Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
جمعه ۱۱ آذر ۱۳۹۰ برابر با  ۰۲ دسامبر ۲۰۱۱
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :جمعه ۱۱ آذر ۱۳۹۰  برابر با ۰۲ دسامبر ۲۰۱۱
سرنوشت ایران و نقش چپ در آن

«چپ» و سرنوشت آتی ایران!

بهنام چنگائی 

 

"چپ و جایگاه کنونی او در مبارزه"

 

این مقاله سعی مسئولانه دارد با نفی انتقادی وضعیت کنونی چپ، توان بالقوه ی ذاتی او را برجسته و تحریک کند، اما:«لازم است با سرافرازی تمام در پیشگاه مبارزات تاریخی مردم گفته شود و نیز یاد هیچکدام مان هم هرگز نرود که جهان سرمایه با همه ی توانائی های (نظامی، مالی وتبلیغاتی)اش در مقابل مواضع انسانگرایانه ی چپ همیشه ناتوان و نابردبار بوده است و همه ی جریان راست هار ایران و جهان، اعتبار و هویت سیاسی گذشته ی خود را در برابر بندگی سرمایه، تنها از دشمنی بیرحمانه با چپ دریافت داشته و هنوز هم از همین طریق بی شرمانه امرار معاش سیاسی و مالی کرده و با توان تحریف افکار و آمال توده ها، تداوم حیات عملن مزاحم و مضر خود را بر بشریت بدین شکل غیراخلاقی میسر می یابند!»

 

اما: تعهد و وفادارای تاریخی طیف های چپ انقلابی به مردم ِاعماق و ایستادگی در برابر هجوم و تعدیل تندروی راستِ لیبرال، ملی مذهبی و سنتی و کوبیدن بر مواضع طبقاتی و پذیرش وظایف سخت انقلاب کارگری ـ توده ای آنها، در این شرایط استبداد ِعریان دینی، ضرورتن دیگر نمی تواند به معنای یاری و رهائی به سود مردم اسیر و آن نبردِ بزرگ، شریف و سرنوشت ساز ِ انسانی« سیوسیالیزم» پذیرفته شده و نمی باید بیش از این قابل اتکا باشد. تنها بیان اهداف و داشتن برنامه ی عملی برای آن ادعای آرمانی( کافی) نیست! باید راه آن را نیز همزمان با زیرکی و تدبیر سیاسی هموارساخت، پیاده کرد و به پیش اش برد؛ بویژه درهمین فضای مناسب امروز بیداری توده های میلیاردی، علیه استبداد سرمایه در سطح جهان و در کنار آن، بی آبروئی هر چه بیشتر رژیم جانی و غارتگر اسلامی، در این بحبوحه بیقراری، بیزاری و هوشیاری همگانی که توام است با خیزش انقلابی توده های مسلمان عاصی در ایران و کشورهای خاورمیانه وبخشی بزرگی از افریقا!

 

"چرائی پراکندگی"

 

ترجیح تئوری برتری گرائی ِانزوا به جای سازش طبقاتی و آسیب مترتب آن به(گروه های پراکنده ی چپ) باید تا بیش از این دیر نشده است با اعتراف به بن بست این بیماری تاریخی ِمهلک و بطبع اقرار به ناتوانی در تحصیل«بالقوه» توان سیاسی اش، پایان یابد. چپ ِسوسیالیست و کمونیست ها می تواند با (تمکین شجاعانه به ضعف خویش و دعوت به ایجاد جبهه واحد همکاری و (اصرار) در گستردگی آن با هر نام...)بتوانند (راه سرکردگی مبارزه ی طبقاتی را مشترکن در مقابل دشمنان طبقاتی)شان آغاز کنند! تا مگر این فاصله ی دردآور بین «خودِ چپ» و بموازات آن در پیوند با«نیروهای دگرگون کنندهِ » ساختار وحشی دینی، همه با هم به اراده ای یکدست درآیند و بتواند موانع تاکنونی مسیر همگامی را مرتفع و امکان تاثیرگذاری «بالفعل»وسازنده ی در خور خود در مقابله ی با دشمن را در (معادله های سیاسی قدرت) بهتر و تواناتر بدست آورده، و دربرابر ابزار و اهرم های نابرابر مالی و سیاسی ِراست متنوع و متحدان داخلی و حامیان جهانی) اش بکار برد. با این کار هم مبارزه ی طبقاتی عملن فعال خواهد شد، آنهم با پشتوانه ای قوی تر و هم این ابتکار، خود عامل تلفیق اندیشه ی متراکم چپ با جنبش زنده ی توده های کار و جمع هوداران برابری خواه مترقی به انسجام خواهد آنجامید و مبارزه ی ضد استبداد کنونی از دید اجتماعی تقویت عینی می یابد و اگر فرقه گرائی، مزاحم تداوم کار جمع مختلف نباشد، چپ همزمان خواهد توانست به یکی از وزن های بالای سیاسی ـ اجتماعی در کشور فرا روید.  ضرورتی واقعی و عمیق که باید به آن گردن نهاد.

