طبقه،
قدرت و انقلاب
در سودان
نوشتهی:
آن الکساندر
ترجمهی:
حسن مرتضوی
از
الجزیره تا
بیروت و از
بغداد تا
خارطومْ به
نظر میرسد که
انقلاب بار
دیگر «انتخاب
مردم» است ــ چنانکه
در شعار دهها
هزار نفر در
اعتراضات
سودان طنین
یافت.[1] در این
میان، دمای
مبارزات
اجتماعی و
سیاسی به نحو
مشهودی در
ایران، مصر،
مراکش، تونس و
اردن بالا
رفته است.
چشمگیرترین
تحرکات مردمی
از پایین،
بحرانهای
سیاسی بزرگی
را برای طبقهی
حاکم در سال
گذشته دامن
زده و دمار از
روزگار دو
رئیسجمهور و
دو نخستوزیر
در آوردهاند.
جنبش تودهای
در سودان
انتقال قدرت
از طریق
مذاکره را به
دولتی موقت و
متشکل از
نمایندگان
احزاب مخالف و
رهبران معترض
در ائتلافی
متزلزل با
برخی از ژنرالهای
رژیم قدیمی و
روسای شبهنظامیان
تحمیل کرد. در
حالی که
مفسران و
تحلیلگران
جریان اصلی
تمایل به
تمسخر این
ادعا دارند که
این جدیدترین
دور شورشها
به تغییری
پایدار در سطح
دولت یا جامعه
دست خواهد
یافت، بیشک
بازگشت شورشهای
مردمی به
خاورمیانه،
پس از نمایش
خونین ضدانقلاب
و جنگ که
ظاهراً
امیدهای 2011 را
به خاک سپرده
بود، برای
میلیونها
نفر در سراسر
منطقه مفهوم
جدیدی از هدف
و امید به
ارمغان میآورد.
درست
است که بازگشت
امکانات
انقلابی را
جشن بگیریم و
به خلاقیت و
انعطافپذیری
معترضانی
درود بفرستیم
که شجاعتشان
این بسیجها
را به پیش میراند.
اما پرسشهای
مهمی نیز وجود
دارند که باید
به بحث گذاشته
شوند. چگونه
این شورشها
از سرنوشتِ دور
قبلی قیامها
اجتناب میکنند؟
همانطور که
آصف بیات
اشاره کرده
است، این قیامها
از لحاظ تجربهی
«انقلاب بهمثابه
جنبش» غنی
بودند، اما
محصول ناچیزی
از «انقلاب بهمثابه
تغییر» بهبار
آوردند، چه در
چارچوب
اصلاحات
انجامشده در
دولت موجود
سنجیده شود،
چه در چارچوب
ایجاد
نهادهای بدیل
قدرت دولتی[2].
بیات استدلال
میکند که در
مقایسه با
انقلابهای
دههی 1970، موج
انقلابهای
سالهای 2010 تا 2012
هیچ انگیزهی
جدی برای
بازتوزیع
ثروت و قدرت
به سمت پایین
نداشتند و به
تجربیات کمی
از
خودمدیریتی و
کنترل تولید
یا زمین توسط
کارگران یا
تهیدستان
انجامیدند و
«نهادهای دولتی
جدید یا
ابزارهای
جدید حکومتی
که بتواند
تجسم دیدگاهی
از تغییری
عمیق باشد»
ایجاد نکردند.[3]
آیا به این
دلیل بود که
«انقلابیونی»
که در خلال
این مبارزات
حماسی پدیدار
شدند بیشتر
به نمایش
انقلابی در
خیابانها
علاقهمند
بودند تا تصرف
دولت و ساخت و
بافت اینکه
چگونه آن را
تغییر دهند؟
اگر چنین است،
آیا به این
دلیل بود که
تصورات آنها
بهواسطهی
شکلهای
گوناگون
حساسیت
نئولیبرالی
که آنها را
در زندگی
روزمرهشان
احاطه کرده،
مختل شده بود،
به این معنی
که جدایی «سپهر
اقتصادی» از
«سپهر سیاسی»
همراه با وجود
بازار، به سادگی
امری بدیهی
تلقی میشد؟[4]
آیا این چرخه
صرفاً در موجهای
کنونی و آتی
قیامها، از
طریق توالی بیپایان
لحظات خلسهآور
همبود،
همبستگی و
فداکاری
تکرار خواهد شد؟
یا راه دیگری
وجود دارد؟
این
مقاله
استدلال
خواهد کرد که
راه دیگری
وجود دارد،
اما اینراه
مستلزم تحولی
بیشتر در این
نوع شورشهای
مردمی به
انقلابهایی
است که در آن
اقدام جمعی
طبقهی
کارگرِ متشکل
نه تنها چیزی
بیش از موتور
بسیج تودهای
باشد، بلکه
رهبری واقعی و
از جنبهی
دموکراتیک
پاسخگو را
برای «مردم» در
نبردشان علیه
دولت نیز شکل
دهد. میتوان
به آنچه این
روند
احتمالاً
شبیه خواهد
بود نظری اجمالی
انداخت، اما
این امر
مستلزمِ ترکِ
آگاهانهی
شیوههای
معاصر اندیشهورزی
دربارهی
انقلاب، و کشف
دوبارهی سنت
مارکسیستی
است. قاعدهی
معروف لنین در
سال 1915 «نشانههای»
یک وضعیت
انقلابی را از
جمله در
«بحران در
سیاست طبقه
حاکم که منجر
به شکافی میشود
که نارضایتی و
خشم طبقات
ستمکش از طریق
آن فوران میکند»،
افزایشِ «رنج
و فقر طبقات
ستمکش» و
«افزایش
چشمگیرِ
فعالیت تودهها»
ترسیم میکند.[5]
چنانکه
دانیل بنسعید
اشاره میکند،
تعاریف لنین و
تروتسکی از
بحرانهای
انقلابی شامل
«کنش و واکنش
عناصری است که
به شیوههای
پیچیده و
متغیری بر هم
میانکنش
دارند» و فرآیندی
از «مشروطکردن
دوسویه» است.[6]
طرح
لنین از وضعیت
انقلابی شامل
سه ایده است که
میتوان آنها
را بسط بیشتری
داد. اولاً،
این تصور وجود
دارد که بحرانها
در بالا و
پایین جامعه
همزمان
گسترش مییابند.
ثانیاً، قطبیشدن
میان حاکمان و
محکومان ــ
بین «آنها» و
«ما» ــ با
عاملیت تودهها
پیش رانده میشود.
کافی نیست که
مردم عصبانی،
ناامید یا بدبخت
باشند. آنها
باید اقدام
کنند و بکوشند
تا همه چیز را
برای خودشان
تغییر دهند،
نه اینکه
منفعلانه
منتظر بمانند
شخص دیگری این
کار را برای
آنها انجام
دهد. سرانجام،
مسئلهی نقطهی
اوج مطرح میشود.
لنین هشدار میدهد:
«هر
وضعیت
انقلابی …
باعث انقلاب
نمیشود.
انقلاب فقط از
وضعیتی به
وجود میآید
که در آن
تغییرات
ابژکتیو
یادشده با
تغییری
سوبژکتیو
همراه باشد،
یعنی توانایی
طبقهی
انقلابی برای
اقدامات
انقلابی تودهای
آنقدر قوی
باشد که حکومت
پیشین را درهمشکند
(یا از کار
بیاندازد)،
حکومتی که حتی
در یک دورهی
بحران، اگر
سرنگون نشود،
هرگز ”سقوط“
نمیکند.»[7]
در این
نکتهی سوم
تأکید میشود
که چرا تکیه
بر ترسیم
نیروها در
میدان نبرد
بنا به اینکه
آیا بخشی از
«آنها» (طبقه
حاکم) هستند
یا با «ما»
(مردم)، کافی
نیست. همچنین
باید بدانیم
کدام طبقات یا
جناحهای
طبقات در هر
طرف صف کشیدهاند؛
به این دلیل
که سرنوشت
تعارض تنها با
بزرگی اعداد
تعیین نمیشود
(وگرنه طرف «ما»
قبلاً پیروز
شده بود، زیرا
چگونه ممکن
است 1 درصد در
برابر 99 درصد
مقاومت کند؟).
کسانی
پیروزند که
قادرند «ظرفیتها
و منافع
مشترکی» را،
که بهطور
عینی طبقات
اجتماعی را
تعریف میکنند،
چرا که از
مناسبات
تولیدی ناشی
میشوند، بهعنوان
سلاحی در نبرد
برای شکستن
عزم سیاسی دشمنانشان
و در نهایت
سرنگونی آنها،
بهکار
گیرند.[8]
این
جنبههای
دوگانه طبقه
ــ ریشههای
ابژکتیو آن در
مناسبات
تولیدی، و
توانایی آن
برای بدلشدن
به سلاح ــ
برای
استراتژی
انقلابی در
سنت مارکسیستی
بسیار مهم
هستند، اما با
جامعهشناسی
جریان اصلی
بیگانهاند.
آنها همچنین
با بسیاری از
تفکرات مربوط
به بحران و انقلاب
که در خلال
دورهی
طولانی «عقبنشینی
از طبقه» در 40
سال گذشته بر
چپ رادیکال سیطره
داشته است (و
عجیب نیست که
با ظهور
نئولیبرالیسم
مصادف شده است)
بیگانه
هستند.[9] روایتهایی
از این فکر که
سوژهی
انقلابی
انبوههای
است از
ستمدیدگان و
استثمارشدگان،
یا حتی فقط
تعداد بسیار
زیادی از
«شهروندان
عادی»، هم در
تحلیل چپ
دانشگاهی و هم
در بخش اعظم
«عقل سلیم»
نظریهپردازیهای
فعالان جنبش
اجتماعی نفوذ
کرده است.[10]
در
مقابل، این
مقاله
استدلال میکند
که قدرت
استراتژیک
طبقه همچون
سلاحی در دست
کارگران،
توانایی
تبدیل شورش
سیاسی و
نارضایتی
اجتماعی را به
انقلاب اجتماعی
دارد. بهرغم
تغییرات چند
دهه که ناشی
از سلطهی
نئولیبرالیسم
و جنگ در
ساختار
جوامعی است که
اکنون در حال
جوشش انقلابی
هستند،
پرولتاریا، و
به گفتهی هال
دریپر، «طبقهی
خاص»، هنوز
یگانه طبقهای
است که «با
شرایط
موجودیتش،
مظهر برنامهای
است اجتماعی
که به بدیل
سرمایهداری
اشاره میکند.»[11]
بنابراین،
از این
استدلال
نتیجه میشود
که مبارزات
کارگران در محل
کارشان برای
توسعهی جنبشهای
تودهای
زمانهی ما
بسیار مهم
است. اعتصابها
فقط نوع دیگری
از اعتراض
نیستند، بلکه
میتوانند کل
مسیر حرکت
بسیج را از
پایین تغییر دهند.
هنگامیکه
کارگران در
مقام کارگر، و
نه فقط در
مقام شهروندانی
خشمگین، به
ابراز قدرت
خود میپردازد،
این امر دو
اثر دارد.
اولاً، قدرت
کارگران را
برای خودشان
آشکار میکند:
سازمان
طبقاتی ویژگیهای
طبقاتی را
آشکار میکند
و هر چه مقیاس
دخالت طبقاتی
بیشتر باشد،
خصیصههای
طبقاتی بهعنوان
کارکرد
سازمانْ بیش
از پیش بر
واکنشهای
صرفاً فردی
ارجحیت مییابند.
یک اثر
بازخوردی
وجود دارد که
در آن واکنشهای
طبقاتی نیز میتوانند
واکنشهای
فردی را
تغییرشکل و از
نو آموزش
دهند. بدینسان،
آگاهی طبقاتی
رشد میکند.[12]
با این
حال، «نیروهای
طبقاتی
نوظهور را نیز
آشکار میکند».[13]
به عبارت
دیگر، طبقهی
حاکم را بشدت
در کانون توجه
قرار میدهد و
حجاب خنثیبودن
دولت و
نهادهای
بوروکراتیک و
نظامیاش را
میدَرَد.
این
فرایند مکشوفشدن،
یعنی
بازآفرینی
ایدهها در
مسیر اقدام
عملی برای
تغییر جهان،
یگانه چیزی
است که میتواند
مه «حساسیت
نئولیبرالی»
که ما را
احاطه کرده
بشکند. پاسخ
محتاطانهی
بیات به پرسشهایش،
که به نظر میرسد
بر تلاش برای
حل مشکل در
حوزهی ایدهها
فقط بر توسعهی
رادیکالیسم
روشنفکری جدا
از مبارزهی
طبقاتی کارگر
متمرکز است،
این موضوع را
نادیده میگیرد.
بنابراین، او
همچنین
نشانههایی
را که کارگران
در حکم
کارگران نقشی
محوری در شکلدهی
به این شورشهای
تودهای ایفا
میکنند،
نادیده میگیرد،
حتی اگر آنها
هنوز شکلهایی
از سازماندهی
مستقل را
ایجاد نکرده
باشند که آنچه
را که پنهان
است به واقعیت
بدل کند. ما
برای اینکه
هم این
پتانسیل را
درک کنیم و هم
بر آن تاثیرگذار
باشیم، به دو
چیز نیاز
داریم. اولاً،
یک بررسی کامل
دربارهی
«سازوکار
درونی»
انقلابی در
حال رشد و
نمو، همانند
تحلیلی که
تروتسکی از پی
انقلاب 1905 روسیه
ارائه کرد.[14]
ثانیاً،
پرورش و ترغیب
آن دسته عناصری
که به مسیری
که ما میخواهیم
طی کنیم،
اشاره دارند،
چنانکه
ماگدی ال گیزولی
(Magdi El
Gizouli) با
ذکاوت تمام
خاطرنشان میکند،
اگرچه «قطبنما
جهت چیزی را
نشان میدهد
که امروز به
طور ابژکتیو
غیرممکن به
نظر میرسد،
انقلاب همراه
با خود مختصات
امکان خویش را
به همراه
دارد.»[15]
انقلاب
سودان در موج
کنونی شورشها
در
خاورمیانه،
برخی از مهمترین
بینشها را در
خصوص هر دوی
این موارد
ارائه میدهد.
