علت مرگ
اصغر فیروزی
باید روشن شود
امروز
۷ تیر ۱۴۰۱،
اصغر فیروزی
در حضور جمع
زیادی از
دوستانش در
بهشت رضای
مشهد با
مراسمی بسیار
ساده و کوتاه
به خاک سپرده
شد. اما آنچه جای
سوال بسیار
دارد ابهام در
علت مرگ اصغر
است که مقامات
حاضر به
پاسخگویی
نیستند مانند
هر مرگ مشکوک
و قتلهای
دیگر.
مقامات
دست اندر کار
بعد از چند
روز نگه داشتن
جسد اصغر
فیروزی در
پزشک قانونی و
نشان ندادن
جسد او به
آشنایان و با
فشار آوردن به
آشنایان که
نباید هیچ
حرکتی بکنند
اصغر فیروزی
در بهشت رضا
به خاک سپرده
شد.بسیاری از
دوستان و یاران
اصغر از دیگر
مناطق آمده
بودند و این
مراسم بسیار
ساده و بدون
تبلیغ برگزار
شد.
اینکه
چرا جسد اصغر
را نشان نداند
و نمی گویند
دلیل فوت
ایشان چیست
ابهامات
بسیاری را با
خود دارد و
روشن شدن علت
مرگ اصغر برای
جنبش مستقل
کارگری مهم
است.
اصغر
در گذشته
نماند و تا
زمان حیاتش
همیشه
فعالیتی پویا
و اثر گذار
داشت و این را
مردم و
کودکانی که
ذهن ها و
چشمانشان با
کتابهای
کتابخانه
پویا، اصغر
فیروزی باز و
روشن شده است
را بیاد دارند
و ارزش کار او
را می دانند.
اصغر در سکوت
کاشت آن
اندیشه ای را
که سالها برای
آن مبارزه کرد
و ستمگران
بوضوح عمق و
اثرات فعالیت
های خستگی
ناپذیر او را می
دانستند و حذف
او تنها راه
جلوگیری از
اندیشه پویای
او می دانند
در حالی که
باید پرسید گیریم
که می کشید با
دانه های دفن
شده در زیر خاک
چه می کنید.
یاد
و راه این
رفیق همراه و
مبارزه مانا و
گرامی باد
۷
تیرماه ۱۴۰۱
کانون
مدافعان حقوق
کارگر
.....................................
در سوگ
اصغر فیروزی
یکی از
بنیانگذاران
کانون
مدافعان حقوق
کارگر
چون
نوبت پرواز
عقابان برسد
ما
سوختگان،
صاحب پر میگردیم
جنبش
مستقل کارگری
یکی از نام
آشنایان را از
دست داد.
امروز در حالی
این یادداشت
را می نویسیم
که بهترین
یاران اصغر حتی
نمی توانند در
خاکسپاری اش
شرکت کنند.
امروز از کسی
می نویسیم که
نوشتن را به
ما یاد داد. امروز
کسی را از دست
دادیم که خود
یار بسیاری از
بی کسان بود.
خانه اش محلی
بود برای
آرامش و رفتارش
محلی بود برای
یادگیری.
اصغر
فیروزی در دو
رژیم زندانی
بود و بر اصول
یاران دهه
پنجاه و دهه
شصت خود که
اسیرکشی شدند
ماند و هیچگاه
آن آرمانها
را رها نکرد.
در زمان
دستگیری دهه
شصت زمانی که
نیروهای
امنیتی او را
از مشهد به
تهران می
بردند از او
به عنوان رهبر
کمونیست های
مشهد نام می
بردند.
اصغر
همچنان بر یک
اصل پایدار
بود باید ماند
و مبارزه را
ادامه داد.
اصغر با اینکه
می دانست پرونده
اش همیشه باز
است ولی از
مبارزه باز نایستاد.
اصغر همانند
بسیاری از هم
دوره های چریک
خودش گفتارش
همه کردار
بود، خود را
با محیط تطبیق
نمی داد. حتی
زمانی که او
را برای اعدام
می بردند و کف
پاهایش اسم و
فامیلش نوشته
شده بوده غم و
سستی نشان
نداد.
کتابخانه
وسیع اصغر در
بسیاری از
روستاهای خراسان
پخش بود، حتی
آخرین بارکه
نیروهای
امنیتی با چند
کامیون
کتابهای او را
جارو کرده و
بردند او هرگز
تسلیم نشد و
به فعالیتش
ادامه داد و
آموزش را در
کنار
سازماندهی
پیش می برد.
اصغر در جذب
نیروی کارگری
سرآمد بود.او
می توانست
بسیار سریع با
هر زحمتکشی
تماس برقرار
کند. اصغر یک
عمر درین ظلام
درخشید و جست
و رفت.
یادش
گرامی و راهش
پر رهرو باد
۴
تیرماه ۱۴۰۱
کانون
مدافعان حقوق
کارگر
........................................
