زیر
پوست خبر
ریشه
هندی آیتالله
خمینی و بحث
دوتابعیتیها
فرزانه
روستایی
از
مطرحشدن لغو
تابعیت
ایرانی حدود
چهارمیلیون
ایرانی (
معادل یک
بیستم جمعیت
کشور) که از
ثروتمندترین
و تحصیلکردهترین
و متخصصترین
اقشار چهار
دهه گذشته
جامعه ایران
معاصر هستند
میتوان به
این فکر کرد
که شاید قوه
قضاییه و سپاه
و لایههای
امنیتی برای
مقابله با
فشار غیر قابل
کنترل و غیر
قابل تحملی که
از سوی مردم و
جریان اصلاحطلبی
و فضاهای
مجازی بر آنها
وارد میشود
استراتژی
زمین سوخته را
برای آینده
ایران تدارک
میبینند.
یعنی
استراتژی وارد
شدن به بازی
ناجوانمردانه
و خانمانسوزی
که حداقل
تاثیر آن این
خواهد بود که
امید بسیاری
از مردم ایران
به اصلاح امور
از طریق انتخابات
و رایگیری به
یاس تبدیل و
همه
ناخودآگاه
ضمیمه همان
نامه سی نفری
میشوند که
چندی پیش به
ترامپ نوشته
شد.
استراتژی
زمین سوخته که
در ادبیات
سیاسی به Scorched earth شهرت
دارد به دلیل
عمق فاجعهای
که برای بشر
ایجاد میکند
بر اساس ماده
۵۴ کنوانسیون
ژنو منع شده
است. طبق
استراتژی
زمین سوخته٬
در جریان جنگها
یا در جریان
عقبنشینیها
معمولا هر
آنچه را که
ممکن است از
سوی دشمن یا
رقیب مورد
استفاده قرار
بگیرد را میسورانند.
در جریان این
استرانژی
معمولا مزارع
و انبارهای
غذایی یا
دارویی
سوزانده میشود٬
پلها و
تاسیسات
مخابراتی و
جاده و راه
آهن و بیمارستان
را منفجر میکنند
٬ منابع آب
آلوده و سمی
میشود. هدف
از این
استراتژی غیر
ممکن کردن زندگی
غیرنظامیان و
مردم عادی است
تا از گرسنگی بمیرند،
بیمار شوند،
جلای وطن کنند
و دوباره نتوانند
سر پا شوند.
مهمترین
مثالها برای
استراتژی
زمین سوخته در
پنجاه سال گذشته
این است که در
جنگ جهانی دوم
روسها
تاسیسات همه
شهرهای شرقی
خود را قبل از
اینکه به دست
نازیها سقوط
کند، نابود
کردند. آمریکا
در جنگ ویتنام
با استفاده از
عامل آبی و
نارنجی تلاش
کرد همه مزارع
را نابود کند
تا غذایی برای
مردم ویتنام
باقی نماند و
ویتکنگها
گرسنه بمانند.
صدام حسین همه
چاههای کویت
را قبل از عقبنشینی
به آتش کشید . و
بالاخره ارتش
سوریه هر شهری
را که به دست
شورشیان
افتاد با بمبهای
بشکهای با
خاک یکسان کرد
و حتی جنگلهای
شمال سوریه را
سوزاندند تا
شورشیان در آن
پنهان نشوند.
دو
تابعیتیهای
ایران چه
کسانی هستند
دو
تابعیتیهای
ایران تقریبا
همهی نفرات
اول تا پنجم
کنکور سراسری
و بدون استثنا
اکثر فارغالتحصیلان
دانشگاه
صنعتی شریف
بوده و هستند. دو
تابعیتیهای
ایران تقریبا
باهوشترین
فارغالتحصیلان
همه رشتههای
تحصیلی
دانشگاه
تهران٬
شیراز٬ صنعتی
اصفهان ٬ پلیتکنیک
تهران و همه
فارغالتحصیلان
عادی دانشگاهها
هستند که در
خارج از ایران
گل کردند. همه
آنها از
ایران رفتند
تا بدون استرس
تحصیل و زندگی
کنند ٬ شغل
داشته باشند٬
امنیت
اقتصادی و خانوادگی
داشته باشند.
آنها از
ایران رفتند
چون دوست
نداشتند دروغ
بگویند یا
درگیر
باندبازیهای
مافیایی شوند.
آنها از
مبتلا شدن به
سرطان و
پارازیتها
میترسند٬ همه
آنها بیاستثنا
به این اعتقاد
رسیدند که نمیتوان
در ایران
زندگی کرد٬
آرامشی وجود
ندارد و تنشهای
اجتماعی بیپایان
یک نظام مذهبی
منحط و عقب
افتاده و فاسد
با هیچ
استاندارد
انسانی نمیخواند.
دو
تابعیتیهای
ایران همان
چند هزار
استاد
دانشگاه ایرانی
هستند که در
مجامع علمی
اروپا و
آمریکا تدریس
میکنند.
کسانیاند که
بخشهایی از
ناسا را میگردانند.
بخش چهایی از
یاهو یا گوگل
را مدیریت میکنند.
خلبانهایی
هستند که در
ایران بیکار
شدند٬ اما به
استخدام
هواپیمایی
امارات و
ترکیشایر
درآمدند و با
گرانترین و
لوکسترین هواپیماهای
جهان٬ یعنی A 380
Air bus
به همه
کشورهای جهان
سفر میکنند.
برخی از آنها
وقتی به مقصد
تهران پرواز دارند
عرق میهنیشان
گل میکند و
پرچم ایران را
از پنجره
کابین خلبان
در آورده تکان
میدهند.