این مقاله به
ترسیم طرحی از
طبقهی حاکم
سودان و
مناسبات آن با
دولت میپردازد
و رشد
سازماندهی و
آگاهی طبقاتی
را در میان
مردم آنسوی
سنگرها بررسی
میکند. البته
همهی آنها
کارگر
نیستند، اما
من استدلال
خواهم کرد که
جهتگیری در
سمتوسوی
رشدونمو
سازمان طبقه
کارگر و
اعتماد سیاسی
برای
انقلابیون
سودانی که میخواهند
از محدودیتهای
شدید تحمیلی
سیاست «دورهی
گذار» فراتر
بروند و از
خود و انقلابشان
در مقابل
تحکیم مجدد و
وحشیانهی
قدرت نظم
پیشین دفاع
کنند، بسیار
تعیینکننده
خواهد بود.
از
قیام مردمی تا
انقلابی
ناکامل
بحران
انقلابی
سودان با
قیامی مردمی
در دسامبر 2018 در
واکنش به
اقدامات
ریاضتی
مستأصلانهی
دولت که قیمت
نان را یک شبه
سه برابر کرد،
آغاز شد.
اعتراضات
خودجوش در چند
شهر استانی و
پایتخت در
هفتهی 18 دسامبر
آغاز شد. طی
چند روز، این
خیزش با اعتصاب
پزشکان در
بندر سودان،
شکلهای
متشکلتری به
خود گرفت و در
اول ژانویه
طیف گستردهای
از سازمانهای
مخالف بیانیهی
آزادی و تغییر
را منتشر
کردند که
مجموعهای از
اصول برای
انتقال قدرت
به دولت
غیرنظامی
جدید بود. [16]
نیروهای
سیاسی که این
بیانیه را
امضا کرده بودند
کاملاً
ناهمگون
بودند، از
جمله احزاب مخالف
به رهبری
شخصیتهایی
از نخبگان
سنتی،
نمایندگان
برخی از جنبشهایی
که به مبارزهی
مسلحانه علیه
رژیم ادامه میدهند
و شبکههای
جدیدتر
فعالان جامعهی
مدنی،
اتحادیههای
مستقل کارگری
و انجمنهای
متخصصان. مهمتر
از همه، آنها
شامل انجمن
متخصصان
سودانی (SPA)
بودند که
سازماندهندهی
اصلی قیام در
ماههای
آینده بود.
سرعت
اعتراضات در
اوایل ماه
مارس با
نخستین تلاش
برای اعتصاب
عمومی و به
دنبال آن آغاز
تحصنهای
گستردهی
مردمی در خارج
از ستاد مرکزی
ارتش در
خارطوم و
مراکز استانها
در 6 آوریل،
سالگرد
سرنگونی جعفر
النُمیری،
دیکتاتور
نظامی در 1985،
شتاب چشمگیری
گرفت. تحصن در
خارج از ستاد
فرماندهی کل
نیروهای مسلح سودان
در خارطوم به
سرعت تشتت
فزاینده در
رأس دولت را
آشکار کرد:
عمر البشیر،
که از زمان بهدستگرفتن
قدرت در سال 1989
بر سودان
حکومت میکرد،
در 11 آوریل
توسط ژنرالهایش
خلع شد. با این
حال، شورای
نظامی
انتقالی (TMC)،
که قدرت دولتی
را از البشیر
در اختیار
گرفته بود،
نتوانست جنبش
مردمی را که
اکنون فرماندهی
خیابانها را
بر عهده داشت،
از کار
بیاندازد.
تحصنها بیشتر
شدند و رهبران
اصلی معترضان
از جمله انجمن
متخصصان
سودانی همچنان
خواستار
واگذاری قدرت
به دولتی
غیرنظامی بود
و مذاکرات با
شورای نظامی
انتقالی را در
13 آوریل آغاز
کردند. روند
انقلابی در
اواخر ماه مه
به نقطه عطف
جدیدی رسید،
زیرا اعتصاب
عمومی دو روزه
و موثر در 28 و 29
می، فشار بر
شورای نظامی
انتقالی را
برای اعطای
امتیازاتی به معترضان
که خواستار
حکومت
غیرنظامی
بودند افزایش
داد.
پاسخ
شورای نظامی
انتقالی این
بود که افراد
مسلح را به
فرمان خود
بسیج کند تا
جلوی پیشروی جنبش
تودهای را
بگیرند. آنها
به طرز
وحشیانهای
تحصن خارطوم
را در 3 ژوئن
پاکسازی
کردند، صدها
نفر را کشتند
و
تظاهرکنندگان
را مورد ضرب و
شتم، حمله و
تجاوز قرار
دادند.[17] ژنرال
محمد حمدان
دقلو، معروف
به حمیدتی،
رئیس شبهنظامیان
نیروهای
پشتیبانی
سریع رژیم (RSF)،
که پس از سقوط
البشیر معاون
شورای نظامی
انتقالی شده
بود، محرک و سازماندهندهی
اصلی این
سرکوب بود.
نیروهای
پشتیبانی
سریع حمیدتی
قبلاً مظهر
قتل، تجاوز،
اخاذی و قاچاق
در سراسر
سودان بودند و
البشیر آنها
را برای جنگهای
کثیف خود در
دارفور و
کردفان جنوبی
بهکار میگرفت.
قتلعام در
تحصن، همراه
با قطع
اینترنت،
جنبش را متوقف
نکرد و به
دنبال یک
اعتصاب عمومی
دیگر در روزهای
9 تا 11 ژوئن و
بسیج تودهای
برای
راهپیماییهای
اعتراضی در 30
ژوئن، توافق
نهایی دربارهی
ترکیب دقیق
دولت انتقالی
در 17 اوت 18 امضا
شد.[18]
اگرچه
بسیاری از
مردم سودان
این توافق را
جشن گرفتند،
اما رهبران
جنبش اعتراضی
امتیازات
بزرگی داده
بودند. آنها
به جای جنگیدن
برای دولتی
کاملاً تحت
رهبری
غیرنظامیان
در دورهی
انتقالی که در
بیانیهی
آزادی و تغییر
پیشبینی شده
بود، توافق
کردند که قدرت
را با شورای
نظامی
انتقالی سهیم
شوند. «شورای
حاکمیت»،
بالاترین
ارگان در
ساختارهای
دولتی جدید،
بین اعضای
نظامی و
غیرنظامی متوازن
شد و رئیس
شورای حاکمیت
در 21 ماه ابتدا
از نظامیها بود.[19]
بهعلاوه،
سرتیپ
عبدالفتاح
البرهان و
حمیدتی به جای
آنکه
پاسخگوی نقش
خود در کشتار
معترضان، از
جمله قتلعام
3 ژوئن شوند،
در مناصب
کلیدی شورای
حاکمیت ــ به
ترتیب به
عنوان رئیس و
نایب رئیس ــ
مورد تأیید
قرار گرفتند.
تشکل
کارگری در قلب
انقلاب
سازش
زنندهای که
نیروهای
بیانیهی
آزادی و تغییر
را به حکومت
رساند ــ در
کنار مردانی
که ماهها
برای سرکوب
جنبش مردمی تلاش
کرده بودند ــ
کاملاً در
تضاد با
امیدهای تحول
اجتماعی و
سیاسی است که
انقلاب سودان
پس از دههها
جنگ،
دیکتاتوری و
فقر شدید در
میان مردم عادی
آغاز کرده
بود. خاستگاه
اساسی قدرت
جنبش تودهای،
تواناییاش
برای بسیج
مردم نه فقط
در خیابان
بلکه در محل
کار بوده است.
آیا
طبقه کارگر
متشکل میتواند
انقلاب سودان
را به چالشی
واقعی برای دولت
بدل کند؟ حتی
برای اینکه
بحثی را در
این خصوص باز
کنیم، ابتدا
باید بپرسیم
مردمی که بدون
نیروی کارشان
کلِ نظام غارت
و منفعت متوقف
میشود کجا
هستند؟ این
تصویر به دلیل
دههها جنگ و
آوارگی
پناهجویان و
سلب داراییها
از زیرساختهای
عمومی سودان
توسط رژیم
البشیر
پیچیده شده
است. با این
وجود، نقاطی
وجود دارد که
تمرکز کارگران
همچنان از
قدرت بالقوه
عظیمی
برخوردار
است، از جمله
در زمینهی
نیازهای
اولیه زندگی
که دولت
انتقالی و رژیم
البشیر قادر
به تأمین آن
برای میلیونها
نفر از مردم
سودان نبودند.
علاوه بر این،
مداخلهی
جمعیِ
کارگران
متشکل در روند
انقلابی گسترشیابنده
از پی چندین
سال اعتصاب و
سازماندهی
محل کار رخ
داده بود که
برخی از آنها
مستقیماً به
تشکیل سازمانهایی
مانند انجمن
متخصصان
سودانی، بدنهی
اصلی رهبری
جنبش تودهای
علیه رژیم
البشیر بر
مبنای
فعالیتی
روزمره، در
سال گذشته
انجامید.[21]
احیای
رزمندگی و آگاهی
طبقه کارگر هر
چند با خیزش
مردمی درهمتنیده
است، اما
پویایی خاص
خود را تکوین
بخشیده است. و
نکتهی بسیار
مهم این است
که فعالیت آن
بسیار فراتر از
فعالیت
«متخصصانی»
مانند پزشکان
و وکلایی است
که نقش آنها
در جنبش
اعتراضی تودهای
با تزلزل و
سقوط البشیر
توجه جهان را
به خود جلب
کرد.
کارگران
بنادر که
محصولات کشتشده
در مزارع درهی
نیل را به
بازار میفرستند
و واردات گندم
دریافت میکنند
که باعث میشود
کسب و کار
کارخانههای
آرد برقرار
باقی بماند،
میتوانند به
طور جدی جریان
سود برای طبقه
حاکم سودان را
مختل کنند.
جای تعجب نیست
که کارگران باربری
و
باراندازهای
بندر سودان
یکی از گروههای
عمده
کارگرانی
بودهاند که
در اعتصابها
و اعتراضها
برای دفاع از
شغل خود در
برابر طرحهای
خصوصیسازی
بندر شرکت
کردهاند.
تلاشهای
شرکت بندری
دولتی برای
جذب سرمایهگذاران
خصوصی جدید با
قراردادهای
اعطای امتیازهای
بلندمدت، با
مقاومت
مصممانه، از
جمله
اعتصابات
گسترده با
حضور 20هزار
کارگر در می 2018 مواجه
شد.[22] حدود 1800
کارگر بندر سودان
نیز در 28
ژانویه 2019 دست
از کار کشیدند
و دوباره
خواستار توقف
خصوصیسازی
بندر جنوبی
شدند.
ویدئوهایی از
کارگرانی که
یک کانتینر
کشتی را برای
مسدودکردن
بندر آورده
بودند، در
رسانههای
اجتماعی دست
به دست شد، در
حالی که
فعالان
اعتراضات
ضددولتی، از
اقدام کارگران
بندر به عنوان
بخشی از شورش
عمومی علیه رژیم
استقبال
کردند.
کارگران
مجدداً در 18
فوریه با
تکرار
درخواستها
برای توقف
روند خصوصیسازی،
دست از کار
کشیدند.[23] محمد
طاهر آیالا، نخستوزیر
تازه منصوبشده
در تلاش برای
مهار بحران در
بندر، رئیس ادارهی
بنادر دریایی
را برکنار
کرد.[24] نبرد
برای متوقفکردن
روند خصوصیسازی
بندر باعث
ایجاد
اتحادیهای
مستقل شده
است؛ این
اتحادیه که پس
از یک گردهمایی
گستردهی
کارگران در
سال 2016 برپا شد،
پس از آنکه
اتحادیهی
فعلی تحتحمایت
دولت از
مبارزه
اجتناب کرد،
به سازماندهی
علیه برنامههای
دولت برای
فروش بخشهای
سودآور بندر
به شرکتهای
چندملیتی
مبادرت کرد.[25]
کارگران بندر
صراحتاً
مبارزهی خود
را برای دفاع
از معیشت و
مشاغل خود به
مبارزهی
گستردهتر
علیه رژیم گره
زدند. این شهر
یکی از نخستین
شهرهایی بود
که در دسامبر 2018
به جنبش
اعتراضی
پیوست و
کارگران
اعتصابی در 28
ژانویه
اعتصاب خود را
با بزرگداشت
سالگرد کشتار
تظاهرکنندگان
از اقلیت قومی
بجا (Beja) توسط
نیروهای
دولتی در سال 2005
درآمیختند.
بنا به گزارشها،
کارگران
اعتصابی و
مردان قبیله
در سالگرد
کشتار در
تظاهراتی که
شعار اصلی جنبش
ضددولتی،
«آزادی، صلح،
عدالت»، را سر
میدادند، به
هم پیوستند.[26]
با
افزایش سرعت
قیام در ماههای
مارس، آوریل و
می 2019، بسیجِ
کارگران در
صنایع کلیدی
فرآوری
کشاورزی
مانند
کارخانههای
آرد و
پالایشگاههای
شکر شروع شد.
کارگران در
کارخانهی
آرد سایگا (the Sayga Flour Mills) در 5 مارس در
پاسخ به
فراخوان
اعتصاب عمومی
انجمن
متخصصان
سودانی دست به
اعتصاب زدند.
فعالان
سودانی به وبسایت
خبری مستقل
مصری، مدا مصر
(Mada Masr)، گفتند که
مشارکت در
اعتصاب حدود 60
درصد بوده و
بیش از 30 بخش
حرفهای وارد
عمل شدهاند.
