نیشکر
هفتتپه و یک
مسئولیت عاجل
کمیتۀ
عمل سازمانده
کارگری
حکومت
در دو روز
گذشته با یک
حملۀ
گازانبری به
سه سنگر از
اعتصابهای
کارگری کشور
یورش بُرد. در
آذرآب اراک با
یک تعقیب و
گریز وحشیانه
از راهآهن تا
محوطۀ داخل
کارخانه دست
به شکار و
شلیک تیرهای
ساچمهای
علیه کارگران
زد. آنسوتر
حکم جلب چند
تن از کارگران
نیشکر هفتتپه
را صادر کرد و
برای دستگیری
یکیشان (محمد
خنیفر)
مسلحانه به
منزل
خانوادگی او
تاخت. و در آخر
دستگیری ۱۳ تن
از کارگران
اعتصابکنندۀ
شهرداری کوت
عبدالله
اهواز، به
بهانۀ اختلال
در نظافت
شهری!
اینکه
به فاصلۀ یک
ماه از سرکوب
وحشیانۀ کارگران
هپکو و در
حالیکه هنوز
خونهای جاری
بر خیابانهای
اراک خشک
نشده، باز
تصاویر
چندبارۀ قلع و
قمع کارگران
با پاهای
تیرخورده و
سرهای شکسته
منتشر میشود،
علیرغم آنکه
قلبمان را به
درد میآورد
اما این قاعدۀ
فراموششده
را هم به
ذهنمان برمیگرداند
که چرا شعار و
پوستر و هشتگ
هیچ نیروی پراکندۀ
سیاسی و فعال
مدنی نمیتواند
این سرکوب را
سد کند جز
سلاحی که در
دست خود تودههای
کارگران است:
«همبستگی»!
دو
هفتۀ پیش
همینجا
نوشتیم که دو
اعتصاب آذرآب
و هفتتپه
برای آنکه
ایزوله نشوند
و هزینۀ
سرکوب هرکدام
را برای حکومت
مضاعف کنند،
نیازمند
پیوند با
یکدیگرند،
ولو از دو
جغرافیای مختلف.
امروز که یورش
حکومت به
آذرآب کلید
خورده و تعداد
زیادی مجروح و
مصدوم و
دستگیری برجا
گذاشته، شاید
عاجلترین
چیز برای هفتتپه
همین باشد:
حمایت معنوی
و
اختصاص سنگر
هفتتپه به
تریبون دفاع
از کارگران
زخم خوردۀ آذرآب.
اگر نه حتی
برای همدلی،
که برای
مصونیت بخشیدن
بیشتر به
خودشان، برای
برگرداندن
هفتتپه به
صدر اخبار
جامعه و برای
ممانعت از تک
افتادن.
بالاخص
که نیشکر هفتتپه
با گذشت چهار
هفته از
اعتراض، اینک
وارد یکی از
طولانیترین
اعتصابهای
تاریخ چندسال
اخیرش شده و
از طرفی چون
کارگران
ترجیح دادهاند
که اعتصاب را
درون چهارچوب
کارخانه نگه دارند،
بنابراین
تاحدی توجه
رسانهای را
از دست دادهاند.
اینجاست که
ابتکارعملهایی
مثل حمایت از
کارگران
زندانی آذرآب
و شهرداری کوت
عبدالله، نه
فقط باعث جلب
حمایت کارگری
از دو خطۀ
مختلف برای
آنان میشود،
بلکه تمرکز
رسانهای را
هم به آنان
بازمیگرداند.
همبستگی
کارگری،
بنابه ماهیتش
هم میتواند
بالقوه جرقههای
تحولات بزرگی در
جامعه را بزند
و یا در سطح یک
حمایت محدود و
گذرا فراموش
شود. اما حتی
در ضعیفترین
نوع همبستگیها
هم بارقهای
از امید در دل
کارگران روشن
میشود که به
یاد بیاورند
که گرچه پلیس،
سلاح و باتوم
و شوکر و
ابزار
شناسایی و رصد
و دستبند و زندان
دارد، اما
کارگران هم
زرادخانهای
به بزرگی
جمعیت دهها
میلیون نفری
دارند که یک
دهم آن هم میتواند
کل نیروهای
ضدشورش و
امنیتی این
دولت را مثل
سیل با خود
بشورد و ببرد.
امروز
یکی از آن
روزهای تاریک
برای کارگران
آذرآب است که
سخت نیازمند
چنین بارقهایاند.
مهم
نیست این پیام
از دهان یک
کارگر فریاد
شود یا از
دهان صدها
نفر، بر روی
یک بنر نوشته
شود یا بر روی
یک کاغذ با خودکار.
آنچه مهمست
آنست که باید
از زبان خودِ کارگران
ادا شود و کجا
بهتر از هفتتپهای
که هم دژ
اعتصابش را
هنوز بعد از
یک ماه حفظ کرده
و هم بر روی
همین سنگرش
یکسال پیش بذر
همبستگی
کارگری به کل
کشور پاشیده
شد؟