سپیده،
نامی
غرورآفرین بر
بلندای سپهر
ایران
یاشار
جاوید
سپیده
قلیان، دختر
شجاع حامی
کارگران، اول
تیر ماه وثیقه
اش را آزاد
کرد و به
زندان برگشت. او
که تجربه تلخ
زندان های
سپیدار
اهواز، قرچک
(نام مستعار
جهنم) و اوین
را داشت، با
پای خود به
زندان برگشت
تا کسانی به
نام «عفو»
نتوانند با
نامش «شوآف»
کنند. او پیش
از معرفی خود
به زندان در
کلیپی که
منتشر کرده میگوید: "من رفتم
کمیسیون عفو
که ببینم
جریان عفو
چگونه است. به
من میگویند
تو هم نامه
عفو بنویس
شاید مشمول
بشی. من چرا
باید نامه عفو
بنویسم؟ مگر
من کاری کردهام؟
جرمی مرتکب
نشدهام."
اما واقعیت
این است که
جرم سپیده
قلیان در حکومت
اسلامی که نان
از سفره مردم
می دزد و کارگر
را شلاق کش میکند
بسیار سنگین
است. چرا که او
حامی کارگران و
زحمتکشان
است؛ از میان
آنها
برخاسته و به
آنها وفادار
مانده است.
گرچه او در
این راه تنها
نیست ولی
نمونه
درخشانی از
جسارت و پایداری
نسلی است که ققنوس
وار از خاکستر
آتش پرکشیده
اند. سپیده
قلیان مصداق
دیگری برای آن
شعر زیبای
شاملو، شاعر
بزرگ آزادی،
است که برای
فروغ سروده
بود: « نامت
سپیده دمی است
که بر پیشانی
آسمان میگذرد»! آری، او
مشعلی است در
تاریکی
روزگار سیاه
مردم ایران در
حکومت اسلامی
که نامش بشارت
طلوع صبح
فرداست. سپیده
قلیان خود
تأکید کرده
است: «آخرین
دارائی من
همین
مقاومته،
همین مقاومت نیم
بندی که باید
بهش چنگ بزنم.
و باید بگویم
که من هستم؛
من اینجام؛».
آری، او با
مقاومتی سترگ
و غرورآفرین
تمام قد در
مقابل
استبداد و
تباهی ایستاده
است!
سَزَد که در
مقابل این
شکوه ِ
ایستادگی و
مقاومت، تمام
قد به احترام
ایستاد.
وجه
دیگری از تلاشهای
ستایش انگیز
سپیده این بود
که با تمام
وجود سعی کرد
که صدای تمام
زنانی باشد که
در زندان های
حکومت اسلامی
شاهد شکنجه
های
غیرانسانی و
سبعانه شان
بود. صدای
زنانی که به
گفته او بینام
و بیچهره و
بیصدا هستند:
سمیه حردانی،
مکیه نیسی،
سکینه سنگوری،
معصومه
سعیداوی،
سمیه
آلبوغبیش،
زهرا حسینی،
خلود و... تنها
نام چند تن از
آنهاست. زنانی
که در زندان
های نظام
اسلامی با قساوت
و سنگدلی تمام
شکنجه شدند و
میشوند و
سپیده راوی
دردها و آلام
شان بود.
یکی
از زیباترین و
در عین حال
دردناک ترین
فرازهای سخن
سپیده (که در
واقع سخن زنان
جامعه گرفتار
در استبداد
فقاهتی ایران
نیز هست)، این
است که گفت: ” من
هم دوست دارم
برقصم. دوست
دارم عاشق
بشوم، دوست
دارم ببوسم.
دوست دارم
زندگی کنم.
دوست دارم دست
معشوقم را
بگیرم راه
بروم آزادنه.
من همه اینها
را میخواهم
برای زندگی
کردن... اما
ترجیح میدهم
اون بوسیدن ها
و رقصیدن ها
بماند برای
بعد از آزادی
از زندان.”