اعتصاب وکلا
دادگاههای
مدنی را تعطیل
کرد، در حالی
که روزنامهنگاران
هفت روزنامهی
بزرگ را ترک
کردند. از
شرکتهای بخش
خصوصی گزارش
رسید که تحت
تأثیر اعتصاب
قرار گرفتند،
از جمله شرکتهای
مخابراتی و
موبایل مانند
زتین، ام تی
ان و اریکسون.
اعتصاباتی در
شرکت سیمان
صخر (Sakhr Cement)
نیز گزارش شد.[28]
شرکت قند
کنانا (Kenana Sugar Company)
با بیش از 6000
کارگر مستقر
در یک «شهرک
شرکتی» نیز در
اوایل می تحت
تأثیر موج
اعتصابات
قرار گرفت. در
مطالبی که در
شبکههای
اجتماعی
منتشر شد،
مطالبات
کارگران شامل
بازگشت
کارگران
اخراجی به کار،
استعفای مدیر
منابع انسانی
شرکت، انحلال اتحادیهی
کارگری حامی
دولت و تشکیل
اتحادیهی
جدید و پایاندادن
به سرکوب
اعتراضات
توسط نیروهای
امنیتی ذکر
شده بود.[29]
اعتصابات
پزشکان و
متخصصان
بهداشت نقشی
اساسی در
گسترش شکلهای
مبارزاتی
اتحادیهای و
سازمان اعتصاب
در خدمات
بهداشتی و
درمانی داشته
است. اعتصاب
بزرگ پزشکان
در 2016 که
خواستار
محافظت از
کارکنان
بهداشتی خط
مقدم در برابر
حمله بودند،
تا 9 اکتبر به 65
بیمارستان در
سراسر کشور
گسترش یافت. [30]
مسیر مطالبات
از سپهر
«اقتصادی» به
سپهر «سیاسی»
کوتاه بود. در
همان ماه با
اعتصاب
پزشکان، یکی
از گروههای
هماهنگکننده
کلیدی، کمیتهی
مرکزی پزشکان
سودان (SDCC) به
شبکهی
روزنامهنگاران
سودانی و
اتحاد
حقوقدانان
دموکراتیک
پیوست تا
انجمن
متخصصان
سودانی را
تشکیل دهند.
عجیب نیست که
پزشکان و
متخصصان
بهداشت یکی از
قویترین و
متشکلترین
گروهها را
تشکیل دادند
که قیام چهار
ماهه را که منجر
به سقوط
البشیر در
آوریل 2019 شد،
رهبری کردند. چند
روز پس از
شروع اعتراضها
در اواخر
دسامبر 2018،
کمیتهی
مرکزی پزشکان
سودان
اعتصابی را در
همبستگی با
تظاهراتی که
به سرعت به دهها
بیمارستان
گسترش یافت
اعلام کرد.
خود پزشکان
هدف سرکوب
قرار گرفتند،
زیرا نیروهای
امنیتی به
بیمارستانها
حمله کردند،
پزشکان را
دستگیر کردند
و حتی دکتر
بابکر
عبدالحمید را
در حالی که
معترضان مجروح
را مداوا میکرد،
کشتند.[32] دادههای
گردآمده از
معترضان از
دسامبر 2018 تا
مارس 2019 توسط
اسراء سراجالدین
طیف گستردهای
از متخصصان
بهداشت را
نشان میدهد
که در
سازماندهی از
طریق محل کار
و شبکههای
حرفهای خود
نقش داشتند.
سراجالدین
علاوه بر
پزشکان به
اعتراض و
اعتصاب داروسازان،
متخصصان
بیهوشی،
متخصصان
رادیولوژی،
کارگران
وزارت
بهداشت،
مسئولان
بهداشت و
دانشجویان
پزشکی اشاره
کرد.[33]
کارگران
در بخش بانکی
و مالی نیز به
عنوان بازیگران
مهم در جنبش
انقلابی در
حال گسترش در
نیمهی اول
سال 2019 ظاهر
شدند. باز هم
دادههای
سراجالدین
که تنها سه
ماه اول قیام
را پوشش میدهد،
دامنهای از
کنشهای گروههای
مختلف
کارگران بخش
مالی در حمایت
از انقلاب، از
جمله
اعتراضات،
نافرمانی
مدنی و
اعتصابات را
مستند میسازد.[34]
چنانکه
گزارش زیر از
شبکه همبستگی
منا (MENA) نشان
میدهد
اعتصاب عمومی
28 ـ 29 می همهی
این عناصر
اولیهی
سازمان
طبقاتی را
برای نخستین
بار در یک نیروی
انقلابی
منسجم گرد
آورد:
«کارمندان
بخش دولتی در
سراسر کشور
دست از کار
کشیدند و
تهدیدهای
ژنرال
حمیدتی،
معاون شورای
نظامی
انتقالی و
فرماندهی
نیروهای
بدنام
پشتیبانی
سریع را به
مصاف طلبیدند،
نیروهایی
متشکل از شبهنظامیان
وحشی شامل
نیروهای
جنجاوید (Janjaweed)
که چند سال
پیش دارفور را
به وحشت
انداخته بود.
حمیدتی روز سه
شنبه 23 می گفت
که کارکنان
دولتی را به
دلیل شرکت در
اعتصاب اخراج
خواهد کرد. اعتصاب
در بخش صنعتی
کوچک سودان
نیز قوی بود، کارخانههای
بزرگ آرد
تعطیل شدند،
تولیدکنندگان
سیگار و روغنهای
خوراکی اعتصاب
کردند و
کارگران
سیمان به این
اقدام پیوستند.
به گزارش
ایستگاه خبری
مستقل رادیو
دابانگا،
گزارش شده است
که کارگران
بخش تولید نظامی
از کار دست
کشیدهاند.
کارگران بخش
مالی دسته
دسته به
اعتصاب ملحق
شدند: انجمن
متخصصان
سودانی نام 27
بانک و شرکتهای
خدمات مالی را
که در 28 می
اعتصاب
کردند، روی
صفحهی
فیسبوک خود
گذاشت.
داروخانهها
در سراسر
کشور، همراه
با بیمارستانها
و کلینیکها
بسته شدند.
کارکنان
بهداشت و
درمان نقش مهمی
در جنبش
انقلابی ایفا
کردند، به
نحوی که سازمانهای
پزشکان بخش
عمدهای از
ستون فقرات
سازمانی در
مرحلهی اول
قیام بودند.
معلمان به
اعتصاب
پیوستند و
اعتراضات
خیابانی را
سازماندهی
کردند. مراکز
مهم حمل و نقل
در اثر
اقدامات
کارگران، از جمله
بنادر اصلی،
فلج شدند.
تصاویر موجود
در صفحهی
فیسبوک انجمن
متخصصان
سودانیْ
اسکلههای
خالی از
کارگران و
تابلوهایی را نشان
میداد که
حمایت 100 درصدی
از اعتصاب را
اعلام میکردند.
کارگران
فرودگاه و
مهندسان
هوانوردی غیرنظامی
نیز به اعتصاب
پیوستند و
اعتراضات گستردهای
در فرودگاه
خارطوم
برگزار شد.[35]
البته
این اعتصاب
عمومی بود که
به حملهی
«گروههای
مردان مسلح»
دولتی به تحصن
جلوی ستاد
ارتش در
خارطوم منجر
شد (و نه فقط محرک
کلیدی،
حمیدتی و
نیروهای
پشتیبانی
سریع او). اما
جالب آنکه
ارتش و شبهنظامیان
مستقیماً به
کارگران
متشکل حمله نکردند،
بلکه به دنبال
قلب نمادین
قیام بودند و میکوشیدند
اعتصابکنندگان
را با کشتن یا
زمینگیرکردن
متحدانشان،
عمدتاً مردان
و زنان جوان
از محلههای
فقیرنشین
مانند
کالاکلا و
کلمبیا که در
سنگرها
بودند، به
تسلیم
وادارند.
نیروهای پشتیبانی
سریع بانک
مرکزی،
مبادلات
مخابراتی و مراکز
مهم حملونقل
را اشغال
کردند، اما از
اعتمادبهنفس
یا شمار زیاد
نیرو
برخوردار نبودند
که به کارگران
بنادر،
کارخانههای
آرد و خدمات
عمومی
تیراندازی
کنند. این دلیل
عمدهای است
که نشان میدهد
چرا قتلعام
افراد در
تحصن، چنانکه
حمیدتی و
اراذل او
امیدوار
بودند، جنبش
را از پایین
متوقف نکرد،
بلکه آن را
همانطور که
در بالا مورد
بحث قرار گرفت
دو قطبی و
رهبرانش را
وادار کرد تا
برای سازشهای
بیشتر ژنرالها
صبر کنند.
ترسیم
نقشهی طبقه و
قدرت در سودان
با
توجه به طرح
لنین دربارهی
بحران
انقلابی،
دربارهی
طبقهی حاکم
سودان که دیگر
نمیتواند «به
شیوهی قدیمی
حکومت کند» چه
باید گفت؟ این
روند را الگوهای
توسعهی
اقتصادی
ناموزون و
مرکب در سودان
عمیقاً شکل
داده است،
الگوهایی که
در خلال ادغام
این کشور در
نظام سرمایهداری
جهانی پدیدار
شد. دولت
سودان و طبقهی
حاکم که از
مبارزه برای
کنترل و
استفاده از زمین،
محصولات و
مردمش شکل
گرفته است،
هنوز تحتسلطهی
نابرابریهای
مداوم بین
مرکز و
پیرامون
هستند. این
الگوها ریشههای
تاریخی عمیقی
در دورهی
حکومت عثمانی
در سدهی
نوزدهم دارند
و پس از آن
حکومت مشترک
انگلیس و مصر،
«منطقهی
مرکزی انباشت»
را ایجاد کرد
که در قلب آن
«نظام املاک
بزرگی بود که
بخشی از یک
نظام جهانی، اقتصاد
کشاورزی پنبه
و غلات، شبکهای
و صادراتمحور،
بهشمار میآمد.»
«مناطق
پیرامونی
شکارگری» در
ابتدا برای تأمین
بردهها در
تجارت برده
مورد حمله
قرار گرفتند و
بعداً به
عنوان ذخایر
نیروی کار
محلی برای
اقتصاد
کشتزارهای
بزرگ عمل
کردند.[36]
در
دوران
استعمار،
مبارزه علیه
اشغال مشترک
بریتانیا و
مصر در سودان باعث
شد تا کشمکش
بین بخشهایی
از جامعهی
سودان که میخواستند
این الگوهای
توسعهی
نابرابر را
حفظ یا لغو
کنند، سرکوب
یا فرونشانده
شود. با این
حال، در خلال
دههی 1960 و با
ظهور جنبشهای
مسلحانه در
جنوب که
خواستار جبران
چندین دهه
نابرابری
اقتصادی و به
حاشیه راندهشدن
سیاسی بودند،
این کشمکشها
تحت دولت
مستقل به
غلیان درآمد.
از آنجایی که
درآمد در جنوب
تنها یک سوم
سطح استانهای
مرکزی است،
مبنای
اقتصادی این
نارضایتیها
آشکار بود.[37]
افسران ارتش
به رهبری جعفر
النمیری که در
سال 1969 قدرت را
به دست
گرفتند، تلاش
کردند مسئلهی
«جنوب» را با
ساختن دولتی
حل کنند که
منابع جنوب را
از طریق
سرمایهگذاری
در پروژههای
کشاورزی در
مقیاس بزرگ
مدیریت میکرد
و در عین حال
به رهبران
سیاسی و نظامی
جنوب که آماده
همپیمانی با
آنها بودند
جایگاهی در
نظام میداد.
رژیم نمیری که
به شدت تحتتأثیر
رژیمهای
سرمایهداری
دولتی
اردوگاه
شوروی و تلاشهای
مشابهی بود که
در مصر، عراق،
سوریه و لیبی
برای حل
مشکلات توسعهی
ناموزون از
طریق سرمایهگذاری
گستردهی
دولتی در
کشاورزی و
صنعت صورت میگرفت،
در ابتدا وعدهی
توزیع مجدد
مقداری ثروت
را به مناطق
پیرامونی از
طریق سرمایهگذاری
موازی دولت در
خدمات عمومی و
پروژههای
توسعهی
اجتماعی داد.
پروژهی
نمیری در خلال
تقریباً ده
سال نقش برآب
شد و او به
جستجوی
متحدان جدید
در داخل سودان
و راههایی
برای جهتگیری
مجدد سیاستهای
اقتصادی خود
به سمت قطبهای
پویاتر
انباشت
سرمایه، به
ویژه بلوک قدرتمند
منطقهای
سرمایه که در
خلیج فارس
ظهور کرده بود
پرداخت. نمیری
در اواخر دهه 1970
با سیاستمدار
اسلامگرا
حسن الترابی
اتحادی سیاسی
تشکیل داد که
به خوبی فرصت
انجام هر دو
هدفش را فراهم
کرد. اولین
پروژهی
مشترک نمیری و
الترابی
ایجاد یک بخش
بانکداری
اسلامی با
حمایت
مشتاقانهی
سرمایهی
خلیج فارس
بود.
