Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
يكشنبه ۸ آبان ۱۴۰۱ برابر با  ۳۰ اکتبر ۲۰۲۲
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :يكشنبه ۸ آبان ۱۴۰۱  برابر با ۳۰ اکتبر ۲۰۲۲
زاهدان: مصالحه ،آتش یا آلترناتیویی دیگر؟

زاهدان: مصالحه ،آتش یا آلترناتیویی دیگر؟

 

نویسنده مطلب: هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)

 

قتل عام جمعه خونین زاهدان را بشدت ملتهب کرد. پس از گذشت حدود یکماه از آن فاجعه، جند روز قبل  گزارش های  موثقی از تهدید مولوی عبدالحمید بوسیله سپاه منتشر شد. تهدید و توهین و دروغ پراکنی ازجانب سپاه و کلا رژیم جمهوری اسلامی جای تعجب هم نیست. محکوم کردن این نوع تهدید ها منجمله تهدید مولوی عبدالحمید  هم بسیار ضروری است ولی نباید تهدید اساسی  کل  رژیم را بر علیه مردم ایران فراموش کرد. مولوی عبدالحمید فردی است  که نخواست بیش از اصرار بر محاکمه قاتلان جمعه خونین  بوسیله مقامات پیش برود. ولی او پس از  نگرفتن پاسخ از جانب مقامات   و گسترش و رادیکالیزه شدن اعتراضات جمعه ها که  رژیم را هدف می گرفت، در موقعیتی قرار گرفت که مسؤلان بالا و حتی رهبری را هم در این رابطه مسؤل بداند. با لحنی رادیکال تر همه قربانیان کشور را شهید و حکومت را با لحنی بی سابقه ستمگر  بنامد و دعا کند که مردم از شر آن نجات پیدا کنند.

 

بدنبال این سخنان مولوی،   سپاه حرف های  او  را “تحریک آمیز” و  بر علیه نظام  و رهبری قلمداد  کرد و دست به تهدید او زد.  بدنبال این تهدیدات با وجود آنکه مولوی و طرفدارنش هر نوع تحریکی را رد کرده و اظهارات مقامات را “بی انصافانه ”  و یا تحریک مقامات برای رسیدگی به وقایع  جان خراش زاهدان قلمداد کرده اند و  با لحنی نرمتر سخن گفته اند ولی  کماکان خواهان محاکمه افراد خطا کار بوده اند. در حالیکه تشنج بالا می گرفت و تعداد کثیری از مولویان و سر طایفه ها  حمایت خود را از مولوی اعلام می کردند ، لحن تند مقامات هم بمنظور رسیدن به یک نوع سازش عوض شد. رئیسی هم  شخصا و احتمالا از جانب خامنه ای برای آرام کردن اوضاع قدم پیش گذاشته است. 

 

 رژیم به منظور رسیدن به چنین سازشی دو مقام انتظامی یعنی رئیس پلیس و رئیس کلانتری ۱۶ زاهدان را بر کنار کرده است و اعلام شده که از این طریق خسارت وارده بر “جان باختگان بی گناه و خانواده های آنان” جبران شود. دستگاه امنیتی رژیم  مجموع کشته شدگان جمعه خونین را ۳۵ نفر می داند در حالی که منابع مستقل هویت نزدیک به صد نفر از این جانباختگان را اعلام کرده اند. در همان حال مقامات رژیم کشته شدگان را مجموعه ای از اغتشاشگران و یا تروریست ها، عده ای بیگناه و ماموران انتظامی می داند. این هم بدین معنا است که آنها احتمالا به خانواده های تعداد کمی که بیگناه تلقی می کنند بنحوی خونبها پرداخت کنند.  مقامات رژیم  هم از “قصور و یا تقصیر احتمالی” سخن گفته اند تا بررسی شود تا درصورت مشخص شدن چنین قصوری  بر خورد قانونی به عمل آید. این یک عقب نشینی بسیار سطحی است و نتوانسته است رضایت معترضان و منجمله  مولوی را فراهم کند.  مولوی هم نکات مثبتی در بیانیه شورای تامین امنیت استان دیده  ولی مطالبات خود را در مورد دلجوئی از خانواده های قربانیان،عزل و برکناری مقصران کشتار در هرسطحی هستند و نه اینکه محدود به مقامات میانی  باشد، تکرار کرده است. او خواهان ورود هیئت حقیقت یاب از مرکز کشور شده است. اما این مطالبات در کنار  اظهارات کلی او در مورد گسترش آزادیها و تکثرگرائی ساختار قدرت در همین چهارچوب  هنوز  بمعنای  محدود کردن حرکات به مطالبه حوئی اصلاح طلبی است. 

