بیانیه
کانون معلمان همدان
در
اعتراض به
صدور احکام
قضایی علیه
فعالان صنفی
معلمان
خراسانشمالی
و ایجاد
فضای امنیتی
علیه فعالیتهای
صنفی
به نام
خداوند جان و
خرد
"اعتراض
مجاز
اما اغتشاش
ممنوع است".
این
جمله و
مضامینی قریب
به این، بارها
و بارها در
اظهارات
مسئولانِ
طراز اول کشور
در سالهای
اخیر شنیده
شدهاست. جملهای
کاملاً روشن و
همهکس فهم که
نیاز به هیچ
تفسیر و
توضیحی ندارد.
امّا
سوال مردم از
مسئولان این
است:
_"شما"
کدام مورد از
اعتراضاتِ
آرام و مدنیِ
مردم را
پذیرفتهاید
و با آن
مواجههای
محترمانه داشتهاید؟
_
کدام بار صدای
معترضان را
شنیدهاید و
به خواستههای
آنها رسیدگی
کردهاید؟
_
کدام بار با
مردمِ معترض
بهعنوان
شهروندانِ ذیحق
و با کرامت
برخورد نموده
و علیه آنها
پروندهسازی
نکردهاید؟
در
اعتراضات
صنفی
فرهنگیان
کشور در دو
دههی اخیر در
تهران و استانهای
سراسرِ کشور،
کدام اغتشاش و
آشوبگری رخ دادهاست؟
پس چرا
بر خلافِ
قانون، منطق،
اخلاق و حتی
برخلاف ادعای
خودتان،
پاسخِ اعتراضهای
کاملاً آرام و
خواستههای
برحقِ آنها
را با احضار،
بازداشت،
پروندهسازی،
محاکمه،
تبعید و زندان
میدهید؟
_چرا
چیزی را میگویید
که به آن عمل
نمیکنید؟
_چرا
اعمالتان هم
راستا با
سخنانتان
نیست؟
_چرا
بهزعم شما
اعتراض به
عملکرد
حاکمان در
سایر کشورها
امری پسندیده
و در اینجا
گناهی
نابخشودنیاست؟
آقایان
محمو دبهشتی
لنگرودی،
اسماعیل
عبدی،
محمد حبیبی،
عبدالرضا
قنبری،
رسول بداقی، علیاکبر باغانی،
سیدمحمود
باقری
و... کدامین
اغتشاش و آشوب
و تخریب اموال
عمومی را رقم
زدهاند که به
سالها زندان
محکوم شدهاند؟
اسماعیل
عبدی و محمود
بهشتی به جز
دلسوزی برای
فرزندان این
کشور کدام
گناه را مرتکب
شدهاند که
حتی از حقِ
قانونیِ
آزادی مشروط
محروم هستند؟
محمدحبیبی
به کدامین
گناه باید حتی
در زندان نیز
مغضوب شما
واقع شود و به
زندان بزرگ
تهران منتقل
شود؟
اسکندر
لطفی و جعفر
ابراهیمی به
جز فعالیت صنفی
و پیگیری حقوق
معلمان و دانشآموزان
کدام جُرم نا
بخشودنی را
مرتکب شدهاند
که علیه آنان
پرونده سازی
میکنید؟
و در
تازهترین
اقدام علیه
کنشگران
صنفی
خراسان
شمالی که
خواستهی
برحق و
قانونیِ آنها
حقوق شایسته
برای
فرهنگیان و
آموزش برابر و
رایگان برای
دانشآموزانِ
این سرزمین
است، احکام
سنگینِ حبس و شلاق
و تبعید صادر
نمودهاید:
محمدرضارمضانزاده
۱۵ سالزندان،
۷۴ ضربه شلاق،
سه میلیون
جریمه نقدی
حسین_رمضانپور
۷سالزندان
و۷۴ ضربه شلاق
حمیدرضارجایی
۴چهارسال
علیفروتن
۳سالو ۸ ماه
مصطفیرباطی
۳سالو ۸ ماه
سعیدحقپرست
۳سالو ۸ ماه
حسنجوهری
۳سالو ۸ ماه
صدور
۴۱ سال زندان
برای ۷ فعال
صنفی با کدام
منطق سازگار
است؟
کانون
معلمان همدان
ضمن محکوم
نمودن صدور
چنین آرایی
برای
نمایندگان
صنفی معلمان،
اعلام میدارد
که این آرا به
هیچ وجه برای
خانوادهی
بزرگ
فرهنگیان
قابل پذیرش
نیست و چنین
مواجههای
توسط حاکمیت
با اعتراضات
آرام و خواستههای
صنفی و برحقِ
جامعهی
معلمان، به
موج ناامیدی،
نارضایتی و بیاعتمادی
عمومی به
مسئولان کشور
دامن خواهد زد
و بر عمق شکاف
بین مردم و
مسئولان
خواهد افزود:
چو
پردهدار به
شمشیر میزند
همه را
کسی
مقیم حریم حرم
نخواهد ماند
کانون
معلمان همدان
۱۱
بهمن ۱۳۹۸
.......................................
