سرقت
بزرگ بهنام
خصوصیسازی
کنث
سورین
ترجمهی
احمد سیف
مارگارت
تاچر در گفتن
داستانهای
اغراق آمیز
بسیار مهارت
داشت. برای
بسیاری از
انگلیسیها
که قربانی این
داستانها
شدند تراژدی
سلطنت فخیمهی
انگلیسی
چندان بعید
نیست.
احتمالاً
بزرگترین
داستانی که
گفته میشد
مفهوم
دموکراسی
برمبنای
مالکیت سهام
بود. این ایده
بسیار ساده
ولی به طور
کامل انحرافی بود.
اموال عمومی
را برای فروش
عرضه کنید، و
هرکسی که قادر
است میتواند
در این بنگاههای
تازه خصوصیشده
سهام بخرد. با
خرید هر میزان
سهامی که میخواهید
شما هم بخشی
از این
دموکراسی
انگلیسی
برمبنای
مالکیت سهام
خانم تاچر میشوید.
خیلی
از ماها همان
زمان میدانستیم
که قرار نیست
چنین بشود.
همانگونه که
مارکس
یادآوری کرده
بود بازار
سهام – جایی که
سهام بنگاههای
تازه خصوصیشده
قرار است در
آن مبادله
شود، «جاییست
که ماهیهای
کوچک را کوسهها
و برهها را
گرگهای
بازار سهام میبلعند».
ثروتمندان
با بهرهگیری
از منابعی که
دارند همیشه
میکوشند که
در مالکیت
سهام بنگاهها
حالت انحصاری
پیدا بکنند.
به این ترتیب
وقتی تاچر و
دستیارانش
اموال عمومی
را با قیمتهای
مصنوعی بسیار
ارزان برای
فروش عرضه
کردند،
ثروتمندان
برای خرید بخش
اعظم این سهام
هجوم آوردند و
افزایش
تقاضایی که
ایجاد شد موجب
گشت تا قیمت
سهام بالا
برود و به این ترتیب
بخش اعظمی از
آن از دسترس
عوامالنّاس
خارج شد.
به این
ترتیب،
واقعاً چه بر
سر دموکراسی
انگلیسی
برمبنای
مالکیت سهام
آمده است؟
بوروکراسی
دولتی که آن
همه از سوی
تاچر زیر ضرب
بود با
بوروکراسی
بخش خصوصی
جایگزین شد با
این تفاوت که
رهبران
بوروکراسی
بخش خصوصی در
مقایسه با
بوروکراتهای
دولتی به
خودشان حقوق
نجومی میپردازند.
واحدهای
خصوصیشده
هرگز قرار
نبود
درمالکیت
کسانی چون
افراد معمولی
و یا حتی
فعالان حریص
بازار سهام
باقی بماند
بلکه به
مالکیت شرکتهای
غولپیکر بینالمللی
و دولتهای
خارجی درآمد.
درواقع
طنز فوقالعادهی
تاریخی و
تاچری در این
است که اغلب
بنگاههای
خصوصیشده بهوسیلهی
دولت او به
مالکیت دولتی
بازگشتهاندولی
تاسف باقی
مانده برای
انگلیسیها
این است که
این دولتها
خارجی هستند.
برای
مثال شهر
رامفورد را در
نظر بگیرید که
در منطقهی
هورینیگ کلانشهر
لندن واقع است
و از جمله
درسال 2016 در یک
نظرسنجی بهعنوان
منطقهای که
بیشتر از
هرجای دیگر با
ارتباط نزدیک
با بقیه اروپا
مخالف است
برجسته شد.
وقتی
برای برگزیت
همهپرسی
برگزار میشد
شعار اصلیشان
این است که
«باید کنترل
امور را بازپس
بگیریم» ولی
در ایستگاه
رامفورد شما
برای سفر به مرکز
لندن میتوانید از
میان چند شرکت
راه آهن
قطارتان را
انتخاب کنید.
میتوانید
سوار قطار
شرکتی بشوید که
هلندی است و
یا چینی. کسی
که میخواهد
به شهر نزدیک
بازیلدون
برود باید
درایستگاه آپ
مینستر قطارش
را عوض کند و
از یک شرکت
ایتالیایی که
قطارهای G2G
را مدیریت میکند
بلیت بخرد.
