دیدگاه
هائی در باره
خروج
بریتانیای
کبیر از اتحادیه
اروپا
آیا فضای
هرج ومرج پس
ازبرگزیت به
نفع چپها خواهد
بود؟( اسلاوی
ژیژک)
چرا
مورنینگ
استار از رأی
خروج حمایت میکند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاوی
ژیژک درباره
خروج
بریتانیا از
اتحادیه
اروپا مطرح
کرد:
آیا
فضای هرج ومرج
پس ازبرگزیت
به نفع چپها
خواهد بود؟
نوژن
اعتضادالسلطنه
•
اسلاوی ژیژک
فیلسوف معروف
معاصر در
مقاله تازه
خود در نشریه
"نیوزویک"
این پرسش را
مطرح کرده است
که آیا فضای
ایجاد شده پر
هرج و مرج پس
از خروج
بریتانیا از
اتحادیه
اروپا می
تواند سبب شود
تا نیروهای چپ
در اروپا
بتوانند به
بازتعریف خود
بپردازند. ...
فروید
روانکاو
معروف این
پرسش برایش
مطرح بود که
در پایان عمرش
چه اتفاقی می
افتد او که بر روی
موضوع
سکسوالیته
تمرکز کرده
بود اعتراف
کرد که درباره
معمای تمایلات
جنسی زنانه
دچار سردرگمی
شده است. حیرت
مشابهی را
امروز می
توانیم
درباره خروج
بریتانیا از
اتحادیه
اروپا ببینیم
ما با خود می
گوییم که
اروپا چه می
خواهد؟
مخاطرات
واقعی همه
پرسی اخیر
زمانی روشن تر
می شود که خود
را در بستر
تاریخی کلان
تر آن قرار
دهیم. در غرب و
شرق اروپا
نشانه هایی از
تنظیم دوباره
ترتیبات
سیاسی دیده می
شوند. تا همین
اواخر فضای
سیاسی تحت
تسلط احزاب
اصلی بودند که
کل بدنه انتخاباتی
را تشکیل می
دادند از سویی
احزاب راست میانه
از جمله
دموکرات
مسیحی ها،
محافظه کاران
لیبرال و در
سوی دیگر
احزاب چپ
میانه حضور
داشتند از
جمله
سوسیالیست ها
و سوسیال دموکرات
ها و در نهایت
نیز احزابی با
رای دهندگان
کوچک تر که می
توان احزاب
حامی محیط
زیست و نئوفاشیست
ها را در آن
زمره جای داد.
در حال حاضر
یک جریان
منحصر بفرد در
حال ظهور است
که در مقابل
سرمایه داری
جهانی
ایستاده و در
برابر حقوق
همجنسگرایان،
اقلیت های
قومیتی و
مذهبی و
مسائلی چون
سقط جنین از
خود مدارا به
خرج می دهد
این جریان
مخالف سیاست
های ضد مهاجرتی
احزاب
پوپولیست است
سیاست هایی که
با خواسته
گروه های
نئوفاشیست
همپوشانی دارند.
لهستان
یک مورد خوب
از این موضوع
است پس از آن که
کمونیست های
سابق ناپدید
شدند احزاب
اصلی خط مشی
"ضد
ایدئولوژیکی"
پیدا کردند و
"دونالد
تاسک" نخست
وزیر آن کشور
از حزب لیبرال
میانه شد که
اکنون ریاست
شورای
اروپایی را بر
عهده دارد و
در سوی دیگر
حزب برادر لیبرال
ها یعنی حزب
محافظه کار
نماینده اش به
عنوان رییس
جمهوری
لهستان در
فاصله سال های
۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰
مشغول به کار
شد. در اوایل
دهه ۹۰ میلادی
محافظه کاران
بهتر عمل
کردند و پس از
آن به نظر می
رسید که چپ
های لیبرال
دست بالا را پیدا
کرده اند و
اکنون بار
دیگر محافظه
کاران قدرت
گرفته اند.