دو
تابعیتیهای
ایران صدها
مهماندار
ایرانی هستند
که برای تامین
معاش خانواده
خود یا باید
در مترو دستفروشی
میکردند یا
مهاجرت میکردند
تا به استخدام
شرکتهایی
هوایی در
آیند.
پرستارانی
هستند که با
حقوق اندک
شیفتهای
پیاپی شب را
با حداقل
استاندارد
بهداشتی کار
کردند و بیمار
شدند. آنها
بیش از این
نمیتوانستند
از جان خود
مایه بگذارند.
پس به امارات
و کانادا و
استرالیا
رفتند تا قبل
از پیر شدن
برای خود زند
گی جدیدی دست
و پا کنند.
.
البته
همه زنان
ایرانی
تحصیلات و
تخصص نداشتد
تا برای تامین
آیندهای
بهتر،
محترمانه از
کشور مهاجرت
کنند. لایههایی
از زنان هممی
روند و میآیند
ولی هیچ کشوری
به آنها
تابعیت نمی
دهد. آنها
برای تامین
هزینه زندگی و
کرایه منزل
خانوادهشان٬
در مراکز و
خانههای
فساد اربیل و
دوبی و تایلند
کار میکنند٬
به مالزی
قاچاق شدند و
در ترکیه خرید
و فروش میشوند؛
فقط به این
دلیل که این
زنان سرپرست
خانوار هستند
٬ شوهرانشان
بیکار و
معتاداند و
کلا به این
دلیل که تامین
معاش در ایران
نزدیک به محال
است.
هم
اینکه ٬ دو
تابعیتیهای
ایرانی صدها
سرمایهدار
هستند که برخی
با وقوع
انقلاب از
ایران رفتند.
تعداد قابل
توجهی از آنها
با کودتای سال
۸۸ و برای در
امان ماندن
سرمایههایشان
از سیاستهای
اقتصادی یک
رئیس جمهور
اسکیزوفرن
مهاجرت کردند.
برخی نیز نمیخواستند
شریک معاملههای
مشکوک شرکتهای
قدرتمند و
مافیایی سپاه
شوند و به
همین علت به
امارات و
ترکیه رفتند و
هیچ یک جز
برای دیدار با
اقوام یا پدر
و مادر پیر
خود قصد باز
گشت ندارند.
دو
تابعیتیها
یک بحث
استراتژیک
مساله
دو تابعیتیها
به دلائل
متعددی یک
موضوع
استراتژیک
است که چهار
دهه پس از
انقلاب ایران
بهتدریج
برجسته شده و
به صورت طبیعی
خود را نشان
میدهد. در
واقع با
انقلاب و جنگ
و نیز پس از
کودتای
انتخاباتی
سال ۸۸ بسیاری
از اقشار کشور
را ترک کردند
و برای تسهیل
امور اداری و
خانوادگی خود
در خارج از
کشور دو
تابعیتی شدند.
قلیلی از آنها
بازگشتهاند
و آنان که
بازنگشتهاند
مرتبا از سوی
دولت های
ایران دعوت به
کار میشوند
اما نمیآیند.
دو تابعیتیها
بخشی از مساله
فردای ایران
هستند که لایههای
محافظهکار و
راستهای
افراطی از
مطرح شدن نقش
و اهمیت آنها
بشدت نگراناند.
دو تابعیتیها
از تحصیلات
بالاتر ٬
تجربه کاری و
مدیریتی بهروزتر
برخوردارند.
آنها آمریکا
و اروپا و
دنیای مدرن را
بیشتر میشناسند و بههمینخاطر یک فرصت
و نیز یک
تهدید برای
سیستم حکومتی
فعلی ایران به
شمار میآیند.
دوتابعیتیها
فرصتی
استثنایی
هستند زیرا با
امکان ورود آنان
به بازار کار
و مدیریت
زمینههای
مهارکردن
فساد گسترده
دولتی فراهم
میشود و
سیستم
بوروکراسی
کشور میتواند
در مسیر اصلاح
قرار گیرد.
ورود دوتابعیتیها
به نظام اداری
به احتمال
قابل توجه
روابط
مافیایی را تا
حدود زیادی
مهار میکند
و امور مالی و
اداری رو به
شفافیت میرود.
البته ٬ برخی
از مخالفان
این تحلیل
معتقدند
سیستم سیاسی و
مدیریتی در
ایران با
پشتیبانی
سرداران سپاه
چنان فاسد و
انحصاری و
مافیایی است
که هر تازه
واردی را به
شکل خود در میآورد
و کسی را توان
هماوردی در
برابر آن
نیست.
اما
دو تابعیتیها
در عین حال
تهدیدی هم
برای کارکرد
سیستم موجود
هستند. آنها
به دلیل
تحصیلات و
شناخت عمیقتری
که از جهان
دارند با نظام
ارتشاء و
اختلاس کنار
نخواهند آمد.
تهدید بودن دو
تابعیتیها از
این جهت است
که تابع
مدیران همفکر
امثال جنتی ٬
اژهای ٬
فلاحیان ٬ یا
لاریجانیها
نخواهند بود.
آنها یاد
نگرفتهاند
دروغ بگویند٬
در مقابل
روابط فاسد
اداری ایستادگی
میکنند. تا
حدی که٬ با
ورود دو
تابعیتیها
به سیستم
اداری و مالی
ایران دیگر به
سختی میتوان
گفت نظام حزبی
در کشورها
باعث فساد میشود٬
٬سندیکای
شغلی تجربه
کمونیستی
است٬ روایتی از
ائمه نداریم
برای حلال
بودن شفافیت
مالی ٬ یا
اینکه زنان در
منزل بنشینند
بهتر است تا
اینکه در رده
های مدیریت به
کار گرفته
شوند.
