در موج
سرکوب وسیع به
سر می بریم!
این موج
سرکوب آمده تا
طبقه کارگر را
مجبور به عقب
نشینی کند!
لیلا هم
دستگیر شد. سپیده
اعتصاب غذای
خشک کرده و
دیگر جان حرکت
کردن ندارد،
ولی کسی حاضر
نیست به
مطالباتش
پاسخ دهد.
امیرحسین
حدود سه هفته
است که در
اعتصاب غذاست و
در معرض انواع
آسیب های
غیرقابل
جبران
است. ساناز
هم وضعیت
مناسبی ندارد.
ندا هم با سپیده
عملاً متحد
شده، همانطور
که سپیده با
امیرحسین و
ساناز. آنیشا
هم در انفرادی
و بازجویی تحت
فشار است و از
او قول همکاری
می خواهند.
اعضای «ندای
زنان ایران» [اکرم
نصیریان ، ناهید
شقاقی، مریم محمدی
و اسرین درکاله
] هم
دائما دستگیر
و احضار می
شوند. نمونه
های دیگری هم
می توانم
بگویم. اما
تصویر وضعیت
این روزهای ما
به خوبی
نشانگر این
است که در موج
سرکوب وسیع به
سر می بریم!
وضعیت سخت است
و ما باید در
صخرههای
سخت، ریشه های
سخت بدوانیم.
راحت
طلبان و میانهرو
ها در این راه
خرد خواهند
شد!
حال می
شود حمایت از
این افراد را
فرقه ای کرد،
آلوده به
مسابقات
محفلی کرد،
تفرقه انداخت و
هزار روش و
داستان دیگر
برای جلوگیری
از اتحاد و
تجمیع نیرو.
می شود به
بهانه ی داشتن
نقد (آخر عده
ای در زمان دستگیری
تازه یاد
انتقاد می
افتند) افرادی
را بایکوت
خبری کرد. می
شود به بهانه
ی انتقاد به
فعالیت در
فضای مجازی،
نشست و حداقل
کارها را هم
نکرد و در
کنارش ژست
پراتیسین هم
حفظ کرد. می شود
دیگران را
نصیحت کنیم که
اگر آن ها هم
کنشگری داشته
باشند به همین
روز می افتند
پس بهتر است
بنشینند
سرجایشان و با
خودشان تمرین
ایدئولوژیک
کنند. و چه
دورانی شود
وقتی که ما
برای بدیهی
ترین کارها
وقت نداشته
باشیم! خلاصه
که در برخورد
با مسئله
سرکوب، زیرکی های
کوچک و
ابلهانه کم
ندیده ام.
بزرگترین
خطر این است
که در انتظار
امید های بزرگ
بنشینیم.
امروز باید
حمایت از
بازداشتی ها
بهانه ای برای
اتحاد های
بیشتر شود. نه
از سر همسایه
دوستی بلکه از
سر درک منافع
طبقاتی مشترک.
از سر اینکه
نباید زانو
بزنیم و
نمیخواهیم بازیچه
باشیم.
رویداد
های ضروری و
دوردست را
همین امروز
باید
بازشناسی
کنیم. باید در راستای
تیزتر کردن
دید خودمان
وضعیت آینده
را پیشبینی
کنیم، برای آن
آماده باشیم و
آماده کنیم. ما
جانوران رامِ
خانگی نیستیم.
این موج
دستگیری پس از
اعتصابات هفت
تپه و فولاد،
پیش درآمدی
برای دستگیری
های بیشتر
است؟ تجمع روز
جهانی کارگر
یک نمونه بوده
است. آیا باید
منتظر نمونه
های بعدی
باشیم؟ نه من
فکر میکنم
تعرض، بهترین
دفاع است.
البته که پس
از موج سرکوب
عدهای به زعم
خودشان پنهان
شدند، یواشکی
شدند، مترجم
غیر سیاسی
شدند، هنرمند
نرم و نازک
شدند، با ادب
و نهایتاً خانه
نشین
شدند. هر
بلایی را هم از
فعالان میدانند
و دنبال پاک
کردن گناهان
هستند!
