مریم
اکبری منفرد؛
آزادهای در
اسارت
تو نمیدانی
غریو ِ یک
عظمت
وقتی که
در شکنجهی یک
شکست نمینالد
چه کوهیست!
تو نمیدانی
نگاه ِ بیمژهی
محکوم ِ یک
اطمینان
وقتی که
در چشم ِ حاکم
ِ یک هراس
خیره میشود
چه
دریاییست!
شاملو
مریم
اکبری منفرد،
خواهر داغدار
و دادخواه
چهار شهید (علیرضا،
غلامرضا،
عبدالرضا و
رقیه)*، بعد از
تحمل پانزده
سال حبس
ظالمانه بدون
حتی یک روز
مرخصی در جهنم
زندانهای
حکومت اسلامی،
روز شنبه ۲۱مهر۱۴۰۳
باید آزاد میشد؛
ولی نه تنها
آزادش نکردند
بلکه با
پرونده سازی
رذیلانه ای که
انجام داده
بودند حکم دو
سال حبس
تعزیری جدید
او را بی
شرمانه اجرائی
کردند. کینه و
عدوات، قساوت
و رذالت
جانیان
جمهوری جنون و
جنایت را حد و
مرزی نیست! هیچ
واژهای
توصیفگر این
همه پلیدی
جباران جبون
نیست. پانزده
سال نبرد سخت
نابرابر با
خدایان مرگ و اسارت
و پلیدترین و
رذل ترین مهرههای
حکومت
جنایتکار که
به قول مریم «ثانیه
به ثانیه برای
گذراندنش
نبردی نفسگیر
بود» نه چنان
حکایتی ست که
بشود در قالب
کلمات بیان
کرد. شیرزنی که
پایداری و
مقاومت
مستمرش، عظمت
استقامت کوه
وارش در طول
سالیان دراز
حتی دیوارهای
زندان را نیز
شرمنده خود کرده
است. او بعد از زینب
جلالیان** قدیمی
ترین زندانی
زن سیاسی
ایران است. قاضی
رذلی (صلواتی) که
حکم ظالمانه
پانزده سال
حبس برای مریم
صادر کرده بود
با وقاحت تمام
گفته بود که «تو
جور خواهر و
برادرهایت را
میکشی»!
مریم
مادر سه دختر
است که
کوچکترین آنها
وقتی او را در۱۰
دی ۱۳۸۸
بازداشت
کردند چهار
ساله بود و دو
دختر دیگرش ۱۲
ساله. توصیف
میزان رنج و
آلام جدائی
مادر از
فرزندان
دلبندش و
محروم ماندن
دردانه ها از
مهر و عاطفه و
آغوش گرم مادر
در این سالهای
طولانی در قالب
کلمات امکان
ناپذیر است. این
قصه ی پرغصه
را خود مریم
در رنجنامه اش
از زندان
سمنان (دی ۱۴۰۱) چنین
بیان کرده است: «مگر
میشود آن
نیمهشب
تاریک و بختک
ظلم بر خودم و
خانوادهام
را فراموش
کنم؟ اگر چه
جغد شوم جور و
ستمشان از
دهه ۶۰ بر
فراز خانه ما
سکنی گزیده
بود. ۱۰ دی ۱۴۰۱،
۱۳ سال تمام
است که مرا از
سارای ۴ ساله
و دو دختر ۱۲
سالهام در آن
نیمهشب
زمستانی جدا
کردند و بدون
خداحافظی از
عزیزانم،
برای پارهای
از توضیحات
راهی اوین
کردند با وعده
مضحک اینکه ''صبح
پیش بچههایت
برمیگردی'' که
از آن روز
تاکنون ۱۳ سال
گذشته است. از۱۰
دی ۱۳۸۸ تا ۱۰
دی ۱۴۰۱.
«اگر چه
با بند بند
وجودم دلم میخواست
در کنار
فرزندانم میبودم،
کدام مادری
نمیخواهد؟
اما پشیمان
نیستم بلکه
مصممتر برای
ادامه مسیرم
هستم. این را
هر بار در هر
جلسه بازجویی
و بازپرسی رسمی
و غیررسمی
گفته و از
تکرارش
خرسندم! این
سوی میلهها،
در صحاری
تاریک شکنجه و
ظلم تا چشم
کار میکند (حتی
جایی که چشم
کار نمیکند
هم) رذالت است
و وحشانیت! اینجا
مستند خاموش
ظلم و جور
رفته بر زنانی
است که دل را
طاقت شنیدن
یکی از آنها
نیست، چه برسد
که با صدها تن
از این
نمادهای
شکنجه شده باید
زیست و رنجشان
را با پوست و
گوشت حس کرد.»