پوپولیست های
ضد مهاجران
بار دیگر به
سیاست
بازگشته اند
آنان از تضاد
ها و رویارویی
صحبت می کنند
از قرار گرفتن
ما در برابر
دیگری و همین
موضوع است که
باعث شده تا
چپ با این
سردرگمی
مواجه شود که
باید در برابر
رویکرد پرشور
راست های
پوپولیست چه
موضعی اتحاذ
کند . برخی از
چپ ها از خود
می پرسند اگر
رهبر ملی گرای
افراطی جبهه
ملی فرانسه
یعنی مارین
لوپن می تواند
این کار را
انجام دهد چرا
ما نتوانیم ؟
در نتیجه
واقعیت آن است
که بازگشت چپ
ها به ایده
دولت ملت و
بسیج ملی احساسات
آنان درگیر یک
مبارزه مسخره
از پیش بازنده
در برابر
پوپولیست ها
می کند.
اروپا
در یک دور
باطل گرفتار
شده است شاهد
نوسانی میان
تکنوکراسی
بروکسل هستیم
که قادر به بیرون
آمدن از آن
نیست و از سوی
دیگر شاهد خشم
مردمی علیه
این وضعیت
هستیم خشمی که
پیش تر به
جنبش چپ
رادیکال نو
اختصاص داشت
اما اکنون از
سوی پوپولیسم
راستگرا مورد
بهره برداری
قرار می گیرد.
همه پرسی اخیر
خروج بریتانیا
از اتحادیه
اروپا در
امتداد خط این
اپوزیسیون
تازه بوده است
و نشان می دهد
چرا یک اشتباه
وحشتناک بوده
است. می توان
هم پیمانی عجیب
و غریبی را در
اردوگاه
طرفدار خروج بریتانیا
از اتحادیه
اروپا مشاهده
کرد: میهن پرستان
راستگرا و ملی
گرایان
پوپولبیست با
تلفیق احساس
ترس از
مهاجران به
همراه خشم
طبقه کارگر در
همراهی با
نژادپرستی
میهن پرستان
خشم مردم عادی
را سازماندهی
کرده اند آیا
این بستر ایده
آلی برای شکل
گیری نوع تازه
ای از فاشیسم
نخواهد بود؟
ما
باید تهدید
واقعی را
تشخیص دهیم
باید بفهمیم
که چگونه می
تواند با
توافق نامه
هایی چون توافق
تجارت و
سرمایه گذاری
مشارکت ترانس
اتلانتیک که
در حال حاضر
تهدیدی واقعی
برای حاکمیت
مردم است
مقابله کرد و
باید درک کرد
که چگونه می
توان با فجایع
زیست محیطی و
عدم تعادل
اقتصادی که
فقر و مهاجرت
های تازه را
موحب شده اند
رویارو شد. انتخاب
گزینه خروج
بریتانیا از
اتحادیه
اروپا به
معنای عقب
گیری تاریخی
برای مبارزات
واقعی بود
باید بخاطر
داشت که یک
استدلال مهم
برای
هواداران
برگزیت طرح
موضوع "تهدید
پناهجویان"
بود. همه پرسی
بریتانیا
اثبات نهایی
این موضوع بود
که ایدئولوژی
(به مفهوم
مارکسیستی آن
در معنای
آگاهی کاذب)
هنوز در جوامع
ما زنده است.
زمانی
که استالین در
اواخر دهه ۲۰
میلادی این موضوع
را مطرح کرد
که کدام جناح
سیاسی بدترین است
چپ یا راست او
این پاسخ را
مطرح کرد که
"هر دوی آن ها
بدترین
هستند" ! چرا
همین استدلال
مشابه آن چیزی
نبوده باشد که
رای دهندگان
بریتانیایی
با آن مواجه
بودند؟ ماندن
در اتحادیه
اروپا بدترین
گزینه بود چرا
که حافظ وضع
موجود بود و
خروج نیز
بدترین گزینه
است چرا که
هیچ تغییر
مطلوبی را به ارمغان
نخواهد آورد.
دو روز
پیش از همه
پرسی تفکری در
رسانه ها مطرح
شده بود:"فارغ
از نتیجه همه
پرسی اتحادیه
اروپا هرگز
همانند دوران
اولیه خود
نخواهد شد و آسیب
غیر قابل
جبرانی را
خواهد خورد".