آری، در حکومت
اسلامی ایران
است که این
بدیهیترین،
طبیعی ترین و
زیباترین
تجلیات
احساسات و
عواطف
انسانی،
آرزوهای دستنیافتنی
می نماید و
برای بدست
آوردنشان می
باید هزینه
داد. اما دور
نیست آن روز
که بر ویرانه
های این حکومت
داعشی دست
افشان و پای
کوبان عاشقانه
رقصید. رقصی
چنین در میانه
میدانم
آرزوست!
واقعیت
این است که
خود حکومتیان
از پتانسیل عظیم
زنان جامعه
آگاهند و به
خوبی واقف
هستند که در
مقابل زنان
شجاع جامعه
کاملاً شکست
خورده اند و
عرصه را به
تمامی باخته
اند. حکومتیان
مرتجع خود
بخوبی میدانند
که نتوانسته
اند با اسید
پاشی و با
چماق و زنجیر
سیاست «یا روسری
یا توسری» را
پیاده کرده و
زنان جامعه را
به کنج
آشپزخانه
برانند. این
حقیقت مسلم را
واقعیتهای
جامعه بخوبی
نشان میدهد و
دیگر نیاز به
هیچ احتجاجی
نیست. از دل همین
چهار دهه
مبارزه و
مقاومت در
مقابل استبداد
فقاهتی است که
سپیده قلیان
ها، آتنا
دائمی ها، ندا
ناجی ها،
عاطفه
رنگریزها،
مرضیه امیری
ها، گلرخ
ایرائی ها،
نرگس محمدی
ها، مریم
اکبری منفردها،
زینب جلالیان
ها و… بیرون
آمده اند. اکنون
نسلی با حکومت
اسلامی سخن میگوید
که در کوره
حوادث چون
فولاد آبدیده
شده اند. وقتی
که سهیلا
حجاب، وکیل
دادگستری
زندانی، از زندان
قرچک می
نویسد: ” در
برابر
استبداد اگر
آتش به پیکرم
ببارد هرگز
زانو نخواهم
زد حتا اگر
سقف آسمان
کوتاه تر از
قامت من باشد”
؛ وقتی که
زینب
جلالیان،
تنها زن
زندانی سیاسی
محکوم به حبس
ابد، بعد از
سیزده سال
زندان هنوز با
قامتی راست و
گردنی
افراشته،
اراده و مقاومت
را معنی و
مفهوم می
بخشد؛ وقتی که
ویدا موحد با
جسارتی
ستودنی بر
بالای سکو شال
خود را پرچم
میکند و بانی
جنبش «دختران
خیابان
انفلاب» می شود؛
بیش از پیش
شکست محتوم
حکومت اسلامی
را میتوان به
روشنی دید. و
بیش از پیش
این واقعیت
مسلم برجسته
تر میگردد که
زنان
آتشفشانی زیر
پای حکومت
اسلامی هستند.
بی تردید
انقلاب آتی
ایران
انقلابی زنانه
خواهد بود!
در
پایان این
نکته را هم می
بایست خاطر
نشان کنم که
برخی جریانات
و سازمان ها
در اقدامی بس ناشایست
و مذموم، سعی
میکنند (چه
تلویحی و چه
علنی) که این
فعالان را به
جریان خود
منتسب کنند.
به یقین هر
کسی که
آگاهانه پا به
عرصه مبارزه
نهاده است و
در این راه
دارد هزینه میدهد،
دارای نظرات
سیاسی خاصی
است که چه بسا
می تواند همسو
با این یا آن
جریان باشد.
اما اینکه
جریانات
سیاسی خارج کشور-
که چون
سبکباران
ساحل ها در
جای امن نشستهاند-
از نام و
اعتبار
دیگران
سوءاستفاده
کنند و به
هزینه دیگران
بخواهند از
این نمد برای
خود کلاهی
بدوزند،
اقدامی
ضداخلاقی است
و شدیداً
محکوم می
باشد.
یاشار
جاوید
جمعه
۱۳ تير ۱۳۹۹ برابر
با ۰۳ جولای ۲۰۲۰