«صدای پای
سوسیالیسم به
گوش میرسد!»
بیانیه
ی وقیحانه ی
حزب
کارگزاران
در باره
احکام سنگین
فعالان
کارگری
اخیرا
حزب
کارگزاران
سازندگی -این
نمونه نماترین
حزب جناح
اعتدالی
بورژوازی
حاکم در ایران-
طی بیانیه ای
کوشیده است تا
نارضایتی خود
را از احکام
سنگین صادره
برای پرونده
ی هفت تپه
ابراز کند.
وقاحت به خرج
رفته در این
بیانیه البته
عجیب نیست،
وقتی دانسته
شود که «محمد
قوچانی»
-ژورنالیست
چپ ستیز این
سال های
مطبوعات
اصلاح طلب- عضو
شورای مرکزی
این حزب است و
چهره هایی
چون «مرعشی»،
«کرباسچی»؛
«فائزه هاشمی»
و «سعید لیلاز»
در مرکزیت آن
عضویت دارند
آنچه
که پرداختن به
این بیانیه را
مهم میکند چهار
نکته ی اساسی
است:
ترس از
چپ به عنوان
نیرویی که
توان بسیج
اجتماعی
وسیعی در میان
مردم دارد؛
نگریستن
به کارگران به
عنوان ابزار
سودآوری و نه
انسان (کارگر
کالا است)؛
خواهان
از بین رفتن
هر شکلی از
تعهد اجتماعی
دولت در عرصه
ی اقتصاد ذیل
فریب
«کوچکسازی
دولت»؛
معرفی
خصوصی به
عنوان یگانه
راه حل در
وضعیتی که
عمده ی
نابودی های
اجتماعی سه
دهه ی گذشته
حاصل همین
راه حل است.
برای
روشن شدن
موضوع ما بر
دو فراز اصلی
این متن تمرکز
میکنیم و از
خلال آن به
چهار نکته ی
فوق میپردازیم.
صدای
پای
سوسیالیسم به
گوش میرسد!
در
فرازی از این
متن
میخوانیم:
«مشکلات
کارگری حل نمیشود
مگر آن که
مشکلات
کارآفرینی حل
شود. بدون کارآفرینان
مستقل از دولت
و حاکمیت و
سرمایهگذاران
ملی، امکان حل
بحرانهای
اقتصادی و
اجتماعی وجود
ندارد. تا
کارآفرین
نباشد، کارگر
نیست و تا
کارگر در رفاه
نباشد،
کارآفرین در
آسایش نیست.
نه توسعه
سرمایهداری
دولتی و دولتی
کردن اقتصاد و
صنعت چاره کار
است و نه رها
کردن روابط
کارگر و
کارآفرین به
حال خود و
فروکاستن یک
مسئله اجتماعی
به مسئلهای
اداری به
بحران پایان
میدهد. بر
خلاف باورهای
سوسیالیستی
چه از نوع براندازانه
و چه از منظر
اصولگرایانه
ایراد پرونده
اخیر در اصل
خصوصیسازی
نیست، در عدم
رعایت قواعد
خصوصیسازی
بلکه در فقدان
آزادسازی
اقتصادی است.
ما بارها گفته
ایم خصوصیسازی
قبل از
آزادسازی به
اختصاصیسازی
و رانتخواری
میانجامد.
آزادسازی
در دانش
اقتصاد به
معنای
انحصارزدایی
از نهاد دولت
در اقتصاد،
مقرراتزدایی
در عین احترام
به حقوق
مالکیت و
شفافیت مالی و
اداری و تقویت
قوانین رقابت
اقتصادی در
بازار آزاد
است.
اما
خصوصیسازی
بدون
آزادسازی به
معنای
واگذاری
اموال دولتی
به نهادهای
شبه دولتی و
وابستگان
خانوادگی و سازمانی
آنان است. ما
بسیار
متاسفیم که یک
خصوصیسازی
ناکام و
نادرست و
ناروا به
تضییع حقوق کارگران
و توهین به
نهادهای
کارآفرین
منتهی شده است
و گروههای
کمونیستی و
شبهکمونیستی
را به تقدیس
اقتصاد دولتی
و حکومتی
واداشته است.
این روزها چه
در اردوگاه چپ
و چه در
اردوگاه راست
صدای پای
سوسیالیسم به
گوش میرسد.»