اما عکس این
قضیه نیز صادق
است:" هیچ چیزی
واقعا تغییر نکرده
است بجز آن که
رکود و سکون
موجود در
اروپا را نمی
توان نادیده
گرفت. اروپا
بار دیگر وقت
خود را در جریان
مذاکرات
طولانی مدت
میان اعضایش
تلف خواهد کرد
و هم چنان به
پروژه های
سیاسی خام خود
در مقیاس کلان
تداوم خواهد
بخشید. این آن
چیزی است که
مخالفان
برگزیت
نتوانستند ببینند
و از مشاهده
واقعیت ها
شوکه شدند
آنان از "عدم
عقلانیت"
حاکم بر
طرفداران
خروج بریتانیا
از اتحادیه
اروپا گلایه
می کنند در
حالی که نیاز
به تغییرات
ضروری پیش از
برگزاری همه پرسی
را نادیده
گرفته بودند.
سردرگمی
اصلی آن است
که برگزیت
محدود به اروپا
نمانده است و
بخشی از روند
بزرگتر بحران
"تولید رضایت دموکراتیک"
در جوامع ما
است که در آن
شکاف بزرگی
میان نهادهای
سیاسی و خشم
مردمی ایجاد
شده است خشمی
که فضایی برای
ظهور ترامپ و
سندرز در
امریکا بوده
است. نشانه
های هرج و مرج
و بی نظمی در
همه جا دیده
می شوند بحث
های اخیر
درباره قانون
کنترل اسلحه
در کنگره و
تحصن
نمایندگان
دموکرات به
نشانه اعتراض.
آیا اکنون
زمانی برای
ناامیدی است؟
شعار
مائو را به
خاطر
آورید:"همه
چیز زیر آسمان
در هرج و مرج
مطلق است
وضعیت بسیار
عالی است".
باید بحران را
جدی گرفت بدون
توهم. با این
حال، اکنون
فرصتی پیش
آمده که می
توان از آن به
طور کامل بهره
برداری کرد.
اگرچه بحران
ها خطرناک و دردناک
هستند اما
واقعیت آن است
که مبارزه هزینه
دارد و باید
برای پیروزی
هزینه آن را
پرداخت. اکنون
نیازمند
استفاده از
فرصتی منحصر
بفرد هستیم
نیاز به
تغییری
رادیکال در
مسیری مناسب
تر وجود دارد
پروژه ای که
دور باطل تکنوکراسی
اتحادیه
اروپا و
پوپولیسم ملی
گرایانه را در
هم شکند. در
میانه این
چرخه معیوب باید
به پروژه پان
اروپایی
اشاره کرد که
چالشی واقعی
برای بشریت
امروز است.
اکنون
همزمان با
پیروزی
برگزیت خواست
خروج از
اتحادیه اروپا
در سرتاسر
اروپا مطرح
شده است .
متاسفانه
اکنون چپ
موجود به خوبی
شناخته شده ای
وجود ندارد که
قابلیت درهم
شکستن وضعیت
ایجاد شده را
داشته باشد تا
فرصت به
وجودآمده را
از دست ندهد.
اخبار
روز:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=74352
يکشنبه ۶ تير
۱٣۹۵ -
۲۶ ژوئن ۲۰۱۶
-------------------------------------
چرا
مورنینگ
استار از رأی
خروج حمایت میکند
Posted on
ژوئن 26, 2016 in
اعلامیه ها ،
برنامه هاو
یادبودها
اکنون
زمان تصمیم است.
آخرین باری که
ما این پرسش
را مطرح کردیم
سال ۱۹۷۵ بود،
و آنزمان
مورنینگ
استار تنها
روزنامه ملی
بود که برای
خروج کارزار
کرد. گمان ما
آنموقع این
بود که بازار
مشترک قدرت
شرکتها را
افزایش و قدرت
نمایندگان
انتخابی ما را
کاهش خواهد
داد، آن گمان
با هر آنچه که
اتحادیۀ
اروپایی از آن
زمان انجام
داده، تأیید شده
است. رأی به
خروج
سوسیالیسم را
نخواهد آورد.
اما این گامی
در جهت
استقرار مجدد
کنترل دمکراتیک
ما خواهد بود،
و یک مانع در
برابر ترقی را
از میان
برخواهد
برداشت.
