بحران
اقتصادی
يونان، دروغ
ها و واقعيات
روشنگری
در باره
ی بحران
اقتصادی
يونان رسانه های
صاحب عنوان
آنقدر
اطلاعات
نادرست پخش کرده
اند که دروغ
به «اطلاعات
عمومی» تبديل
شده است،
بطوريکه در
اروپا و
آمريکا
بسياری از مردم
باور کرده اند
يونانی ها
وقتی هنوز پيرنشده
بازنشسته
ميشوند، کم
کار ميکنند و
زياد تعطيلی
ميگيرند، و
جمعا مردم
تنبل و کم
کاری هستند که
وام گرفته اند
و خوش گذرانده
اند و حالا هم
که کم آورده
اند حاضر
نيستند اندکی
به خود سختی
بدهند و وام
های شان را پس
بدهند. اين شيوه
ی قديمی
نئوليبرال ها
برای پشتيبانی
از برنامه
رياضت دهی
دولت هاست که
در فرانسه،
ايتاليا يا
هرجای ديگر که
مردم با تحميل
برنامه رياضت
کشی مخالفت
کرده ند، بکار
گرفته شده است
و اساسا
برپايه چنين
تبليغاتی بود
که طی سه دهه
حقوق انبوه
مردم از آن
گرفته شده و به
صورت دارايی
ها و سرمايه
های عظيم و
افسانه ای در
دست گروه
اندکی تمرکز
يافت.
آلکس
آندرو اقتصاد
دادن و
روزنامه
نگاريونانی
تبار با ارائه
آمار و ارقام
و نيزبا به
گواه گرفتن يک
شاهد زنده
دروغ ها و
افسانه سازی در
مورد بحران
يونان را افشا
ميکند. شاهد
او قابل
اعتماد و قابل
توجه است:
آندرو در آخر
مقاله او را
معرفی ميکند.
***
ماريا سال ۱۹۴۳ در
پاروس به دنيا
آمد. کشور آن
هنگام در
اشغال نازی ها
بود. ماريا
وحشت واقعي،
فقر واقعي، گرسنگي،
بمباران ها و
اعدام ها را
تجربه کرد. او از
جنگ جان سالم
به در برد و به
يک مدرسه
دخترانه
کاتوليک رفت.
استعداد او در
ورزش و
خوانندگی خوب
بود. از مدرسه
با نمره خوب
فارغ التحصيل
شد، ازدواج
کرد و کاری در
موزه باستانشناسی
درميکونوس
گرفت. ۴۴ سال
بعد، در ۶۴
سالگی يعنی يک
سال قبل از سن
رسمی
بازنشسته شد
تا از همسرش
که به سرطان
کشنده
پانکراس دچار
بود مواظبت
کند.
ماريا
بيشتر زندگی
اش دو شغله
بود. اوضاع
غالبا خيلی
خراب بود. او
هميشه از
دسترنج خودش
زندگی کرده،
حق بازنشستگی
داده و پس
اندازکرده
است. او سه
فرزند بزرگ کرده
است. چه بسا
عصرها پشت
ماشين خياطی
نشسته و
پيراهن هايش
را تغيير داده
تا در سال های ۶۰ مثل
مدل لباس سال
های ۵۰
نباشد، و بعد
برای اينکه در
سال های ۷۰ مثل
مدل سال های ۶۰ به
نظر نيايد.
ميليون ها
نفر در يونان
مثل ماريا
هستند. نمونه
آن زن يونانی
تنبل بی مصرف
که ميگويند
همين مارياست.
مغلطه ها
در توضيح
بحران يونان
مغلطه اول
«منشاء بحران،
دريونان است».
چنين نيست.
بحران يونان
يکی از عوارض
اجتناب
ناپذير بحران
جهانی است که
در سال 2008 آغاز
شد.
آيا
اقتصاد يونان
ويژگی هايی
دارد که آنرا
بطور ويژه
آسيب پذير
ميکند؟ بله –
فساد لجام گسيخته،
مديريت بد،
مشکلات
سيستميک و
بازار سياه.
همه اين ها به
نهايت زير ذره
بين قرار
گرفته است.
عوامل
ديگر هم بود
که به ندرت از
آن ياد شد.
بحران در
زمانی که برای
يونان بسيار
نامناسب بود
فرارسيد: چهار
سال بعد از
اينکه اين
اقتصادبه شدت
کم ظرفيت به
نهايت زير
فشار قرار
گرفته تا
مسابقات عظيم المپيک
را برگزار
کرده و به
جهان ثابت کند
که توانانيی
دارد.
وقتی
بحران آمد کشور
فاقد مکانيسم
های مالی و
پولی برای
برخورد با آن
بود، زيرا عضو
«پول واحد» شده
بود.
اما همه
اينها عوامل
کمک کننده
بودند، نه چيزی
بيشتريا کمتر.