 

"بازتاب پراکندگی"

 

 بازتاب ضعیف تعاملات تاکنونی چپ و مبارزه ی صِرف ایدلوژیک در درون و بیرون از خود چاره کار نیست! هر جریان چپ مستقلی می خواهد و باید قادر باشد با حفظ مرزهای نظری اش با دیگر جریان های موافق و مخالف تقابل جدی سیاسی داشته باشد و بتواند با فرهنگ ضروری (مدارا)بدون صرف نیروی زیاد برای مبارزه ی نظری، (مواضع) خود را درگیر مسئله ی روز کند و همزمان، سرگرم کار جاری و تحولات پیش روی همگان باشد و در گود مبارزه عملی، (فعال و موثر) بیاشد و بماند؛ و اصولن بتواند تناقضات نظری خود را در محک کاروزار رو در روی سیاسی ِسیال، کشف و نه ناچار، بلکه (آگاهانه)بخش مزاحم آن را به رغبت کنار نهد و عملن از گوشه گیری فرقه ی کوچک اش رها شده و با جنبش بزرگ سیاسی خود و طبقه ی کارگر مدافع اش همگام شود؛ امری که می تواند به مواضع گروهی و مزاحم هرکدام در دراز مدت پایان دهد.

(( چنین روشی اصولی می تواند جریان های مختلف چپ را در صورت تمایل حضور در اتحاد و همکاری های گسترده مبارزاتی، هنوز هم هر یک را صاحب مواضع مستقل از دیگری بپذیرد و همزمان با این توافق جمعی برای هر کدام، اهرمی بیآفریند که آن ظرف بزرگ، بیانگر یک توان ذاتی ِبالا، آشکار و پراکنده نباشد، بلکه نفی اجزاء آن، الزامن به نفع جمع اثباتی اوست که نیاز به تنبیه، تشویق و یا تحدید جایگاه دوری گزینی و منزه طلبی تاکنونی هر طیف چپ، در جنبش ضد استبدادی و اهداف پیش روی خود با آن دیگران را بیشتر ندارد.))

 

"همبستگی چپ"

 

 زیرا که هر جزء به تنهائی وزنی ندارد و فقط یک(چپ متحد ) می تواند (مقتدر) باشد و باید (او)بتواند به تراکم نیرو و جریان ها و سمتگیرهای متعدد  پاسخ داده و بر تاثیر واقعی، مثبت و متقابل هرکدام از طیف های اجتماعی ـ سیاسی هوشیار باشد و آماده مقابله ی عملی و نظری و همزمان همکاری مشترک و دمکراتیک با هریک آن ها! البته آن همکارها تاکنون تنها«مشروط ومعطوف بوده است به سرنگونی نظام ولائی که آن نیز همخوان و همآهنگ شده است با امکان تقویت آگاهی های مبارزات کارگری ـ توده ای!» که هرگونه تمایل به آن همکارهای موقت، ضرورتن می باید حائز حداقلی از نتایج کوتاه مدت برای(گسترش نیروهای ضداستبداد داخلی)از یک سو و از سوی دیگر فواید دراز مدت (ایجاد فضای باز سیاسی) را درآن کار مشترک بوجود بیآورد. اما آیا می توان دایره این پیش فرض های ذهنی خود را رقیق کرد و اجازه داد (شرط همکاری)از دل تمایلات سیاسی ـ اجتماعی متنوع بیرون کشید شود؟ تا توده های بلازده دقیقن ببینند که (چپ بزرگ) پیشاپیش همه ی نیروهای رنگین با برجسته کردن زمینه کار مشترک و همگانی، راه دید عبور سیاسی عمومی را روشن تر و همرزمی متحد علیه دشمن مشترک را بردبارترتشویق می کند و خود چپ انگیزه همگامی و ضرورت عبور از اختلاف مقطعی را به نفع دگرگونی ساختار بیدادگر، بهتر از دیگر جریان های سیاسی درک کرده و هموار می کند؛ و چرا نشود و نگذارد تلاش سیاسی نیروها را همه ی مردم به وضوح لمس کرده و مستقیمن در رابطه ی با فعالیت های روزمره سیاست، همگان، آگاهی یافته و شریک باشند؟!

 

"ضرورت دگرگونی سبک کار"

 