به
وضوح روشن است
که مصمم ترین
جناح داخلِ جمهوری
اسلامی به
پیش بردنِ
برنامه های
سرمایه
دارانه ی
نئولیبرالی
مثل همیشه ی
تاریخِ
سرمایه
داری،
مهمترین علت
بحران های
ساری و جاری
سرمایه داری
داخل را
اذهانی میداند
که شرایطِ
مادی نسبت به
«برحق بودن
سوسیالیسم»
قانع شان
میکند، اما
برای گریز از
اذعان به این
حقیقت
میکوشد با
معرفی
کمونیست ها
به عنوان
مدافعان
اقتصاد
دولتی، آن را
در نظر جامعه
بی ارزش و
منفی جلوه
دهد. تاریخ
مبارزات
کمونیستی
دستکم در چهل
ساله ی گذشته
گواهی میدهد
که کمونیست
ها به وضوح
آلترناتیو
خود را
«اداره ی
شورایی» و
«اجتماعی شدن تولید»
به عوض «دولتی
شدن» اعلام
کرده و بر سر
آن جان داده
اند. آنچه که
«کارگزارانِ
سازندگی»
(بخوانیم
کارگزاران
ویرانی) را به
خشم آورده است
نهادینه شدن
این ایده در
اذهان مردم
است که “دولت
به عنوان
جمهور مردم
عملا در برابر
آنان تعهداتِ
اجتماعی دارد
و اقتصاد هم
عرصهای
مُنفک از
مناسبات
اجتماعی نیست
و لذا مردم
باید از دولت
مطالبه
کارآمدی کنند
و دولت باید
جواب پس دهد”.
اینکه
در نظام جهانی
سرمایه
داری،
دولتها از
حیث تعهدی که
به «منطق
انباشت» و «سود»
باید داشته
باشند، جملگی
دولت های
سرمایه دار
به حساب
میآیند،
نافی ضرورت
مبارزه برای
هرچه بیشتر
کاستن از این
تعهد دولت، و
وا داشتن اش
به تعهد به
جامعه نیست.
همچنان که
مارکس معتقد بود
«بنیانِ
استثماری
نهاد کارمزدی
نافی مبارزه
برای افزایش
دستمزد و کاهش
ساعات کار نیست
و بی توجهی
به این امر
مصداق بی
تفاوتی سیاسی
است».
از این
منظر است که
باید بی هیچ
ترسی اعلام کرد
آن «علم
اقتصاد»ی که
ایشان از آن
دم میزنند و
به اعتبارش
«آزادسازی» را
میخواهند
برای ما معنا
کنند چیزی
نیست جز «کلاهبرداری
و استثمار و
چاپیدن مردم».
آزادسازی
اسم رمز این
ایدئولوژی
ضدمردمی است
برای توجیه
«تورم افسار
گسیخته» (که
اسمش را میگذارند
«واقعی شدن
قیمت ها»).
برای
«اخراج نیروی
کار» (که اسمش
را میگذارند
«تعدیل نیرو»).
برای
«پولی سازی
مدارس و
دانشگاه
ها»ست (که اسمش
را میگذارند
«غیرانتفاعی»
{که به طرز مضحکی
عمیقا
«انتفاعی»،
یعنی سود-محور
است}).
آزادسازی
ای که از پیِ
آن «خصوصی
سازی واقعی»
بناست بیاید و
دیگر با
«خصولتی
سازی»های
رانتی مواجهه
نباشیم، یک
سراب و افسانه
است برای آنکه
به ما بقبولانند
در این مملکت
سرمایه داری
نیامده و
نباید رانت
خوار را با
سرمایه دار
اشتباه
بگیریم (که
تازه اسم صحیح
اش هم
«کارآفرین»
است)؛ چرا که
سرمایه
دارها انسان
های شریفی هستند
که آسایش شان
را در گروه
رفاه کارگر میبینند!
میگویند
تولید از سه
جزء «سرمایه»،
«نیروی کار» و
«ابزار تولید»
تشکیل شده، پس
کارگر بدون سرمایه
دار هیچ است؛
اما به ما
نمیگویند آن
«سرمایه» از
کجا آمده است؟
از کجا شخصی
آمده برای
تولیدی
سرمایه
گذاری کرده
است؟ آیا غیر
از این است که
کارگرانی
پیشتر با
کارشان قطره
قطره ی این
سرمایه را
به بار
آوردند؟ دُم
خروس وقتی
بیرون میزند
که این فراز
را در نظر
آوریم:
«ما
به عنوان یک
حزب مدافع
کارآفرینان،
از حقوق
کارگران دفاع
میکنیم و
دفاع از حقوق
کارگران را به
جای شعارهای
سیاسی و عوامفریبیهای
مارکسیستی در
حمایت از کار
و تولید میدانیم
که راه عدالت
از توسعه میگذرد.
برطرف کردن
موانع سیاسی
داخلی و خارجی
توسعه به خصوص
تامین امنیت
سرمایهگذاری
ملی و بینالمللی
سبب خواهد شد
به جای کاسبان
بحرانهای
کارگری،
کارگران و کارآفرینان
شریف و میهندوست
چرخ تولید و
توسعه کشور را
بچرخانند و مانع
تشدید
تضادهای
اجتماعی
شوند.»
