بررسی
تاریخ
فمینیسم
فصل
سوم
مبارزه
برای کسب حق
آموزش و
مشارکت در
زندگی
اقتصادی و
سیاسی
نوشته
:ژیزلا نوتس
ترجمه
: آزاده ارفع
هدف
اصلی ADF(انجمن
عمومی زنان
آلمانی) کسب
حقوق برابر
برای زنان
مانند مردان درعرصه
هائی همچون
برابری درعرصه
اشتغال و
آموزش بود. مشارکت
سیاسی زنان
هنوز در شمار
اهداف دورتر
قرار داشت."لوئیزه
اوتو"(Louise
Otto) در نوشته ای
که در سال 1866 تحت
نام " حق زنان
برای اشتغال" منتشر
ساخت خواهان
به رسمیت
شناخته شدن حق
کار برای زنان
همه اقشار
جامعه شد به
طوری که آن ها
بتوانند
نیازهای معیشتی
خودشان را به
طور مستقل
تامین کنند.
سایر
نمایندگان
پیشتاز و
قدیمی گرایش
های گوناگون
جنبش زنان درمرحله
آغازین صنعتی
شدن– بنا برآن
که به کدام
جناح تعلق
داشتند -
رادیکال،
معتدل ویا
جریانات
مذهبی –خواهان
مشارکت زنان
در همه عرصه های
اجتماعی بودند:عرصه
هائی مانند حق
رای زنان،اجازه
ورود زنان در
انجمن های
سیاسی، حق آموزش
دختران، حق
آموزش زنان در
سطوح مختلف
دانشگاهی.جریانات
رادیکال
اساسا به
برابری حقوقی
زنان با مردان
در همه عرصه
ها تاکید می
کردند.مفهوم
مطرح شده توسط
آنان از نگاه
حقوق سیاسی دربر
گیرنده
مبارزه ای پرتوان
برای عدالت
جنسیتی همراه
با انتقاد به
جامعه ای سازماندهی
شده بر اساس پدرسالاری
بود که از
برابری صرف
درعرصه قانون
بسیار فراتر
می رفت. اولویت
جنبش زنان
رادیکال دست
یابی زنان به
حق رای بود.این
درخواست پس از
مبارزات
طولانی ،که اساسا
جنبش زنان
سوسیالیست
پیشتاز آن
بودند، با
انقلاب
سوسیالیستی
اکتبر در سال
1919به اجراء
درآمد و پس
ازآن نیز با
فواصلی بخشی
دیگر از
درخواست ها به
اجراء نهاده
شدند. ولی
واقعیت این
است که برخی
از این
درخواست ها
تاکنون نیز به
واقعیت
نپیوسته اند.جنبش
قدیمی زنان
فقط اکتفا به
فرمولبندی
درخواست های
جنبش نمی کرد
بلکه همزمان هم
در اقدامات
مبارزاتی شرکت
می کرد و هم
پروژه هائی
برای زنان مانند
ایجاد
دبیرستان
دخترانه،
دانشگاه زنان
و مراکز
مشاوره را پی
می ریخت.
پروژه های
دیگری نیز در
رابطه با کسانی
که توان اداره
زندگی خود را
نداشتند
مانند مبارزه
برای لغو تن
فروشی که توسط
دولت
سازماندهی می
شد و همچنین
سازماندهی
وعده غذای گرم
برای فقرا
براه انداخته
شد. "آنیتا
آگسبور")(Anita Ausbrug) (1857 - 1943) درشروع
قرن بیستم در
هامبورگ
مبتکر ایجاد اولین
مرکز زنان،
محل صرف نهار
برای کارگران
و کارمندان
زن، مرکز
نگهداری
کودکان پس از
مدرسه، یک
مرکز مشاوره
برای مطلع
ساختن زنان از
حقوق شان جهت
حمایت قانونی
از آنان و نیزمکان
هائی برای جمع
شدن و گپ و گفت
زنان پس از
ساعات کار،
برگزاری
جلسات انجمن
زنان و سخنرانی
ها، بود.
