهد:
«من با شما
هستم».
کیسینجر با
قرار دادن قتلعام
در دستور کار،
هشدار مقامات
ارشد خود را در
مورد ابعاد
سرکوب نادیده
میگیرد. وی
به صورت مخفی
به پینوشه میگوید:
«شما خدمت
بزرگی به غرب
کردید».
من بهشخصه
بسیاری از
قربانیان
پینوشه و
کیسینجر را میشناسم.
سارا دو ویت،
دانشجوی آن
زمان، به من جایی
را نشان داد
که در آنجا
شلاق خورده
بود، به او
تجاوز شده و
مورد شوک
الکتریکی
قرار گرفته
بود. در یک روز
سرد زمستانی
در حومههای
سانتیاگو، از
میان یک شکنجهگاه
قدیمی که با
نام ویلا
گریمالدی (Villa
Grimaldi) شناخته
میشود، در
حال قدم زدن
بودیم، جایی
که هزاران نفر
مثل سارا به
شکل مخوفی زجر
می کشیدند و
کشته یا
«ناپدید» میشدند.
فهم
جنایتکاریِ
کیسینجر در
هنگام تلاش
برای درک عمیق
آنچه آمریکا
«سیاست خارجی»
خود مینامد،
ضروری است.
کیسینجر به
عنوان شخصیتی
پرنفوذ در
واشنگتون
باقی مانده،
تحسین شده و
به باراک
اوباما
مشاوره میدهد.
زمانی که
اسرائیل،
عربستان
سعودی، مصر و بحرین
با کمک
زدوبندها و
سلاحهای
آمریکا جنایت
میکنند،
مصونیت آنها
و ریاکاری
اوباما
کاملاً
کیسینجری است.
سوریه نباید
سلاحهای
شیمیایی
داشته باشد
اما اسرائیل
میتواند و از
آنها
استفاده میکند.
ایران نباید
برنامهی
هستهای
داشته باشد
اما اسرائیل
می-تواند حتی
بیشتر از
بریتانیا
سلاحهای
هستهای
داشته باشد.
این از جانب
دانشگاهیان و
اتاق فکرها(think-tanks)ی
آنگلو-آمریکایی،
کسانی که ادعا
دارند متخصص
«مقابله با
تروریسم» و
«امنیت
ملی»اند، یعنی
اصطلاحاتی
اُرولی (Orwellian terms) که معنای
عکس خود را میدهند،
به عنوان
«واقعگرایی»
یا رئال
پولیتیک
شناخته میشود.
در
هفتههای
اخیر، نیو
استیتسمن
مقالاتی به
قلم جان بِو،
استاد
دپارتمان
مطالعات جنگ
در کینگز
کالج، که
جنگجوی بیعاطفه،
لارنس فریدمن
آنجا را مشهور
ساخت، منتشر
کرده است. بِو
به خاطر رأی
پارلمانییی
که مانع
پیوستن دیوید
کامرون به
اوباما برای
حملهی
غیرقانونی به
سوریه شد و
مخالفت اکثر
مردم بریتانیا
با بمباران
سایر ملتها
را به همراه
داشت، تأسف میخورد.
یادداشت
پایان مقالههای
بِو میگوید
که او «کُرسی
هنری کیسینجر
را در سیاست خارجی
و روابط بینالمللی»
در واشنگتون
از آنِ خود
خواهد کرد. اگر
این یک لطیفهی
شنیع نباشد،
مسلماً بیحرمتی
به کسانی
مانند سارا دو
ویت و سایر قربانیان
بیشمار
کیسینجر است،
بهخصوص
کسانی که در
هولوکاست
بمباران مخفی
و غیرقانونی
کامبوج به دست
کیسینجر و
نیکسون جان خود
را از دست
دادند.
این
آموزهی «واقعگرایی»
در ایالات
متحد، در پی
جنگ جهانی دوم
به وجود آمد و
حامیان آن
بنیادهای
فورد، کارنگی
و راکفلر، OSS (پیشگام
سازمان سیا) و
شورای روابط
خارجی بودند.
در دانشگاههای
بزرگ،
دانشجویان میبایست
به افراد بر
حسب سودمندی
یا مصرفپذیریشان
مینگریستند:
به بیان دیگر،
بر حسب نحوهی
برخوردشان با
«ما». این
خودشیفتگی
توجیهی شد برای
جنگ سرد،
اسطورههای
اخلاقی جلوه
دادن آن و
مخاطرات
فاجعهبارش،
و در زمان
پایان جنگ
سرد، توجیهی
شد برای «جنگ
با تروریسم».
چنین «اجماعی
در دو سوی
آتلانتیک»،
اغلب واضحترین
طنین خود را
در بریتانیا،
با نوستالژی دیرپای
نخبگان
بریتانیایی
برای
امپراتوری مییابد.
تونی بلر تا
زمانی که دروغهایش
بر وی غلبه
یافتند، از
این نوستالژی
استفاده میکرد
تا جنایتهای
جنگی خود را
انجام دهد و
توجیه نماید.