برای این که
تصویر کامل
بشود. اسکات
ریل بوسیله
ابهلیو (Abellio) مدیریت میشود
که تماماً در
مالکیت هلندیهاست.
ابه لیو هم
چنین مالک 60
درصد قطارهای
کلان منطقهی
انگلیاست
(البته مالکیت
40 درصد بعدی هم
با کمپانی
میتسویی،
ژاپن است». 70%
مالکیت
قطارهای وست
میدلند با ابه
لیوست و 30 درصد
بقیه هم در
مالکیت
میتسویی و یک
شرکت دیگر
ژاپنی است. شرکت
ارایهی
خدمات قطار
آرایوا (Arriva) در لندن هم
در مالکیت
شرکت دولتی
راهآهن
آلمان است.
چندین شرکت
راهآهن
دیگر، ازجمله
چیلترن، کراس
کانتری، و گراند
سنترال، و
نوردن همگی
درمالکیت
ارایوا – شرکت
دولتی راهآهن
آلمان – است.
شرکت C2C
که پیشتر به
آن اشاره کردهام
در مالکیت
شرکت راهآهن
دولتی
ایتالیاست.
کمپانی
یورو استار
[خط راه آهن
بین انگلیس و
اروپا] بهوسیلهی
EIL اداره میشود
که 55% سهامش
متعلق به دولت
فرانسه است،
مالکیت 30% سهام
هم با Caisse de depot
et placement du Quebec
(کانادا) و 10%
سهام هم متعلق
به یک شرکت
امریکایی است
و 5% بقیه هم در
مالکیت
NMBS/SNCB است که
متعلق به
ادارهی راه
آهن دولتی
بلژیک است.
شرکت چینی MTR
هم مالک راهآهن
TFL و 30% راهآهن
در بخش جنوب
غربی انگلیس
است. حملونقل
در ولز هم در
مالکیت Keolis قرار دارد
که یک شرکت
خصوصی است که
در کبک –
کانادا – ثبت
شده است.
درواقع شرکتهای
دولتی راهآهن
در اروپا
درحال حاضر
مالک بیش از
یک چهارم شبکههای
راه آهن در
سرتاسر
بریتانیا
هستند. همین وضعیت
درمورد بخش
انرژی، آب و
شرکتهای
تلفن وجود
دارد.
شرکت
برق در لندن، SWEB
و سی بورد و
انرژی
انگلیسی در
مالکیت
کمپانی ای دی
اف است که یکی
از شعب کمپانی
دولتی برق فرانسه
EDF است.
پاورجن هم در
مالکیت گروه
آلمانی ای آن
قراردارد.
کالورتکس،
ایندیپندنت
انرژی و الکتربسته
در بخش میدلند
همه در مالکیت
ان پاور است
که شعبهی
کمپانی انرژی
آلمانی RWE
است.
شرکت
برق اسکاتلند
شعبهای از
کمپانی
اسپانیایی
ایبردرولا (Iberdrola) است که در
ضمن مالک شرکت
منوب است که
برق مرسی ساید
و ویلز شمالی
را تأمین میکند.
شرکت
آب «انگلیان»
در تملک
کنسرسیومی
است مرکب از
هیئت سرمایهگذاری
بازنشستگی
(کانادا)،
کولونیال
فرست استیت
(که خود در
تملک بانک
مشترکالمنافع
استرالیاست)،
سرمایهگذاران
آی اف ام
(استرالیا) و
کمپانی تری
آی. شرکت آب
منطقهی هارتی
پول هم در
مالکیت این
کنسرسیوم است.
شرکت
آب منطقهی
نورثامبریان
درمالکیت
کمپانی چیونگ
هون (هنگکنگ)
است این
کمپانی همچنین
مالک شرکت آب
منطقه اسکس و
منطقهی
سافولک هم
هست.
مالک
شرکت آب منطقهی
وسکس شرکت وای
تی ال (مالزی)
است.