میان جریان
های چپ
و مذهبی
تفاوت های
اساسی از
مفهوم "فمینیسم"
وجود داشت. با
تاسیس (BDF) "انجمن
سراسری زنان
آلمان" در ماه
مه 1894 همه انجمن
های زنان
بورژوا- که
طرفدار
الگوی
آمریکائی
بودند- سقف
مشترکی برای
تجمع خود پیدا
کردند. کنفرانس
های بزرگ بین
المللی جنبش
زنان آلمان را
" به یک کنشگر
قابل رویت در
زندگی اجتماعی"
مبدل ساخت.
در سال 1908
قانون انجمن
های آلمان به
زنان اجازه
ورود به احزاب
سیاسی
یا سازمان
ها را
اعطاء کرد.درآغاز
قرن بیستم
شبکه ای از
سازمان های
زنان بوجود
آمد که فعالیت
خود را در سطح
بین المللی
بطور ویژه به
حق رای زنان و
مبارزه برای
صلح اختصاص داده
بود. اگر چه در سال
1908 زنان موفق
شدند در سراسر
آلمان به
دانشگاه ها
راه یابند با
این حال،
مبارزه برای
حقوق برابر و
آموزش برابر،
هنوز به اتمام
نرسیده بود.
بخش اول: نقطه
جدایی جنبش
زنان
سوسیالیستی
از جنبش های
زنان بورژوائی
با تاسیس
رایش(سلطنت
آلمان ) در سال 1871مسیرمبارزه
زنان بورژوا
با زنان
پرولتاریا از
هم جدا
شد.فعالیت
زنان
سوسیالیست از
تاریخ 1878 تحت قانون
منع فعالیت
های سوسیالیستی
قرار
گرفت که توسط
بیسمارک(Otto von Bismarck)صدراعظم
آلمان ازتاریخ
1878-1890 برقرار شد و
هدف آن مقابله
با "فعالیت
های خطرناک
سوسیال
دمکرسی"از
طریق تشدید
مجازات و
پیگرد سوسیالیست
ها بود.زنان
سوسیالیست بر
آن بودند که
عدم برابری جنسیتی
درمیان صفوف
طبقه کارگر یک
مسئله فرعی در
مقام مقایسه
با تضاد اصلی
کار و سرمایه
می باشد و در
بستر مبارزه
مشترک زنان با
مردان طبقه
کارگر برای
عبور از
سرمایه داری
حل و فصل
خواهد بود
وبدین ترتیب بود
که همکاری آن
ها با جنبش
های زنان
بورژوا ناممکن
شد.
خط جدائی
میان فمینیسم
و سوسیالیسم به
این ترتیب بود
که کشیده شد.در حالی
که اکثر زنان
بورژوا در پی
مبارزه برای
دست یابی به
امتیازات
مشابه با
مردان بودند زنان
سوسیالیست نیز
به این امید
که "مسئله
زنان" کم و بیش
به خودی خود
حل خواهد شد برای
"دنیای بهتر
برای همه"
مبارزه می
کردند. با این
وصف اولین "انجمن
زنان کارگر
سوسیال
دموکرات"علیرغم
آن که تنها
کارگران زن را
به عضویت می پذیرفت
اما به خاطر
آن که مسئله
زنان را دیگر
به عنوان یک
تضاد فرعی نمی
دانست در مظان
اتهام به
فمینیست بودن قرارگرفت.این
انجمن ابتدا
در تاریخ 28
فوریه 1873
بعنوان "انجمن
زنان کارگر و
دختران برلین"
تاسیس شد و
امروز بعنوان
اولین سازمان
زنان سوسیال - دموکرات
آلمان شناخته
میشود که در
متن سوسیال
دمکراسی آگاه
به منافع
طبقاتی پا به
عرصه ظهور
نهاد
وبطورصریح و
به دور از هر
ابهام یک
انجمن
فمینیستی بود."پاولینا
شتگمن"(Pauline Staegemann)
(1838-1909)،"برتا هان"(Berta Hahn)،"یوهانا
شاکوو"(Johanna Schackow)
از موسسان این
انجمن بودند.
هدف رسمی این
انجمن" آموزش
معنوی و
اخلاقی" زنان
و همین طور کمک وحمایت
متقابل در
شرایط ویژه به
همدیگر"بود."کلارا
زتکین"(Clara Zetkin) (1857- 1933) از
این واقعیت
ناراضی بود که
تنها زنان و
دختران
میتوانستند
عضو انجمن
شوند و مردان حتی
حق شرکت در
جلسات انجمن را
نداشتند.او
ازجداسازی
زنان از مردان
متنفر بود و "
از یک طرف حق ویژه
زنان بر اساس
قوانین انجمن
و از طرف دیگر
گرایش
فمینیستی (...)
