سلطنت
طلبان، از
ادعا تا
واقعیت!
آقای
رضا پهلوی، انتظار
دارید مردم
باورتان
کنند؟
ارژنگ
بامشاد
سخنرانی
و مصاحبه رضا
پهلوی، دو روز
قبل از
برگزاری
بزرگترین
گردهم آئی ایرانیان
در خارج از
کشور با حضور
ده ها هزار
نفر، یک اقدام
سیاسی برای مصادره
این حرکت فراگیر
ملی است. مصاحبه
ای که در روز پنجشنبه
۲۸ مهر ۱۴۰۱ برابر
با ۲۰ اکتبر
۲۰۲۲ از تمامی
رسانه های
همگانی
سراسری قدرت
های جهانی پخش
شد، همچنین
بیان تلاش این
کشورها برای
سمت و سو دادن
به حرکت
انقلابی مردم
و سازماندهی
یک الترناتیو کم
خطر و تغییر
حکومت با
کمترین تکان
است. پس از این
مصاحبه روشن
شد که «شورای
مدیریت گذار»
و نیروهای
وابسته به آن،
در همگامی با
رضا پهلوی
همداستان
هستند و با او
بر سر تشکیل "دولت
موقت" یا دقیق
تر بگوئیم
"دولت در
تبعید" و گذار
کم تکان به
توافق رسیده
اند. نگاهی به
متن سخنرانی
رضا پهلوی
نشان می دهد
که او با
مهارت تمام
تلاش کرده این
احساس را در
مخاطب ایجاد کند
که شخصیت مورد
توافق قدرت
های خارجی
است. حتی پا را
از این فراتر
گذاشت و توضیح
داد که به دبیرکل
سازمان ملل و
رئیس یونیسف
نامه نوشته و توقع
هم داشت این
احساس ایجاد
شود که این
نامه نگاری ها
از سوی ملت
ایران انجام
گرفته است.
سئوال
اساسی این است
که چرا چنین
مصاحبه ای، دو
روز قبل از
گردهم آئی
سراسری
ایرانیان در
برلین، در
تمامی شبکه
های جهانی
وابسته به
قدرت های
امپریالیستی
انجام گرفت.
به نظر می رسد
که این اقدام
برنامه ریزی
شده و هماهنگ
با قدرت های
جهانی، برای
ابراز وجود
جریانی است که
در میان مردم،
در یک ماه
گذشته هیچ
حضور سیاسی
نداشته است. این
امر بر نگرانی
آن ها افزوده
است. هر چند
مقامات
امنیتی رژیم،
برای برچسب
زدن بر فعالان
جان بر کف
داخل، آن ها
را تحریک
شدگان از خارج
و یا وابستگان
به نیروهای
خارج از کشور
معرفی می کنند.
حتی ادعا می کنند
که دستگیر
شدگان،
وابستگی به
این یا آن
جریان و حتی
سلطنت طلبان دارند.
روشن است که
این ترفند،
هدف شوم
امنیتی دارد.
در میان
شعارهای
مردم، هیچ ردی
ازهواداری
سلطنت دیده
نمی شود و عکس
آن به کرات
شنیده شده است.
به جرآ ت می
توان گفت که
نیروهای فعال
در عرصه
مبارزه را
زنان و
جوانان
دختر و پسر
پرشوری تشکیل
می دهند که به
هیچ "بزرگ
آقائی" تن نداده
و نمی دهند.
سلطنت طلبان
نه تنها در
داخل کشور
حضور سیاسی و
ملموس
ندارند، حتی
در تظاهرات و
گردهم آئی های
خارج از کشور،
وزن پررنگی
نداشته اند و
بیشتر، نقش
چماقدار را
بازی کرده
اند. بنابراین
سخنرانی و مصاحبه
مطبوعاتی و
پخش زنده آن
در تلویزیون
های قدرت های
جهانی، تلاش
آشکاری بود
برای
آلترناتیوسازی
در راستای
مهار و مصادره
جنبش انقلابی
مردم ایران.