خانواده های
بازداشتیها
را نباید تنها
گذاشت. نه به
این دلیل که
باید برای
مادر فلان کس
دلسوزی کنیم و
در مقابل پدرمستاصل
فلان
بازداشتی
احساس گناه
کنیم که اگر
پدر یا مادر
ما جای آنان
بود چه میشد؟
مسئله نه به
وجدان ربطی
دارد، نه به
روش فعالان
حقوق بشری
ربطی دارد و
نه همدردی و
واکنش کوتاه
مدت می طلبد.
این موج سرکوب
آمده است تا
طبقه کارگر را
مجبور به عقب
نشینی کند. تا
دست روی نیروی
ترس حامیان
این طبقه
بگذارند. تا
از سر استیصال
خودی نشان
بدهند! پس به
زور سیاست زدایی
نکنیم.
خانواده را در
موقعیت گدای
ترحم و دلسوزی
قرار ندهیم! خانواده
ها اغلب از
روش های پلیس
مخفی و نیروهای
سرکوب دولتی
بی اطلاع
هستند و باید
در این زمینه
آگاه سازی
صورت گیرد. از
انواع صحنه
سازی و فاز
ارعاب در امر
خبررسانی و ...
زیرا که نیروهای
امنیتی
معمولا از
طریق خانواده،
بازی های
روانی
تاثیرگذاری
علیه فرد
بازداشتی و
دوستانش راه
می اندازند.
به هر صورت
آنها حرفِ زور
را در بسته
بندی کادو شده
تحویل خانواده
می دهند و
خانواده هم
تحویل دیگران!
حالا
میخواهید به
این بگویید
نوشته ای از
روی خشم، رحم،
دلسوزی، غم یا
هرچیز دیگری
برایم اهمیتی
ندارد. این
روزها به جایی
رسیده ام که
دیگر
اخلاقیات و
ابراز
احساسات
برایم اهمیت
چندانی
ندارد، مسئله
این است که
بار سنگین یک
جنبش جهانی
روی دوش همه ی
ماست. بدهکاری
اخلاقی و ذهنی
در کار نیست.
در آخر اگر
برای کم کاری
هایمان هنوز
احساس گناه می
کنیم و برای
حمایت از
بازداشتیها
همچنان نیاز
به انگیزه
داریم،
نمیدانیم که
چکار کنیم،
افسردگی
داریم، زندگی
سخت شده است و
از این بهانهها،
بهتر است
ابتدا در ریشه
هایمان و عمق
فرومایگی
نهفته در
وجودمان یک
مواجهه حقیقی
داشته باشیم.
ما قربانیهای
زبان بسته
نیستیم و سر
ستیز با آسایش
طلبان،
خودبینان و
خستگان داریم.
ما نه تماشاگر
هستیم و نه
داور بازی!
برای
آزادی فوری و
بی قید و شرط
لیلا حسین زاده(ها)،
بازداشتی های
روز جهانی
کارگر،
زندانیان هفت
تپه، فعالان «ندای
زنان ایران» و
دیگر فعالان
ترقی خواه،
متحد شویم و
متحد کنیم. جلوی
این موج سرکوب
را با آتش
فشانی از
حمایت و اعتراض
مداوم باید
گرفت.
به
امید
برپاکردن
آرمان هایمان
بر روی زمین! این
چیزیست که ما
را به وجد می
آورد.
متن
دریافتی
سرخط نیوز
.................................
دانشگاه
ما
یادداشت
خبر
بازداشت مجدد لیلا
حسینزاده
دیروز بعد از
ظهر مثل زنگی
نابهنگام در
گوشمان پیچید.
بازداشتی ک
بنا بر گفتهی
وکیل او
ارتباطی با
پروندهی
قبلی او
ندارد. لیلا
حسینزاده از
بازداشتیان
دی ماه ۹۶
همراه چند صد
دانشجو در
دانشگاههای
مختلف کشور
بازداشت و
بسیاری از آنها
با احکام
قضایی روبه رو
شدند.