بانکها
به این اتحاد
کمک کردند تا
حامیان جدیدی
از بازرگانان
شهری ایجاد
کنند که
تاکنون دسترسی
کمی به سرمایه
داشتند، و با
برقراری
جایگاهی مسلط
در امور مالیْ
وجوه ارسالی
کارگران
مهاجر سودانی
در شبه جزیره
عربستان و
تجارت صادرات
ـ واردات کالاهای
مصرفی را
مدیریت
کنند، آن هم
درست زمانی که
اقتصاد جهانی
جدیدی مبتنی
بر مهاجرت نیروی
کار، سرمایه
مالی و تجارت
بینالملل مد
شد. جنبش
ترابی از زبان
شریعت استفاده
کرد تا منافع
نیروهای
اجتماعی جدید
را با روندهای
جدید اقتصاد
جهانی همسو
کند. دست
نامریی از اسلامگرایان
حمایت کرد.[38]
نمیری
نتوانست از
طوفانی که
منجر به سقوط
رژیمش در موجی
از اعتراضات
گسترده در 1985
شد، جان سالم
بدر برد، اما
اتحاد نظامی ـ
اسلامی آن را
از سر گذاراند
و عمر البشیر
در 1989 با
کودتایی
موفقیتآمیز
دوباره قدرت
را به دست
گرفت.
در
همین حال،
مرکز ثقل
کشاورزی با
ظهور اقتصاد
جدید
کشتزارهای
بزرگ که برای
صادرات به سرمایهگذارانِ
کشورهای
دارای پول نقد
و فقیر از نظر مواد
غذایی در خلیج
فارس و
خاورمیانهْ
خوراک دام
تولید میکرد،
از جنوب به
مرکز ساحلی
انتقال یافت.[39]
سرمایهگذاران
با اجارهی
زمین به قیمت
ارزان به
منابع فراوان
آب رود نیل
دسترسی یافتند،
ضمن آنکه با
کمک نهادهای
نظامی یا شبهنظامی
متحدِ رژیم
سودان با
خشونت از
کشاورزان
محلی و صنایع
کوچک محلی سلبمالکیت
میکردند.
همه
سرمایهگذاریهای
کشاورزی جدید
از این مدل
پیروی
نکردند، مدلی
که به نظر میرسد
به دوران
پیشین سرمایهداری
استعماری و
تاراجگر زمین
بازمیگردد
که در آن سود
با پرداخت
اجاره به
مالکان محلی
استخراج میشد.
شرکت شکر سفید
نیل (WNSC)، در 170
کیلومتری
خارطوم، در 2007
تأسیس و در 2012
برای تولید
تجاری افتتاح
شد. 1 میلیارد
دلار سرمایهگذاریشده
در این
کارخانه که
شکر، اتانول و
خوراک دام
تولید میکند
و در بیش از
150هزار جریب به
کشت نیشکر و
سایر محصولات
فروشی میپردازد،
از پیوند
سرمایههای
دولتی و خصوصی
محلی و منطقهای
بهدست آمده
است. بازیگران
محلی اصلی
شامل دولت سودان،
بانک مرکزی
سودان، بانک
خارطوم و شرکت
قند کنانا،
یکی از
بزرگترین
شرکتهای
کشاورزی
سودان،
هستند.[40] بودجهی
این پروژه را
سازمان عربی
برای سرمایهگذاری
و توسعهی
کشاورزی،
صندوق توسعهی
ابوظبی،
صندوق توسعهی
عربستان
سعودی، صندوق
توسعهی بینالمللی
اوپک و صندوق
توسعهی
اقتصادی و
اجتماعی عرب
تامین کرده
است. بانک
توسعهی
اسلامی در جده
41 میلیون یورو
وام داد. هیئت
مدیره شرکت
قند کنانا
شبکهی
مشابهی از
تعاملات بین
سرمایهی
دولتی سودان و
خلیج فارس را
نشان میدهد:
اکثر مدیران
فعال کویتی یا
سعودی هستند.[41]
ارتباط
عمیق بین رژیم
البشیر و
بازیگران اصلی
در صنعت
فرآوری مواد
غذایی نیز در
گفتوگو بین
خود البشیر و
قاضی در
محاکمهی او
به اتهام فساد
نشان داده شد.
یکی از مدارک اصلی
در پروندهی
دادستانْ کشف
میلیونها
دلار در
اقامتگاه
البشیر بود که
رئیسجمهور
سابق اعتراف
کرد که هدیهی
شخصی محمد بن
سلمان،
ولیعهد سعودی
بوده است.
وقتی از
البشیر
پرسیده شد که
چرا پول را به
بانک مرکزی
سودان واریز
نکرده است، او
به قاضی گفت
که مدارک رسمی
دست و پا گیر
بوده است (و با
توجه به تفاوت
بین نرخ رسمی
ارز و بازار
سیاه، مقدار
قابل توجهی
پول را از دست
میداد).
خوشبختانه،
ازنظر
البشیر، او
توانست به شبکهی
شخصی خود
مراجعه کند تا
به او کمک کند:
او گفت:
«به طارق زنگ
زدم. قاضی با
تعجب پرسید طارق
کیست؟ رئیسجمهور
پشت میلههای
زندان پاسخ داد:
«طارق… او با
یکی از
بستگانم
ازدواج کرده
است.» مرد مورد
بحث طارق سر
الختم، مدیر
سین ویت میلز (ُSeen Wheat Mills) است،
شرکتی که ادعا
میشود با
سرویس
اطلاعات و
امنیت ملی (NISS)
ارتباط دارد.
این شرکت سهم
عمدهای در
بازار بسیار
سودآور
وارداتی گندم
دارد و طارق
مقادیر کافی
پول نقد برای
مبادلهی
دلارهای
ریاستجمهوری
در اختیار
داشت.[42]
بازار
واردات گندم
ممکن است برای
مردانی مانند
طارق سودآور
باشد، اما
چرخش
بازارهای بینالمللی
کالا و مالی
باعث بدبختی
میلیونها
شهروند
سودانی میشود.
نزاع
بین مدیریت
سایگا (Sayga)
بزرگترین
کارخانهی
آرد بخش خصوصی
سودان و دولت
بر سر اختلاف
بین نرخ رسمی
دلار برای
واردات گندم و
قیمت در بازار
سیاه، منجر به
تعطیلی
کارخانههای
سایگا و کمبود
شدید آرد در 2015
شد.[43]
هر
شرحی دربارهی
طبقهی حاکم
سودان بدون
اشاره به رونق
نفتی که محرک
دورهی مستکنندهی
رشد اقتصادی
از دههی 1990 تا
اواسط دههی 2000
بود و رکودی
که پس از
جدایی سودان
جنوبی پدید
آمد و یکسوم
درآمد دولت را
با خود برد،
کامل نخواهد
بود. با توجه
به اینکه
اغلب ذخایر
نفتی در جنوب
است، اما خطوط
لوله،
پالایشگاهها
و پایانههای
صادرات نفتی
در شمال،
تقسیم غنایمْ
بین نخبگان دو
کشورْ مقامات
را ثروتمند
کرد و به فساد
در هر دو رژیم
دامن زد و
قطرهچکان
اندک ثروتی هم
به مردم عادی
رسید. توافقنامهی
صلحی که در 2005
بین جنبشهای
مسلح اصلی
جنوب و دولت
خارطوم امضا
شد، که راه را
برای برگزاری
همهپرسی و
استقلال
نهایی سودان
جنوبی در 2011
هموار میکرد،
شامل
توافقنامه
پیرامون
تقسیم درآمد نفت
بود.[44]
کاهش
ناگهانی
درآمد نفتی
رژیم بشیر به
تلاشی ناامیدکننده
برای یافتن
صنایع
استخراجی جدید
از جمله معادن
طلا برای
پرکردن این
شکاف منجر شد.
تصمیم دولت در
سال 2015 مبنی بر
گشودن مناطق
وسیعی از کشور
به روی کانجویان
باعث شد تا 200
شرکت محلی و
صدها هزار
معدنچی
«صنعتی» با
استفاده از
ابزارهای
ابتدایی و روشهای
خطرناک برای
یافتن طلا
هجوم آورند.[45]
یکی از
بزرگترین
ذینفعان هجوم
برای یافتن
طلا حمیدتی و
شبهنظامیان
نیروهای
پشتیبانی
سریع او بودهاند.[46]
به قدرت رسیدن
حمیدتی،
ابتدا در زمان
البشیر، که از
نیروهای
پشتیبانی
سریع برای جنگهای
کثیف خود در
داخل و خارج
سودان
استفاده میکرد،
و سپس در
شورای نظامی
انتقالی، که
دیکتاتور را
برکنار کرد،
با درآمد حاصل
از معدن طلای
جبل امیر در
دارفور شمالی
که نیروهای
پشتیبانی
سریع در سال 2017
آن را تصرف
کردند،
تأمین میشد.[47]
حمیدتی
محور اصلی آن
چیزی است که
سازمان غیردولتی
گلوبال ویتنس
(Global Witness) آن را
«مجتمع شبه
نظامیـ
صنعتی» توصیف
میکند، شبکهای
از شرکتهایی
که توسط اعضای
خانوادهاش
هدایت میشود
و در حملونقل،
گردشگری،
زیرساختها،
آهن و فولاد،
علاوه بر
استخراج طلا و
فعالیتهای
غیرقانونی
مانند قاچاق
مواد مخدر و
قاچاق انسان،
منافع دارند.[48]
با این حال،
نفوذ اقتصادی
نیروهای
پشتیبانی
سریع بر
کارایی وحشیانهی
آن بر نوع
دیگری از
تجارت متکی
است: کسبوکار
پاکسازی قومی
و جنگ. ریشههای
آن در شبهنظامیان
«جانجاوید»
نهفته است که
رژیم البشیر تشکیل
داد، زیرا
دولت میکوشید
شورش مسلحانه
در منطقهی
دارفور را در
سال 2003
فرونشاند،
شورشی که ناشی
از بیتوجهی
درازمدت
دولت و به
حاشیه راندن
این منطقه بود.
رژیم عربهایی
را که عمدتاً
از گروههای
عشایری سنتی
تشکیل شده
بودند برای
حمله به جوامع
کشاورز در یک
کارزار
نژادپرستانه
تروریستی
بسیج کرد و در
خلال آن صدها
هزار نفر را
کشت و باعث شد
تا میلیونها
دارفوری از
سال 2003 به اینسو
خانههای خود
را ترک کنند.
چنانکه
«پروژهی کافی
است» در 2013 نشان
میدهد، این
کارزارها
منطق اقتصادی
بیرحمانهای
را شکل دادهاند
که با روشهای
زیر تقویت شده
است: «غصب
زمین، تحکیم
کنترل معادن
طلای تازه کشفشده؛
بهرهبرداری
از کنفرانسهای
آشتی برای
افزایش «دیهی
خون»؛ گسترش
راکتهای حفاظتی
و شبکههای
قاچاق؛ باجخواهی؛
سرقت از بانکها؛
و از سرگیری
غارتهای
بزرگ که مشخصههای
دورههای
پیشین درگیری
بودند».[49]
رهبران
نیروهای
پشتیبانی
سریع و رژیم
البشیر در
کالاییکردن
مردان جوانی
که به شبهنظامیان
ملحق شدهاند
نیز مهارت
داشتند و آنها
را به عنوان
مزدور برای
متحدان منطقهای
مانند
عربستان
سعودی که به
شدت به دنبال
گوشت دم توپ
برای استقرار
در یمن بودند،
استخدام
کردند.[50]
البشیر هزینهی
هنگفتی را
برای خدماتش
در انتقال
مردان جوان
نومید از
دارفور به جنگ
داخلی یمن
دریافت کرد:
او در دادگاه
فساد خود به
دادستان گفت
که 8/73 میلیون
پوند پول نقد
را عربستان
سعودی برای
«استفادهی
شخصی» به او
داده است.[51] همچنین
گزارش شده که
قراردادی
برای تأمین
امنیت
تأسیسات نفتی
لیبی با
نیروهای
پشتیبانی سریع
در اوت 2019 بسته
شده است. [52]
امپراتوری
اقتصادی
نیروهای
پشتیبانی
سریع به قدری
ثروتمند است
که حمیدتی در
آوریل 2019 به خود
میبالید که
یک میلیارد
دلار در بانک
مرکزی سودان
سپردهگذاری
کرده است تا
از فروپاشی
اقتصادی در پی
سقوط البشیر
جلوگیری کند.[53]
در اواخر سال،
گفته شد که او
برای کاهش
مشکلات جریان
نقدی سودان با
پرداخت هزینهی
چاپ اسکناسهای
جدید وارد عمل
شد. [54] حمیدتی در
نقش جدید خود به
عنوان نایب
رئیس شورای
حاکمیت در
دولت انتقالی،
به سرعت بر
وفاداری خود
به دولت تاکید
کرد، حتی
ظاهراً قول میداد
که جبل امیر
را به کنترل
دولت مرکزی
بازگرداند و
درآمدهایش را
به بودجه دولتی
بسپارد. [55]
آیا
حمیدتی و بقیه
مجتمع شبه
نظامی ـ
صنعتیاش با
جذبشدن در
دولت آرام میگیرند
و به تاجران،
کارمندان
دولتی و
افسران نظامی
محترم تبدیل
میشوند؟
مشکل این نوع
تفکر
آرزومندانه
این است که
رابطهی بین
دولت و طبقه
حاکم گستردهتری
را که حمیدتی
اکنون بخشی
جداییناپذیر
از آن است
نادیده میگیرد.
این خدمت به
ماشین انباشت
سرمایه است و نه
صرف مهارت در
پرکردن جیب
خود که تاجر
سابق شتر و
شورشگر
جانجاوید را
به قلب دولت
سودان رانده
است. او همچنین
در رشتهی
پیوند بین
منافع طبقهی
حاکم که در
سودان
پیرامون تجارت
کشاورزی،
تجارت
وارداتی،
خدمات مالی و
صنایع
استخراجی و
شرکای ارشد آنها
در عربستان
سعودی و
امارات شکل
گرفته است، به
خوبی جای
گرفته است.
