روز
جهانی زن،
روز خشم زنان
علیه
دیکتاتوری و
نابرابری
بهروز
نظری
۱۷ اسفند
روز جهانی زن
بار دیگر فرا
میرسد. در ۸
مارس ۱۸۵۷
زنان کارگر در
نیو یورک برای
افزایش
دستمزد، کاهش
ساعات کار و
بهبود شرایط
کار دست به
تظاهرات زدند.
اعتراض
شجاعانه زنان
کارگر در این
روز مورد حمله
وحشیانه پلیس
قرار گرفت.
پنجاه سال بعد
و بدنبال اوج
گیری مبارزات
زنان برای حق
رای و حق
برابر
شهروندی
تظاهراتی به
یاد مبارزات
زنان کارگر
نیو یورک
برگزار شد. از
همان زمان
ایده روز زن
در دستور قرار
گرفت و دومین کنفرانس
زنان
سوسیالیست که
کلارا زتکین،
کمونیست
برجسته
آلمانی، از
رهبران آن بود،
تصمیم گرفت تا
در ۱۹۱۱
میلادی
نخستین مراسم روز
جهانی زن در
سراسر دنیا
برگزار شود.
روز جهانی زن
از آن زمان
بدینسو هر سال
و در تمام جهان
برگزار میشود.
روز جهانی زن
امسال اما از
ویژگی خاصی
برخوردار است.
اولا، ۸ مارس امسال
صد ساله
میشود. یک قرن
است که زنان و
مردان دنیا با
زنان کارگر
دلیر نیو یورک
تجدید عهد
میکنند.
ثانیا، روز
جهانی زن در
شرایط
فرامیرسد که
زنگ
دلنشین انقلاب
در خاورمیانه
بصدا درآمده،
زانوان
دیکتاتوریها
را بلرزه
دراورده و خبر
از بهار آزادی
میدهد. ثالثا،
و در چنین
بستری
مبارزات مردم
ما برای آزادی
و برابری حیات
تازه ای
یافته و زمین
را در زیر پای
دستگاه مذهبی
- نظامی حاکم
به لرزه درآورده
است.
اهمیت و
جایگاه زنان
در مبارزه
علیه دیکتاتوری،
و همچنین ستم
سیستماتیک و
چندگانه ای
که به زنان
ایران روا
میشود،
بعنوان
برجستهترین
نماد بی حقی
عمومی در نظام
اسلامی،
آنچنان مشهود
است که تلاشهای
قبلی برخی
از جریانات
برای حذف ۱۷
اسفند از
تقویم روزهای
خشم در ایران
نه تنها بی
نتیجه ماند،
بلکه بدلیل
پافشاری زنان
و جوانان
ایران همان
جریانات چاره
ای نداشتند
مگر اعلام
حمایت از
تظاهرات در
روز جهانی
زن. تجربه
مبارزات زنان
ایران در
انقلاب ۵۷ و
همچنین مشارکت
جانانه زنان
عرب در
انقلابات منطقه نشان
میدهند که هیچ
جنبشی برای
آزادی و برابری
نمیتواند
بدون مشارکت
همه جانبه
زنان و
بدون قرار
دادن رهایی
زنان در صدر
خواستهای خود،
قدمی به جلو
بردارد. در
نظام اسلامی
چنین واقعیتی
و
بدلایل متعددی
غیر قابل انکار است.
تحکیم
اسارت زن از
پایههای
اصلی جمهوری
اسلامی است.
نظام ولایت
فقیه چیزی نیست
مگر بیان
آشکار و صریح
بی حقی
عمومی و نفی
کامل آزادی.
این خصومت
آشکار و ذاتی
با آزادی بویژه
در جایگاه زن
در سیستم فکری
و عمل دستگاه
حاکمه ملموس
تر است. در این
نظام زنان جنس
و شهروند درجه
دوّم بحساب میآیند؛
هویت و وظیفه
مستقلی از
مردان ندارند.
زنان در
جمهوری
اسلامی جز
مادر، دختر و
خواهر نمیتواند
باشند، و
ابزاری
نیستند مگر
برای تولید
مثل، رضایت
جنسی مرد، و
خدمت به
مردان. در
نظام اسلامی
زنان موجودات
"ناقص
العقلی" تلقی
میشوند که
شهادتشان،
دیه شان، و
حقوق مدنی، اجتماعی
و سیاسیشان
با مردان
برابر نیست.
زنان از همان
ابتدا موجودات
خطرناکی تلقی
شدند که به
زعم دستگاه
حاکمه میبایست
در پستوی خانه
و آشپزخانه
نهانشان کرد.
از نظر مقامات
رژیم حضور
زنان در حوزه
عمومی با
اشاعه فحشا و
فتنه و فساد
مترادف بود.
جمهوری
اسلامی به
بهانه خود
کفایی،
استقلال، پاک
سازی جامعه از
ارزشهای
مصرفی و غربی،
و رهایی انسانها
از بردگی،
وحشیانهترین
و قرون وسطاییترین
حملات را علیه
زنان ایران
سازمان داد.
جمهوری
اسلامی فریبکارانه
اعلام کرد که
در نظام
اسلامی زنان جایگاه
والایی
دارند،
بعنوان مادر،
خواهر و دختر.