متن
سخنرانی رضا
پهلوی در این
مصاحبه
مطبوعاتی،
بسیار با دقت نگارش
یافته بود. او
تلاش ویژه ای
کرد، تا خود
را شخصیت
فراجناحی جا
بزند. هم زمان
شعارهای جنبش
مردمی را
مصادره کند،
بدون آن که به
محتوای بسیار
روشن این
شعارها و
خواست ها
بپردازد. رضا
پهلوی همچنین
تیتر سخنرانی اش
«قدرت مردم
متحد»، را از
یکی از
سخنرانی های
معروف
سالوادور
آلنده، رئیس
جمهور فقید
شیلی، قبل از
شروع دوران
دیکتاتوری
پینوشه،
گرفته با
عنوان «
Poder del Pueblo unido
»! در حالی که
برنامه
اقتصادی مورد
نظر مشاوران اقتصادی
اش،
نئولیبرالیسم
هار پینوشه ای
است. پنهان
کردن چهره
واقعی زیر
نقاب شعارهای
مقبول و مطلوب
مردمی را در
باره نقش خودش
نیز به پیش
برده است. او در
قسمتی از
سخنرانی می
گوید: « وجدانم
حق گفتن این
باید را میدهد؛
چون هرگز طالب
قدرت و هیچ
مقام سیاسی
نبودهام،
نیستم و
نخواهم بود؛ و
چون، در
انتخابات آینده،
مبلغ و حامی
هیچ حزب و
سازمان، و یا
شکل حکومت در
مقابل دیگری
نخواهم بود.
اگر بودم، حق
داشتید هرچه
را میگویم،
حمل بر منافع
سیاسی شخصی
بدانید». اما
در اینجا نیز
صراحت نمی دهد
که آیا با تن به
جمهوری خواهد
داد یا نه؟ یا خواهان
سلطنت
مشروطه
است. روشن
است که بر
پایه اصل چهل
و چهارم قانون
اساسی مشروطه «شخص
پادشاه از
مسئولیت مبری
است. وزرای
دولت در
هرگونه امور
مسئول مجلسین
هستند». به
دیگر سخن،
آقای رضا
پهلوی و بخش
اعظم هوادارانش،
همواره روی
الگوی
پادشاهی در
سوئد، هلند،
دانمارک و
انگلستان که
بر پایه
دمکراسی می شوند،
تاکید کرده
اند. سلطنت
مشروطه در کشوری
که هیچگاه رنگ
دمکراسی بر
خود ندیده، توهمی
فریبکارانه
است. درست
زمانی که رضاپهلوی
تلاش می کند
خود را فردی
معرفی کند که
"هرگز طالب
قدرت و هیچ
مقام سیاسی
نبوده ام"، فرح
پهلوی،
شهبانوی سابق
ایران، در
مصاحبهای با
روزنامهی
ایتالیایی «لیبرو»
از آمادگی خود
برای بازگشت
به ایران و
احیای سلطنت
پهلوی سخن
گفته است. او
در این مصاحبه
به نیابت از
مردم، فرزند
رضا پهلوی،
نور پهلوی را،
بهعنوان
شاهدخت و
ولیعهد آینده
ایران معرفی
کرده و به این
ترتیب، هم
لباس پادشاهی
را بر تن
فرزند خود
دوخته و هم بر
موروثی بودن
سلطنت تاکید
کرده است.
بعید است که
چنین مصاحبه مهمی
بدون هماهنگی
با شاهزاده و
مشاورانش
انجام گرفته
باشد. روشن
است که حکومت
موروثی یکی از
ارکان سلطنت
است. اما مردم
و بویژه
جوانان علیه
موروثی بودن
حکومت شوریده
اند و آن را
نیز در
شعارهایشان
بارها بیان
کرده اند.