بیانیهکانونصنفیفرهنگیانگیلان
درمحکومیتاحکامقضایی
۷معلم
خراسانی
بنام
خداوند جان و
خرد
چنین
که هست نماند
قرار دولت و
ملک
که
هر شبی را بی
اختلاف روزی
هست
چو دست
دست تو باشد
دراز چندان کن
که
دست دست تو
باشد اگر
بگردد دست
علاج
واقعه پیش از
وقوع باید کرد
دریغ
سود ندارد چو
رفت کار از
دست
خبر
احکام
ناعادلانه و
نا باورانه ی
کنشگران صنفی
خراسان شمالی
موجب بهت و
حیرت نه تنها
فعالان صنفی
که موجب تاثر
و حیرت اقشار
مختلف جامعه
شده است.باورش
سخت است که
دستگاه قضا
چنین دست جفا
گشوده باشد و
بال جور
گسترده و شریف
ترین قشر مزد
بگیر و نگران
آموزش و کیفیت
مطلوب آن را
به شمشیر جفای
قضا آغشته
باشد.خبر شوک
آور است. هفت
نفر از
کنشگران
شناخته شده
خراسان شمالی
مجموعا به چهل
و چند سال
زندان و شلاق
محکوم شده
اند. این حکم
سنگین و این
حجم از کینه به
کدامین گناه
دامن آنان را
گرفته است
؟اختلاس و
ارتشا؟!!!
غارت
اموال ملی؟!!! سو
استفاده از
قدرت و
موقعیت؟!!!
سرکوب
مردم؟
ظاهرا
موارد بالا نه
تعقیب قضایی
دارد و نه شماتت
اخلاقی.
آنچه
جرم است
کنشگری صنفی و
مطالبه گری
است. سرنوشت
مغموم
کنشگران صادق
و معلمان
راستینی چون
رسول بداقی٬ عبدالرضا
قنبری
٬محمود
بهشتی
لنگرودی
٬اسماعیل
عبدی محمد
حبیبی٬
مختار
اسدی ٬محسن
عمرانی٬
روح
ا...مردانی و
اینک صدور
چنین احکام
غیر حقوقی
برای کنشگران
صنفی خراسان
شمالی گواه
موید ادعای
ماست. محمدرضا
رمضان زاده که
به زندان و
شلاق محکوم
شده است همراه
فعالان صنفی دیگر
پس از فراخون
شورای
هماهنگی برای
جمع آوری کمک
به مناطق
زلزله زده به
کرمانشاه و سر
پل زهاب رفت و
در دو نوبت با
مدیر کل آموزش
و پرورش این
استان و رئیس
آموزش و پرورش
سرپل ذهاب ملاقات
داشت و نقش
فعال و تعیین
کننده ای در
احداث ۱۶
کانکس در مدت
بسیار کم در
سر پل زهاب
برای
جایگزینی
مدارس تخریبی
ایفا کرد.اما
جای شگفتی است
که فرادستان
قضایی به جای
تقدیر
ازخدماتش اوو
دوستانش را
تعزیر کرده اند.رمضانزاده
در ۹ شهریور
۹۷ قبل از
برگزاری تجمعات
و تحصن های
کشوری همراه
با اعضای هیئت
مدیره کانون
های صنفی
استان های
مختلف ایران
در دیداری که
با وزیر وقت
آموزش و پرورش
محمد بطحایی
داشت٬
هشدارهای
لازم را داد و
گفت مهر را با
مهر آغاز
کنید.کاش نوار
صحبت های آن جلسه و سخنان
دیگر کنشگران
صنفی همچون آقایان
اسکندر لطفی و
جعفر
ابراهیمی٬منتشر
شود تا جامعه
ایرانی بیش از
پیش دریابد که
فعالان صنفی