بهآشکارا
دستهای خون
آلود حکومت
اسلامی در
جانباختن
رفیق اصغر
پیداست
رفیق
جانباخته از
رفقای فعال
جنبش کارگری-
سوسیالیستی،
از زندانیان
سیاسی شکنجهگاههای
شاه و حکومت
اسلامی به
اتهام «عضویت
در سازمان راه
کارگر» در
نیمه نخست دههی
۶۰ بود. او از
جان بهدربردگان
راهرو مرگ و
هیئت مرگ به
ریاست سید
ابراهیم رئیسالسادات
(رئیسی)
درکشتار
زندانیان
سیاسی تابستان
۱۳۶۷ بود.
رفیق
اصغر، چهرهی
وفادار و
شناخته شدهی
جنبش کارگری-
سوسیالیستی
نه تنها در
مشهد، بلکه
میان فعالین
سازمانیابی
طبقاتی
کارگران در
ایران بود. او
پس از رهایی
از زندان،
فعالیتهای
خود را در راه
آگاهی بخشی و
سازمانیابی
سیاسی جنبش
کارگری
متمرکز کرد و
با صنفی سازی
و سندیکالیسم
و رفرمیسم سر
سازش نداشت.
رفیق اصغر، در
راه نشر و پخش
ادبیات و آثار
تئوریک جنبش
کمونیستی،
ادبیات
کارگری و سر و
سامان دهی به
مرکزی برای
ترجمه و نشر
این آثار و
پیوند فعالین
عرصهی کتاب
در مشهد
تلاشگری
خستگی ناپذیر
بود. او تا
آخرین نفس با
زیستن در میان
کتاب و
کتابخانه و
نشر و بر بال
آرمانهای خود
در شهرک
گلبهار در
پیرامون
مشهد، به دور
از هر جنجال و
خودنمایی
تنها میزیست.
روز سوم
تیرماه
هنگامی از
جانباختن رفیق
اصغر در خانهاش
خبر رسید که
چند روز از
مرگ او گذشته
بود. بنابراین
اعلام
جانباختن او
بنا بر شرایط
پیکر بیجاناش
نه سوم تیر
بلکه چندین
روز پیش از آن
بوده است.
شاهدین،
پیکر بیجان
رفیق اصغر را
روی صندلی، با
رگه خونی از
بینی و سر و
کبودی بر گلو
یافتند. مرگی
کاملا غیر
طبیعی و مشکوک.
مامورین،
پیکر او را
نخست، به
پزشکی قانونی
شهرستان
منتقل کرده و
از آنجا که
پزشکی قانونی
شهرستان در
تعیین علت مرگ
ناتوان ماند،
پیکر او را
روز شنبه ۴
تیرماه
۱۴۰۱به پزشکی
قانونی مرکز
مشهد منتقل میکنند.
او سالها پیش
درخواست کرده
بود که پیکرش
به دانشکده
پزشکی مشهد
هدیه شود، اما
این خواست از
سوی مقامات
حکومتی
پذیرفته نشد.
روز سه شنبه ۷
تیرماه با
حضور خویشان و
یارانی چند در
مشهد به خاک
سپرده شد.
رفیق
اصغر تا آخرین
نفس، پایدارانه
به آرمانهای
سوسیالیستی و
مبارزه طبقاتی
وفادار بود.
شکنجه شد، مقاومت
کرد و در
راهروهای مرگ
در انتظار دار
ایستاد. او در
میان شمار کمی
از به صف
نشاندگان
راهرو مرگ بود
که از دارهای
گوهردشت جان
به در برد. پس
از آزادی به
مشهد و میان
کارگران و
کوشندگان نشر
دانش مبارزه
طبقاتی پیوست
و سرانجام در
راه آرمانهای
انقلابی با
شکنجهها و
دردهایی که
افزون بر ۵۰
سال مبارزه بر
تن و جان
داشت،
اینگونه جان
باخت. به بیان
یکی از همراهان،
«رفیق اصغر،
کولهبار پر
تلاش خود را
در راه فرهنگ
دانش و کتاب خوانی
در مشهد بر
دوش داشت و
سوگمندانه در
میان کتابها
بر زمین نشست،
اما توشهی
بیش از ۵ دهه
تلاش و همت بی
وقفه و
رادیکالیسم
زنده یاد در
راه آرمان
سوسیالیسم،
مشوق ما برای
تحقق مطالبات
نیروی کار در
ایران امروز خواهد
بود.»
بهآشکارا
دستهای خون
آلود حکومت
اسلامی در
جانباختن
رفیق اصغر
پیداست.
رژیمی
که از آبان ۸۹
خیزش فراگیر
در خیابانها
را در برابر
خود دید،
آرایش جنگی به
خود گرفت و
دولت یکدست
تدارک دید و
زندانها را
از معلمان و
دیگر کارگران
و زنان به پاخاسته
انباشته کرد،
در کردستان و
بلوچستان و خوزستان
و… ماشین
کشتار به راه
انداخت،
ورشکسته و
پریشان، اینک
بار دیگر به
تنها تکیه گاه
خود یعنی
ماشین نظامی،
سیاست ترور را
شتاب بخشیده
است.
یاد و
آرمان
سوسیالیستی و
راه رفیق اصغر
فیروزی، عزیز
و ماندگار
است.
هفتم
تیرماه ۱۴۰۱
از
فیسبوک عباس
منصوران
.......................................