در
چند سال اخیر،
با اوج گرفتن
اعتراضات
مردمی،
آقای رضا
پهلوی، همچون
مصاحبه
پنجشنبه ۲۰
اکتبر۲۰۲۲ همواره
خود را یکی از
مخالفان
جمهوری
اسلامی نامیده
و در توئیتر
خود می نویسد:«ماباید
بتوانیم این
مشعل را تحویل
نسل بعدی بدهیم.
مشعلی که من
سعی کردم
حداقل ۴۰ سال
زنده نگهدارم
تا نسل امروز
بی پناه و بی
هدف باقی نماند».
همچنین بارها
در سخنرانی ها
و مصاحبه های
تلویزیونی که
رسانه های
همگانی قدرت
های بزرگ با
دست و دلبازی
در اختیارش می
گذارند، گفته
است که :« در این
لحظات حساس از
همه چیز مهمتر
یکصدایی و
اتحاد ما است». در
مصاحبه
مطبوعاتی
اخیر هم تاکید
می کند که :« بینهایت
برای من شیرین
است که میبینم
آن اتحادی که
برای چند دهه
بر لزوم شکلگیری
آن تاکید
کردم، امروز
به وجود آمده
و در حال میوه
دادن است». در
جای دیگری می
گویند:«در اینجا میخواهم
تاکید کنم که
امروز، هر کس،
به هر شکلی،
در صفوف متحد
مردم نفاق
بیفکند، تنها
به عمر جمهوری
اسلامی میافزاید
و خواسته یا
ناخواسته کمک
میکند که این
رژیم خونریز
و متوحش، جانهای
بیشتری را
بگیرد».
کسی
که این ادعا
ها را می کند،
زمانی می توان
به گفته هایش
باور داشت که
حداقل
هوادارانش آنها
را باور داشته
باشند. نگاهی
به عملکرد
هواداران رضا
پهلوی،
نشاندهنده حکایت
دیگری است. در
چند هفته
اخیر،
ایرانیان
خارج از کشور
در بیش
از ۱۵۰ شهر
جهان گردهم
آئی های
اعتراضی
برگزار کرده اند.
ایرانیان، بی
توجه به
اندیشه و
دیدگاه های
سیاسی شان، بی
توجه به
وابستگی حزبی
یا سازمانی
شان، تنها به عشق
ایران و
همبستگی با
دختران و
پسران جوان و
شجاع کشور، دور
هم جمع می
شوند. علیه
جنایات جمهوری
اسلامی و در
حمایت از
مبارزات
انقلابی مردم
شعار سر می
دهند. در این
گردهم آئی ها،
تنها نیرو و
جریانی که همواره
ساز مخالف زده
و تلاش کرده حرکت
های عمومی ایرانیان
خارج از کشور
را مصادره
کند، سلطنت
طلبان بوده
اند. در تازه
ترین مورد،
ایوب حسین بر،
پژوهشگر و
فعال سیاسی
بلوچ در مقاله
اش که در
وبسایت زمانه
به تاریخ ۲۱
اکتبر به چاپ
رسیده، می
نویسد:« آنچه
روز شنبه ۱۴
اکتبر ۲۰۲۲ در
میدان ترافالگار
لندن برای گروه هایی از
اقلیت های
ملی/ قومی بلوچ و کرد
اتفاق افتاد،
دردناک بود.
آنها مورد
توهین و تعرض
عده ای از طرفداران
سلطنت قرار
گرفتند. تا
جائی که من می
دانم
قصد گروه های
کرد و بلوچ
حمایت از حقوق
زنان و
دموکراسی در
ایران بود».
در بسیاری از
گردهم آئی ها،
سلطنت طلبان
بوده اند که
از شعار دادن
دیگر نیروها
جلوگیری کرده
اند. آنها بوده
اند که پرچم
سه رنگ ایران
را با آرم شیروخورشید
و تاج به میان
جمعیت آورده
اند و هر
مخالفی را
مزدور قلمداد
کرده اند.