در
واقع٬ دو
تابعیتیها
با امکان مالی
و تحصیلی
بیشتر در
جامعه ایران
این پتانسیل
را دارند تا
به صورت یک
طبقه مانعی در
برابر فساد و
استبداد و
سرکوب
سیستماتیک
باشند٬ و هر
چه باشد٬
دشوار است که
چهار میلیون
از ایرانیان
را که مهاجرت
کردند و
دوتابعیتی
شدند و هنوز
خود را ایرانی
میدانند در
معادلات و تنش
های آینده
نادیده گرفت.
اجداد
آیت الله
خمینی و
مهاجرت از هند
اگر
دو تابعیتی
بودن یا داشتن
ریشه دومی از
یک کشور دیگر٬
نقصانی در
ارزیابی از
هویت ملی ایرانیان
است بیتردید
ریشه خانواده
آیتالله
خمینی که بزرگترین
جنبش سیاسی
نیم قرن اخیر
منطقه
خاورمیانه را
هدایت کرد از
شمول چنین
قاعدهای
مستثنی نیست.
آیتالله
پسندیده
برادر بزرگتر
آیتالله
خمینی در همان
اوایل انقلاب
در مصاحبهای
به هندی بودن
اصالت
خانوادگی جد
خود اشاره کرد.
حتی برادر
دیگر آنها که
در خمین
دفترخانه
داشت به سید
هندی معروف
بود. اگر
اجداد
خانواده آیتالله
خمینی از هند
آمده اند، پس
بدون اینکه در
جایی ثبت شده
باشد به نوعی
دوتابعیتی
بودهاند.
در
واقع اصالت
هندی داشتن
خاندان خمینی
ذاتا نه جنبه
منفی دارد و
نه حتی جنبه
مثبت. برای اقلیمی
مانند ایران
که نزدیکی
فرهنگی با
عراق ٬ افغانستان
٬ هند و لبنان
داشته و هنوز
دارد. بسیار
طبیعی است که
خانوادههایی
از کشوری به
کشور دیگری
مهاجرت کرده و
در آن ریشه
دوانده باشند.
خانواده خانم
بینظیر بوتو
یا خاندان
گاندی ریشه
یزدی یا شیرازی
داشتهاند و
کلا از ایران
نشات گرفتهاند.
بسیاری از آیتالله
های عراق و
لبنان نیز
ریشه ایرانی
داشته و مورد
احترام مردم
عراق بوده و
هستند.
بیست
درصد از
بالاترین و
بیست درصد از
پایینترین
ایرانیان
با
توجه به بحرانهایی
که کشور با آن
مواجه است طرح
سلب تابعیت ایرانیانی
که پیرو
تحولات سیاسی
از کشور مهاجرت
کردهاند ٬
فقط میتواند
آغاز تسویه
حساب با جریان
تحولخواه در
ایران باشد،
بر سر اینکه
هر چه میگذرد
بیشتر آشکار
میشود که
لابی تحصیلکرده
ها در ایران
قصد کنار آمدن
با یک نظام مذهبی
فاسد را
ندارند. از
سویی٬ بیشتر
مردم به آیندهای
فکر میکنند
که همه طیفها
و جریانهای
اجتماعی٬ از
جمله دو
تابعیتیها
متناسب با
توان خود در
اداره امور
کشور مشارکت
داشته باشد.
وقتی
مطرح میشود
که قرار است
یک بیستم از
دارندگان
بالاترین
تحصیلات و
سرمایه مالی و
نیز تجربه
اداری کشور
ایران در
آینده تابعیت
ایرانی خود را
از دست دهند،
آنگاه میتوان
احتمال داد که
بیست درصد از
اقشار خاص
فرهنگی
واقتصادی
اجتماعی قرار
است نقش
بالاتری را بر
عهده داشته
باشند. به
عبارت دیگر
اگر دارندگان
مدارک
دانشگاههای
معتبر قرار
است تابعیت
ایرانی خود را
از دست دهند و
اجازه رفت و
آمد به ایران
را نداشته باشند
یا برای دیدار
از وطن خود به
دردسر گرفتن
ویزا دچار
شوند، یک
احتمال جدی را
باید مد نظر
قرار داد :
بر
اساس یک
احتمال٬ همه
کسانی که از
بورسهای
تحصیلی
غیرقانونی در
دوران احمدینژاد
بهره بردند و
نیز بورسیههای
وزارت
اطلاعات بهزودی
مصادر آینده
را بر عهده
خواهند گرفت.
کار کردن با
آنها آسانتر
است و بیشتر
اهل بدهبستان
هستند. آنها
از یک سیستم
فاسد و رانتخوار
و اختلاسگر
بیشتر حرفشنوی
دارند تا
کسانی که فارغالتحصیل
دانشگاههای
معتبر هستند.
در این میان
کسانی که از
دانشکده
مداحی فارغ
التحصیل شدهاند
و طیفهایی از
آنان همان
برادران سابق
بسیج هستند در
دایره
معتمدترینها
قرار خواهند
گرفت.
در
شرایط حاضر
همه امور
اقتصادی و
سیاسی و نیز
ادامه برجام
در گرهای کور
به هم تاب
خورده است.
انتخابات
ریاست جمهوری
در راه است.