با وزیر آموزش
و پرورش از
کدامین دردها
گفتند و شگفتا
که وزیر وقت
بر همه ی آنها
بسیار
همدلانه صحه
گذاشت و حتی
در مقام
مقایسه حوزه
کنشگری صنفی
با سایر سهم
خواهان قدرت٬
سخنان ستایش
آمیزی درباره
آنان گفت اما
او خیلی زود
با یاد بردن
این جلسه و
حرف هایی که
بدان باور
نداشت٬
آموزش و
پرورش و دغدغه
های صادقانه
کنشگران در
پیاده کردن
درست سیاست
آموزش رایگان
و مبارزه با
پولی شدن مدارس
را وا نهاد و
به نهادی رفت
که اساس
مدیریتش بر
کسب پول برای
تحصیل بنا شده
است.نیم نگاهی
به همین ماجرا
به خوبی نشان
می دهد که چرا
باید اعضای
هیئت مدیره
انجمن صنفی
خراسان شمالی
آقایان
محمدرضا
رمضانزاده به
۱۵ سال زندان و
۷۴ ضربه شلاق
و سه میلیون
جریمه
نقدی٬حسین رمضانپور
هشت سال زندان
و دو بار ۷۴
ضربه شلاق حمید
رضا رجایی
چهار سال
زندان و
محرومیت از فعالیت
های حزبی و
نیز آقایان
علی فروتن٬مصطفی
رباطی٬سعید
حق پرست و حسن
جوهری هریک به
۴۴ ماه زندان
محکوم
شوند.این
احکام وهن
نظام قضایی
است.سخره
گرفتن حق و
عدالت و به
دار آویختن
همه ی شئونات
حقوقی
است.سعدی وار
باید نظام
قضایی ایران و
قاضیانی چنین
از دانش حقوقی
تهی و حق ستیز
را خطاب قرار
داد و گفت:«مکن
که مظلمه خلق
را جزایی
هست»و به
یاران صنفی
خویش نیز از
سروش رهگشای
افصح
المتکلمین چنین
مژده می
آوریم:«مظلوم
دست بسته ی
مغلوب را بگوی
تا چشم بر قضا
کند و صبر بر
جفا کاین دست
بسته را
بگشایند
عاقبت و آن
گشاده باز
ببندند بر
قفا»
کانون
صنفی
فرهنگیان
گیلان ضمن
محکوم کردن
صدور احکام
ناعادلانه
برای ۷ معلم
خراسانی
انتظار دارد
دادگاه تجدید
نظر با ابطال
این احکام ٬دست
التجا به دامن
وفا زند و قلم
رد بر علم جفا
افکند. عقد
حقد بزداید و
رزق فسق از
بساط سیاست و
قضاوت برهاند
و عهد عشق
بگشاید.
اگر
قرار است
جمهوری
پاینده باشد و
دین رحمانی
زاینده
٬ضروری
است که بزرگان
قوم در کار
خیر شتاب کنند. دست
قاضیان جور را
از تعدی به
ساحت معلمان و
دیگر اقشار
زحمت کش کوتاه
سازند و
قاضیان حق مدار
را بر مسند
قضا نشانند.با
خلق الله با
عتاب در
خطاب نشوند. فرصت را
غنیمت شمرند و
بیش از این با
خویش از در
دشمنی در
نیایند.
عبوسیت
را به کناری
زنند و
رحمانیت را
دستور کار
نهند.نرمش
قهرمانانه به
راستی اصلاح
خطاها و پوزش
از
جفاهاست.نرمش
اگر با اغیار
واجب کفایی
است چرا با
یار واجب عینی
نباشد؟
کانونصنفی فرهنگیانگیلان
...................................