بنابراین
سؤال این نیست
که آیا انقلاب
ناکامل سودان
میتواند عطش
و ولع حمیدتی
را در چارچوب
دولت موجود
مهار کند،
بلکه سؤال این
است که چه
چیزی میتواند
جنبش مردمی را
که قدرت
البشیر را در
هم شکست، به
نیرویی تبدیل
کند که بتواند
کل قدرت سیاسی
و اجتماعی
طبقه حاکم را
در هم بشکند؟
ایجاد
«دولت پنهان»؟
در
زمان نگارش
این مقاله،
فوریت پاسخ به
این سوال روز
به روز ضروریتر
میشد. ارزش پول
سودان در 27
فوریه در
برابر ارزهای
جهانی به
پایینترین
حد خود رسید و
باعث افزایش
شدید قیمت کالاهای
اساسی و کمبود
شدید نان و
سوخت در برخی
استانها شد.[56]
در جزیره (El Gezira)
قیمت یک قرص
نان در بازار
سیاه از 3ـ4
پوند سودانی
در هفته قبل
به 5 پوند
سودانی در 10
فوریه افزایش
یافت که بیش
از دو برابر
قیمت آن در
سپتامبر 2019
بود.[57]
تظاهراتی هم
برای دسترسی
به نان و سوخت
و هم اخراج
اعضای رژیم
پیشین که هنوز
قدرت زیادی را
در داخل
دستگاه دولتی
اعمال میکنند،
در خارطوم و
ایالت نیل
سفید برگزار
شد.[58] با ادامهی
افزایش صفهای
نان و سوخت،
کارشناسان
دربارهی
بهترین راه
برای مقابله
با بحران
اقتصادی بحث
کردند. چنانکه
پیشبینی میشد،
پیام کسانی که
از نسخهی
تجویزشدهی
مؤسسات مالی
بینالمللی
مانند بانک
جهانی و صندوق
بینالمللی
پول پیروی میکردند،
تعمیق
اصلاحات
اقتصادی نئولیبرالی
از جمله لغو
یارانههای
نان و سوخت
بود.[59]
در
همین حال،
اقداماتی
برای ریشهکنکردن
برخی عناصر
رژیم پیشین از
نهادهای مالی و
رسانهای
سرعت گرفت.
کمیتهی
مبارزه با
فساد دولت
انتقالی به
انحلال هیئتهای
اجرایی بانک
مرکزی سودان و
11 بانک دیگر پرداخت
و حسابهای 47
تن از رهبران
رژیم البشیر
را مسدود کرد.[60] روزنامهها
و سازمانهای
رسانهای
مرتبط با
مقامات رژیم
پیشین نیز
تعطیل شدند.[61]
با این
حال، پاکسازی
رژیم پیشین
تاکنون بهزحمت
بر نهادهای
سرکوبگر دولت
تأثیر گذاشته است.
شخصیتهای
ارشد دستگاه
امنیتی مانند
صالح گوش،
رئیس سازمان
امنیت و
اطلاعات ملی (NISS)،
از قربانیان
اولیهی
انقلاب بودند:
گوش در 13
آوریل، دو روز
پس از سرنگونی
البشیر،
استعفا داد و
شورای نظامی
انتقالیْ 98
افسر ارشد
سازمان امنیت
و اطلاعات ملی
را در 11 ژوئن
«بازنشسته»
کرد.[62] با این
همه در ژانویه،
ماموران مسلح
سابق سازمان
امنیت و اطلاعات
ملی آنقدر به
خود اطمینان
داشتند که
کنترل
ساختمانهای
امنیتی نزدیک
فرودگاه
خارطوم را به
دست گرفتند که
منجر به
درگیری
مسلحانه با
نیروهای مسلح
برای چند ساعت
شد، در حالی
که سایر عوامل
سازمان امنیت
و اطلاعات ملی
میادین نفتی
دارفور را در
اعتراض به
برکناری خود
توسط دولت
انتقالی
تعطیل کردند.[63]
اما
دیگر نهادهای
مردان مسلح
رژیم، از جمله
نیروهای مسلح
و شبهنظامیان
نیروهای
پشتیبانی
سریع به رهبری
حمیدتی،
قاطعانه در
دولت انتقالی
مستقر شدهاند.
رهبری ارتش به
جای اصلاح
خود، افسران
جزء و سربازانی
را که جان خود
را برای دفاع
از معترضان
قبل از سقوط
البشیر از
قدرت به خطر
انداخته بودند،
سرکوب کرده
است. هزاران
نفر در 20 فوریه به
خیابانهای
خارطوم و دیگر
شهرها آمدند و
با خشونت گستردهی
پلیس روبرو
شدند، چنانکه
انجمن
متخصصان
سودانی و حزب
کنگرهی
سودان آن را
به سرکوب
تظاهرات تحت
رژیم البشیر
تشبیه کردند.
انجمن
متخصصان
سودانی خواستار
برکناری وزیر
کشور و رئیس
پلیس شد.[64]
سازمانهای
حقوق بشری
مستند کردند
که چگونه
نیروهای پشتیبانی
سریع نقش
قدیمی سازمان
امنیت و
اطلاعات ملی
را در سرکوب
منتقدان دولت
ایفا کردند.
ژنرالهای
البشیر همچنین
برای تقویت
خطوط حمایت
بینالمللی
خود تلاش کردهاند،
چنانکه
دیدار
غافلگیرکنندهی
بین البرهان،
رئیس شورای
حاکمیت دولت
انتقالی، و
بنیامین
نتانیاهو،
رئیس جمهور
اسرائیل در 3
فوریه نشان میدهد.
البرهان با
اقدام مستقیم
مایک پمپئو،
وزیر امور
خارجه ایالات
متحده، و با
حمایت امارات،
عربستان
سعودی و مصر،
آشکارا به
دنبال بهرهبرداری
از جریان
تسلیحات و
بودجهای است
که بهای
معمولی برای
چنین نمایشهای
عمومی ادای
احترام به نقش
اسرائیل به
عنوان ستون
سلطهی
امپراتوری
ایالات متحده
در خاورمیانه
بهشمار میآید.[66]
در همین حال،
اعتراضات
خانوادههای
مردان جوان
سودانی که
فریب خورده و
با یک شرکت
امنیتی
امارات متحده
عربی
قراردادی امضا
کرده بودند که
میخواست آنها
را برای حفاظت
از تاسیسات
نفتی در لیبی
مستقر کند،
موجب چرخشی
ناگهانی در
این امر و
تخلیهی 50 نفر
از نیروهای
استخدامی در
امارات شد.
مردان جوانی
که از فرار از
بحران
اقتصادی
تورمی نومید
شده بودند،
قراردادهایی
را امضا کرده
بودند که گمان
میکردند بنا
به آن میباید
از مراکز خرید
در کشور خلیج
فارس محافظت کنند،
اما به آنها
گفته شد که سه
ماهه آموزش
نظامی خواهند
دید و به
عنوان مزدور
در لیبی مستقر
خواهند شد.[67]
پولانزاس،
لنین و رفیق
خمیس: نظریهها
و شیوههای
«قدرت دوگانه»
همانطور
که ال گیزولی
به درستی
اشاره میکند،
همهی این
حوادث مسئلهی
قدرت دولتی را
در کانون توجه
انقلابیون
سودان قرار میدهد.
علاوه بر این،
آنها بر
مشکلات
محدودکردن
انقلاب تأکید
میکنند که در
چارچوب
مبارزه با
رژیم «نجات
ملی» البشیر
به نحو بستهای
تعریف شده
بود، بدون اینکه
به سؤالات
اساسیتری
دربارهی
نحوهی
عملکرد دولت و
رابطهی آن با
طبقه حاکمهای
که البشیر و
همپالکیهایش
فقط بخشی از
آن بودند،
بپردازند.
بنابراین بحث
دربارهی
«استقرار
مجدد» یا
«پیکربندی
مجدد» دولت،
یا «بازگشت به
اصول بنیادی»،
به پنهانکردن
مشکل اساسی
کمک میکند.
رژیم
نجات ملی رفته
است، اما دولت
باقی مانده و
ریشههای خود
را حفظ کرده
است، یعنی همهی
منافع و شبکه
روابطی که از
سلطهی
نیروهای
اجتماعی حاکم
حمایت میکند
و سوگیری
استراتژیک
دولت را به
نفع خود بر آن
تحمیل میکند.[68]
ال
گیزولی با
تکیه بر نظریهپردازی
خوان کارلوس
موندرو
دربارهی عقبنشینی
و فروپاشی
دولتهای چپ
همراه با
فروکش «چرخش
به چپ»
آمریکای
لاتین، به
نوشتههای
مارکسیست
یونانی نیکوس
پولانزاس روی
آورد تا رابطهی
بین قدرت طبقهی
حاکم و دولت
را روشن کند.
دولت
ابزاری خنثی
در دست صاحبان
قدرت سیاسی یا
خانهای خالی
برای اجاره
نیست. هر ساکن
جدید خانه ردی
از پیشینیان
خود را در
معماری،
مبلمان و دکور
آن پیدا میکند.
سنگرها در
ورودیها و
تلههای
انفجاری در
گوشه و کنار
در انتظار آنهاست،
در حالی که تکتیراندازها
پشت درب
آشپزخانه در
کمین نشستهاند.[69]
از نظر
ال گیزولی،
کسانیکه
تصور میکنند
«صفرکردن مجدد
شمارنده» در
نهادهای دولت
فعلی سودان،
مشکل «سوگیری
استراتژیک» آن
را حل میکند،
عمیقاً در
اشتباه هستند.
ال گیزولی
استدلال میکند
که اگر
انقلابیون
سودانی میخواهند
در طول «دوره
گذار» بهجای
تطبیق خود با
وضعیت موجود،
آنچه را که
بهواقع در
خطر است درک
کنند، باید به
مفهوم «قدرت
دوگانه»
برگردند، که
نخستین بار
لنین پس از
بازگشت به
روسیه در
آوریل 1917 بیان
کرد.
لنین
در سوویتهای
(شوراهای)
نمایندگان
کارگران و
سربازان، «دولت
دیگری را … که
واقعاً وجود
دارد و در حال
رشد است» در
کنار دولت
موقتی که پس
از سقوط تزار در
فوریه 1917 قدرت
را به دست
گرفته بود،
شناسایی کرد.
این دولت بدیل
در آوریل 1917
هنوز «ضعیف و
در مرحل
اولیه» بود. با
این وجود،
لنین استدلال
کرد که شوراها
میتوانند به:
«یک
دیکتاتوری
انقلابی بدل
شوند … قدرتی
که مستقیماً
بر تصرف
انقلابی، بر
ابتکار
مستقیم مردم
از پایین متکی
است، و نه بر
قانونی که
توسط یک قدرت
دولتی متمرکز
وضع شده است.
این یک نوع
قدرت کاملاً
متفاوت با قدرتی
است که عموماً
در جمهوریهای
پارلمانی
بورژوادمکراتیک
از نوع معمولی
که هنوز در
کشورهای
پیشرفته
اروپا و
آمریکا حاکم
است وجود دارد
… این قدرت از
همان نوع کمون
پاریس در سال 1871
است.»[70]
صحبت
از «سوویتها»
در سودان به
طور مشخص به
چه معناست؟
همانطور که
ال گیزولی
خاطرنشان میکند،
شخصیتهای
تاریخی چپ
سودان قبلاً
این ایده را
رد کرده بودند
که چنین شکلهای
سازمانی میتواند
در سودان به
وجود بیاید.
در 1963،
عبدالخالق
محجوب، دبیر
کل حزب
کمونیست
سودان، یکی از
اعضای بداقبال
حزب به نام
رفیق خمیس را
که ظاهراً
تلاش کرده بود
کارگران بندر
سودان را
متقاعد کند تا
سوویتی تشکیل
دهند بهشدت
مورد انتقاد
قرار داد، چرا
که بنا به
انتظارات
«خردهبورژوایی»
رفیق خمیس شکلهای
سازمانی
روسیهی 1917 میتوانست
به مجموعهی
جدیدی از
شرایط انتقال
داده شود.[71]
شاید
نظر رفیق خمیس
واقعاً تا
حدودی
نابهنگام
بوده باشد ــ
لحظهی بهتر
برای آزمودن
اینکه آیا
سازمانی از
نوع سوویتها
با نیازهای
رشد مبارزه
طبقاتی در
سودان مطابقت
دارد یا خیر،
سال بعد در
جریان اعتراضات
گستردهای
بود که کشور
را در خلال
«انقلاب
اکتبر» 1964 دربرگرفت.[72]
با این حال،
ال گیزولی حق
دارد که بحثی
را دربارهی
مسئلهی قدرت
دوگانه باز
کند، حتی اگر
ما در این مرحله
هنوز در قلمرو
تعیین جهت
احتمالاتیِ
همچنان
درحالِ
تکوینْ
هستیم.[73] در اینجا
دو ایدهی
کلیدی وجود
دارد که لازم
است بر آن
تأکید شود.
اولاً، این
خودِ انقلاب
است، نه
تمایلات سوبژکتیو
انقلابیون،
که مسیری را
ترسیم میکند
که امر ناممکن
واقعی میشود.
ثانیاً،
انقلابیون
سودان، درست
مانند لنین در
آوریل 1917،
امروز باید
تصمیم بگیرند
که آیا بر روی
این احتمالات
«امیدوارانه
شرطبندی» و
در جهت تحقق
آنها در عمل
تلاش کنند.[74]
یکی
از بینشهای
مهم لنین در
اینجا ارزش
تکرار دارد.