مورنینگ
استار به شما
توصیه میکند
این گام را
بردارید.
تارنگاشت
عدالت
http://www.edalat.org/sys/content/view/10801/1/
منبع:
مورنینگ
استار
۲۲
ژوئن ۲۰۱۶
ما فردا
تصمیم خواهیم
گرفت که
بریتانیا
عضوی از
اتحادیۀ
اروپایی
بماند یا نه.
ما در
همهپرسی، که
از طرف راست
فراخوانده شد
تصمیم میگیریم،
نتیجه تصادفی
تلاش سمبلکارانه
دیوید کامرون
برای راضی
کردن حزب خود با
پيشنهادی بود
که هرگز فکر
نمیکرد
مجبور به عملی
کردن آن بشود.
و ما پس
از کارزاری
تصمیم میگیریم
که راست بر آن
چیره بود، و
نگرشهای
گوناگون حزب
محافظهکار
در باره آینده
در رسانههای
چشماندازههای
چپ را غرق میکرد.
از اینرو
بود که
مورنینگ
استار درصدد
برآمد یک مناظره
کامل و رُک و
راست را
پیرامون این
موضوع از یک
چشمانداز
سوسیالستی
پیش ببرد،
مناظرهای که
در آن
خوانندگان از
حزب کارگر،
کنگره اتحادیه
کارگری،
سندیکالیستها
و کنشگران همه
در آن شرکت
کرده اند.
و
اکنون زمان
تصمیم است.
آخرین باری که
ما این پرسش
را مطرح کردیم
سال ۱۹۷۵ بود،
و آنزمان
مورنینگ
استار تنها
روزنامه ملی
بود که برای
خروج کارزار
کرد.
گمان
ما آنموقع
این بود که
بازار مشترک
قدرت شرکتها
را افزایش و
قدرت
نمایندگان
انتخابی ما را
کاهش خواهد
داد، آن گمان
با هر آنچه که
اتحادیۀ
اروپایی از آن
زمان انجام
داده، تأیید
شده است.
معاهدات
اتحادیۀ
اروپایی بر
رویهم، همانطور
که تونی بلر
گفت: «تنها
قانون اساسی
متعهد به
سرمایهداری
در جهان است.»
آن معاهدات
محدودیتهای
جدی بر مالکیت
عمومی ایجاد
کرده، دولتهای
عضو را به
بازکردن
خدمات عمومی
به روی رقابت
متعهد کرده
است.
یک
دولت حزب
کارگر مصمم به
بازگرداندن
خدمات راهآهن
و پست ما به
دست بخش عمومی
به زودی
اتحادیۀ
اروپایی مشکل
خواهد داشت.
جرمی کورباین
اعلام کرده
است که این
نبردی است که
او از آن عقب نخواهد
نشست. اما در
این تردیدی
نیست که
بازستاندن
چیزهایی که
متعلق به ماست
آسانتر
خواهد بود اگر
ما تابع
معاهدات
اتحادیۀ اروپایی
نباشیم،
معاهداتی که
فقط با توافق
همه ۲۸ دولت
عضو قابل
تغییر هستند.
اتحادیۀ
اروپایی
علاوه بر ضد
سوسیالیست
بودن،
غیردمکراتیک
است، زیرا
پارلمان
انتخابی فاقد
اختیار است و
حتا قدرت رسمی
برای طرع
لوایح را
ندارد؛ اوامر
توسط کمیسیون
و بانک مرکزی
غیرانتخابی
صادر میشوند.
اما
بدتر از همه،
اتحادیۀ
اروپایی
ضددمکراتیک
است. دمکراسی
را وتو میکند.
ژان-کلاد
یونکر ريیس
کمیسیون
زمانیکه
مردم یونان به
دولتی رأی
دادند که میخواست
به ریاضت
پایان دهد،
گفت: «هیچ
انتخاب دمکراتیکی
علیه معاهدات
اتحادیۀ
اروپایی نمیتواند
وجود داشته
باشد.»
دولت
یونان تحقیر
شد و وزرایی
که مشخصاً
برای انجام
برنامه
متمایل به چپ
انتخاب شده
بودند مجبور
به اجرای
افراطیترین
برنامه خصوصیسازی
و کاهشها در
قاره شدند.