جابهجایی
فرماندهان
سپاه در پستهای
مختلف بیانگر
این است که
ماههای پر
تنشی در راه
است. این ماهها
را اگر در
کنار چالش
دولت و قوه
قضاییه قرار
دهیم و نیز
تاییدیه رهبر
جمهوری
اسلامی از قوه
قضاییه را ٬
فراموش نکنیم
مطرح شدن سلب
تابعیت
ایرانی حدود
چهار میلیون
از کیفیترین
اقشار جمعیت
کشور یک پروژه
تصادفی و حساب
نشده نیست. بهویژه
که طرح آن از
طرف سخنگوی
سیاست خارجی
مجلس مطرح و
نیز در سایت
قوه قضاییه
منتشر شده
است.
پروژه
لغو تابعیت
ایرانی دو
تابعیتیها
چه هدفی دارد؟
شاید
قوه قضاییه
قصد دارد با
طرح لغو
تابعیت ایرانی
دو تابعیتیها
در قبال
معاملهای از
دولت گروکشی
کند ٬شاید
قرار است اهرم
فشار گاه و بیگاه
به دولت حسن
روحانی باشد٬
بعید نیست
پروژه بیاعتبار
کردن دولت
باشد تا همه
تحصیلکرده
ها ٬ سرمایهداران و
مدیران از
آینده ناامید
شوند و سپاه و
بسیج و
اطلاعات
موازی با خیال
راحت هر که را
خواستند قلع و
قمع کنند٬
شاید هم قرار است
این طرح در
صورت جدیشدن
جانشینی حسن
روحانی برای
رهبری کلید
بخورد.
اینجاست
که میتوان
گفت قوه
قضاییه و سپاه
و نیز سازمان
اطلاعات
موازی برای
مقابله با
اصرار مردم به
اصلاح امور از
هم گسیخته
کشور و کوتاه
کردن دست باندهای
حکومتی ٬
احتمالا
اجرای پروژه
زمین سوخته
ایران را در
گوشه ذهن خود
میپرورانند
و معنای چنین
طرحهایی جز
این نیست که
یا ما و کسانی
که مورد تایید
ما هستند کشور
را اداره میکنند٬
یا اینکه
چیزی باقی نمیماند
تا دیگران آن
را اداره
کنند!
http://zeitoons.com/24692
------------------------------------------
چهارشنبه
۱۱ شهريور
۱۳۹۴
مقایسه
مهاجران
ایرانی و
آوارگان سوری
فرزانه
روستایی
یک
جمله منتسب به
آنجلا مرکل
صدراعظم
آلمان او را
در تاریخ
ماندگار کرد.
آنجا که گفت
آوارگان
سوریه به مکه
نزدیک تر
بودند ولی به
اروپا پناه
آوردند و
اینکه رفتن به
مکه کم خطر تر
بود اما آنها
امواج خطرناک
دریای
مدیترانه را
انتخاب کردند.
فاجعه
بحران
آوارگان سوری
با انتشار عکس
هایی از ردیف
جنازه ها در
ساحل یا مرگ
۷۱ نفر در کامیون
حمل گوشت و
نیز پخش
جدیدترین
ویديوی داعش
که چهارنفر را
زنده زنده
کباب می کنند،
هر روز ابعاد
جدیدی می
یابد. سوری ها
با کودکان
خردسال و بدون
جلیقه نجات
خود را به
دریا می
سپارند، زیرا
از ماندن در
سوریه و زنده
زنده کباب شدن
کم خطر تر است.
هرچند
ایران سوریه
نیست، رهبر
ایران بشار اسد
نیست، و
درگیری سیاسی
ای که یک
حکومت فرصت طلب
مذهبی برای
ایرانیان
پدید آورده،
در ظاهر و
قضاوت اولیه
با مدل حکومت
داعش و اسد در
سوریه بسیار
بسیار متفاوت است،
اما وقتی به
ابعاد فرار
ایرانیان از
کشور، بخصوص
پس از
انتخابات ۸۸
نگاهی می
اندازیم نمی
توان گفت که
عمق فاجعه
مهاجرت از
ایران از
بحران
آوارگان
سوریه کوچکتر
یا قابل قبول
تر است.
همه
آمار دردناک
مهاجرت از
ایران حاکی از
این است که
عمق بحران
نارضایتی و
اعتراض مردم
ایران ۷۸
میلیونی از
عمق بحران
نارضایتی ۲۳
میلیون مردم
سوریه نه کوچک
تر است و نه
قابل توجیه تر.
به همین دلیل
مرور آمار
مربوط به
ایرانیانی که
همه وطن و
گذشته و داشته
های خود را در
ایران وا می
گذارند و زندگی
در خارج از
ایران را
انتخاب می
کنند حاکی از آن
است که کشور
ایران بسیار
بیشتر از
سوریه از
مهاجرت
شهروندان خود
در حال آسیب
دیدن است و هنوز
دارد آسیب می
بیند.
طبق
آمار جدید
سازمان ملل
حدود ۱۵۰ هزار
سوری طی یکی
دو ساله اخیر
در اتحادیه
اروپا پناه
گرفته اند که
بیشترین
تعداد آنها
مردم عادی
هستند که فقط و
فقط در جستجوی
یک سر پناهگاه
هستند. اما
عمق بحران
مهاجرت از
ایران بحث
سیاسی ـ
اجتماعی متفاوتی
است که با
امنیت ملی و
آینده کشور
ارتباط پیدا
می کند؛هر چند
تقریبا همه
دولت های
ایران به آن
عادت کرده
اند.
مهاجرت
از ایران کجا
و آوارگان
سوریه کجا !