سازماندهندگان
برجسته جنبش
برلین را" که
موازین
بورژوائی
حقوق زنان را
به درون
سوسیال
دموکراسی
منتقل ساخته
بودند را مورد
سرزنش قرار می
داد. سه زن
بنیان گذار
این انجمن که
در بالا به
نام آن آنها
اشاره شد هر
سه کارگربوده
و دارای
موازین و
دیدگاه های
خاص خود بودند.
مباحثات
حادی که میان
جنبش زنان
بورژوا و سوسیالیست
درآستانه
تشکیل "انجمن
سراسری زنان
آلمان"(BDF) صورت
گرفت این
واقعیت را
آشکار ساخت که
فاصله این دو
جریان از هم
بسیار زیاد
است.در جلسه موسس
ماه مه 1894، پس از
سبک و سنگین
کردن های
بسیار، انجمن
زنان سوسیال
دمکرات به این
گردهمائی دعوت
نشدند زیرا
مبتکرین
انجمن جدید می
ترسیدند که
فعالیت های
سیاسی انجمن
زنان سوسیال
دموکرات
موجودیت آنها
را به
خطرانداخته و
آن ها را با
ممنوعیت
فعالیت مواجه
سازد.مضاف
برآن،موسسان
انجمن سراسری
مطمئن نبودند که
آیا همه انجمن
های شرکت
کننده
درتاسیس
انجمن سراسری حاضر
به تحمل
همکاری با
انجمن زنان
سوسیالیست
خواهند بود
یانه (Dölle 1991). و درنهایت
تنها یک گروه
کوچک از
حقوقدانان
رادیکال زن بودند
که با کنار
نهادن انجمن
زنان
سوسیالیست به
مخالفت
برخواستند.حتی هنگامیکه"آگوسته
اشمیت" (Auguste Schmidt) درسخنرانی
بازگشائی
انجمن اعلام
کرد که "انجمن
سراسری با
صمیم قلب از
پیوستن انجمن
های زنان
کارگر استقبال
می کند" در ادامه
سخنان خود
بلافاصله
تاکید کرد که"طبعاً
ما گرایش های
سیاسی معلوم
الحال را
نخواهیم
پذیرفت." به
این ترتیب همه
انجمن های
زنان کارگر از
انجمن سراسری
تازه تاسیس
کنار نهاده
شدند زیرا آن
ها برای
مشارکت سیاسی
وحق رای همه
زنان مبارزه
میکردند که بدون
تردید یک
مبارزه سیاسی
بود و حتی
نیروهای
سرکوب نیز این
نوع مبارزه را
مبارزه ای
سیاسی دانسته
و بنابراین
همه گردهمائی
هائی را که
برای این
موضوع به صورت
پیاپی تشکیل
میشد، بهم می
زدند."انجمن
سراسری زنان
آلمان"(BDF) درمورد
اعلام قطعی
طرفداری از حق
رای زنان دچار
مشکلات جدی
بود. علاوه
برآن، برای
جنبش زنان بورژا
هیچ حزبی وجود
نداشت که از
حق رای زنان
حمایت کند. آن
ها نمی
توانستند به
خاطرجهان
بینی به حزب
سوسیال
دمکرات به
عنوان تنها
حزبی که از حق
رای زنان
حمایت میکرد
نزدیک شوند و
از طرف دیگر
هیچ کدام از
احزاب دیگر
حاضر نبودند
از "حق رای
زنان" حمایت
کنند. تضادهای
بروز کرده
درباره حق رای
زنان به نوبه
خود موجب
ایجاد شکاف در
میان جناح
معتدل و جناح
رادیکال جنبش
زنان بورژوا
شد.