افینیتی
واتر ازجمله
در تملک
مورگان
استانلی
(امریکا) است.
شرکت
آب منطقهی
جنوب شرقی هم
در تملک صندوق
هستینگز
(استرالیا)
قرار دارد.
شرکت
آب در ساتن و
در بخش شرقی
منطقهی ساری
هم درتملک
کمپانی
سومیتومو
(ژاپن) است.
کمپانی
ارتباطات سطح
3 (امریکا) مالک
شبکهی
سراسری فیبر
نوری است.
کمپانی
او تو (O2) که
یک شبکه GSM-1800
را میگرداند
متعلق به
کمپانی تله
فونسیا
(اسپانیا) است.
شرکت EE
که یک شبکهی GSM-1800 را میگرداند
یک شرکت مشترک
بین اورنج
(فرانسه) و سازمان
تلفن آلمان
است.
شرکتهای
ادارهکنندهی
خدمات اتوبوسرانی
وادارهی
فرودگاههای
بریتانیا هم
عمدتاً در
مالکیت
خارجیان است.
شرکت
اتوبوسرانی
اریوا (Arriva)
متعلق به
ادارهی راهآهن
سراسری آلمان
است.
بسیاری
از شرکتهای
اتوبوسرانی
متعلق به
کمپانی
کامفورتدلگرو
(سنگاپور) RATP
(فرانسه) و Transdev (فرانسه)
هستد.
فرودگاههای
هیترو (لندن)،
گلاسگو و
ساتمپتون
درمالکیت
فروویال (Ferrovial) (اسپانیا،
25%)، کمپانی قطر
(20%) و Caisse de Depot et placement du Quebec (کانادا، 12.62%)
قرار دارد.
مالک
فرودگاه
گتویگ (دومین
فرودگاه لندن)
هم کمپانی
جهانی
زیرساختها
(امریکا) است.
کمپانی
IFM (استرالیا)
علاوه برسهمی
که در مالکیت
شرکت آب
انگلیان
دارد، مالک
فرودگاه
منچستر هم هست
و بعلاوه، حق
جمعآوری
عوارض اتوبان
ام سیکس را هم در
تملک دارد.
درضمن مالک
شرکت
مخابراتی
آرگیوا (Arqiva) هم هست.
همهی
این تحولات
درواقع نتیجهی
سرقت از
داراییهای
عمومی در یک
مقیاس بزرگ
است که اتفاق
افتاد. داراییهایی
که متعلق به
عموم مردم
بریتانیا بود
درواقع به
شرکتها و
دولتهای
خارجی ارایه
شد. لندن اخیراً
به دلایل
بسیار محکم با
این که در
قدرشناسی از
مارگرت تاچر
برایش مجسمهای
بسازند،
مخالفت کرد.
نظر به
این که تاچر
در واقع معمار
این واگذاریها
بود که به
کمپانیها و
دولتهای
خارجی هدیه
شد بهیقین
احتمال این که
اروپاییها
بخواهند برای
قدرشناسی از
او مجسمه
بسازند بهمراتب
بیشتر از
لندن است و
همچنین است
ژاپن،
استرالیا، کانادا،
مالزی،
امریکا، چین،
قطر و
سنگاپور.
بانوی
آهنین درواقع
این سرقت در
روز روشن را آغاز
کرد تا صاحبان
ثروتهای
خصوصی و دولتهای
دیگر کشورها
به طرز
چشمگیری از آن
بهره مند
شوند.
عموم
در بریتانیا،
که در واقع
مالک اصلی این
داراییها
بودند، سرشان
بدون کلاه
ماند.
و همهی
اینها در
زمانی اتفاق
افتاد که
تفاوت در ثروت
بین کسانی که
اندکی زیادی
دارند و آنها
که بهسختی میتوانند
زندگیشان را
اداره کنند،
به حدی رسیده
بود که از دههی
1930 به این سو
سابقه نداشت.
پیوند
با منبع اصلی:
Ukania’s Great Privatization Heist
برگرفته
از:«نقد
اقتصاد سیاسی»
https://pecritique.files.wordpress.com/2019/07/ukaniae28099s-great-privatization-heist-.pdf