کسانی
که میگویند
ریاضت
انتخابی است
که در سطح ملی
صورت میگیرد
باید از خود
بپرسند پس چرا
دولتهایی که
در فرانسه و
ایتالیا
ظاهراً در چپ
قرار دارند
درست مانند
دولتهایی که
در راست قرار
دارند به حقوق
کارگران و
بودجه عمومی حمله
میکنند.
ظاهراً دیگر
مهم نیست ما
اروپاییها
چه کسی را
انتخاب میکنیم:
ریاضت چیزی
است که دریافت
میکنیم.
برخی
میگویند که
عدم علاقه به
اتحادیۀ
اروپایی مشخصاً
یک پدیده
انگلیسی است.
اما واقعیت
این است که
تعداد کمی از
شهروندان
اروپا گزینه
دیگری داشته
اند.
زمانیکه
آنها گزینه
دیگری داشته
اند، پیشنهاد
اتحادیۀ اروپایی
را رد کرده
اند- اما در هر
صورت اتحادیۀ
اروپایی آنرا
تحمیل کرده
است.
فرانسویها
قانون اساسی
اتحادیۀ
اروپایی را رد
کردند، و آن
نهایتاً در
معاهده
لیسبون
گنجانده شد.
ایرلندیها
آن را رد
کردند، و به
آنها گفته شد
تا دادن پاسخ
درست دوباره
رأی بدهند.
این سازمانی
است که نفرت
از رأیدهندگان
در هسته مرکزی
آن قرار دارد.
بخش
عمده چپ در
این توافق
دارد که رفتار
اتحادیۀ
اروپایی با
یونان شنیع
بود. بسیاری
از آنها
موافقند که
اتحادیۀ
اروپایی
ضدسوسیالیستی
و غیرپاسخگو
است. اما میگویند
ما باید در آن
بمانیم.
مـتأسفانه،
هیچ استراتزی
معقولی برای
ماندن در
اتحادیۀ
اروپایی مطرح
نشده است.
اتحادیۀ اروپایی
برای مقاومت
در برابر
اصلاحات طراحی
شده است؛ از
اینروست که
برای تغییر هر
یک از معاهدات
رأی متفقالقول
همه اعضاء لازم
است.
اقدامات
گسترده
مقاومت
مردمی، مانند
فراخوان
میلیونی
فرامرزی علیه
«مشارکت تجاری
و سرمایهگذاری
فرا-آتلانتیک»،
به سادگی با
امر کمیسیون
نادیده گرفته
میشوند.
با این
وجود، تعداد
زیادی از
سوسیالیستها
و سندیکالیستها
متقاعدند که
رأی به ماندن
شر کمتر است.
برخی
با اشاره به
خطرات رفتن
کارخانههای
در صورت خروج
ما از اتحادیۀ
اروپایی میگویند
که خروج باعث
از دست رفتن
مشاغل حرفهای
میشود.
اما
این خطرات را
باید آنطور
که هست دید:
باجگیری
رؤسا. هنگانیکه
سوپر-ثروتمندان
نق میزنند که
اگر ما آنها
را مجبور کنیم
سهم عادلانه
خود را
بپردازند از
لندن فرار
خواهد کرد، ما
آنها را
نادیده میگیریم.
شرکتهای
عظیم از عضویت
در اتحادیۀ
اروپایی
حمایت میکنند،
زیرا سرمایه
بزرگ از آن
سود میبرد.
اما عضویت برای
بخش تولیدی
بریتانیا، که
طی چهار دهه
گذشه نابود
شده، به هیچوجه
خوب نبوده
است.
منع
کمک دولت به
صنایع از جانب
اتحادیۀ
اروپایی در
عمل جلوی تلاشها
برای حمایت از
اقتصاد مولد
را میگیرد.
ایتالیا به
دلیل تلاش
برای کمک به
صنعت فولاد
خود از طرف
اتحادیه
اروپایی به
دادگاه کشانده
شده است.
دیگران
میگویند اگر
ما در حالیکه
محافظهکاران
در قدرت هستند
اتحادیۀ
اروپایی را
ترک کنیم شاهد
به آتش کشیدن
حقوق خود
خواهیم شد.