بخش
دوم: حق تعیین
سرنوشت
اختلافاتی
که در بالا از
آن نام بردیم در
رابطه با حق
زنان برای
تعیین سرنوشت
خود نیز بروز
کرد. هنگامیکه
"هلن اشتوکر"(Helene Stöcker)(1869
– 1943)اخلاق
جنسی حاکم در
جامعه را در
مرکز
انتقادات
اجتماعی خود
قرار داد (Wickert 1991) این
انتقادات مبارزه
ای نظری در
میان جنبش
زنان بورژوا
را دامن زد که
باعث هر چه
عمیق تر شدن
شکاف های
موجود در میان
این جنبش شد."هلن
اشتوکر" در
اوایل قرن
بیستم "تئوری اخلاق
نوین" را مطرح
ساخت که
شالوده برابری
میان زنان و
مردان را پایه
ریزی می کرد و
بر اساس آن
زنان نه تنها
باید شاغل و
به عنوان شهروند
به رسمیت
شناخته
میشدند بلکه
بایدهمچنین استقلال
مناسبات جنسی
خود را نیز به
دست می
آوردند. مسائل
مطرح شده توسط
اوشالوده های
ارزشی نظام
بورژوائی را
به لرزه
درآورد."هلن
لانگه"(Helene Lange) (1848 –
1930) که ازبنیان
گذاران "اتحادیه
عمومی معلمان"
و عضو هیئت
مدیره"انجمن
سراسری زنان"(BDF) بود
این رویکرد را
بعنوان"هرج و
مرج در اندیشه فمینیستی"
مور انتقاد قرار
داد. در سال 1905 "هلن
اشتوکر"
انجمنی به نام
" انجمن حمایت
از مادران و
رفرم جنسی" را
تاسیس و مجله
"نسل جدید"(Die neue generation)را نیز تا
سال 1933 منتشر
کرد.این انجمن
خواهان حقوق
برابربرای خانواده
های بدون
ازدواج رسمی و
فرزندان آنان
حاصل ازاین
نوع ازدواج ها
بود.برای آن
که هر زنی خود
بتواند برای
بچه دار شدن و
زمان آن خود
راساً تصمیم
گیری کند
انجمن خواهان
آزادی دسترسی
زنان به
وسایل
پیشگیری از
حاملگی،
آموزش جنسی به
موقع و حذف بند 218 از
قانون جزائی
شد. "انجمن
سراسری زنان
آلمان"(BDF)مانع
عضویت انجمن
حمایت از"
مادران و رفرم
جنسی" در این
تشکیلات
سراسری شد.
تقریبا درهما
زمان"آلما
وارنبرگ"(Alma Warenbereg)(1871 – 1921 )ازهامبورگ
در باره کنترل
زایمان و آموزش
جنسی سخنرانی
هائی را
سازمان میداد که
اغلب صدها
شنونده را به
خود جلب
میکرد. او
همراه با این
سخنرانی ها نوشته
های آموزش
جنسی و وسایل
جلوگیری ازحاملگی
می فروخت که
مورد خشم قوه
قضائیه ،مراکز
پزشکی،محافل
کلیسایی وهمچنین
برخی از جناح
های جنبش زنان
نیز قرار می
گرفت. بارها
او را تهدید
به زندان
کردند. اما او اعلام
می کرد که
تنها زن ها
هستند که خود
راساً حق
تصمیم گیری
برروی بدن خود
و تعداد
زایمان ها را
دارند. کلیسا
ها در این
درگیری ها نقش
بسیار مهمی
داشتند.احتمالاً
نفوذ اِعمال
شده توسط
سازمان های
زنان کلیسائی
بود که موجب
درگیری میان
انجمن های
محافطه کار و
رفورمیست
عضو"انجمن
سراسری زنان
آلمان"
برسرموقعیت
مادران تنها و
نیز قانون سقط
جنین شد.در
ژوئن 1909 "انجمن
سراسری زنان
آلمان" (BDF)
متن درخواستی
برای اصلاح
بند 218 قانون
کیفری به مجلس
آلمان ارائه
کرد.این
درخواست
خواهان تخفیف
قانونی برای
کسانی که سقط
جنین می کردند
و پیشنهاد
معافیت از
مجازات
براساس تعیین
زمان برای سقط
جنین بود.با مردانی که نماینده
مجلس آلمان
بودند"انجمن
سراسری زنان
آلمان" (BDF)موفقیتی
بدست نیاورد.