آنها بوده اند
که در تظاهرات،
شعار مرگ بر
چپ داده اند،
زیرا از
موجودیت چپ می
ترسند و
نیروهای چپ را
عامل سرنگونی
نظام سلطنت می
دانند. از
همین روست که از
شعار «مرگ
برستمگر، چه
شاه باشه، چه
رهبر»
ناراحتند و به
وحشت افتاده
اند. شعاری که
توسط
دانشجویان
بسیاری از
دانشگاه های
سراسر کشور و
جوانان در
تظاهرات سرداده
می شود. آنها
بوده اند که
تلاش کرده
اند، حتی
فراخوان های
افراد مستقل
را به نام خود
سند بزنند. به
دیگر سخن،
طرفداران
سلطنت حتی در
کشورهای اروپائی
و آمریکا و
کانادا،
قوانین
دمکراتیک این
کشورها را هم
بر نمی تابند
و همانند حزب
اللهی های
دوران انقلاب ۵۷
تظاهرات
دیگران بر هم
می زنند.
اما،
تنها در گردهم
آئی ها و جمع
های ایرانیان
خارج از کشور،
شاهد این
برخوردهای
خصمانه، ضد دمکراتیک،
زورگویانه،
انحصارگرایانه
و تهدید آمیز
نبوده ایم.
نگاهی به
توئیت های دسته
های سایبری
شاهنشاهی،
این وضعیت را
بسیار بدتر می
کند. این دسته
های سایبری،
بخش بزرگی از
انرژی شان صرف
توهین به
توئیت های
کاربرانی است
که احساس می
کنند از نیروهای
چپ هستند و یا
از عدالت،
برابری،
آزادی و
دمکراسی سخن
می گویند.
مضمون و چکیده
اقدامات دسته
های سایبری
شاهنشاهی،
همچون حزب
اللهی های
اوایل انقلاب ۵۷،
عملآ این شعار
می شود که «حزب
، فقط حزب ما،
رهبر، فقط شاه
ما». به نظر می
رسد که آنها نیز
همچون
هواداران
خمینی
منظورشان از
شعار «همه با
هم» رسیدن به
شعار «همه با
من» است. رفتار
آن ها در شبکه
های اجتماعی
بسیار
زورگویانه،
تهاجمی و
همراه با
فحاشی است و
نمونه ای از
تحمل نظر
مخالف در میان
شان دیده نمی
شود.
دسته
های سطنت طلب،
در تالارهای
گفتگویی که
ایجاد می کنند،
همین سیاست
استفاده از
چماق در سرکوب
دگراندیشان
را در پیش می
گیرند. کافی
است کسی از
دمکراسی و
جمهوری سخن
بگوید تا فورآ
یا میکروفونش
را قطع کنند
یا بر سر او
بریزند و
اجازه ادامه
صحبت به او
ندهند. فقط آن
نوع دمکراسی
را بر می
تابند که در
آن مثال های
دانمارک،
هلند، سوئد و
انگلستان در
میان باشد. در
تالارهای
گفتگوی این
طالبان سلطنت،
تحمل هیچ نوع
نظر مخالف
دیده نمی شود و
از هیچ نو
خویشتن داری
معمولی در
میان شان هم
خبری نیست.
بسیاری از
آنها، عین حزب
اللهی ها عمل
می کنند و هر
مخالفی را با
شدت تمام مورد
حمله قرار می
دهند. در منش و
رفتار طالبان
سلطنت، حتی در
خارج از کشور،
نشانه ای از
رواداری و
برخورد
دمکراتیک
دیده نمی شود. آنها
همواره مخالف
اصل انقلاب
بوده اند.