اتهامات او
چندی پیش،
براساس رأی تجدید
نظر دادگاه،
تماما تایید
شد و مجازات او
به سی ماه حبس
تعزیری کاهش
یافت. او
دانشجوی مقطع
ارشد رشتهی
انسانشناسی
است. تجربهی مواجهه
در دهههای
اخیر با
زندانیان
سیاسی نشان
دادهاست که
برای دستگاه
حاکمیت
دانشجو، فعال
کارگری و
معلمی، فعال
حقوق زنان، یا
هر ستمدیدهای
که صدای
اعتراض خود را
بلند کند مجرم
شناخته میشود
و میبایست به
هر طریق از
حقوق اولیهی
زندگی محروم
شود، همانطور
که دانشجویان
بازداشتی از
حق ادامهی
تحصیل محروم
میشوند.
دانشگاه،
مجموعهی
حراست و وزارت
علوم نشان
دادهاند
پیگیریهایشان
یا در همکاری
با نهادهای
امنیتی است یا
در زمانی
حداقل کاری
پیش میبرند که
فشار دانشجویان
وجود داشته
باشد.
از
دیگر سو
بازداشتیان
روز کارگر، مرضیه
امیری، ندا
ناجی و عاطفه
رنگریز بیش از
۹۰ روز و
آنیشا
اسدالهی بیش
از ۴۰ روز است که
در بازداشت به
سر میبرند.
مرضیه امیری
بهعلت
بیماری
گوارشی در این
مدت چند روز
در بیمارستان
بستری بود. همچنان
پس از گذشت
مدت طولانی
قرار بازداشت
تغییر نکردهاست.
سپیده
قلیان نیز
در اعتراض به
برخورد و
وضعیت نامناسب
زندان هفت روز
است که در
اعتصاب غذاست در
حالیکه حال
جسمانی و روحی
او خوب نیست.
اینها تنها
نمونههایی
از دانشجویاناند
که اکنون در
بند زندانهای
جمهوری
اسلامی از حق
تحصیل محروماند.
در
کنار اینها
بسیاری از
دراویش
بازداشت شده و
فعالان حقوق
قومیتی، مانند
فعالان عرب
اهواز،
دانشجو هستند
که با احکام
سنگین قضایی
روبهرو یا در
زنداناند.
دانشجویان
در غیاب همدرسانشان
که صدای
مطرودان و
محذوفان را
بلند کردهاند،
سکوت نخواهند
کرد و به طرق
مختلف پیگیر وضعیت
همدرسانشان
و معترض به
جرمانگاری
فعالیت صنفی و
سیاسی خواهند
بود.
.......................................
امیر
رئیسیان،
وکیل لیلا
حسین زاده:
بازداشت
لیلا
حسین زاده
برای اجرای
حکم ۳۰ ماه
حبس که اخیرا
قطعی شده،
نیست؛ این حکم
هنوز به مرحله
اجرای احکام
نرسیده بود.
شنبه ایشان را
احضار تلفنی
کردند که
یکشنبه به دادسرای
امنیت مراجعه
کند. به علت
کارهای شخصی قرار
شد یکی دو روز
دیرتر برود و
دادسرا موافق بود،
اما امروز
بازداشت شد!
....................................................................
دستگیری
زنجیرهوار
اعضای «ندای
زنان ایران»
پس
از دستگیری و
آزادیهای به قید
وثیقهی
اعضای ندای
زنان ایران
مانند اکرم نصیریان
از گروه
همیاری به سیلزدگان
در تاریخ ۹
اردیبهشت سال
جاری و ناهید شقاقی
در ۲۵
اردیبهشت، با
دور دوم
بازداشت
فعالین زن
مواجهیم.
مریم محمدی از دیگر
اعضای ندای
زنان ایران در
تاریخ ۱۷ تیرماه
دستگیر و به
بند ۲۰۹ زندان
اوین منتقل
شد.