بخش سوم: فمینیسم
بین المللی
قبل از
شروع جنگ
جهانی اول
جنبش زنان
آلمان دارای
شبکه های
ارتباط بین
المللی خوبی
بود.در آغاز
قرن بیستم یک
تاریخ مهم
برای آن گروه
از زنان
بورژوا که به
شکل بین
المللی
سازماندهی
شده بودند
برگزاری کنفراس
جهانی زنان
توسط" شورای
بین المللی"
بود که درسال 1904
در برلین برگزار
شد.این
کنفرانس تحت
هدایت"ماری
استریت "(Marie Stritt) (1855 – 1928 ) قرار
داشت.سوسیالیست
ها در این
کنفرانس شرکت
نکردند و شاید
اصلا دعوت هم
نشده بودند. در حول و
حوش این کنفراس
که هزاران
نماینده و
مهمان زن در
آن شرکت
داشتند،یک
کنفرانس بین
المللی برای حق
رای زنان
تشکیل شد.این
کنفراس با
اقدام خیره
کننده تاسیس دومین
سازمان مهم
بین المللی
زنان به نام "اتحاد
بین المللی
برای حق رای
زنان"(IAW) کار
خود را به
پایان برد.
زنان
سوسیالیست دراولین
کنفرانس بین
المللی خود در17
اوت 1907دراشتوگارت
آلمان اولین
سازمان زنان
بین المللی
خود را تاسیس
کردند. محرک
اصلی تاسیس یک
جنبش زنان
نسبتا مستقل
سوسیالیستی و
بین المللی،
زنان آلمان و
پیش ازهمه کلارا
زتکین بود.آن
ها تاسیس بین
الملل زنان را
وسیله ای می
دیدند که زنان
احزاب جهانی
سوسیالیستی را
فعال ساخته و
بدین ترتیب
وزنه چپ بین
المللی را قویتر
خواهد ساخت.درروزقبل
ازبرگزاری
کنفراس بین المللی
سوسیالیست ها
دراشتوکارت"اوتیلی
بادر"(Ottilie
Baader)( 1847 – 1925 )با
این سخنان
کنفراس بین
المللی زنان
را بازگشایی
کرد:"من به همه
همرزمان زن
خوش آمد می
گویم که در اینجا
برای کمک به
دست یابی
ضروری ترین
سلاح مان یا حق
رای زنان حضور
به هم رسانده
اند." او
درسخنان خود
اعلام کرد که
وظیفه
کنفرانس حمایت
از برنامه
ارفورت حزب
سوسیال
دمکرات آلمان
(در تاریخ 1891) است
که درآن
درخواست حق
رای زنان بی
هیچ قیدوشرط
فرموله شده
است.نشست که
با ریاست کلارا
زتکین و شرکت 58
نماینده از 15
کشوراروپایی تشکیل
شده بود اولین
کنگره"بین
الملل زنان
سوسیالیت"(SIW) را تاسیس
کرد. آنها به این
نتیجه رسیدند
که مسائلی چون
حق رای، شرایط
کار سخت که
باعث بیماری
می شود،
نابرابری های
جنیستی و
اجتماعی و
تهدید صلح
جهانی مسائلی
نیستند که در سطح
ملی قابل حل باشند."اوتیلیه
بادر" در
سخنرانی خود
مرزبندی
روشنی را با
جنبش زنان
بورژوا ترسیم
کرد وگفت که
آنها زنان را
موجودی از نوع
دیگرمی دانند به
وجود تضاد های
جدید میان دو
جنس قائل بوده
و آماده
نیستند که
مبارزه زنان
طبقه کارگر را
برای رهایی
کامل اجتماعی
و انسانی مورد
حمایت قرار
دهند."اوتیلیه
بادر" در
کنگره اعلام
کرد که
جنبش
سوسیالیست
زنان آلمان بر
آن است که
مسئله زنان
بخشی از مسائل
اجتماعی است و
تنها با این
مسائل قابل حل
خواهد بود."مبارزه
زنان، مبارزه
همه استثمارشدگان
بدون تفاوت
جنسیتی علیه
استثمارکنندگان
بدون تفاوت
جنسیتی است". بنابراین
خواست او این
بود که "همراه
با مردان هم
طبقه و شانه
به شانه هم
علیه طبقه
سرمایه دارمبارزه
کنیم." او
اعلام کرد که درکانون
مبارزه بین
المللی زنان
باید برابرای
کامل سیاسی
میان دو جنس،
حق بی قیدوشرط
تشکل و
اجتماعات و
نیز حق رای
غیرفعال و
فعال زنان
قرار داشته
باشد.