 

اینکه مقاما ت رهبری و سپاه  و اطلاعات چه برنامه ای داشتند و یا دارند  و چه  میـتوانند بکنند روشن نیست اما شاید متوجه شده اند  هر نوع حرکتی بر علیه مولوی   می تواند به تشنجات وسیع و حتی  کشتار عظیمی منجر شود که امکان کنترل آن در سراسر سیستان و بلوچستان بسیار دشوار خواهد بود. چون  مولوی نیروی عظیمی  در پشت سرخود دارد و طرفداران قابل توجهی در میان سنیان خراسان و گلستان و طالبان  افغانستان  هم  دارد که  حتی از جنگیدن هم ابائی ندارند. البته تنها و تنها خود مولوی است که میـتواند آنها را تا حدودی کنترل کند و از دست زدن به عملیات تشنج زا بازدارد.

 

مولوی و طرفداران او  در پاسخ به تهدید ها از هم اکنون در حال جلب حمایت مولوی های و سر طایفه های مناطق مختلف بلوچستان هستند و در چند روز گذشته بسیاری از  این مولوی ها و سرطایفه ها  در مسجد مکی به حضور او رفته و حمایت قبیله ای خود را اعلام کرده اند. یک نکته جالب این بود که یک مولوی سخن از ” بیعت” با  “امیرالمومنین» (واژه هایی در ادبیات اسلامیست های رادیکال جهادی)  راند که همه سنیان به حکم شرعی و بلاجبار از او حمایت کنند ولی مولوی سریعا متوجه خطر شد و محترمانه آن را رد کرد و خود را یک شهروند دانست که خواهان چنین عناوینی نیست. به احتمال زیاد در شرایط حاد هم  نیروهای مهمی از طالبان و یا متمایل به طالبان  هم از افغانستان و یا پاکستان  به کمک مولوی می آیند (توجه شود که بسیاری از شاگردان و پیروان او در سطوح بالای حکومت طالبان قرار دارند) حتی علیرغم خواست مولوی؛ زمینه برای ورود نیروهای القاعده و داعش هم فراهم میـشود. رژیم هم اکنون به چنین وضعی دامن می زند و تلاش خواهد کرد از آن حداکٹر استفاده را ببرد. چنین درگیری هائی  نه بنفع جنبش ایران است و نه بنفع مردم در سیستان و  بلوچستان. توجهات از جنبش در ایران به مناقشات خونینی  در بلوچستان منحرف میـشوند. و درهمان حال این پروسه می تواند بمعنای رشد همبستگی نهادهای مذهبی، با نهادهای عشایری  و تداوم این نهادهای سنتی  بر مبنای همان ساختارهای سرطایفه ای و دینی  بشود که تا میزان زیادی خود دستگاه امنیتی رژیم بازسازی و تقویت کرده بود، و عملا پروسه گسترش روابط و حقوق شهروندی و آزادی زنان را که در هسته جنبش انقلابی ایران قرار دارند،  محدود کند.

 

شروع  یک جنگ خونین (که از هم اکنون شواهدی از تجمع گروه های مسلح و عملیات پرا کنده به چشم می خورد)  در استان  می تواند  به شدت جنبه ای فرقه ای ( در شکل دینی و قومی خود) به خود بگیرد و و تمام استان را بخاک و خون بـکشد .  در چنان شرایطی  مولوی  یا  به یک قهرمان و رهبر تبدیل  می شود و یا به کنار زده می شود.  مولوی بعنوان یک روحانی اصلاح طلب محافظه کار با خواسته های اساسی جنبش یعنی دموکراسی خواهی،  سکولاریسم و آزادی و برابری زنان  و حتی آزادی هنری-مثلا موسیقی و آواز همراه با موسیقی، رقص و هنر تجسمی و تصویری (نقاشی و مجسمه سازی) اعتقاد ندارد  حمایت جدی از طالبان بعنوان یک حکومت اسلامی و نامه چند سال قبل او به عمران خان که به اجرای قوانین شرعی بپردازد و اینکه هیچ قانونی بالاتر از قوانین شرعی اسلامی نیست‌ بخوبی نشان می دهند که او حد اکثر بدنبال آزادی محدودی است که در آینده با موقعیت محکمی از این اعتقادات دفاع و باحتمال زیاد  برای دفاع از آنها به ایجاد یک  تشکیلات دینی-سیاسی دست بزند. با وجود همه انتقادات، نقش مولوی در کنترل منازعات مخرب فرقه ای در شکل دینی و قومی آن، با هرانگیزه ، گرایش و هدفی که باشد، مثبت بوده است. این هم  روشن است که در شرایط حاد  نیروهای پوپولیستی ناسیوالیستی اقلیت قومی هم چه برای حمایت و چه جلب حمایت مولوی و چه بموازات آن  وارد عمل یـشوند. و توجه خود را تنها به “قدرت بلوچ” در هرشکل و با هرخصو صیتی که محتوائی خالص گرایانه  داشته   باشد معطوف کنند.  