عامل تعيين
کننده شيوه
برخورد بخش
مالی بعد از
بحران بود.
آنجلا مرکل در
فوريه 2010، وقتی
که «مشکل
يونان» شروع
کرد که سرش را
نشان دهد، گفت:
«صدراعظم
آلمان آنجلا
مرکل از
سوداگری
بازار عليه
يورو انتقاد
کرد و گفت
موسسات مالی
که با تزريق
پول مردم نجات
داده شده اند
اکنون بحران
بودجه در
يونان و ديگر
نقاط را به
خدمت گرفته
اند. او در
سخنرانی خود
در هامبورک به
سوداگران پول
حمله کرد و
گفت آنها از
افزايش بدهی
دولت های حوزه
يورو که به
خاطر مقابله
با بحران مالی
بوجود آمده
سوء استفاده
ميکنند: « بدهی
ها هنگامی که
اوضاع به شدت
رو به وخامت
ميرفت به
ناچار بايد افزايش
می يافت، حالا
درست همان
موسساتی که يک
سال و نيم پيش
برای نجات شان
اقدام شد اين
بدهی ها را به
ابزاری برای
سوداگری تبديل
کرده اند.
دريک
دموکراسی که
بايد اعتماد مردم
را به دست
آورد توضيح
اين مساله
برای مردم
بسيار دشوار
است.» گزارش
بلومبرگ
و از آنجا
که توضيح اين
پديده بسيار
دشوار بود، به
نظرميرسد
خانم مرکل
اصلا ازخير آن
گذشت.
مغلطه
دوم:«بحران
مالی است».
چنين نيست.
اين يک بحران
سياسی و يک
بحران ايديولوژيک
است. دشواری
های اقتصادی
به ابعاد يونان(
1.8 درصد GDP حوزه
يورو، 0.47 درصد GDP جهان بنا بر
ارقام IMF» به
زحمت ميتواند
در سطح جهانی
نقش عمده ای
داشته باشد.
مهم ترين
علت اين وحشت عمومی
ارتباط
متقابل سيستم
های بانکی است
- همان ضعف
سيستميک که
وضعيت دومينو
در سال 2008 را بوجود
آورد و تلاش
همگانی برای
برخورد باآن
با شکست مواجه
شد.
علت بعدی
امتناع حوزه
يورو از پذيرش
امری است که
بسياری از
ناظران ماه
هاست که
ميگويند غيرقابل
اجتناب است يعنی
نکول بدهی ها.
هردو
اينها
تصميماتی
سياسی هستند
نه سياست مالی
درست.
مغلطه
سوم:«يونانی
ها تنبل
هستند.» پشت
اغلب
اظهارنظرهايی
که در مورد
بحران يونان
صورت ميگيرد
اين نظر هست
که اخلاق کار
سست مديترانه
ای ما علت
اصلی سقوط خود
ساخته ی ماست.
با وجود اين
آمار OECD نشان
ميدهد يونانی
ها بطور متوسط
۲۱۲۰ ساعت در
سال کار
ميکنند که ۶۹۰
ساعت بيشتر از
متوسط کار
آلمانی ها و ۴۶۷
ساعت بيش از
متوسط کار
بريتانيايی
ها در سال است.
فقط کره ای ها
ساعت کار
طولانی تری
دارند. تعطيلی
با مزد در
يونان ۲۳روز
است يعنی کمتر
از انگليسی ها
که ۲۸ روز و
آلمانی ها که ۳۰ روز
تمام تعطيلی
با مزد دارند.
يونانی ها
زود بازنشسته
ميشوند. در
باره رقم 53 سال
به عنوان سن
متوسط
بازنشستگی
وراجی ميشود.
به حدی که اين
مساله به
اطلاعات
عمومی مردم
تبديل شده
است. اين رقم
از يک اظهار
نظر بی پايه
در وبسايت
نيويورک
تايمز نشات
گرفته است که
بعد توسط فاکس
نيوز تکرارشد
و در نشريات
درج گريد.
کارمندان
يونانی
ميتوانند بعد
از 17.5 سال کار
بازنشسته
شوند، اما در
آنصورت تنها
نصف حق
بازنشستگی را
دريافت
ميدارند. رقم 53
سال اطلاعات
غلطی است که
با جابجا کردن
ارقام و آدم
هايی که داوطلبند
از اين امکان
استفاده کنند
« اغلب برای
اينکه شغل
ديگری اختيار
کنند» به دست
آمده است.
اگر به
ارقام Eurostat در 2005 نگاه
کنيم می بينيم
سن متوسط
بازنشستگی نيروی
کار در يونان 61.7
سال بوده است
که بالاتراز آلمان،
فرانسه يا
ايتاليا ست و
نيز از متوسط 27 کشور
اتحاديه
اروپا بالاتر
است. از آنجا
که يونان بعد
از آن سال و
تحت فشار
کشورها ی کمک
کننده حداقل
سن بازنشستگی
را دو باربالا
برده، بنابراين
سن فوق بازهم
بالاتر رفته
است.