همه
آمار های بین
المللی حاکی
از آن است که
ایران در میان
۹۱ کشور درحال
توسعه، رتبه
اول را در
مهاجرت و فرار
نخبه ترین و
تحصیلکرده
ترین
شهروندان به
خود اختصاص
داده است. به
نقل از
ویکیپدیا،
خروج سالانه ۱۵۰
تا ۱۸۰ هزار
ایرانی
تحطیلکرده از
ایران خسارتی
معادل ۱۵۰
میلیارد دلار
در سال بر کشور
تحمیل می کند.
منابع داخلی
اخبار متنوع و
تقریبا یک
دستی را در
این ارتباط
منتشر می کنند.
بنیاد
ملی نخبگان
ایران اعلام
کرده است که
۳۰۸ نفر از
بهترین های
کنکور و
المپیادهای
جهانی اکنون
در آمریکا
هستند و هرگز
به کشور باز نمی
گردند.
۲۵۰ هزار
مهندس و پزشک
ایرانی و بیش
از ۱۷۰ هزار
نفر با
تحصیلات عالی
در آمریکا
زندگی می
کنند. بر اساس
آمار رسمی
اداره
گذرنامه در
سال ۸۷،
روزانه ۱۵
کارشناس
ارشد، ۲/۳ نفر
با مدرک دکتری
و سالانه ۵۴۷۵
لیسانس ایران
را ترک کرده
اند. صد هزار
مهاجر ایرانی
در آلمان طی
سال های گذشته
۲۰۰۰ جلد کتاب
در این کشور
منتشر کرده
اند درحالی که
۳ میلیون ترک
ساکن ترکیه
فقط ۱۰۰ جلد
کتاب منتشر
کرده اند.
بنا
بر آمار رسمی
در سال ۱۳۹۱
حدود ۱۵۰ هزار
دانشجو
تقاضای خروج
از کشور را
داشته اند که
اکثر آنها
دانشجوی
دکترا بوده
اند. ۶۴ درصد
دانش آموزان
ایرانی مدال
آور المپیاد
طی ۱۴ سال
گذشته از
ایران رفته اند.
سازمان
مدیریت و
برنامه ریزی
نیز اعلام کرده
است که ۹۰ نفر
از ۱۲۵ دانش
آموز
المپیادی در ۳
سال گذشته در
حال حاضر در
آمریکا مشغول
تحصیل هستند.
این در حالی
است که گفته
می شود تقریبا
اکثر
دانشمندان
سلول های
بنیادی در حال
رفتن از ایران
هستند.
آمار
خروج
پرستاران و
کادرهای
درمانی غیر
پزشکی از جدی
ترین آمارهای
مهاجرت از ایران
است. سالانه
حداقل ۳۰۰ نفر
پرستار از
میان کادر های
درمانی از
ایران خارج می
شوند. سختی کار،
درآمد پایین،
نداشتن امنیت
بهداشتی در محیط
کار و شناخته
شدن پرستاران
ایرانی به
کارایی در
سایت های کاریابی،
ازعواملی
هستند که
امکان
استخدام آنها
با ده برابر
حقوق در
کانادا یا
امارات را
برای آنها
امکان پذیر می
کند.
عباس
میلانی استاد
دانشگاه
استانفورد و
استاد سابق
دانشکده حقوق
دانشگاه
تهران نیز معتقد
است که خسارات
خروح
ایرانیان
تحصیلکرده و
فرار مغز ها ۳۰۰
برابر خسارت
جنگ به کشور
آسیب وارد
کرده است. به
اعتقاد
میلانی هر
دکتر مهندس با
وکیلی که از
ایران خارج می
شود نزدیک به
۵\۱ تا دو
میلیون دلار
صرف تعلیم او
شده است. با مهاجرت،
همه این
سرمایه از
ایران خارج می
شود و چیزی
جایگزین آن
نمی شود.
برخی
از آمار ها از
خروج سالیانه
۳۰۰۰۰۰ نفر از
کشور حکایت می
کند که نتیجه
منطقی آن این
است که ایران
در هر سه سال
نزدیک به یک
میلیون از جمعیت
کیفی خود را
از دست می دهد
که از شرایط اقتصادی
بهتری
برخوردارند.
اگر این عبارت
را در کنار اطلاعات
و آمار مدیر
کل دفتر آمار
و اطلاعات جمعیتی
و مهاجرت کشور
قرار دهیم که
می گوید با توجه
به اینکه ۳۳. ۳
در صد ایرانی
ها فقط یک بچه
دارند و
تصمیمی برای
بچه دیگری
ندارند بزودی
و از سال ۲۰۱۵
رشد جمعیت
ایران ابتدا
صفر و بعد بتدریج
منفی خواهد
شد.
مجله
اکونومیست
نیز چند ماه
پیش به موضوع
بحران جمعیتی کشور
ایران پرداخت.
اکونومیست
ضمن مقایسه هرم
جمعیتی سه
کشور ایران،
مصر و ترکیه
که کم و بیش
بسیار نزدیک
به هم هستند و
جمعیت تقریبا
یکسانی دارند
به این نتیجه
رسید که بزودی
ایران وارد
تونل وحشت
جمعیتی می
شود. منظور اکونومیست
جمعیتی بود که
به دلیل فشار
های اقتصادی و
اجتماعی رشد
آن بشدت کاهش
یافته، جمعیت
پیرها افزایش
و نیروی کار
جوان با سرعت
زیادی تقلیل
خواهد یافت.