انقلاب مردم
در ۱۳۵۷ را
همواره تخطئه کرده
اند. حتی رضا
پهلوی پیش از
این می گفت «ما
حالا با افتخار
می توانیم
بگویم که ضد
انقلاب
هستیم». علیرغم
چنین مواضعی
که تاکنون
داشته اند، به
نظر می رسد،
سند انقلاب
نوین ایران را
امروز به نام
آنها زده اند!
آن ها حتی
حاضر نیستند
در باره دوران
سلطنت خاندان
پهلوی بحث
کنند. درچند
دهۀ اخیر
نیز شخص رضا
پهلوی همچون
هوادارانش هیچ
گاه حاضر نشده
است درباره
استبداد،
سرکوب آزادی
های سیاسی،
شکنجه و اعدام
دوران حاکمیت
نیم قرنی پدر
بزرگ و پدرش اظهار
نظر کند. او
همواره به این
بهانه که سنش
اجازه نمی دهد
در باره این
گذشته اظهار
نظر کند، از
پاسخ صریح به
سئوالات و
انتقادات از
ترازنامه
استبداد
خاندان پهلوی
شانه خالی
کرده است.
مضاف بر آن،
تشکل های هواداران
سلطنت نظیر «فرشگرد» که
نام دیگر
سیاست حزب
فراگیر محمد
رضا شاه پهلوی،
"رستاخیز" است، زیر
پرو بال ایشان و
رسانه های
هوادارانش
قرار داشته
اند. اما
اکنون که صدای
آزادی، آزادی،
آزادی توسط
زنان، جوانان و
مردم تشنۀ
آزادی ایران در
چهار گوشه کشور
طنین افکنده
است، آیا می توان
ادعای
طرفداری از
آزادی و
دمکراسی رضا پهلوی
را در آئینه
عملکرد
هواداران
سینه چاکش
باور کرد؟
انقلابی
که در ایران
در جریان است
و تحسین جهانیان
را برانگیخته
است، انقلابی
است با شعار
زیبای «زن،
زندگی،
آزادی». شعاری
که اولین بار
توسط عبدالله
اوجلان رهبر «حزب
کارگران کردستان»
مطرح گشت و در
انقلاب رُژاوا،
به شعار اقدام
مبدل شد. این
شعار، اولین
بار در ایران،
توسط
زنان شجاع
سقزی در مراسم
خاکسپاری
مهسا امینی،
دختر ملت
ایران سرداده
شد و سپس شعار
سراسری
ایرانیان مبارز
گشت و اکنون
جهانی نیز شده
است. جوهر این
شعار، بر
برابر حقوقی
«زن» با مرد در
همه عرصه ها
تاکید دارد و
ستون اصلی
ارتجاع
اسلامی را هدف
قرار داده است.
به قول
ویرجینیا
وولف، فمنیست
آلمانی
«مبارزه برای
آزادی زن،
جنگی علیه
فاشیسم است».
«زندگی» در این
شعار بر زندگی
شایسته
انسانی تاکید
دارد که در آن
آموزش و
بهداشت
رایگان و
همگانی، حق
مسکن و تامین
اجتماعی
همگانی و
فراگیر، و کار،
نه بیگاری تحت
عنوان قراردادهای
پیمانی و
پروژه ای، از
ملزومات آن است.
بر «آزادی» و
دمکراسی
تاکید دارد.
وقتی از آزادی
و دمکراسی سخن
می گوئیم،
باید به رای و
انتخاب مردم پایبند
باشیم. این ها
مواردی است که
یک پلاتفرم چپ
می تواند آن
ها را طرح کند.
از همین روست
که چنین خواست
های روشنی،
ترس و نگرانی
را در میان
بسیاری از
جریانات سیاسی
دامن زده است
که با شعار
"فعلا اتحاد"
قصد دارند
خواست های
روشن جنبش
انقلابی مردم
را دور بزنند
و تنها بر
جابجائی قدرت
سیاسی و تغییر
با کمترین
تکان تمرکز
داشته باشند.