گزارشات
نگران کننده
ای دربرخی از
گزارشات در
مورد قریب
الوقوع بودن
جنگ وضرورت
مبارزه علیه آن
وجود داشت آن
هم در شرایطی
که همه
کشورهای صنعتی
با شدت هر چه
بیشتر خود را
مسلح میساختند.یکی
از نمایندگان
شرکت کننده در
نشست "هیلیا
پارسینن"(Hilija Parssinen) (1876– 1935 )عضو
پارلمان
فنلاند بود زیرا
زنان فنلاند
اولین زنانی
در اروپا بودند
که در سال 1906 حق
رای و
حق انتخاب در
پارلمان را
کسب کرده
بودند.
"کلارا
زتکین" درسخنرانی
های خود
در کنفراس نه
تنها حق رای
زنان بلکه
همچنین حقوق
بهتر و بیشتر
برای زنان ونیز
تامین امنیت
شغلی زنان
کارگر را مطرح
کرد.او بر آن بود
که کنفرانس
اشتوتگارت اولین
و ملموس ترین
تلاش میان
سازمان های
زنان
سوسیالیست
کشورهای
مختلف برای
ایجاد تماس
منظم با
یکدیگراست(...)
برای آن که آن
ها بتوانند در
باره مسائل
بنیادی میان
خود وحدت نظرایجاد
کنند وعلاوه
بر آن با
برقراری ارتباط
دائمی و
مستحکم میان
جنبش زنان با
جنبش عمومی
سوسیالیستی
قدرت اثرگذاری
و موفقیت
پیکارهای
زنان را
ارتقاء بخشند.".
مسئله مهم
برای او رهائی
زنان کارگر
درسطح جهانی
بود که از سوی
بهره کشان تحت
استثمار قرار
داشتند.او
درکنگره
جهانی
سوسیالیست ها
که یک روز پس
از تاسیس"بین
الملل زنان
سوسیالیت"(SIW)
در اشتوتگارت
تشکیل شد به
دفاع از قطعنامه
حق رای زنان
پرداخت. کنگره
قطعنامه را
پذیرفت و
ضمیمه ای بر
آن اضافه کرد
که بر اساس آن
حق رای زنان
به خودی خود
هدف نیست بلکه
مقدمه ای برای
مبازه مشترک
زنان و مردان
با هدف ایجاد جامعه
سوسیالیستی
است.
احزاب
سوسیالیستی همه
کشورها خود را
برای اقدامات
مشترک
برای کسب حق رای
عمومی زنان
بدون هیچ قیدو
شرط متعهد
کردند."کلارا
زتکین" دراشتوتگارت
اعلام کرد
چنانچه زنان
بوروژائی که برای
حق رای عمومی
زنان مبازه می
کنند برای این
مبارزه خود را
پشت سر و یا
درکنار زنان
طبقه
کارگرقرار
دهند، زنان
کارگر دست رد
به این مبارزه
مشترک
نخواهند زد.
پیشنهاد
تاسیس یک
دبیرخانه زنان
به اتفاق آراء
به تصویب رسید
و "کلارا
زتکین"
بعنوان دبیر
این تشکیلات انتخاب
و این مسئولیت
را تا سال 1917به
عهده گرفت.
کنفرانس
بین المللی
دوم زنان سوسیالیست
که در 26 و 27 آوت1910
در کپنهاگ
تشکیل شد
اهمیت به مراتب
بیشتری نسبت
به کنفرانس
اول برای خود
در تاریخ ثبت
کرده است. در
این کنفرانس درباره
یک روز بین
المللی زنان
برای بسیج در
پیکار برای
دست یابی به
حق رای و
رهایی سیاسی
زنان تصمیم
گیری
شد.فعالین شرکت
کننده در
کنفراس
امیدوار
بودند که با
اتکاء به روز
مشترک بین
المللی زنان
امکانات
تبلیغاتی
خارج از
پارلمان را افزایش
دهند. روز زنان
در همان حال
روز مبارزه
علیه
میلیتاریزم و
خطر جنگ قریب
الوقوع
قلمداد میشد.دراولین
روز بین
المللی زنان
در تاریخ 19
مارس1911 بیش از
یک میلیون زن با
شعار
پیکارجویانه "به
پیش با حق رای
برای زنان " به
خیابان ها پا
نهاده و
خواهان
برابری سیاسی
و اجتماعی
برای همه زنان
شدند.