میراث بلر مرگ
خشونتبار
بیش از هزاران
عراقی در هر
ماه است؛ با
این وجود،
نگرشهای او
همچنان
خواهان دارد و
همدست اصلی
او، الستر
کمپل، سخنران
بذلهگوی پس
از ضیافتهای
نهار (after-dinner speaker) و
سوژهی
مصاحبههای
متملقانه است.
به نظر، تمام
خونهای
ریختهشده
پاک شدهاند.
سوریه
پروژهی
کنونی است.
اوباما که
توسط روسیه و
آرای عمومی
غافلگیر شده،
اکنون «مسیر
دیپلماسی» را
پذیرفته است.
آیا واقعاً
چنین است؟
همان حین که
مذاکرهکنندگان
روسی و
آمریکایی در
دوازدهم
سپتامبر وارد
ژنو میشدند،
آمریکا حمایت
خود را از
میلیشیای
وابسته به
القاعده با
ارسال
مخفیانهی
سلاح از طریق
ترکیه،
اروپای شرقی و
خلیج فارس
افزایش داد.
پدرخوانده
قصد ندارد
نمایندگان
خود را از
سوریه خارج
کند. القاعده تماماً
بهواسطهی
عملیات
گردباد
(Operation Cyclone) سازمان
سیا که
مجاهدین را در
افغانستان
تحت اشغالِ
شوروی مسلح میکرد،
شکل گرفت. از
آن زمان به
بعد، جهادیون
به منظور
تفرقهافکنی
در جوامع عرب
و از بین بردن
تهدید ملیگرایی
پان-عرب برای
«منافع» غربی و
گسترش استعماری
غیرقانونی
اسرائیل مورد
استفاده قرار
گرفتهاند.
این همان
«واقعگرایی»
به سبک
کیسینجر است.
در سال
2006، با دوان
دیویی
کلَریج،
مأمور سازمان
سیا در
آمریکای
لاتین در دههی
1980، مصاحبه
کردم. او یک
«واقعگرای»
حقیقی بود.
مثل صدای
کیسینجر و
نیکسون بر روی
نوارها،
کلریج عقایدش
را میگفت. او
به سالوادور
آلنده به
عنوان «فردی
فراموششده (whatshisname) در
شیلی» اشاره
کرد و گفت
«آلنده باید
می-رفت، زیرا
این در راستای
منافع ملی ما
بود». زمانی که از
کلریج پرسیدم
چه چیزی به او
حق سرنگونی
دولتها را میداد،
پاسخ داد «خوشتان
بیاید یا نه،
ما کاری را
انجام میدهیم
که دوست داشته
باشیم. پس ای
جهانیان، به این
وضع عادت کنید.»
جهان
دیگر به همچین
چیزی عادت نمیکند.
در قارهای که
توسط کسانی
غارت شده که
نیکسون «لعنتیهای
ما» نامشان
داد، دولتهای
آمریکای
لاتین، دلخواستههای
کلریج را به
مبارزه
طلبیدهاند و
بخش عظیمی از
رویای سوسیال
دموکراسی آلنده
را- که وحشتِ
کیسینجر بود،
محقق کردهاند.
امروز، غالب
کشورهای
آمریکای
لاتین مستقل
از سیاست
خارجی ایالات
متحد و فارغ
از خودخواندگی (vigilantism) آن
هستند. فقر
تقریباً به
نصف کاهش
یافته؛ کودکان
بیش از پنج
سال عمر میکنند؛
کهنسالان
خواندن و
نوشتن یاد میگیرند.
این پیشرفتهای
چشمگیر
همواره با
سوءنیت در غرب
گزارش شده و
غالباً از
جانب «واقعگرایان»
نادیده
انگاشته شدهاند.
دیگر اینکه
هرگز نباید از
ارزش این
پیشرفتها به
مثابهی منشأ
خوشبینی و الهام
برای همهی
ما، کاسته شود.
19 سپتامبر
2013
*جان
پیلجر،
روزنامهنگار
کاوشگر، فیلمساز
مستند، استاد
دانشگاه
کورنل
نیویورک، متولد
سال 1939 در شهر
سیدنی است. از
پیلجر تا کنون
دو کتاب با
مشخصات زیر به
زبان فارسی
برگردانده
شده است:
-اربابان
جدید جهان،
نشر اختران،
1388، ترجمه
مهرداد (خلیل)
شهابی،
مهرناز شهابی.
-به من
دروغ نگو!
گزارشهایی
تاریخساز از
روزنامهنگاران
کاوشگر، نشر
اختران، 1387،
ترجمه مهرداد
(خلیل) شهابی،
محمود نبوی.
فیلم
جدید جان
پیلجر،
اُتوپیا، در
نشنال فیلم
تئاتر لندن در
3 اکتبر اکران
خواهد شد و از
نووامبر در
سینماها به
روی پرده
خواهد رفت.
برای اطلاعات
بیشتر رجوع
کنید به
www.johnpilger.com
منبع:
http://www.globalresearch.ca/in-an-age-of-realists-and-vigilantes-there-is-cause-for-optimism/5350531
برگرفته
از «انسان
شناسی و
فرهنگ»
http://anthropology.ir/node/19561