عضو
سازمانی هستم
که به حق مردم
در تعیین سرنوشت
شان باور دارد.
انتخاب نوع
حکومت را از
آن مردم می
داند، که با
تاسیس مجلس
موسسان و
تدوین قانون
اساسی به آن
صراحت می دهند.
این سازمان بر
ضرورت
دمکراسی
تاکید ویژه ای
دارد و آن را
برای حل و فصل
همه مسائل
جامعه حیاتی
می داند. و به
عنوان یک
کمونیست، باید این
سئوال را مطرح
کنم که
هواداران سلطنت
از کجا و بر چه
اساسی برای
مردم پرچم
تعیین کرده
اند؟ درست است
که پرچم سه
رنگ، پرچم
تاریخی
ایرانیان و
کردها بوده است
و اولین پرچم
ایران، که نقش
شیر و خورشید
بر آن نقش
بسته بود، در
سال ۸۲۶ هجری
قمری و در
دورهی
تیموریان ساخته
شده است. اما
نشان داخل
پرچم، از آن
زمان تاکنون
بارها دست خوش
تغییراتی شده
است. روشن است
که افزوده شدن
تاج به
شیروخورشید،
از ابداعات
زمان رضا شاه
است که با
برداشتن نقش
زن از خورشید،
به آن خصلتی مردانه
داده است. از
این رو، تعیین
پرچم و نقش
درونی آن، از
مباحثی است که
طبعآ باید در
مجلس موسسان
آتی به تصویب
برسد. از این
رو آنها که
پرچم دوران پادشاهی
پهلوی را پرچم
رسمی می
دانند، نمی
توانند در
برابر ادعای
طرفداران
رژیم که طرح «الله»
در میان پرچم
سه رنگ را
مصوب دوران
خود می دانند،
استدلال
روشنی
بیاورند. به
دیگر سخن، راه
انداختن جنگ
پرچم توسط
هواداران سلطنت،
بیش از آن که
نشانه
دلبستگی آنها
به پرچم تاریخی
ایرانیان
باشد، نشانه
انحصارطلبی و
تلاش برای از
میدان بدر
کردن همه
مخالفان از
صحنه مبارزه کنونی
است. بر این
نکته نیز باید
تاکید شود که
مردم ایران و
جوانان شجاع کشور، با پرچم
مشکلی ندارند.
اما وقتی پرچم
با آرم خاص،
برای قاچاق
کالائی باشد
که قدرت های
خارجی تلاش
دارند آن را
بر مردم ایران
تحمیل کنند،
با حساسیت
زیاد نسبت به
آن واکنش نشان
خواهند داد.
با چنین
نمونه هائی می
توان و باید
از آقای رضا
پهلوی پرسید
که آیا این
هواداران شما نیستند،
که سیاست های
واقعی شما را
به پیش می
برند و آنچه
را که از مردم
پنهان می کنید،
به اجرا در می
آورند؟ در ابن
صورت خوب است به
تناقضات
زنجیره ای در
حرف و عمل
پایان داده و
با صراحت این
سیاست را بیان
کنید و زیرالفاظ
به ظاهر
دمکراتیک
پنهان نشوید و
"خدعه" نکنید؟ اگر قرار
نباشد که از
درون انقلاب
نوین ایران،
مانند انقلاب
پنجاه و هفت
یک استبداد
دیگر سربلند
کند، زنان، جوانان
و مردمی که
تشنه آزادی
هستند، باید
بیش از پیش با
دقت و هوشیاری
مواضع و تناقضات
نیروهای
سیاسی را زیر
نظر بگیرند و
فریب ظاهر الفاظ
و عملکرد
تبلیغاتی آن
ها را نخورند.
شنبه
۳۰ مهر ۱۴۰۱
برابر با ۲۲
اکتبر ۲۰۲۲