بسیاری از
زنان رادیکال
جنبش زنان
بورژواز نیز
در این مراسم
شرکت کردند و
یا همبستگی
خود را از
طریق ارسال
تبریک نشان
دادند.ازآنجا
که زنان
بورژوا دراین
مورد خود را
درپشت درخواست
های جنبش زنان
پرولتر قراردادند
تظاهرات
مشترک ممکن شد.
چنین بود یکی
از نادرترین
اتفاق
نظرهای جنبش
زنان بورژوا و
سوسیالیست که به
شکل علنی به
نمایش نهاده
شد. به جز آلمان
روز بین
المللی زن در 1911
در کشورهای
آمریکا،
سوئیس، دانمارک
واتریش نیز
برگزار شد. تا
جنگ جهانی اول
کشورهای
فرانسه،
هلند، سوئد،
روسیه
و بوهمن نیز
به این
روز پیوستند.علاوه
براین در
آلمان صدها
جلسه پیرامون
مسائل زنان
برای شرکت در
انتخابات
مجلس تشکیل
شد.
بخش
چهارم: سیاست
صلح در مقابل
شرکت در جنگ
وقوع جنگ
جهانی اول در 1914
برای جنبش
زنان به معنای
آغاز یک سرفصل
مهم بود زیرا
ادامه ارتباطات
بین المللی
تقریبا
غیرممکن شد و
همین طور بخشی
از جنبش زنان –
همینطور بخشی
از جنبش
سوسیالیستی زنان-
از طریق "گرترود
بویمر"(Gertrud Bäumer 1873 – 1954 ) به
دلیل انگیزه
های میهن
پرستی به
"سازمان خدمات
ملی زنان"
پیوستند که
توسط او در
سال 1914 پایه
گذاری
شد.بسیاری از
زنان و بیش از
همه زنان
سوسیالیست در
جنبش صلح فعال
بودند. سومین "کنفرانس
بین المللی
زنان
سوسیالیست"
در وین نتوانست
جلسه خود را
تشکیل دهد اگر
چه مقدمات
آن در 21 آپریل 1914 در
یک کنفرانس
زنان تحت شعار
" زنان کارگر و
صلح جهانی" در
برلین تدارک
شده بود. در
اوت 1914 تعداد
زیادی از زنان
صلح طلب
در "کنگره
صلح" در لندن
گرد هم آمده و یک
"مانیفست ضد
جنگ" منتشر
ساختند.انتقاد
تند زنان صلح
طلب به جنگ،
آن ها را بزودی
در میان ملت
هائی که
دیگرغرق در
خلسه جنگ
طلبانه بودند
و حتی درمیان
محافل طرفدار
حقوق زنان و روشنفکری
منزوی ساخت.
بین
الملل
سوسیالیستی – و
همینطور بین
الملل زنان – بعد
از سال 1914 خود را
تماماً منحل
ساخته و شاخه
های آن به
سازمان های
ملی در کشورهای
مربوطه مبدل
شدند. روز بین
المللی زن
توسط دولت ها
ممنوع اعلام
شد. تقریبا
همه احزاب
سوسیالیستی
در کشورهای در
گیر جنگ به دفاع
از "سرزمین
پدری"یا همان دولت
های سرمایه
داری-
بورژوائی
پرداختند که تا
آن زمان از پی
سرنگونی آن ها
بودند."کلارا
زتکین" دراوایل
نوامبر سال 1914 فراخوانی
خطاب" به زنان
سوسیالیت همه
کشورها"
منتشر ساخت که
در آن به طور
قاطع علیه جنگ
موضع گیری
کرده و خواهان
اقدامات هر چه
گسترده تر
جنبش صلح علیه
جنگ شده بود.
او دیگر نمی
خواست که شانه
به شانه مردان
و حتی مردان هم
طبقه خود
مبارزه کند.