يونانی ها
دوست دارند
کمک ها را
بگيرند، اما رياضت
کشی همراه آن
را نميخواهند. اين
از پايه
نادرست است.
يونانی ها
اعتراض
ميکنند زيرا آنها
اصلا کمک ها «و
همه مداخلات
خارجی همراه آنرا
» رد ميکنند.
آنها تا همين
حالا رياضت
هايی را
پذيرفته اند
که در
انگلستان غير
قابل تصور است.
ديگر چيزی
نمانده تا در
آن صرفه جويی
شود. فاسدها،کلاهبردارها،
تبه کاران، رهبران
شکوهمند ما هم
اکنون همه
ثروت خود را
به بانک های
لوکزامبورگ
منتقل کرده
اند. آنها رنج
نخواهند برد.
در حاليکه هم
اکنون Medecins du Monde دارد در
مرکز آتن بسته
های غذا و
دارو توزيع ميکند.
کسری
کل ساليانه
يونان 53
ميليارد
يوروست. از اين
رقم، کسری
بودجه اوليه
ما به واقع
کمتر از 5
ميليارد يورو
است. بقيه آن
يعنی 48
ميليارديورو
هزينه های وام
است، از جمله
هزينه دو
برنامه نجات«bail-out» که
يک سوم آن
بهره خالص
است. اروپا به
يونان نيست که
کمک ميکند، به
بانک هايی که
به يونان به صورت
غيرمعقولی
وام داده اند
کمک ميکند. از
يونان
ميخواهند به
عنوان يک وام
گيرنده ی بد
مسووليت کامل
را برعهده
بگيرد، ولی
هيچکس سهم وام
دهند گان بی
فکر را
موردبررسی
قرار نميدهد.
سياستمداران
غربی شيفته آن
هستند که روی
بالکن ها
بايستند و
دستهای شان را
مثل پونتيوس
پيلات بشويند
و از موضع
بالا در باره
خانه هايی که
آتش گرفته و
راه خروجی هم
وجود
ندارد،داد
سخن بدهند. با
اينکاربه
راحتی روی
حقيقت سرپوش
می گذارند–
اين حقيقت که
خانه های ما
ممکن است خيلی
بد ساخته شده
باشد، ولی اين
حريق را وال
استريت و Square Mile به جان ما
انداخته و با
ريختن مواد
محترقه آتش
سوزی را شروع
کرده اند.
نسيم
نيکولاس طالب Nassim Nicholas Taleb
يک
فيلسوف
آمريکايی است
که تئوری «
قضيه قوی سياه
» را فرمول
بندی کرده
است:اتفاقات
غيرقابل پيش
بينی و
غيرمنتظره که
تاثيرات
عظيمی بجای ميگذارند
و تنها بعد از
وقوع قابل
توضيح هستند.
سال گذشته جرمی
پکسمن از او
پرسيد آيا
ريختن مردم به
خيابان های
آتن از نوع
«قضيه قوی
سياه» بوده
است. او جواب
داد: « قضيه قوی
سياه واقعی
اين است که
مردم عليه
بانک های لندن
و نيويورک
سربه شورش سر
به شورش
برنداشته اند.»
***
ماريا در
تمام زندگی اش
هرگز از
مالياتی در نرفته
است.* اوماشين
پورشه يا کشتی
تفريحی ندارد.
او ده سال است
که رای نداده
است. او
ميگويد:« همه
شان از يک
قماش اند،
دروغگو و
کلاهبردار».
حقوق بازنشستگی
او را به 440 يورو
در ماه تقليل
داده اند. مزايای
او يک سال است
که پرداخت
نشده است. او
با همان تورم
لجام گسيخته
ای روبروست که
همه ما. او به
جان آمده، اما
شکست نخورده
است.
ماريا در
باغچه تا آنجا
که بشود سبزی
و ميوه ميکارد.
او مرغ نگاه
ميدارد تا نوه
هايش به تخم مرغ
تازه دسترسی
داشته باشند.
او هنوز قشنگ
آواز ميخواند.
او شب و روز با
آلزايمرش دست
و پنجه نرم
ميکند، به عکس
های همسر
مرحومش نگاه
ميکند و لبخند
ميزند. او هنوز
هم پشت چرخ
خياطی اش می
نشيند و لباس
های کهنه اش
را نوسازی
ميکند.
ميليون ها
نفر مثل او
هستند. او
نمونه تيپيک يک
زن قوی و جسور
يونانی است.
او مادر من
است
*اشاره به
اظهارات خانم
کريستين
لاگارد رئيس صندوق
بين المللی
پول