کمال
شریفی؛
زندانی سیاسی
تبعیدی محروم
از تمامی حقوق
مردم
چشمم به خون
آغشته شد
در
کجا این ظلم
بر انسان
کنند؟
حافظ
در
زندان مرکزی
میناب استان
هرمزگان یک
زندانی سیاسی
تبعیدی محبوس
است که بیداد
و ستم رفته بر
او آئینه تمام
نمای وهن
عدالت و قضاوت
در حکومت اسلامی
است. حکومت
جنایتکاری که
اعدام و قتل
خاموش زندانیان
شگرد و سیاست
دائمی اش بوده
و هست. نام این
زندانی مظلوم
کمال شریفی
است. روزنامه
نگار شریفی از
اهالی سقز
کردستان که بیش
از یک دهه است
در کمال شرافت
و آزادگی مقاومت
را زندگی می
کند. او با
گذراندن بیش از
پنج هزار و
پانصد روز (۱۵ سال) حبس،
تنها نیمی از
دوره محکومیت ٣٠ ساله خود
را سپری کرده
است. کمال
در تمام دوره
زندان طولانی
مدت خود حتی از حق
ملاقات با
اعضای
خانوادهاش
نیز محروم
بوده است تا
بیداد
استبداد سیاه دینی
به عریانترین
شکل آن نمایان
شود. کمال
شریفی فقط یک
بار در سال ۱۳۹۱
آن هم بعد از ٤٨
روز اعتصاب
غذا توانسته
بود چند دقیقه
با مادر و
برادرش در
اتاق رئیس
زندان و با
حضور چند تن
از پرسنل
زندان ملاقات
کند. وی در این
باره گفته است:
«حتی اجازه
نداشتم به
زبان مادریم
کُردی با مادرم
حرف بزنم،
مجبور کردند
به فارسی حرف
بزنم که مادرم
قادر به تکلم
به زبان فارسی
نیست». این
ملاقات کوتاه
نیز به دستور
اداره اطلاعات
سنندج جهت
پایان دادن
اعتصاب غذای
کمال صورت
گرفته بود. کمال
دو بار (در سالهای
١٣٩١ و١٣٩٩) نیز
در زندان سکته
مغزی و قلبی
کرده ولی با
این حال از
خدمات درمانی
مؤثر محروم
بوده است. وی به خاطر
محرومیت
عامدانه و
طولانیمدت از
دسترسی به
خدمات ضروری و
تخصصی درمانی
برای عارضه
قلبی و دیگر
بیماریهایی
که با آنها
دست به گریبان
است با آسیبهای
جبرانناپذیری
روبهرو است. قابل
ذکر است که در سالهای
اخیر، دهها
مورد مرگ مشکوک
زندانیان در
ارتباط با
محرومیت از
مراقبتهای
پزشکی گزارش
شده است. روایت
دردناک رنج و
مشقت کمال
شریفی در
زندان میناب
نمونهای از
بیداد و ستم
توصیف ناپذیر
رفته بر هزاران
زندانی و
خانوادههایشان
در کشور
استبداد زده ی
ایران است. شایسته
است که به هر
طریق ممکن
پژواک پر طنین
صدای این بی
صدایان مظلوم
باشیم.
کمال
شریفی، ۵١
ساله، در
خرداد ۱۳۸۷ توسط
نیروهای سپاه
پاسداران سقز
بازداشت شد و
در اداره
اطلاعات
سنندج تحت
شکنجه های
وحشیانه برای
اعتراف
اجباری قرار
گرفت. بنا به
گزارش سازمان
حقوق بشری «ههنگاو»، کمال
شریفی پس
از شش ماه
شکنجه
غیرانسانی
سرانجام
ناچار به
اعتراف
تلویزیونی شد.
وی
در دادگاهی
پنج دقیقهای
توسط آدم رذل
و دونی به نام "شایق"
در مقام قاضی
شعبه یکم
دادگاه
انقلاب سقز با
اتهام « محاربه
از طریق عضویت
در حزب دمکرات
کُردستان» به ۳۰
سال حبس و
تبعید به
زندان میناب
محکوم شد. این
زندانی سیاسی
در اردیبهشت ۱۳۸۸
به زندان
مرکزی میناب
منتقل و از آن
زمان و با فشار
اداره
اطلاعات
سنندج از تمام
حقوق ابتدایی
خود شامل
مرخصی،
ملاقات با
خانواده و حتی
«مراودە،
مکاتبە و
معاشرت با
دیگران» محروم بوده
است.
کمال
شریفی در
خصوص شکنجه های
دوران
بازداشت اش
نوشته است: «در این شش
ماه تحت سختترین
شکنجهها
قرار گرفتهام
و حتی یک نفر
را هم ندیدهام
و بازجوها هم
با چشمانی
بسته مرا مورد
بازجویی قرار
دادهاند و
بارها با
باتوم و شوک
برقی مورد
شکنجه قرار
گرفته و بیش
از یک هفته
نیز با پابند
و دستبند مرا
داخل سلولهای
انفرادی
بازداشتگاه
اطلاعات
سنندج نگهداری
کردهاند.» وی
در خصوص مضحکه
ی جلسه دادگاه
خود هم اظهار
داشته: «این
محاکمه کمتر
از ۵ دقیقه به
طول کشید و
حتی من وقتی
به آقای احمد سعید
شیخی وکیلم
سلام کردم، به
دلیل تذکر قاضی
وی از جواب
سلام من معذور
ماند.»