هرمی که
اکونومیست از
جمعیت ایران
ترسیم کرده
بود برخلاف
مصر و ترکیه به
شکلی بود که
بخش پیر جمعیت
در مقایسه با
دو کشور مصر و
ترکیه در آن
بسیار برجسته
تر بود.
حتی
بدتر از
صادرات مغزها
حتی
گران شدن ارز
نیز نتوانست
سرعت خروج
دانشجویان و
تحصیلکرده ها
را از کشور
کاهش دهد. سرعت
خروج جمعیت با
کیفیت و گران
قیمت از کشور
چنان جدی است
که دکتر منیژه
فیروزی،
مشاور کمیسیون
اجتماعی مجلس
نیز اعلام کرد
آنچه در ایران
جریان دارد
خروج یا فرار
مغزها نیست،
این در واقع
صادرات مغز ها
از ایران است.
اما حتی از
این هم بدتر
است زیرا شما
در ازای
صادرات یک
کالا سرمایه
ای را وارد
کشور می کنید
اما در ازای صدور
صدها هزار
جمعیت
تحصیلکرده به
آمریکا و
اروپا کشور
ایران هیچ چیز
به دست نمی آورید.
این در حالی
است که شدت
خروج جمعیت
تحصیلکرده به
حدی است که
تاثیر آن را
بر جنس تحصیلکرده
ها نیز می
توان در یافت.
به گفته مشاور
کمیسیون مجلس
افزایش
شمارخروج
دختران نخبه از
کشور ۴۰ درصد
از کل مهاجران
است که از شدت
گرفتن و عمیق
شدن بحران
خالی شدن کشور
از جمعیت زنان
و مردان مولد
جوان
تحصیلکرده
حکایت دارد.
نداشتن
امید به آینده
ایران
بسیاری
ازمردم ایران
امیدی به
آینده خود
ندارند و این
عاملی است که
روند مهاجرت
را تشدید می
کند. جوانانی
که از ایران
خارج می شوند
و در اصطلاح
به آنان
نخبگان کشور
گفته می شود
برای زندگی
کردن، احتیاج
به کار، درآمد
متناسب با
هزینه های
زندگی، امکان
ازدواج و بچه
دار شدن، خرید
مسکن، وامکان
ارتقای مناسب
شغلی دارند.
هیچیک از این
عوامل در
ایران قابل
دستیابی نیست.
فقدان
شرایط نرمال
برای زندگی و
کار در ایران
و نیز نداشتن
امنیت روانی
از مهمترین
عواملی هستند
که ایرانیان
را وا می دارد
که کشورشان را
ترک کنند و
دیگر حتی پشت
سر خود را نیز
نگاه نکنند.
از سویی، نظام
فاسد اداری و
بوروکراسی و
عقب افتادگی
آموزشی در
کنار اینکه
بسیاری از
مشاغل حساس در
ایران در دست
کسانی است که
صلاحیت
ندارند و
انحصاری شدن
طیف های وسیعی
از مشاغل در
دست طیف هایی
از جریان های
سیاسی خاص،
امیدواری به
یک آینده نسبتا
قابل قبول
برای وارد شدن
به سال های
بازنشستگی را
کاهش می دهد.
از
سویی، بسیاری
از مردم اگر
بتوانند حتی
لحظه ای در
خارج شدن از
کشوری که
همسرآنها
ممکن است در
خیابان به
اتهام بد
حجابی دستگیر
شود یا به علت
شرکت در عروسی
یا یک میهمانی
فامیلی مورد
ضرب و شتم و
اخاذی
نیروهای گشت
ارشاد یا
نیروی
انتظامی قرار
بگیرد، تردید
نمی کنند.
در
این میان،
آمار خروج
ایرانیان از
کشور فقط به
تحصیلکرده ها
و نخبگان
خلاصه نمی
شود. چه بسیار
ایرانیانی که
برای تامین یک
امنیت نسبی
مسیحی شدند
واز دین آبا و
اجدادی خود
تبری جستند.
شماری خود را
با عنوان
همجنسگرایی
به مراکز
پذیرش پناهجویان
معرفی کردند و
اجازه دادند
تا برای اثبات
تمایلات جنسی
شان معاینه
پزشکی شوند.
شمار زیادی با
عرضه
مستنداتی که
نشان میداد
فاقد امنیت
جانی هستند در
خارج از ایران
ماندگار شدند.
بسیاری از
زنان اثبات
کردند که به
خاطر داشتن
ایده های
فمینیستی تحت
فشار قرار دارند.
و شمار زیادی
از شعرا،
نویسندگان، و
روزنامه
نگاران با
سوابق زندان و
بازداشت نیز
به دلیل اینکه
امکان کار و
زندگی در ایران
را نداشتند
کشور را ترک
کردند.
درواقع
بحران خروج
ایرانیان و
سپس فرار مغزها
از کشور با
چهار موج
انقلاب،
انقلاب
فرهنگی، سال
های جنگ، و
نیز ناامنی
های پس از
جنبش سبز شدت
گرفت و هنوز
ادامه دارد.
شاید
بزرگترین ریشه
این رخداد را
بتوان در
اعوجاج نگاه
رسمی و انقلابی
به پدیده
مهاجرت عنوان
کرد که
بنیانگذار
انقلاب بارها
در مورد آن
صحبت کرد.
ایشان در یکی
از سخنرانی
های خود تاکید
کرده بود که می
گویند مغزها
فرار کرده
اند! میگویید
مغزها فرار
میکنند، این
مغزهای
پوسیده بگذار فرار
کنند. این
مغزهایی که
برای اجانب
کار کردند،
این مغزها
باید فرار
کنند. البته
الآن میبینند
این مغزها
نمیتوانند
در اینجا آن
استفادههایی
که میکردند
بکنند، حالا
میروند. حالا
اگر یک همچو
مغزی از ایران
فرار کرد، ما
بنشینیم غصه
بخوریم که مغز
فرار کرده؟!