او به جای اینکه
قدرت دوگانه
را بیان شرایط
متمایز
اجتماعی و
سیاسی روسیه
بداند، اصرار
داشت که
جایگزینی
مردم شورشی به
جای دولت موجود
به فرآیند
سیاسیشدن
سریع میلیونها
مردم عادی در
خلال همهی
بحرانهای
انقلابی گره
خورده است:
«از
منظر علم و
سیاست عملی،
یکی از نشانههای
اصلی هر
انقلاب
واقعی،
افزایش فوقالعاده
سریع،
ناگهانی و
غیرمنتظره
در شمار
”شهروندان
عادی“ است که
شروع به مشارکت
فعالانه،
مستقل و مؤثر
در زندگی
سیاسی و در سازمان
دولت میکنند.»[75]
در اینجا
میتوان
اضافه کرد که
این سیاسیشدن
نیز با ماهیت
دولت در جامعهی
سرمایهداری،
به ویژه با
نحوهی جایگرفتن
آن در زندگی
روزمره مردم،
ارائه خدمات و
کار به آنها،
تنظیم
تعاملات تجاری
آنها با
یکدیگر و همچنین
سرکوب و نظارت
آنها گره
خورده است.
وقتی «مردم» در
یک بحران انقلابی
شروع به حرکت
میکنند،
مشخصکردن
ویژگیهایی
که رژیم به
پایان کار میرسد
و دولت آغاز
میشود،
غیرممکن است.
کارآیی
اعتراضات
تودهای،
نافرمانی
مدنی و اعتصابها
در نهایت قدرت
مردم عادی را
نه فقط برای
جداکردن «سیبهای
گندیده» در
بشکه، بلکه
برای مختلکردنِ
ماشین خود
دولت برمیانگیزاند.
علاوه بر این،
چیزی باید
خلاء ناشی از
اختلال را پر
کند، وگرنه
بافتار
اجتماعی به
سرعت پاره میشود:
مردم باید غذا
روی میز
بگذارند، از
بچههای خود
مراقبت کنند،
تحت درمان
پزشکی قرار
گیرند، به برق
و آب دسترسی
داشته باشند و
با یکدیگر
ارتباط
برقرار کنند.
هنگامی که
عملکرد دولت تضعیف
یا مختل میشود،
مردم عادی به
طور طبیعی
شروع به
استفاده از
منابع جمعی
خود برای
تأمین این
چیزها میکنند.
به
همین دلیل است
که در هر
«انقلاب
واقعی»، به
گفتهی لنین،
وضعیت قدرتدوگانه
امکانپذیر
است. ادعای او
مبنی بر اینکه
بحرانهای
انقلابی منجر
به آن میشود
که تودهی
مردم عادی
شروع به
«مشارکت فعال،
مستقل و مؤثر
در زندگی
سیاسی و
سازماندهی
دولت» میکنند،
از سال 1917 بارها
اثبات شده
است: اسپانیا
در 1936، شیلی در
1973، ایران در 1979، لهستان
در 1980، بولیوی
در 2003، مصر،
تونس و سوریه
در 2012ـ2012، و
الجزایر و خود
سودان در سال
گذشته. مردم
عادی در همهی
این بحرانهای
انقلابی به
درجات معینی
اختیارات و
کارکردهای
دولت را در
زندگی روزمره
برای مدت
کوتاهی به دست
گرفتهاند.
چیزی که آنها
به دست
نیاوردند،
تکرار نتیجهی
قدرت دوگانه
در روسیه با
از میدانبهدرکردن
اجباری دولت
بورژوایی و
جایگزینی آن بود.
علت این بود
که در بیشتر
این نمونهها،
این امکان به
نهادهای
مؤثری تبدیل
نمیشد که
قادر به جمعیکردن
و سازماندهی
انرژیهای
آزادشده
توسط انقلاب
در میان مردم
عادی به شکلهایی
باشند که
بتوانند بهعنوان
یک پادقدرت
واقعی در
برابر دولت
موجود عمل
کنند.
در
سودان، همانطور
که ال گیزولی
به درستی در
مقالات اخیر
خود اشاره میکند،
«کمیتههای
مقاومتِ»
مستقر در
محلات گاهی
جنبههایی از
حکومت
انقلابی محلی
را به خود میگرفتند
و برخی از آنها
گرههای
سازماندهی
کلیدی برای یک
جنبش مردمی
هستند که هنوز
به دنبال
تعمیق این
انقلاب است و
مقابله و
مقاومت در
برابر دستگاههای
امنیتی و
نظامی را
ادامه میدهد.
کمیتهی
مقاومت در
جریان قیام 2019
از ریشههای
خود به عنوان
«واحد تحرک و
تدارکات محله
که مسئول
برنامهریزی
و اجرای
اعتراضها»
است به «شکل
جدیدی از
اقتدار سیاسی
که ارگانهای
خُرد قدرت
دولتی را به
چالش میکشد و
اغلب جایگزین
آن میشود»
تبدیل شد.[76]
مسیر بسیج به
حکومت
انقلابی محلی
از طریق
رویارویی با
آنچه میتوان
«دولت کمعمق»
نامید، یعنی
مظاهر
دیکتاتوری در
زندگی روزمره،
پیش رفت. در
سودان، شکل
سازمانی
اولیهی «دولتکم
عمق» به
اصطلاح «کمیته
مردمی» بود.
کمیتههای
مردمی و
پدرسالاران
کوچک آنها در
زندگی روزمرهی
شهروندان
نفوذ کردند.
آنها گواهی
اقامت، فوت و
فقر صادر
کردند، رفتار اخلاقی
و سیاسی را
زیر نظر
گرفتند. قضاوت
آنها حتی
تعیین کرد که
کدام زنان از
نظر جنسی بی بندوبار
و از نظر
اجتماعی طرد
شدهاند و چه
زنانی مستحق
عنوان مادران
مجرد و واجد
شرایط دریافت
مزایای رفاهی
هستند. کمیتهها
همچنین
اختیار
داشتند که
منابع مشترک
ــ میدان محله
یا زمین
فوتبال، یا
درمانگاه یا
واحد درمان
محلی ــ را
میان سرمایهگذاران
توزیع کنند که
اغلب این روند
شامل چرخههایی
از رشوه و
معامله میشد.
این کمیتهها
از نظر سیاسی
به عنوان
بازوی بلند
حزب حاکم
کنگره ملی (NCP)
عمل میکردند
و مسئول بسیج
انتخاباتی و
مدیریت خرد شبکههای
حمایتی
بودند.[77]
برهم
زدن و سپس
شکستن قدرت
کمیتههای
مردمی برای
موفقیت قیام
بسیار مهم
بود، زیرا
رهبران آن
شهروندان
شورشی را به
رویارویی با
مردان مسلح در
هستهی دولت
فراخواندند.
کمیتههای مقاومت
در سرتاسر
سودان تحصنهای
عظیمی در خارج
از ستاد ارتش،
نظیر اردوگاه
اعتراضی
گسترده که در
خارج از ستاد
نیروهای مسلح
سودان در
خارطوم در 6
آوریل تأسیس
شد، تدارک
دیدند. آنها
مردم را برای
تظاهرات بسیج
کردند، برای
مداوای
مجروحان پول
جمعآوری
کردند، به
سازماندهی
توزیع غذا
پرداختند و در
محلات برای بحث
و مناظره
فضاهای باز
ایجاد کردند.
هنگامی که
اعتراضات و
اعتصابات
مردمی به اوج
خود رسید و
ژنرالهایی
که البشیر را
سرنگون کرده
بودند شروع به
تزلزل و سازش
با گروههای
اپوزیسیون
کردند که جنبش
تودهای را
رهبری میکردند،
بسیاری از
کمیتههای
مقاومت برای
کسب قدرت محلی
تلاش کردند و
داراییهای
کمیتههای
مردمی را
تصاحب کردند و
جایگزین آنها
شدند.
با این
حال، همانطور
که ال گیزولی
مستند میکند،
سرشت سیاسی
کمیتههای
مقاومت، و به
ویژه جایی که
احتمال میرود
در رابطه با
موضوعاتی که
سرنوشت
انقلاب را
تعیین میکنند
قرار بگیرند،
بهواسطهی
سرشت اجتماعی
مناطقی که آنها
نمایندگی میکنند،
شکل میگیرد.
کالاکلا،
محلهای
فقیرنشین که
بسیاری از
مردان جوان
سنگرها در اوج
قیام از آنجا
آمده بودند،
نمیتوانست
با درجهی
سازماندهی و
نفوذ اجتماعی
ریاضِ طبقه
متوسط که
کمیته
مقاومتش را از
طریق کمپین
توییتری
تشکیل داده
بود و با یکی
دو وزیر در
دولت انتقالی
به خود میبالید
برابری کند.[78]
نقش طبقه در
شکلدهی به
سیاست کمیتههای
مقاومت در
بحرانی که
جنبش تودهای
را پس از
کشتار
معترضان در 3
ژوئن فرا گرفت
و در جریان آن
ارتش و شبهنظامیان
تحصن بیرون از
ستاد ارتش را
پاکسازی کردند
و اجساد کسانی
را که مقاومت
میکردند در
رود نیل
انداختند،
با قوت تمام
تاثیر گذاشت.
کمیتههای
مقاومت (به
درستی) از ترس
اینکه
نیروهای
آزادی و تغییر
(FFC)، ائتلاف
گروههای
اپوزیسیون
رهبری قیام،
در شرف سازش و
مذاکره برای
معاملهای
بودند که
مطالبات اصلی
آنها را برای
تشکیل دولتی
کاملا
غیرنظامی
نادیده میگرفت،
تجمعات
گستردهای
ترتیب دادند و
از رهبران
نیروهای
آزادی و تغییر
و به ویژه
انجمن
متخصصان
سودانی
خواستند که
بیایند و
توضیح دهند.
قانعکردن
شیرهای بوری،
قهرمانان
کانون اعتراض
خارطوم،
دشوار بود و
سخنرانان یکی
پس از دیگری
فریاد میزدند.
فقط ستارهی
انجمن
متخصصان
سودانی، محمد
ناجي الاصم، یک
سخنران
توانا،
توانست
ناامیدی آنها
را از مصالحهای
که انجمن
متخصصان
سودانی و
متحدانش میخواستند
با دستگاه
حاکم ترتیب
دهند، مدیریت
کند. هیچکس
برای تسکین
خشم کالاکلا
حاضر نشد.[79]
قطببندی
سیاسی قابلمشاهده
بین محلات
فقیر و کارگری
و مناطق طبقه متوسط
از زمان
تشکیل دولت
انتقالی به
شدت ادامه
داشته است.
قهرمانان
انقلاب
کالاکلا در ماه
نوامبر به
سنگرها
بازگشتند و
این بار
خواستار
برکناری مدیر
محلی و مشارکت
کمیتههای
مقاومت در
بازسازی
حکومت محلی
شدند. کمیتههای
مقاومت در
بسیج علیه
تلاش برای رفعورجوعکردن
نقش نیروهای
پشتیبانی
سریع حمیدتی
در کشتار 3
ژوئن نیز
مشارکت داشتهاند،
و کمیتههای
منفرد یا
اتحادی از
کمیتهها استقلال
خود را از
نیروهای
آزادی و تغییر
اعلام کردند.[80]
پاسخ دولت
انتقالی
حمایت آشکار
از جلب
نیروهای دیگر
بود و اساساً
کمیتههای
مقاومت را با
حذف اختیارات
مردمی و استقلال
سیاسیشان به
معادل کمیتههای
مردمی قدیمی
تبدیل کرد که
با مشورت
نیروهای
آزادی و تغییر
نامزد و توسط
دولت محلی
تأیید میشوند.[81]
ال
گیزولی حق
دارد که هم
وعدهی کمیتههای
مقاومت و هم
چالشهای
تحقق پتانسیل
رهاییبخش آنها
را آشکار کند.
برخی از این
چالشها به
مشکلات
سوبژکتیو پیش
روی جنبش
انقلابی مردمی
در سودان
مرتبط است،
مانند ضعف
نیروهای سیاسی
مستقل از
نیروهای
آزادی و تغییر
که برای مرحلهی
بعدی فرآیند
انقلابی و دور
بعدی
رویارویی با
دولت آمادهی
سازماندهی میشوند.
اما برخی از
مشکلات به طور
عینی ریشه در سرشت
کمیتههای
مقاومت به
عنوان بدنهای
از شهروندان
شورشی دارد که
موقعیتی
جغرافیایی را
نمایندگی میکنند.
اگر کمیتهها
بهعنوان
محلات با
یکدیگر تعامل
داشته باشند،
آنگاه قدرت آنها
به معنایی
جامعهشناختی
و نه
استراتژیک با
طبقه مرتبط میماند.
اگرچه این
کمیتهها
ممکن است به
طور موقت
سلسله مراتب
اجتماعی را تا
حدی در محلههای
خاص تغییر
دهند و صدایی
سیاسی و شکلهایی
محدود از قدرت
اجتماعی را به
مظلومان و ستمکشان
بدهند،
محدودیتهای
شدیدی برای آنچه
کمیتههای
منفرد میتوانند
در هنگام
معامله با
دولت مرکزی به
دست آورند
وجود دارد.
بازتوزیع
ثروت و قدرت
در یک محلهی
فقیر با
جابجایی برخی
از ظالمان
خردهپا که
زندگی ساکنان
را سیاه میکردند
تا حد معینی
پیش میرود،
اما کمیتهی
مقاومت
کالاکلا به
متحدانی نیاز
دارد تا انواع
تغییرات در
ثروت و قدرت
را که جوانانش
برای آنها در
سنگرها کشته
شدند، تحقق
بخشند. البته،
این اتحادها
را میتوان از
طریق ارتباطهای
افقی با سایر
مناطق فقیر و
حاشیهنشین،
تجمیع بسیج آنها،
ایجاد اختلال
در کار دولت،
ایجاد رشتهای
از جمهوریهای
انقلابی کوچک
در مکانهایی
که شایستهسالاران
و شبهنظامیان
دولت انتقالی
از پا گذاشتن
در آنها بیم
دارند، ایجاد
کرد.