چنین چرخش ضروری و نگرش سیاسی تازه ی چپ به مبارزه، عملن حضور او را در بین مخالفان ملموس تر کرده و نیاز به همکاری با او را در بین دشمنان اش هم امر حیاتی می بخشد. با این توان دخالت و تاثیر نفوذ کار مشترک علنی، شرایطی مناسب برای نظارت توده ها بوجود خواهد آمد تا آنها بصورت سالم، بتوانند اعمال و انگاره های هرجریانی را مورد بررسی دقیق در دید و ارزیابی یکسان همه ی مردم قرار داده و عملن با کشف سلامت اعمال و ایده های خود و هرکدام از مدعیان، شایسته است که صداقت سیاسی خود و همه مورد قضاوت دید ِهوشیار، مطلع و بیدار همگان قرار داشته باشند. و تنها در آن صورت است که حقانیت چپ ثابت خواهد شد و او می تواند با کشانیدن نیروهای موافق بیشتر با مواضع خود به میدان کاروزار، علاوه بر ایجاب خود و ایجاد جبهه ی مشترک چپ برای سرنگونی استبداد دینی، همزمان می تواند (ضد انقلاب نقابدار را هم رسوا و عملن در میدان نبرد طبقاتی، توسط خود توده های کار و زحمت مضمحل و به شکست بکشاند.) چپ تنها با داشتن وزن سنگین، حمایت و نفوذ اجتماعی گسترده و مشخصن از برکت سمتگیری و زاویه ی دید طبقاتی و قدرت ناشی از آن است که می تواند با اعتماد به نفس قوی و بدون «هیچگونه نگرانی از دنباله رو راست شدن» در ائتلاف های کوتاه و موقت با (همه ی جریان ها) کار کند و موفق و مستقل و پاکیزه بدرآید و توان خود و دیگران را به نفع این دگرگونی پایه ای برای رسیدن به یک فضای باز سیاسی آزاد و (بدون خشونت) در آینده ی ایران بکار گیرد.

 

"جاری شدن توان چپ"

 

فعال کردن جنبش بزرگ برابری خواهی، مستقل از این و یا آن طیف چپ و البته معطوف به تغیر جدی فرهنگ سیاسی آن، تنها در موثر شدن نفوذ یکپارچه ی چپ نیرومند، در بودن با بخش آگاه جنبش کارگری و توده ای شدن آن است؛ اما آیا در حال حاضر این زمینه ی اجتماعی و سیاسی با توجه با این پراکندگی بلند، در درون نیروهای پیشرو طبقه ی کارگر، که خود آنها هم متاثر از این هویت چپ، متفرق و ضعیف شده اند، وجود (عینی)دارد؟ و شرایط حداقل صف بندی طبقاتی به نفع «نیروی انقلاب و مواضع چپ» کافی ست؟ به گمان من نه نیست! و جنبش کارگری ـ کمونیستی و چپ ترفیخواه دارد همچنان از ناتوانی کهنه خود رنج می برد و (بخشی از همین چپ) متمایل به کار مستقل، اما بسیار ضعیف و دنباله روانه با نیروهای لیبرال و اصلاح طلب دینی از یکسو و بخش دیگری از آن دچار وسوسه های ملی و منطقه ای خود است که همه ی آنها دارند توان عمومی خود و چپ را تحلیل می برند!  وظیفه ی جنبش همگانی چپ از« موضع کارگری ونیروهای مترقی» ناگزیری ِعبور از این برزخ تاریخی خود است؛ که باید ابتداء به پراکندگی خود بسود تراکم نیروهای چپ ِمتحد و مطلقن از زاویه قبول (ناتوانی و ضعف) خود، تن در دهد و به همرائی با دیگر جریان های چپ، بدون هر (اگر و امائی)با مسئولیت انقلابی پاسخ داده و با آنها یکصدا شود؛ تا هم از فرقه های خود فراتر رود و هم در یک راه مشخص که(سازماندهی طبقاتی) برای مبارزه ی انقلابی باشد، با پیشروان کارگران همگام شود. در این صورت واقعی است که قادر خواهد شد به ناتوانی خود با شهامت و صداقت اذعان آورد و بر آن چیرگی یابد  و با (اعلان و دعوت رسمی همگی چپ برای کار مشترک)برای کسب توان خود، دست همبستگی با هرجریانی را که با او آماده همکاری است با (اعتماد به نفس)بگیرد و از روی استبداد دینی (بعنوان مانع اصلی) با همراهی نیروهای رنگین، چیزی شبیه (گنگره ملی آفریقا و یا با وفاق ِضد استبدادی و... به ایجاد آن یاری رساند و به تبع آن از وضعیت منفی و گره پیچیده و تلخ امروز رها شده وعبورکند. چپ اگر پراکنده باشد، ناگزیر به دنباله روی و یا در بهترین حالت با حفط استقلال پراکنده ی خود، انزوای همیشگی را در محفل های سیاسی شان با فرسودگی ناگزیر به آغوش خواهد کشید.

برای هوشیاری و شکست تنگ نظری مبارزه ی طبقاتی، چپ باید به همگان اعلام و اثبات کند که مصلحت آتی مردم و کشور بیشتر از مصالح نظری او اهمیت دارد، تا در فردای نچندان دور، غافلگیر تفرقه و سرنوشت شکست انقلاب 57 را دوباره تجربه نکند؛ این آن وظیفه عاجل کل جنبش مترقی چپ و دمکرات می باشد که آشکارا می باید در این روزگار حساس، سرنوشت مردم و خود را مورد سهل انگاری جنبش خودبخودی فرهنگ کهنه و تاریخی سنت چپ، که دیریست مضمحل جهانی شده است قرار ندهد، چراکه با این انشقاق می تواند ضربات مهلک تری را در آینده به مبارزات گارگری ـ توده ای و به تبع به جنبش چپ و کمونیستی تحمیل کند. و چرا؟

 

 

 بهنام چنگائی  ـ 8 آذر 1390

 

 

 

 

 

 

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©