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/-10bd9a4827.html
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸
دی ۱۳۹۵
سخنگوی
کمیسیون
امنیت ملی
مجلس درگفت و
گو با میزان:
تابعیت
ایرانی افراد
دو تابعیتی
لغو می شود/ دوتابعیتی
ها حق داشتن
اموال غیر
منقول را ندارند
خبرگزاری
میزان- نقوی
حسینی با بیان
اینکه مطابق
قانون مدنی
افراد
دوتابعیتی که
تابعیت کشور
دیگری را می
پذیرند،
تابعیت
ایرانی آنها
لغو می شود،
تأکید کرد:
تابعیت مضاعف
جرم است و این
افراد حق
داشتن اموال
غیر منقول را
هم ندارند.
تابعیت
ایرانی افراد
دو تابعتی لغو
می شود/ دوتابعیتی
ها حق داشتن
اموال غیر
منقول را ندارندسید
حسین نقوی
حسینی در گفت
و گو با
خبرنگار گروه
سیاسی
خبرگزاری
میزان، با
اشاره به
اینکه ما باید
یک قانون
جامعی در حوزه
تابعیت تهیه
کنیم، گفت:
مطابق قانون
مدنی افراد
دوتابعیتی که
تابعیت کشور
دیگری را می
پذیرند
تابعیت ایرانی
آنها لغو می
شود وحتی حق
داشتن اموال
غیرمنقول را
هم ندارند.
سخنگوی
کمیسیون
امنیت ملی
مجلس تصریح
کرد: بر اساس
قانون کشور ما
کسی که تابعیت
کشور دیگری را
می پذیرد
تابعیت ایرانی
او لغو می شود
ودر اصل یک
تابعیتی است.
وی
با تأکید بر
اینکه چه
کسانی تابعیت
مضاعف را
پذیرفته اند
واین حقوق در
مورد آنها
باید اعمال
شود، اظهار
داشت: وقتی که
فرد نمی تواند
اموال غیر
منقول داشته
باشد به طور
مضاعف نمی
تواند
مسئولیت
داشته و یا
کارمند دولت
باشد.
نقوی حسینی
با تأکید بر
اینکه چون پذیرش
تابعیت مضاعف
یک عمل غیر
قابل قبول در
داخل
کشورهاست،
بیان داشت:
بنابراین،
این عمل یک عمل
مجرمانه است و
معمولا افراد
پنهان کاری می
کنند.
وی
با اشاره به
جرم بودن
داشتن تابعیت
دوگانه اظهار
داشت: مجازات
این دسته از
افراد محرومیت
از تابعیت
ایرانی و برخی
دیگر از حقوق
از جمله مشاغل
دولتی است.
سخنگوی
کمیسیون
امنیت ملی
مجلس با بیان
اینکه در حال
حاضر به دلیل
پنهان کاری
افراد دارای
تابعیت مضاعف
آمار دقیقی از
آنها و جود
ندارد، خاطر نشان
کرد: چون
دوتابعیتی یک
عمل مجرمانه
است و از نظر
حقوق بین
الملل و
همچنین حقوق
داخلی اغلب
کشورها
اقدامی مذموم
است، بر همین
اساس دوتابعیتی
ها در خصوص
تابعیت خود
پنهان کاری می
کنند و آشکارا
عمل نمی کنند
و ما آماردقیقی
از این افراد
درحوزه
مسئولیت ها و
حوزه های
دولتی نداریم.
ولی هیئت
تحقیق و تفحصی
که کارش را
شروع کرده
راهها و شیوه
هایی را طی می
کند تا بتواند
به یک آمار
رسمی برسد.
وی
با اشاره به
گزارشی که
وزارت
اطلاعات اعلام
کرده، بیان
داشت: اغلب
افراد
دوتابعیتی
جزء مدیران
هستند و در
مورد تابعیت
مضاعف آنها به
صراحت اظهار
نظر شده و
صلاحیت آنها
را رد کرده است.
سخنگوی
کمیسیون
امنیت ملی
مجلس تاکید
کرد: مطابق
آنچه که
استعلام صورت
گرفته ما
نباید مدیر
دوتابعیتی
داشته باشیم،
مگر اینکه در
مورد افرادی
استعلام نشده
باشد.
نقوی
حسینی با
اشاره به
بررسی هایی که
در کمیسیون
امنیت ملی
صورت گرفت،
گفت: یکی از
خلأهای
قانونی که به
آن اشاره شد
لزوم جداسازی
مفهومی بین
اصطلاحات
تابعیت
مضاعف، گرین
کارت و حق
اقامت بود تا
حدود حقوق و
تکالیف هر
کدام به طور
مجزا مشخص
شود.
وی
با تأکید بر
ضرورت تهیه قانون
جامع درحوزه
تابعیت خاطر
نشان کرد: ما
باید از این
طریق همه
مفاهیم را
تعریف و حدود
آن را مشخص
کنیم و
ممنوعیت ها و
محدودیت های
آن را قید
کرده تا تکلیف
افراد مشخص
شود.