مشکلات
متعددی در این
نوع رویکرد
وجود دارد، اما
اساسیترین
آنها همچنین
دلیل این امر
است که چرا
لنین از
پولانزاس
راهنمای
بهتری برای
استراتژی
انقلابی است. همانطور
که کالین
بارکر در
بررسی کتاب
دولت، قدرت،
سوسیالیسم
پولانزاس در 1978
نشان میدهد،
مبارزهی
طبقاتی واقعی
هیچ نقشی در
دیدگاه
پولانزاس دربارهی
دگرگونی
جامعه ایفا
نمیکند.[82]
بنابراین، در
روایت
پولانزاس از
«سوسیالیسم
دموکراتیک»،
نهادهای
پارلمانی و کل
مجموعهی
احزاب
بورژوایی با
«شکلهای
دموکراسی
مستقیم و رشد
قارچگونه
نهادهای
خودگردان» همزیستی
میکنند.[83] با
این حال،
پولانزاس با
این ایده که
شوراهای کارگری
(یا هر ارگانی
که بر اساس
اصول دموکراسی
مستقیم
سازماندهی
شده است) باید
قدرت را در دست
بگیرد، مخالف
است، در عوض
مطرح میکند
که آنها باید
تابع
دموکراسی
نمایندگی
دولت مرکزی باقی
بمانند.[84]
خصومت
پولانزاس با
این ایده که انقلاب
باید اقدامی
برای
خودرهایی
طبقهی کارگر
باشد، در تضاد
با پافشاری
لنین است که
شوراها را
نطفهی یک
«دیکتاتوری
انقلابی» میداند
که «متشکل از
پرولتاریا و
دهقانان (در
سربازان
یونیفورمپوش)
است.»[85]
معضل
مخالفت با
ایدهی قدرتگرفتن
کارگران این
است که بدون
طبقهی کارگر
متشکل، انرژیهای
انقلابی و
قهرمانی
تهیدستان و
قشرهای محروم و
رادیکال
طبقات میانی
برای از بینبردن
انسجام
دستگاه دولتی
به تنهایی
کافی نیست. به
همین دلیل
سؤال مهم این
است که آیا
کمیتههای
مقاومت
پیوندی
ارگانیک با
محل کار و نیز
محلات دارند
یا میتوانند
ایجاد کنند؟
این واقعیت که
سوویتها
بدنهی
نمایندگان
کارگران
بودند و نه
اینکه فقط
اقتدارشان را
از تصرف
انقلابی قدرت
در سطح محلی
توسط
تهیدستان میگرفتند،
سرنخی میدهد
که چرا آنها
توانستند از
دورهی «قدرت
دوگانه» پیروز
بیرون بیایند.
مختصات
قدرت طبقه
کارگر
یکی
از نتایج
کلیدی که میتوانیم
از طرح بالا
دربارهی
رابطهی بین
دولت، قدرت
طبقاتی و
انقلاب در
سودان استنتاج
کنیم، این است
که جداکردن
رژیمها از
دولتها به
نحو شستهرفتهای
غیرممکن است.
همچنین نمیتوان
طبقه حاکم یا
مخالفانش را
از نظام سرمایهداری
که آنها را
ایجاد کرد جدا
کرد. این بدان
معنا نیست که
مثلاً تکتک
اعضای طبقه
حاکم همگی
سرمایهدار
هستند، یا اینکه
کل طبقه
سرمایهدار
وفاداری
سیاسی خود را
مدیون دولتهایی
است که در حال
حاضر در قدرت
هستند (این موضوع
نباید تعجبآور
باشد، زیرا
یکی از ویژگیهای
نظام سرمایهداری
همانا توانایی
طبقهی
سرمایهدار
برای تفویض
وظایف سیاسی
حکومت به
دیگران است).
با این حال،
ردیابی تحول
طبقه حاکم،
نقشهای
متراکم از
پیوندهای
متقابل بین
فرآیندهای
متغیر انباشت
سرمایه در
مدارهای
تولیدی، تجاری
و مالی و شبکههای
قدرت سیاسی و
نظامی ترسیم
میکند.
مردانی که در
چنین نظامهایی
از موقعیتهای
ثروت و نفوذ
برخودارند،
فقط به این
دلیل نیست که
کلاهبردارانی
بزرگتر از
بقیه هستند،
یا به این
دلیل که تفنگهای
بهتری نسبت به
رقبای خود
دارند (اگرچه
هر دوی این
موارد بیشک
مؤثر هستند).
آنها ممکن
است در تقاطع
بین بخش مالی
و اقتصاد شبه
نظامی کار
کنند یا ممکن
است از نقشهای
دولتی خود
برای برداشتن
سود حاصل از
فروش مجوزهای
مخابراتی یا
پروژههای
ساختمانی
استفاده کنند
(اغلب همهی
این کارها را
انجام میدهند).
آنها غالباً
با میانجیگری
بین منافع
دولتها و
سرمایههای
قویتر و
غارتگرتر و
رشتههای
پیوند
دولت/سرمایه
«خودشان»، خود
موجب تسهیل در
استخراج
منابع از
کشورهای
«زادگاه» خود به
سمت کشورهای
خلیج فارس،
اروپا و
ایالات متحد
میشوند، اما
بخشی از سود
را برای
خودشان حفظ میکنند.
غرایز
جنبش تودهای
از پایین بیعیبونقص
است: «از شر همهی
آنها خلاص
شوید!» «باند» در
قدرت باید همه
بروند، وگرنه
هیچ چیزی نمیتواند
تغییر کند.
اما این سؤال
باقی میماند:
نیرویی در
جامعه که میتواند
به این امر
دست یابد
کجاست؟ این
مقاله استدلال
کرده است که
طبقهی کارگر
به تنهایی
دارای «وزن و
قدرت اجتماعی برای
از بینبردن
نظم پیشین و
ساختن جامعهای
جدید است».[86] شرح
کلاسیک هال
دریپر از آنچه
کارگران را به
«طبقهای
خاص» بدل میکند،
دیدگاهی است
چندبُعدی از
اینکه چگونه
سرمایهداری،
طبقهی کارگر
را با قدرتهای
منحصربهفرد
آکنده میکند.[87]
این قدرتها
شامل قدرت
برخورداری از
اکثریت عددی
در جوامع
پیشرفتهی
سرمایهداری
است، قدرتی که
از وابستگی
سرمایهداری
به کارگران
برای تولید
کالاها و
ارائه خدماتی
که جامعه را
حفظ میکند
ناشی میشود.
علاوه بر این،
سرمایهداری
کارگران را از
طریق
شهرنشینی و در
محل کار
متمرکز میکند،
در حالیکه همهنگام
کارگران را در
وضعیت تضاد
جمعی با روسای
خود قرار می
دهد. سرانجام،
سرمایهداری
با بالابردن و
سپس ناتوانی
در برآوردن نیازها
و آرزوهای
کارگران،
گرایشی درونی
به ایجاد
مبارزات از
پایین دارد.[88]
قدرت
طبقهی کارگر
در حال شکلگیری
و تعیین مسیر
انقلاب سودان
است، اما
تجربیات موج
انقلابی
پیشین در منطقه
در تقریباً یک
دهه پیش نشان
میدهد که این
امر بهخودیخود
برای تغییر
قاطعانهی
موازنهی
نیروها به نفع
تعمیق روند
انقلابی کافی
نیست. این امر
همچنین
مستلزم تلاش
برای بازسازی
یک چپ انقلابی
در سودان و
جاهای دیگر از
دل موج کنونی
مبارزات از
پایین است.
این چپ به درک
روشنی نیاز
دارد که کدام
شکلهای
سازماندهی و
چه نوع سیاستی
بهترین شانس را
برای تبدیل
شورش به
انقلاب
اجتماعی
دراختیار ما
میگذارد.
مقالهی
حاضر ترجمهای
است از Class, power and revolution in Sudan نوشتهیAnne Alexander که در لینک
زیر یافته میشود:
http://isj.org.uk/class-power-and-revolution-in-sudan/
*
آن الکساندر
به همراه
مصطفی بسیونی
نویسندهی
کتاب نان،
آزادی، عدالت
اجتماعی:
کارگران و
انقلاب مصر
است (زد، 2014). او
یکی از اعضای
مؤسس شبکهی
همبستگی MENA،
و از سردبیران
همبستگی
خاورمیانه و
عضو اتحادیه
دانشگاه و
کالج است.
.................
یادداشتها:
[1]. این
مقاله تا حد
زیادی قبل از
مشخصشدن
مقیاس همهگیری
کووید ـ 19
تکمیل شده بود
و بنابراین
تأثیر ویروس
بر روند
انقلابی در سودان
را در نظر نمیگیرد.
[2]. Bayat, 2017.
[3]. Bayat, 2017, p156.
[4]. Bayat, 2017, p11.
[5]. Lenin, 1915.
[6]. Bensaïd, 1968.
[7]. Lenin, 1915.
[8]. Choonara, 2019.
[9]. Choonara, 2019.
[10]. Hardt and Negri, 2001;
Standing, 2017.
[11]. Draper, 1978, p47.
[12]. Draper, 1978, p40.
[13]. Choonara, 2020.
[14]. Trotsky, 1931.
[15]. El Gizouli, 2020a.
[16]. Forces of the
Declaration and Freedom and Change, 2019.
[17]. Al Jazeera English,
2020a.
[18]. Al Jazeera English,
2019a.
[19]. Al Jazeera English,
2019b.
[20]. Reuters, 2019a.
[21]. El Gizouli, 2019;
Alexander, 2019.
[22]. Radio Dabanga, 2018.
[23]. Middle East Eye, 2019.
[24]. Anadolu Agency, 2019.
[25]. Al-Tareeq, 2016.
[26]. Amin, 2019.
[27]. Mada Masr, 2019.
[28]. Mada Masr, 2019.
[29]. Civil Disobedience in
Sudan Facebook, 2019.
[30]. Radio Dabanga, 2016a.
[31]. See “About Us” on the
Sudanese Professionals Association’s website at
http://www.sudaneseprofessionals.org/en/about-us; El Gizouli, 2019a.
[32]. Hummaida and Dousa,
2019.
[33]. Sirag-al-Din, 2019.
[34]. Sirag-al-Din, 2019.
[35]. MENA Solidarity Network,
2019.
[36]. Thomas, 2017, p18-19.
[37]. Thomas, 2017, p19.
[38]. Thomas 2017, p10–11.
[39]. Schwartzstein, 2019.
[40]. See
http://www.foodprocessing-technology.com/projects/white-nile; Reuters, 2010.
[41]. Companies House, 2020.
[42]. El Gizouli, 2020b, p3.
[43]. Radio Dabanga, 2016b.
[44]. International Crisis
Group, 2011.
[45]. Schwartzstein and
Cecco, 2015; Amin, 2018.
[46]. Michaelson, 2020.
[47]. Reuters, 2019b; Global
Witness, 2019.
[48]. Global Witness, 2019;
Sudan in the News, 2019.
[49]. Prendergast, 2013.
[50]. Kirkpatrick, 2018.
[51]. Burke and Salih, 2019.
[52]. McGregor, 2019; Sudan
in the News, 2019.
[53]. Global Witness, 2019.
[54]. Radio Dabanga, 2019a.
[55]. Radio Dabanga, 2019a.
[56]. Radio Dabanga, 2020a.
[57]. Radio Dabanga, 2020b.
[58]. Radio Dabanga, 2020b.
[59]. International Monetary
Fund, 2019; Radio Dabanga 2020c.
[60]. Radio Dabanga, 2020d.
[61]. Amin, 2020a.
[62]. Radio Dabanga, 2019b.
[63]. Reuters, 2020.
[64]. Radio Dabanga, 2020e.
[65]. Human Rights Watch,
2019.
[66]. El Gizouli, 2020c.
[67]. Amin, 2020b;AFP, 2020.
[68]. El Gizouli, 2020d.
[69]. Monedero, 2019; El
Gizouli 2020d.
[70]. Lenin, 1917a.
[71]. El Gizouli, 2020d.
[72]. Berridge, 2016.
[73]. El Gizouli 2020a.
[74]. Davidson 2009.
[75]. Lenin 1917b.
[76]. El Gizouli 2020f, p2.
[77]. El Gizouli, 2020f, p2.
[78]. El Gizouli, 2020a.
[79]. El Gizouli, 2020f.
[80]. El Gizouli, 2020f, p4-5.
[81]. El Gizouli, 2020f, p6.
[82]. Barker, 1979.
[83]. Poulantzas 1978, p256.
[84]. Barker, 1979.
[85]. Lenin, 1917a.
[86]. Draper, 1978, p46.
[87]. Choonara, 2019.
[88]. See Choonara, 2019 for
a summary.