باید
متن را
رمزگشایی کرد.
بیانیه ی یک
حزب بورژوا
برای ابراز
تأسف از احکام
سنگین کارگری
در کشوری با
شرایط
اقتصادی- اجتماعی
ایران،
هرچقدر هم که
آن حزب نسبت به
معرفی خود به
عنوان مدافع
سرمایه داری
بی پروا
باشد، باز هم
اسیر تعارفات
دست و پا گیری
است که دم
دستی ترین آن
تعویض عنوانِ
تا ابد منفیِ
«سرمایه دار»
در اذهان
عمومی به «کارآفرین»
است.
متن
مشخصا حرف دلش
از این قرار
است:
“جناب
آقای رئیسی،
ریاست محترم قوه
قضائیه، لطفا
با صدور
متنهایی
اینچنینی جو
آرامی را که
در آن ما از
کارگران
بهره کشی
میکنیم تا
چرخه ی سود
ما و شما را
بچرخانند
خراب نکنید.
شما با این
کار فقط به
این مارکسیست
ها فرصت
میدهید تا هر
چه بیشتر
ماهیت کثیفِ
ما را در نظر
عموم آشکار
کنند”!
مارکسیسم
به عنوان معضل
اجتماعی!
و در
نهایت در فراز
پایانی
بیانیه
«فلسفه ی وجودی»
آن بر ما روشن
میشود:
«ما
هشدار میدهیم
شیوع جریانهای
کمونیستی
محصول یک
بحران
اقتصادی و
اجتماعی
گسترده است که
میکوشد طبق
آموزههای
مارکسیستی با
دامن زدن به
تضادهای
اجتماعی
مانند
“کارگر-سرمایهدار”
یا “مرکز-
پیرامون” وحدت
ملی، انسجام
اجتماعی و حتی
تمامیت ارضی
ایران را
تهدید کند. مخاطب
ما در این
هشدار همه
حاکمیت از
دولت و مجلس و
شوراها و
شهرداریها و
صداوسیما و
قوای قضایی و
نظامی و
انتظامی و
امنیتی و همه
احزاب سیاسی و
نهادهای مدنی
از اصلاحطلب
تا اصولگراست
که مبادا با
نگاه بخشی و
جناحی به
داستان، اصل
ماجرا را از
یاد ببرند.»
اینجاست
که معنا به
تمامی روشن
میشود:
تمامی
حاکمیت به
گوش باشید و
به هوش، اصل
ماجرا «شیوع
جریان های
کمونیستی است»
که باید آنها
را با تمام
قوا و جدیت سرکوب
کنیم. این است
آن «آزادسازی»
که بناست تحت
لوایش جامعه
را از وجود
کمونیست ها
آزاد کنند.
همان کاری که
در دهه ی شصت
کردند.
در
ابتدای متن
گفتیم که در
شدت و حدت چپ
ستیزی این
جریان به
عنوان جزئی از
بدنه ی
حاکمیت جمهوری
اسلامی چیزِ
جدیدی نیست.
داستان از این
قرار است که
این ما هستیم
که باید قدرت
و توان بسیج
کنندگی خویش
را جدی بگیریم
و به عوض مدام
تخطئه ی
جریان چپ، و
شُخم زدن
گذشته به منظور
تصفیه حساب
های شخصی،
لرزش دست های
بورژوازی را
ببینیم و
تسلیم جو
ارعابی که به
قصد خانه
نشین کردن،
پراکندگی و
گریز از
سازماندهی
برای ما ایجاد
کردند نشویم.
به کارگران
اراک بنگریم
که برای احقاق
حقوق حقه ی
خویش کاری به
این ندارند که
با رژه ی
هفت تپه در
خیابان های
شوش چه شد یا
امروز اسماعیل
بخشی کجاست و
در چه وضعی.
یک
هفت تپه، دو
هفت تپه، یک
هپکو، دو
هپکو، یک فولاد
اهواز، دو
فولاد اهواز
یک
کشاورز
اصفهانی، دو
کشاورز
اصفهانی، یک بخشی،
دو بخشی
یک
مرضیه ی
امیری، دو
مرضیه ی
امیری، یک امیرحسین
محمدیفر،
دو
امیرحسین
محمدیفر
بی
شمار هفت
تپه و هپکو،
کشاورز
اصفهانی، اسماعیل
بخشی، مرضیه
امیری و
امیرحسین
محمدیفر
بوجود خواهیم
آورد.
.......................
برگرفته
از :«راهکار
سوسیالیستی»
۲۲,شهریور ۱۳۹۸
https://www.s-rahkar.org/1398/06/22/460/