روز
گذشته نیز اسرین درکاله
توسط مامورین
امنیتی
بازداشت و به
مکان نامعلومی
منتقل شده
است. دستگاه
سرکوبگر
روندی از رصد
و تداوم
بازداشتهایی
را پیش میبرد
که بیش از هر
امری، خواهان
تزریق
اختناق، انزوا
و عدم تشکلیابی
زنان و هر
گونه فریاد
برابری طلب از
سوی آنان است.
.........................................................
انتقال
آنیشا
اسدالهی به
بند زنان
زندان اوین
بنا به
اطلاع برادرِ
آنیشا اسداللهی،
وی صبح امروز
از سلول
انفرادی به بند
نسوان زندان
اوین منتقل
شده است.
.......................................................................................
گزارش
از وضعیت
سپیده قلیان
در ششمین روز
اعتصاب غذای
خشک
سپیده
قلیان که طی
نامهای خطاب
به رییس زندان
قرچک اعلام
نموده بود از
اول مردادماه
جاری در
اعتراض به
اهانت عوامل
زندان قرچک به
خانوادهش و
نیز در اعلام
حمایت از
امیرحسینمحمدیفرد
و ساناز
الهیاری دست
به اعتصاب
غذای خشک خواهد
زد، امروز در
ششمین روز از
اعتصاب غذای خشک
خود در حالی
که حتی از
خوردن آب
امتناع میورزد،
با عوارض
جبرانناپذیر
اعتصاب دست به
گریباناست.
سپیده
از روز دوم
اعتصاب غذا
دچار ضعف و
بیحالی شدید
شده و شدت این
ضعف به حدی
است که به
تنهایی قادر
به حرکت نبوده
و از ویلچر
استفاده
میکند!
اما
مسئله نگران
کننده دیگر،
رویکرد عوامل
زندان با
سپیده و
اعتصاب غذایش
است.
سپیده
شش روز است که
مطلقا آب و
غذا نخورده و
روز چهارم
بدلیل ضعف و
افت فشار برای
لحظاتی دچار
بیهوشی شده و
در همان حال
به بهداری
منتقل گردیده
است، اما در
مراجعه به
بهداری زندان
قرچک فشار خون
او ۱۰روی۷،
گزارش میشود.
با اینحال
برایش سرم
تجویز میشود،
هرچند سپیده
در نوبت دوم
از تزریق سرم
و اقدامات
درمانی
ممانعت میکند.
عدم
شفافیت در
بیان نشانههای
اولیهی
وضعیت
سلامت(فشارخون)،
اجبار به
تزریق سرم و
نیز بدرفتاری
و اهانت پرسنل
بهداری زندان
قرچک باعث شده
که سپیده
قلیان از دو
روز گذشته از
مراجعه به
بهداری نیز
اجتناب نموده
و درهمین
رابطه رییس
زندان قرچک
متنی را به
امضای سپیده قلیان
رسانده که طی
آن سپیده
اعلام میکند
علیرغم
توصیه عوامل
زندان و بنا
به نظر شخصی،
از درمان و
بستری شدن
ممانعت خواهد
کرد.
این
درصورتی است
که به لحاظ
قانون،
امتناع سپیده
هیچ امنیت
قضایی به
عوامل زندان
نداده و در هر
شرایطی مسئول
حفظ جان سلامت
و امنیت سپیده
با عوامل
زندان و عوامل
امنیتی و
قضاییست.
عدم
اطلاع دقیق از
سلامت جسمی
سپیده باعث
افزایش
نگرانیهای
خانواده و
رفقای سپیده
گردیده است.
سپیده
قلیان در حالی
از سمت رییس
زندان و دادیار
ناظر بر زندان
برای شکستن
اعتصاب غذایش
تحت فشار قرار
دارد که هیچ
اقدامی در جهت
بررسی
مطالبات او
انجام نشده
است.
.......................