منابع:
AFP, 2020, “Young Sudanese Return after UAE Recruitment Scandal”, Daily
Sabah,
http://www.dailysabah.com/africa/2020/02/04/young-sudanese-return-after-uae-recruitment-scandal
Alexander, Anne, 2019, “Living on Revolution Time: Understanding the
Dynamics of the Uprisings in Sudan and Algeria”, International Socialism 163
(summer), http://isj.org.uk/living-on-revolution-time
Al Jazeera English, 2019a, “Sudan Protest Leaders, Military Sign
Transitional Government Deal” (17 August), www.aljazeera.com/news/2019/08/sudan-protest-leaders-military-signtransitional-government-deal-190817122225172.html
Al Jazeera English, 2019b, “What Does Sudan’s Constitutional Declaration
Say?” (4 August),
www.aljazeera.com/news/2019/08/sudan-constitutional-declaration-190804182241137.html
Al Jazeera English, 2020, “Sudan’s June Crackdown May Have Killed 241
People: Rights Group” (6 March),
www.aljazeera.com/news/2020/03/sudan-june-crackdown-killed-241-people-rights-group-200305115418120.html
Al-Tareeq, 2016, “An niqabat badila l’ummal mina burtsudan” (7
November),
www.altareeq.info/ar/advertising-alternative-union-for-workers-in-port-sudan
Amin, Mohammed, 2018, “Blood and Gold: Now Sudan’s Land Wars Have Spread
to Mining”, Middle East Eye (24 May), https://tinyurl.com/v6hynb5
Amin, Mohammed, 2019, “Strikes, Protests and a Massacre: The Port in the
Sudanese Storm”, Middle East Eye (6 February),
www.middleeasteye.net/news/strikes-protests-andmassacre-port-sudanese-storm
Amin, Mohammed, 2020a, “Cries of Censorship in Sudan as Media Outlets
Linked to Old Regime Closed”, Middle East Eye (20 January),
https://www.middleeasteye.net/news/fearsover-freedom-speech-sudan-following-closure-several-media-outlets
Amin, Mohammed, 2020b, “Sudanese Youths Accuse UAE Security Firm of Duping
Them into Protecting Libyan Oil Fields”, Middle East Eye (1 February),
https://tinyurl.com/vf9wdk6
Anadolu Agency, 2019, “Sudan’s PM Sacks Port Official amid Workers’
Strike”, Anadolu Agency (25 February),
www.aa.com.tr/en/africa/sudan-s-pm-sacks-port-official-amidworkers-strike/1402691
Barker, Colin, 1979, “A ‘New’ Reformism? A Critique of the Political
Theory of Nicos Poulantzas”, International Socialism 4 (spring),
www.isj.org.uk/?id=294
Bayat, Asef, 2017, Revolution Without Revolutionaries: Making Sense of
the Arab Spring (Stanford University Press).
Bensaïd, Daniel, 1968, “The Notion of the Revolutionary Crisis in
Lenin”, Viewpoint Magazine (5 September),
www.viewpointmag.com/2014/09/05/the-notion-of-therevolutionary-crisis-in-lenin-1968
Berridge, W J, 2016, Civil Uprisings in Modern Sudan: The “Khartoum
Springs” of 1964 and 1985 (Bloomsbury Publishing).
Burke, Jason, and Zeinab Mohammed Salih, 2019, “Ex-Sudan Leader Said He
Received Millions from Saudis, Trial Told”, Guardian (19 August), https://tinyurl.com/ub2yg2w
Choonara, Joseph, 2019, “Class and the Classical Marxist Tradition”, in
Mike Wayne and Deirdre O’Neill, Considering Class: Theory, Culture and Media in
the 21st Century (Brill).
Choonara, Joseph, 2020, “A New Cycle of Revolt”, International Socialism
165 (winter), http://isj.org.uk/a-new-cycle-of-revolt
Civil Disobedience in Sudan Facebook page, 2019 “Initsar tarikhi lil
ammilin bisharikat sukkar kenana” (11 May),
www.facebook.com/CivildisobedienceinSudan/posts/324457271569382
Companies House, 2020, “Kenana Sugar Company Limited—Officers”,
https://beta.companieshouse.gov.uk/company/FC018990/officers
Davidson, Neil, 2009, “Walter Benjamin and the Classical Marxist
Tradition”, International Socialism 121 (winter), www.marxists.org/history/etol/writers/davidson/2009/xx/benjamin.html
Draper, Hal, 1978, Karl Marx’s Theory of Revolution II: The Politics of
Social Classes (Monthly Review Press).
El Gizouli, Magdi, 2019, “The Fall of El Bashir: Mapping Contestation
Forces in Sudan”, Arab Reform Initiative (12 April),
www.arab-reform.net/publication/the-fall-of-al-bashirmapping-contestation-forces-in-sudan
El Gizouli, Magdi, 2020a, “Wa jihaz al-dawla: hal man hal wasat?”,
StillSUDAN (25 February), https://stillsudan.blogspot.com/2020/02/blog-post_25.html
El Gizouli, Magdi, 2020b, “Mobilization and Resistance in Sudan’s
Uprising”, Rift Valley Institute Briefing Papers (January),
https://tinyurl.com/wvme8a9
El Gizouli, Magdi, 2020c, “Grooming a Dictator: Al-Burhan Calls on
Netanyahu”, StillSUDAN (13 February),
https://stillsudan.blogspot.com/2020/02/grooming-dictator-alburhan-calls-on.html
El Gizouli, Magdi, 2020d, “Wa jihaz al-dawla: hamaqat al-rafiq khamis”,
StillSUDAN (2 February), https://stillsudan.blogspot.com/2020/02/blog-post.html
Forces of the Declaration and Freedom and Change, 2019, “Declaration of
Freedom and Change”, Sudanese Professionals Association,
www.sudaneseprofessionals.org/en/declaration-of-freedom-and-change
Global Witness, 2019, “Exposing the Financial Network Behind Hemedti’s
RSF in Sudan” (9 December),
www.globalwitness.org/en/campaigns/conflict-minerals/exposing-rsfs-secretfinancial-network
Hardt, Michael, and Antonio Negri, 2001, Empire (Harvard University
Press).
Human Rights Watch, 2019, “In Sudan, Repression of Protests by Another
Name”, www.hrw.org/news/2019/06/26/sudan-repression-protests-another-name
Hummaida, Abdelrazig S, and Khalid M Dousa, 2019, “Sudan’s Doctors
Treating the Political Ailments of the Nation”,
https://africasacountry.com/2019/03/sudans-doctors-andtreating-the-political-ailments-of-the-nation
International Crisis Group, 2011, “As Sudan Breaks in Two, More than Oil
Will Fuel
Economies” (8 July),
www.crisisgroup.org/africa/horn-africa/sudan/sudan-breaks-two-moreoil-will-fuel-economies
International Monetary Fund, 2019, “IMF Staff Completes 2019 Article IV
Mission to Sudan”,
www.imf.org/en/News/Articles/2019/12/23/pr19489-sudan-imf-staff-completes-2019-article-iv-mission
Kirkpatrick, David D, 2018, “On the Front Line of the Saudi War in
Yemen: Child Soldiers From Darfur”, The New York Times (28 December),
www.nytimes.com/2018/12/28/world/africa/saudi-sudan-yemen-child-fighters.html
Lenin, V I, 1915, “The Collapse of the Second International”,
www.marxists.org/archive/lenin/works/1915/csi/ii.htm
Lenin, V I, 1917a, “The Dual Power”, Pravda (9 April),
www.marxists.org/archive/lenin/works/1917/apr/09.htm
Lenin, V I, 1917b, “The Peculiar Nature of the Dual Power and its Class
Significance”, www.marxists.org/archive/lenin/works/1917/tasks/ch03.htm
Mada Masr, 2019, “Al-Sudan fil idrab” (7 March),
https://tinyurl.com/spf7wwj
McGregor, Andrew, 2019, “Army for Sale: Sudan’s Rapid Support Forces and
the Battle for Libya” (August 6), Aberfoyle Security,
www.aberfoylesecurity.com/?p=4487
MENA Solidarity Network, 2019, “Sudan’s General Strike Sends a Message
to General Hemeti: ‘We Want Civilian Rule Now’” (28 May),
https://menasolidaritynetwork.com/2019/05/28/sudans-general-strike-sends-a-message-to-general-hemeti-we-want-civilian-rule-now/
Michaelson, Ruth, 2020, “Militia Strike Gold to Cast a Shadow over
Sudan’s Hopes of Prosperity”, Guardian (10 February),
https://tinyurl.com/wy66fbn
Middle East Eye, 2019, “Sudanese Workers Go on Strike over Port Sudan
Privatisation Deal” (18 February), www.middleeasteye.net/news/sudanese-workers-go-strike-over-port-sudanprivatisation-deal
Monedero, Juan Carlos, 2019, “Snipers in the Kitchen”, New Left Review
II/120 (November– December),
https://newleftreview.org/issues/II120/articles/snipers-in-the-kitchen
Poulantzas, Nicos, 1978, State, Power, Socialism (New Left Books).
Prendergast, John, 2013, “The Economics of Ethnic Cleansing in Darfur”,
The Enough Project (8 August),
www.enoughproject.org/reports/economics-ethnic-cleansing-darfur
Radio Dabanga, 2016a, “Sudan: Doctors At 65 Sudanese Hospitals Now On
Strike” (9 October), http://allafrica.com/stories/201610090021.html
Radio Dabanga, 2016b, “New Flour Mill Complex Inaugurated in Sudan’s
Capital” (24 January), www.dabangasudan.org/en/all-news/article/new-flour-mill-complex-inaugurated-insudan-s-capital
Radio Dabanga, 2018, “Strike by 20,000+ Cargo Workers Paralyses Port
Sudan” (2 May),
www.dabangasudan.org/en/all-news/article/strike-by-20-000-cargo-workers-paralyses-portsudan
Radio Dabanga, 2019a, “Hemeti ‘Set to Hand Jebel Amer Gold Mines to
Sudan Govt’” (16 December), https://tinyurl.com/tj9xo3a
Radio Dabanga, 2019b, “Sudan Junta ‘Retires’ 98 Senior NISS Officers”
(June 11),
www.dabangasudan.org/en/all-news/article/sudan-junta-retires-98-senior-niss-officers
Radio Dabanga, 2020a, “Sudanese Pound Hits Record Lows against World
Currencies” (27 February),
www.dabangasudan.org/en/all-news/article/sudanese-pound-hits-record-lowsagainst-hard-currencies
Radio Dabanga, 2020b, “Fuel and Bread Shortages Cause Disruptions in
Sudan” (10 February),
www.dabangasudan.org/en/all-news/article/fuel-and-bread-shortages-causedisruptions-and-long-queues
Radio Dabanga, 2020c, “Economic Expert: Lift Subsidies, Normalise Dollar
Rate in Sudan”(26 February), www.dabangasudan.org/en/all-news/article/economic-expert-liftsubsidies-normalise-dollar-rate-in-sudan
Radio Dabanga, 2020d, “Central Bank of Sudan Orders 47 Al Bashir Regime
Leaders’ Accounts Frozen” (14 February),
www.dabangasudan.org/en/all-news/article/central-bank-ofsudan-orders-47-al-bashir-regime-leaders-accounts-frozen
Radio Dabanga, 2020e, “Police Violence at Sudan Demonstrations” (21
February),
www.dabangasudan.org/en/all-news/article/police-violence-at-sudan-demonstrations
Reuters, 2010, “White Nile to Open Sudan Sugar Factory in 2011” (26
July),
www.reuters.com/article/ozabs-sudan-sugar-factory-20100726-idAFJOE66P01L20100726
Reuters, 2019a, “Sudan Forms Eleven Member Sovereign Council, Headed by
Military Leader” (20 August), https://uk.reuters.com/article/uk-sudan-politics/sudan-forms-11-member-sovereign-council-headed-by-military-leader-idUKKCN1VA26F
Reuters, 2019b, “Exclusive: Sudan Militia Leader Grew Rich by Selling
Gold” (26 November),
https://uk.reuters.com/article/uk-sudan-gold-exclusive-idUKKBN1Y01E0
Reuters, 2020, “Sudan Quells Revolt of Former Spy Service Men after
Clashes” (15 January), www.reuters.com/article/us-sudan-security-idUSKBN1ZD19F
Schwartzstein, Peter, and Leyland Cecco, 2015, “Sudan’s New Gold Rush:
Miners Risk Their Lives in Search of Riches”, Guardian (27 December),
www.theguardian.com/world/2015/dec/27/sudan-gold-rush-artisanal-miners
Schwartzstein, Peter, 2019, “One of Africa’s Most Fertile Lands Is
Struggling to Feed Its Own People”, Bloomberg (2 April),
www.bloomberg.com/features/2019-sudan-nile-land-farming
Sirag-al-Din, Isra’a, 2019, “Qa’idat bayanat al-fa’iliyyat
al-ihtigagiyya fil Sudan khilal 3 ashur”, Revsoc.me.
Standing, Guy, 2017, The Precariat: The New Dangerous Class (Bloomsbury
Academic).
Sudan in the News, 2019, “The Rapid Support Forces: A Comprehensive
Profile” (29 October),
www.sudaninthenews.com/the-rapid-support-forces-a-comprehensive-profile
Thomas, Edward, 2017, “Patterns of Growth and Inequality in Sudan,
1977-2017”, Durham University Institute for Middle East and Islamic Studies,
www.dur.ac.uk/sgia/imeis
Trotsky, Leon, 1931, “The Permanent Revolution (Introduction to the
Russian Edition)”, in The Permanent Revolution, https://tinyurl.com/r2npe8r
لینک
کوتاه شده در
سایت «نقد»: https://wp.me/p9vUft-2D3
توضیح
«نقد»: هرچند
ظرف تحولات
اجتماعی/سیاسی،
مرزهای «ملی»
است و پیآمد
این تحولات در
نخستین گام بر
زندگی مردمان
ساکن در این
مرزها اثر میگذارد،
اما ریشهیابی
و تبیین و نقد
آنها، بدون
در نظر گرفتن
عوامل موثر در
سطوح منطقهای
و بینالمللی
ممکن نیست؛
بسا که این
عوامل و
مناسبات خود
پدید آورندهی
همان ظرفهایی
است که با
مرزهای «ملی»
تعریف و مشخص
میشوند. برای
ایران،
آشنایی با
تحولات منطقه
و بهویژه
خاورمیانه از
اهمیت
غیرقابل
انکاری برخوردار
است و برای
رویکردی
نقادانه و رهاییبخش،
آشنایی با نقش
گرایشهای
اجتماعی و
نیروهای
سیاسی چپ، یا
آنها که بنا
بر ادراک خود
یا قاعده و
قرارهای گفتمانی/سیاسی
بینالمللی
«چپ» نامیده
شدهاند،
جایگاه ویژهای
دارد. از همین
رو خواهیم
کوشید در
مجموعهای
تازه، با
ترجمهی
آثاری که به
بررسی و
واکاوی نقش
گرایشهای
اجتماعی و
نیروهای
سیاسی «چپ»
پرداختهاند،
سهم کوچکی در
این راستا ادا
کنیم.