رژیم
جهنمی جمهوری
اسلامی که با
همه ی شقاوت و
بیرحمی اش
نتوانسته در
عزم راسخ
مریم در امر
دادخواهی
خللی ایجاد
کند با رذالت
و دنائت
زایدالوصفی
دو سال دیگر
به او حبس
تعزیری داده و
اجرائی کرده
است. بی تردید
جباران جبون و
زبون که
نتوانسته اند با
حبس سنگین و
کین توزانه و
حتی محروم
کردن مریم از
حق درمان مؤثر
و اعزام به
مراکز درمانی
با وجود ابتلا
به بیماریهای
مختلف در
زندان، اراده
تزلزل ناپذیر
این زن مبارز
را درهم
بشکنند، باز
هم نخواهند
توانست او را
به زانو
درآورند. آتنا
دائمی،
زندانی سیاسی
سابق، که شش
سال با مریم
در زندان اوین
هم بندی بوده
است با اشاره
به اینکه مقامات
زندان شرط
مرخصی یا
آزادی مشروط
او را «نوشتن
توبه یا تعهد» اعلام
کرده بودند،
در گفتگو با
بی بی سی
فارسی گفته
است:« اوهیچ
وقت به این
خواسته آنها
تن نداد و پس
از شکایتش از
قوه قضائیه،
با فشار وزارت
اطلاعات به زندان
سمنان تبعید
شد.» مریم خود
تأکید کرده
است که «ما
برای اینکه
دیگر هیچ
خانوادهای
داغدار نشود
به دادخواهی
برخاسته ایم و
به عدالت پای
می فشاریم».
در
اسفند سال
گذشته ۶۶ فعال
و زندانی زن
نیز در نامهای
خواهان آزادی
مریم شدند و
نوشتند: «۵۱۰۷
روز است که
مریم اکبری
منفرد
بدون
برخورداری از
حق مرخصی در
بند است. تعدادی
از ما امضا
کنندگان این
نامه سالها و
یا ماههایی
را با او هم
بند بودهایم
و تنها بخش
کوچکی از رنج
و ستمی که دههها
به مریم و
خانوادهاش
تحمیل شده را
شاهد بودیم ... با
این حال او
با لبخند و
نشاط کم نظیرش
با شجاعت و
اراده تزلزل
ناپذیرش در مبارزه
و همچنین شور
و هیجان و
عطشی غیر قابل
وصف برای
زندگی،
خواندن و
آموختن تبدیل
به نمادی از
سربلندی و
ایستادگی شده
است.»
در این
نبرد نفسگیر و
جنگ نابرابر
که مریم با تمام
وجود و به تبع
آن تمامی
خانواده اش
درگیر آن است
جا دارد یادی
کنیم از مردی
شریف و پاکدل،
از حسن
جعفری،
همسر گرامی و
ارجمند مریم،
که در تمام
این سالهای
طولانی زندان
و تبعید، ستون
و تکیه گاه محکمی
برای همسر در
بند و دختران
دلبندش بوده
است. حسن جعفری
را نیز میتوان
نماد شرافت و
صداقت دانست.
در
مورد قصه ی
پرفراز زندگی مریم
اکبری منفرد و
استقامت و
پایداری
پرصلابتش،
شایسته آن است
که کتابها
نوشته و فیلم
و سریال ساخته
شود تا شاید
بشود گوشهای
از زندگی این
زن نستوه و
مقاوم را که
درس آزادگی و
مقاومت میدهد
را به تصویر
کشید و بیان کرد. در
پایان، جان
کلام را از
خود مریم به
عاریه میگیرم
که در حُسن
ختام رنجنامه
اش از زندان
جهنمی سمنان - که
از اسفند ۱۳۹۹ در
آنجا محبوس
است-
نوشته
است:
«صحبت
از ۱۳ سال (حال
بیش از ۱۵ سال) نبردی
بی وقفه
است اما کلام
کوتاه این که
''من
اینجا روزی آخر از
سِتیغ کوه چون
خورشید
سرود فتح میخوانم'' ***
فردا
از آن ماست»!
یاشار
جاوید
پنجشنبه
۲۶ مهر۱۴۰۳ / ۱۷
اکتبر ۲۰۲۴
…...............................................
* علیرضا
در سال ۶۰
اعدام شد،
غلامرضا سال ۶۴
زیر شکنجه در
زندان اوین به
شهادت رسید،
عبدالرضا در
تابستان ۶۷ در
گوهردشت و
رقیه در
تابستان ۶۷ در
زندان اوین
اعدام شدند.
** در
مورد زینب
جلالیان به
لینک زیر
مراجعه شود
سايت
سازمان
کارگران
انقلابی
ايران (راه
کارگر) (rahekargar.net)
*** فریدون
مشیری