البته احتمال این هم هست که رژیم  برای دست یافتن به یک سازش با مولوی مقداری جلوتر هم برود  و عده  زیادی از بالاترین مقامات بالای استان را برکنار و یا جابجا کند و حتی به نوعی  دستگیری و محاکمات فرمایشی آنها  دست بزند ولی  نه بصورتی  که به  بی اعتماد کردن و ترساندن نیروی سرکوب خودی  که در این شرایط به آنها بشدت تکیه دارد منجر شود و  یا با عدم محاکمه سرکوبگران در دیگر نقاط ایران در تضاد قرار گرفته  و  و سیستم سرکوب را  تضعیف و از انسجام  بیندازد.

 

اما سناریو مصالحه بیشتر با مولوی چه می تواند باشد؟

 

در چنین حالتی  محتمل است که خامنه ای شخصا نمایندگان  ویژه خود را  همراه با رئیسی و یا چند وزیر و فرمانده  سپاه  و اطلاعات  را برای دلجوئی از او و عده ای که تصور می کنند بیگناه بوده و جان خود را از دست داده اند  بزاهدان بروند  تا  بنوعی به یک سازش برسند.  اما چه نوع سازشی؟ مثلا  دادن لقب شهید به همه و یا بخش مهمی از  قربانیان با رضایت مولوی,  و دادن غرامت به آنها از طریق  تامین بسته های مالی ویژه برای استان از طریق خود مولوی،  آزاد کردن دستگیر شدگان و در همان حال عوض کردن تعدادی از مقامات بالای دولتی و نظامی در استان .  و در همان حال  متعهد کردن  مولوی به این که او همه حرکات را در استان کنترل  و  حتی بنحوی سازماندهی کند که با جنبش های سراسری ایران کم گره بخورد و به نظام صدمه نزند. و حتی ممکن است  فرد و یا افرادی  را که هم رژیم و هم  مولوی به آن  ها اعتماد داشته باشند به استانداری  و مدیریت کلی و  یا در مقام  وزیر تعیین کنند . طی همین پروسه  هم امکان دارد که پس از دادن اطمینان که مولوی دستگیر و یا تبعید نمی شود، قبل و یا بعد از چنین توافقی  خامنه ای رئیسی را با همراهانی  و یا   چند وزیر و یا فرمانده بالای نظامی را به سراغ مولوی بفرستند تا او را همراه  با افرادش به حضور ویژه خامنه ای بتهران  دعوت کنند.  بعد از یک دیدار مولوی هم پیروزمندانه بمردم مراجعه کرده و بگوید دست بحرکت نزنند و یا کمیته ویژه ای برای هدایت و رهبری بعضی از حرکات اعتراضی نسبتا ساده و مطالبه جویانه  بزند.

 

ولی موفقیت چنین سناریوئی هم چندان زیاد نیست چون بخش هایی از جامعه بلوچ و سنی، بویژه قشرهای جوان،  علیرغم توصیه های مولوی که احساساتی نشوند، نه تنها در زاهدان،  بلکه در سراوان و ایرانشهر هم دست به اعتراض ساختار شکنانه زده و از قبل موفقیت  چنین سازشی  را  به زیر سوال برده و از اهداف مطالبه جویانه مولوی  فاصله می گیرند.

 

بنابراین ضمن محکوم کردن تهدید های سپاه نسبت به مولوی  و توجه به نقش اصلاح طلبانه و اپوزیسیونی او، لازم است به محدودیت هایی که او می تواند ایجاد کند دقت کرد. از همین رو حرکت مستقلانه، اما نه در تقابل با مولوی بلکه با درکی انتقادی  به موازات آن،  ضروری است که  بر همبستگی با جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سراسر ایران و تشویق زنان بلوج  به  پیوستن به چنین حرکت مستقلی که فراگیر و در بر گیرنده همه مردم ساکن استان و منجمله زاهدان بشود، برای ارتقا و تعمیق جنبش  در این منطقه از ایران  تاکید کند.

 

هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)- لندن- ۳۰ اکتبر ۲۰۲۲

..........................................................................

برگرفته از:«زمانه»

https://www.tribunezamaneh.com/archives/325193

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©