در این ارتباط
او نوشت: "
وقتی که مردان
می کشند این
بر ما زنان است
که برای حفظ زندگی
مبارزه کنیم
.وقتی که
مردان سکوت می
کنند این
وظیفه ما زنان
است که سرشار
از آرمان
هایمان صدای مان
را بلند کنیم"(زتکین
1957).همچنین دو تن
از نمایندگان
جناح چپ
بورژوازی جنبش
زنان آنیتاآگسپورگ(AnitaAugspurg 1857 -
1943)ولیدا.گ.هیمان(Lida G.Heymann 1868 – 1943)فراخوانی
را خطاب به
زنان اروپا منتشرساختند
که علیه جنگ
تظاهرات کنند
و یک
کنفرانس فوق
العاده بین
المللی زنان
در یک کشور بی
طرف را فرا خواندند.این
کنفرانس در 28
آپریل تا اول
ماه مای 1915در
شهرلاهه برگزار
کردند. حدود 1200
نماینده زنان کشورهای
در حال جنگ و
کشورهای بی
طرف "جامعه
زنان برای صلح
و آزادی" (Internationale Frauenliga für Frieden und Freiheit - IFFF)را تاسیس
کردند که تا
به امروز هم
وجود دارد.
در
آغاز جنگ
جهانی اول، گرترود
بویمر(Gertrud Bäumer)، شخصیت
اصلی "انجمن
سراسری زنان
آلمان"درنوشته
ای اعلام کرد سربازانی
که برای میهن
جان می بازند
بیش از همیشه
دوست داشتنی و
باشکوه هستند.(Bäumer 1914) به این
شکل او به
ستایش"مرگ
برای میهن
پدری"
سربازانی
پرداخت که در
سنگرهای یک جنگ
امپریالیستی جان می
سپردند.او
وظیفه زنان درپشت
جبهه یا "جبهه
میهن"را ارائه
خدمات می
دانست. خدماتی
که باید شامل
کمک به
خانواده های
نیازمند و
همین طور تقسیم
زنان در مشاغل
اقتصاد جنگی
باشد.
در چنین
اوضاع و
احوالی مبارزه
برای حقوق
زنان برای
تعداد بسیاری
از زنان
پرولتر به
حاشیه رانده
شد.برخی از
انجمن های
زنان
سوسیالیست با
زنان
بورژوازی
کشورشان متحد
شدند تا برای
حفظ "پشت جبهه
میهن" به فعالیت
مشترک
بپردازند. این
اقدام آن ها با
انتقادهای
بسیار شدید از
جمله از سوی
کلارا زتکین و
روزا
لوکزامبورگ(1871 –
1919)مواجه شد. این
بخش از زنان
سوسیالیست
تمام قوای خود
را به مبارزعلیه
نظامی گری اختصاص
داده و بر آن
بودند که اگر
چه مراقبت از
فرزندان و
زنان سربازان
ضروری است اما
مهم ترین
وظیفه یک
سوسیالیست و
انترناسیونالیست
بسیج توده ها
علیه جنگ
است.زنان
سوسیال
دموکرات دیگری
مانند ماری
یوچاز (Marie Juchacz 1879 - 1956) به دفاع از
همکاری با خدمات
ملی زنان
پرداختند.
کلارا
زتکین تلاش
کرد ارتباطات
مراکز جنبش
بین المللی
زنان را که به
خاطر شروع جنگ
گسسته شده بود
مجددا برقرار
ساخته و زنان
سوسیالیست در
همه نقاط جهان
را بعنوان
مخالفان جنگ
فعال سازد. برای
مقابله با
مقاومت سران حزب،
درمارس 1915 او
کنفرانس بین المللی
زنان
سوسیالیست
درشهربرن سوئیس
را بویژه با
شرکت زنان
کشورهائی که
در جنگ شرکت
کرده بودند،
فراخواند.اگرچه
قطعنامه صلحی
که در کنفراس
ماه مارس به
اتفاق آراء به
تصویب شده
همچون تظاهرات
بزرگ ضد جنگ و
موج اعتصابات
زنان صلح طلب
نتوانست کار
چندانی برای
توقف جنگ
انجام دهد اما
آن ها زمینه
را برای ظهور
یک جنبش قوی
ضدجنگ هموار
ساختند .اختلافات
درون حزبی
درحزب سوسیال دمکرات
آلمان
بر روی ادامه
تصویب اعتبارات
جنگی، جنبش
زنان سوسیال
دموکرات را
نیز دچار شکاف
کرد.در سال 1917
کلارا زتکین در
تدوین مانیفست
"حزب سوسیال
دموکرات
مستقل آلمان"شرکت
کرد.