اما ما
اکنون شاهد به
آتش کشیدن
حقوق خود هستیم.
محافظهکاران
از سال ۲۰۱۰
تاکنون «قانون
فتنه و آشوب» و
«قانون
سندیکایی» را
بر جنبش
کارگری ما
تحمیل کرده
اند،
کارمزدهای
سنگینی را
برای رفتن به
دادگاه شغلی
وضع کرده و
سوگند خورده
اند که «فرهنگ
بهداشت و
ایمنی را برای
همیشه نابود
کنند.»
اتحادیۀ
اروپایی
انگشتی تکان
نداده است.
هواداران
ماندن که میگویند
با بودن مایکل
گوو و بوریس
جانسون «نظام
بهداشت ملی»
در امان نیست
مطلقاً راست
میگویند. اما
همانطور که
«قانون بهداشت
و مراقبت
اجتماعی» نشان
میدهد «نظام
بهداشت ملی»
با کامرون هم
در امان نیست.
و این مطمئناً
با «مشارکت
تجاری و
سرمایهگذاری
فرا-آتلانتیک»،
معاهده
پنهانی که
اتحادیۀ
اروپایی با
ایالات متحده
پیرامون آن
مذاکره میکند،
در امان نیست.
سومین
و خطیرترین
نکته
سوسیالیستها
برای ماندن
این است که
خروج به
نژادپرستی، کوتهبینی
ضدمهاجر و
خشونت راست
افراطی دامن
خواهد شد.
دلمشغولی
شدید رهبران
راستگرای
کارزار خروج با
مهاجرت این
نکته را تا
حدی برجسته میکند.
اما ما باید
مراقب باشیم.
راست افراطی
در سراسر
اروپا، در
فرانسه، اتریش
و مجارستان در
حرکت است.
دستمزدهای
در حال سقوط،
بیکاری
گسترده و خدمات
عمومی از
کارافتاده
نارضایتی را
تغذیه نموده
فاشیسم را به
وجود میآورند.
پرونده
اتحادیۀ
اروپایی هم
درباره
نژادپرستی
خوب نیست.
معامله با
ترکیه عموماً
به مثابه یک
معامله
غیرقانونی که
به اتحادیۀ
اروپایی
امکان میدهد
دست خود را از
آوارگان
مستأصل
بشوید، محکوم
شد.
اتحادیۀ
اروپایی در
اوکرائین از
کودتای مورد
حمایت فاشیستها
علیه یک دولت
منتخب حمایت
کرد. زمانیکه
فرانسه در
۱۰-۲۰۰۹ تصمیم
گرفت هزاران
روما را اخراج
کند، اتحادیۀ
اروپایی به
سمت دیگر نگاه
کرد.
هیچ
دلیلی وجود
ندارد که رأی
به ماندن به
شکست دادن
راست افرطی
کمک خواهد
کرد. مبارزه
علیه نژادپرستی
و عدمتحمل
مبارزهای
است که ما در
هر صورت باید
پیش ببریم.
از
شروع عصر
نولیبرالیسم
در دهه ۱۹۸۰،
ما به کرات
شاهد تقویت
قدرت سرمایه
به زیان
دمکراسی بوده
ايم.
«بیگ
بنگ»
[نولیبرالی]
نظارت بر بانکها
را از میان
برداشت،
کنترل را به
دست سرمایه
مالی بزرگ
داد. استقلال
بانک
انگلستان
توانایی ما
برای تعیین
نرخ بهره را
از بین برد.
قراردادهای
تجاری جهانی
به شرکتهای
خصوصی حق میدهند
بدون توجه به
نظر مردم وارد
بازارهای جدی
شوند، و در
صورت عدم
رضایت از
سیاست دولتها
آنها را به
دادگاه
بکشانند.
اتحادیۀ
اروپایی بخش
لاینفک همه
اینهاست. رأی
به خروج
سوسیالیسم را
نخواهد آورد. اما
این گامی در
جهت استقرار
مجدد کنترل
دمکراتیک ما
خواهد بود، و
یک مانع در
برابر ترقی را
از میان برخواهد
برداشت.
مورنینگ
استار به شما
توصیه میکند
این گام را
بردارید.
----------------------------------------------