سخنگوی
کمیسیون
امنیت ملی
مجلس در پایان
مانع اصلی در
اقدام در
اعمال حاکمیت
با دوتابعیتی ها
را خلأ قانونی
خواند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تکذیب
حذف تابعیت
ایرانی دو
تابعیت ها
تابناک
ـ کد خبر:
۶۵۶۰۴۹تاریخ
انتشار: ۲۲ دی
۱۳۹۵
"سید حسین
نقوی
حسینی"واکنش
قانون حقوق
مدنی ایران
نسبت به
دوتابعیتی
بودن افراد را
رویکردی شدید
ارزیابی نمود
و پیرامون آن
به جام جم
آنلاین گفت:
قانون،
مجازاتهای
سختی برای
افراد مزبور
در نظر گرفته
از جمله اینکه
تابعیت مضاعف
اشخاص را به
رسمیت نمیشناسد
.
وی
تصریح کرد:
چنانچه
تابعیت
دوگانه فرد
محرز شود، وی
از داشتن
اموال غیر
منقول محروم
شده و دادستان
در مقام مدعیالعموم
اقدام به فروش
این اموال
نموده تا در ازای
دریافت وجه
اموال به فروش
رفته،
نامبرده دیگر
صاحب اموال
غیر منقول در
کشور نباشد.
عضو
کمیسیون
امنیت ملی و
سیاست خارجی
مجلس در ادامه
راجع به روند
اجرایی طرح
تحقیق و تفحص
مدیران دوتابعیتی
خاطر نشان
کرد: مطابق
قانون، فردی که
تابعیت کشوری
بیگانه را
پذیرفته از
انتصاب در
برخی سمتها
منع شده است.
وی
با اشاره به
اینکه این
مصوبه چند دهه
پیش به تصویب
رسیده یادآور
شد: محرومیت
دوتابعیتها
از پستهای
مدیریتی چیز
تازهای
نبوده و از
ارکان اصلی حقوق
مدنی ما بشمار
میآید.
نقوی
حسینی در
تصحیح خبر یکی
از رسانهها که
به نقل از وی
در خصوص
تابعیت مضاعف
منتشر شده
توضیح داد:
جمله «حقوق
مدنی تابعیت
ایرانی فرد دو
تابعیتی را
لغو می کند» که
این خبر اشتباه
است بعلاوه
اینکه مجلس
شورای اسلامی
هیچ مصوبهای در
این مورد
ندارد.
وی
در اصلاح این
خبر گفت: «در
صورتی که شخص
تابعیت مضاعف
داشته باشد
حقوق مدنی
تابعیت خارجی را
لغو و به
رسمیت نمیشناسد».
نماینده
مردم ورامین
با بیان اینکه
با توجه به
اقبال
سرویسهای
جاسوسی به این
قبیل مدیران و
سو استفاده از
آنها، موضع
مجلس در این
باره را بسیار
حساس برشمرد و
تصریح کرد: پیشتر،
طرح تحقیق و
تفحص پس از
اعلام بدلیل
توضیحات وزیر
اطلاعات و
پذیرش آن توسط
اعضا، در کمیسیون
امنیت ملی رد
شد.
وی
با تأکید به
اینکه ما هم
گفتههای
ایشان را قبول
داریم در
تشریح دلایل
علوی ابراز
داشت: با
استناد به
توضیحات وزیر
محترم،« دولت
در استعلام
هایی که به
منظور انتصاب
افراد اخذ میکند اگر به
تشخیص
دوتابعیتی
بودن فردی
برسد صلاحیت
وی از تصدی
پست را قطعا
رد خواهد کرد».
نقوی
در تکمیل
مستندات وزیر
اطلاعات در
رابطه با ساز
و کار جلوگیری
دولت از تصاحب
کرسی مدیریت بدست
اشخاص ایرانی
اروپایی،آمریکایی
یا... اضافه کرد:
طبق آمار
ایشان 79 نفر
مشکوک به
تابعیت مضاعف
در استعلام ها
داشتیم که از
این تعداد 35 نفر
پس از احراز
دوتابعیتی
بودن رد
صلاحیت شده اند.
این
نماینده
مجلس،
پیرامون
کوتاهیهای
صورت گرفته در
انتصابهای
گذشته افراد
مذکور در
سمتهای مهم
کشور گفت: شخص
وزیر به وجود
خلاء قانونی
در این ارتباط
اشاره داشتند
و گفتند،
محدودیتها و
محرومیتهای
حقوقی این
افراد در
قانون چندان
شفاف نیست و
از طرفی بین
مفاهیم
تابعیت
مضاعف، اقامت
و گرین کارت هم
مرزبندی صورت
نگرفته، از
این رو حتما باید
قانون جامع
تابعیت تدوین
شود.
نقوی
در ادامه خاطر
نشان کرد: نظر
به توضیخات وزیر
اطلاعات،
کمیسیون به
توقف طرح
تحقیق و تفحص
نظر داد که
مورد پذیرش
صحن قرار
نگرفت و مجلس
بر ادامه این
طرح تاکید
کرد.
وی
با این توضیح
که پس از رأی
بهارستان
مبنی بر ادامه
تحقیق و تفحص
از دوتابعیتیها،
این طرح آغاز
بکار کرده،
اظهار داشت:
وقتی طرح
تحقیق و تفحص
در موضوعی
شروع میشود،
شایسته نیست
که اعضای
کمیسیون
مربوطه در
مورد آثار و
نتایج آن
مصاحبهای
داشته باشند.
لذا باید
اجازه داد تا
نتیجه تحقیق
مشخص و سپس
توسط هیات
رسما منتشر گردد.
سخنگوی
کمیسیون
امنیت ملی
مجلس آغاز طرح
فوق را حدود
یک ماه اعلام
کرد و افزود:
بنده هم عضو این
هیات بوده و
در جریان روند
اجرای آن قرار
دارم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