کمال
شریفی در رنج
نامەی خود از
زندان میناب که
با « بنام
عشق و آزادی» شروع
کرده به تاریخ اول فرودین ۱۴۰۰ نوشته
است:«شما
هنوز
اینجا هستید؟
این جملەای
است کە بیش از
صد بار از
زبان کسانی کە
از زندان آزاد
شدەاند و
دوبارە بە
زندان
افتادەاند،
با تعجب زیاد
از من
پرسیدەاند. هستند
کسانی کە در
این مدت قریب
بە ١٣ سال
بیش از چهار
الی پنج بار
از زندان آزاد
شدەاند و
دوبارە با
ارتکاب بە
جرمی دیگر
دوبارە بە
زندان
افتادەاند. و
وقتی من را میبینند،
میپرسند تو
هنوز اینجا
هستی؟ هنوز
مرخصی نرفتی؟
نزدیک بە ١٣
سال است کە در
این زندان
هستم با
محکومیتی ٣٠
سالە با سلب
مرخصی و سلب
مزایای زندان.
بدون حق
مراودە،
مکاتبە و
معاشرت با
دیگران. من ١٣
سال است کە در
اینجا هستم بە
اتهام
محاربە، بە
اتهام جنگ با
خدا و رسولش. ولی آن کسی
کە بزرگترین
لابراتوار
تولید شیشە در
هرمزگان را داشت
با حکمی ٤٠
سالە، تنها با
تحمل دو سال
مشمول مرخصی و
راە باز شد و
بە کار قبلی
خویش برگشت. آن
محکومی کە با
چهار تن و ٣٦٥
کیلو تریاک
دستگیر شد
مشمول رافت
اسلامی شد و
پس از سە سال
تحمل حبس
اکنون در کنار
خانوادەاش
زندگی میکند.
صدها نمونە از
این رافت
اسلامی مشمول
حال بزرگترین
قاچاقچیان و
تولید کنندگان
مخدرات و
نشئەجات شدە
است ولی جالب
است کە آنها
هیچکدام بلوچ
هم نبودەاند. در
حالی کە قریب
بە تمام
اعدامیها
مواد مخدر
هرمزگان،
سیستان و
بلوچستان و کرمان
بلوچ بودەاند.
اکثر حبس
سنگینهای
مواد مخدر
اینجا هم بلوچ
هستند و
جالبتر آنکە
در این مدت من
هیچ پرسنل،
کادر، افسر،
مراقب و حتی
سرباز سادە
ندیدم کە بلوچ
باشد. گذشتە
از ١٣ سال
حبس، تبعید،
بی ملاقاتی،
سکتە مغزی و
قلبی، هم اتاق
شدن با اشخاصی
با جرایم
عادی، فشارهای
روحی و روانی
کنار آمدن با
برخی دیگر
مشکلات بسیار
طاقت فرسا و
سخت شدە است.»
این زندانی
سیاسی تبعیدی
در رنجنامه اش
با بیان این
واقعیت تلخ که
« زندانی
امنیتی یعنی
محارب و اشرار
دانستن تمامی
مبارزان
کورد، بلوچ و
عرب» از سوی
قوەی قضائیە
رژیم
سرکوبگر،
تأکید کرده
است: «عدم
تعریف جرم و
اتهام سیاسی
یکی از مشکلات
عظیم کسانی
است کە بە این
اتهام در
زندان هستند».
همین میزان
از حقایق تلخ
بیان شده از
زندان بسیار
تکان دهنده
است. با
این وجود،
کمال شریفی
بیش از بیست
بار درخواست کتبی جهت
مرخصی بە
دادستان،
رئیس
دادگستری و مسئولان
قضائی استانهای
هرمزگان و
کردستان دادە
است که
همه را بی
جواب گذاشته
اند. البته از
قوه قضائیه
حکومت
جنایتکاران
که در راس آن
اکنون
آدمخواری چون
محسنی اژه ای
قرار دارد جز
این انتظاری
نیست. و پیشتر
از او هم
ابراهیم
رئیسی جلاد
معروف به آیت
الله قتلعام
در راس این
قوه قرار داشت.
سخن پایانی
این مطلب
کوتاه نیز نقل
قولی است از
همان رنج نامه
خود کمال
شریفی که
آرزومندانه
نوشته است: «١٣
سال (اکنون
بیش از ۱۵
سال) است بدون
کوچکترین
تغییری در
پروندە با
کوهی از
مشکلات جسمی،
روحی و شخصی
به امید آزادی
و برگشتن به
وطن چشم به
قفل درهای
زندان دوخته ام.»
به امید فرو
ریختن دیوارهای
بلند و گشودن
درهای آهنی
زندان و آزادی
عزیزان در بند
به دست توانای
مردم به جان
آمده از جور و
ستم ستمگران. امیدی
که با تداوم
جنبش شکوهمند «زن،
زندگی، آزادی»
هر روز
پررنگتر از
پیش می شود.
یاشار
جاوید
دوشنبه ۲۰
شهريور ۱۴۰۲
برابر با ۱۱
سپتامبر ۲۰۲۳