جمهوری
اسلامی اعلام
کرد که
آینده نظام
اسلامی و نسل
جدید در دست
زنان ایران
است، و بر
همین مبنا
زنان ایران
حق ندارند دست از
پا خطا کنند.
بر همین اساس
مشارکت زنان
در حیات جامعه
محدود شد. حق
حضانت، حق پوشش،
حق کار در بسیاری
از عرصه ها،
حق طلاق، حق
انتخاب
شدن برای پستهای
کلیدی، و غیره
از زنان سلب
شد. حق زنان در
همه عرصه ها،
استقلال
آنان، خود
کفایی آنان، و
آزادی آنان از
همان ابتدا
مورد تعرض همه
جانبه این
نظام جهنمی قرار
گرفت. مشارکت
زنان در محیط
کار و آموزش
نماد "تهاجم
فرهنگی"
بحساب آمد، و
"بد حجابی"
برجستهترین
نشانه "جنگ
نرم". در نظام
اسلامی حتی
تکنولوژی
مدرن هم
اهرومی است
برای حمله به
ابتداییترین
حقوق زنان.
طرح فریبکارانه
دور کاری از
آندسته از طرحها
است که تبر
خونین بیکاری
را متوجه زنان
ایران کرده
است. درتمامی
تاریخ خونین و
ننگین جمهوری
اسلامی زنان
ایران همواره
مرغ عروسی و
عزا بوده، و
مظلومیت آنان
بارزترین
علامت و سند
بی حقی
عمومی مردم
ایران. ۳۲ سال
است که مادران
در ایران
داغدار
میشوند، ۳۲
سال است که
خواهران بازداشت
و شکنجه
میشوند؛ ۳۲
سال است که
دختران در
کهریزکها
مورد تجاوز
قرار میگیرند
و به جوخه
اعدام سپرده
مشوند.
تاریخ ۳۲
سال گذشته اما
در عین حال
تاریخ مقاومت
و مبارزه شیر
زنان ایرانی
برای آزادی و
برابری است.
زنان ایران هر
کوچه، هر
خیابان، هر
کلاس درس، و هر
محیط کار، و
هر گوشه فضای
عمومی را به
سنگری برای
مبارزه علیه
تمامیت گرایی
فرهنگی نظام
اسلامی،
آپارتاید
جنسی، ریاضت
اقتصادی و
تبعیض علیه
زنان ایران
تبدیل کرده
اند. بیداری
عمومی زنان در
ایران و منطقه
و انقلابات ناتمام
جهان عرب نشان
میدهند که
بدون مبارزه قاطع
و پیگیر علیه
دیکتاتوری و
بدون سرنگونی آنان،
مطلقا هیچ
بهبودی در
زندگی تودههای
ستمدیده حاصل
نخواهد شد. در
ایران در بند ولایت
فقیه، رهایی
زنان مستقیما
با مبارزه برای
سرنگونی
جمهوری
اسلامی گره
خورده و یکی
شده است.
آزادی،
برابری و
کرامت انسانی
در ایران بدون
آزادی زن، و
آزادی زن بدون
سرنگونی جمهوری
اسلامی ممکن
نیست. بسیاری
تاریخ مدرن
ایران را
تاریخ نبرد
سنت و مدرنیته
میدانند.
دیکتاتوریهای
حاکم بر ایران
در چند دهه
گذشته اما هر
کدام تلاش
کردند تا خود
را در یک سوی
این نبرد جا
بزنند.
دیکتاتوری
پهلوی به بهانه
"پیشرفت" و
رسیدن به
"تمدن بزرگ"
تمام انرژی
خود را بر
احیا سنّت
امپراتوریهای
شاهنشاهی،
و برای رسیدن
به پای
اروپا گذاشت.
نظام ولایی
اما با تلاش
برای احیا
سنّت اسلامی ظاهرا
نه قصد رسیدن
به پای اروپا
بلکه اسلام را
دنبال کرده
است. بر همین
اساس تاریخ
سیاسی دیکتاتوریهای
حاکم بر ایران
نه تاریخ جنگ
سنّت با مدرنیته،
بلکه تلاش
برای تثبیت و
تحکیم قدرت و
نقض حق عمومی
مردم با اتکا
به دو "سنّت"
دیرینه در
ایران بوده
است. قدرت
انتخاب زنان و
مردان ایران،
اما، محدود
به این دو
"سنّت" نیست و
نمیتواند
باشد. در
آستانه روز
جهانی زن
سنّت
مبارزاتی
زنان پارچه
باف نیو یورک،
زنان کارگر
اروپا، آسیا،
آفریقا،
امریکای لاتین،
جهان عرب، و
همچنین سنّت
مبارزاتی
درخشان شیر
زنان
ایران علیه
دیکتاتوری و
برای آزادی را
زنده نگه
داریم. ۱۷
اسفند، روز
جهانی زن را،
به روز
خشم زنان و
مردان ایران،
به سر فصلی
تازه در
مبارزه علیه
جمهوری
اسلامی تبدیل
کنیم.
۱۴
اسفند ۱۳۸۹ / ۵
مارس ۲۰۱۱