هیچ
تبلیغاتی روی
زمین نمیتواند
زخم فلسطین را
پنهان کند
سخنرانی
آرونداتی روی
به هنگام دریافت
جایزه «پن ـ پینتر»
آرونداتی
روی
متن
کامل سخنرانی
به مناسبت دریافت
جایزه «پن ـ پینتر»
برگردان
از انگلیسی به
وسیلهی چت جیبیتی،
نسخه فور او
(اندکی ویراسته
شده، ع. ک.)
آرونداتی
روی نویسندهی
سرشناس هندی و
فعال سیاسی
برندهی
امسالِ جایزه
«پن ـ پینتر»
اعلام شد. این
جایزه هر سال
از طرف «پن»
(انجمن قلم)
انگلیس به یاد
نمایشنامهنویس
هارولد پینتر
اهدا میشود.
آرونداتی روی
کمی بعد از
اعلام نامش
برای دریافت این
جایزه گفت که
سهم خود را از
پول این جایزه
به صندوق کمک
به کودکان
فلسطینی اهدا
خواهد کرد. او
همچنین نویسنده
و فعال بریتانیایی-مصری،
علاء
عبدالفتاح را
به عنوان «نویسنده
دلیر» [عنوانی
به مناسبت
شهامت اخلاقی
و پایداری در
برابر
استبداد] معرفی
کرد که جایزه
خود را با او
تقسیم خواهد
کرد. آنچه در
ادامه میآید،
متن کامل
سخنرانی
آرونداتی روی
به مناسبت دریافت
جایزه است که
در تاریخ ۱۰
اکتبر ۲۰۲۴، در
کتابخانه بریتانیا
در لندن،
انگلستان، ایراد
شد.
از
شما، اعضای
انجمن «پن
انگلیس» و
اعضای هیئت
داوران، تشکر
میکنم که مرا
شایسته دریافت
جایزه «پن ـ پینتر»
دانستید. مایلم
سخنانم را با
معرفی نام «نویسنده
دلیر» امسال
که من برای
اشتراک این جایزه
انتخاب کردهام،
آغاز کنم.
سلام
میکنم به تو،
علاء
عبدالفتاح،
نویسنده دلیر،
کسی که این جایزه
را با او شریک
هستم. ما امیدوار
بودیم و دعا میکردیم
که در سپتامبر
آزاد شوی، اما
دولت مصر به این
نتیجه رسید که
تو نویسندهای
زیباتر و
متفکری
خطرناکتز از
آن هستی که
آزادت کنند.
اما تو اینجا،
در این اتاق،
با ما هستی. تو
مهمترین شخص
اینجایی. از
زندان نوشتی:
«کلماتم دیگر
هیچ قدرتی
نداشتند اما
همچنان از
وجود من جاری
میشدند. صدای
من هنوز هست،
حتی اگر تنها
تعداد اندکی
به آن گوش
دهند.» ما داریم
به تو گوش میدهیم،
علاء. با دقت.
سلام
میکنم به تو
هم، نائومی
کلاین عزیزم،
دوست هر دوی
ما، من و علاء.
از اینکه امشب
اینجا هستی،
از تو ممنونم.
این برای من
دنیایی ارزش
دارد.
به
همه شما که اینجا
گرد آمدهاید
سلام میکنم،
و همچنین به
کسانی که شاید
برای این جمع
عزیز نامرئی
باشند، اما
برای من به
اندازه هر کس
دیگری در این
اتاق، کاملاً
قابل رؤیتاند.
از دوستان و
همراهانم در
زندانهای
هند سخن میگویم
ــ وکلا،
دانشگاهیان،
دانشجویان، روزنامهنگاران
ــ عمر خالد،
گلفیشا
فاطمه، خالد سیفی،
شرجیل امام،
رونا ویلسون،
سورندرا گادلینگ،
ماهش رات. به
تو، دوست عزیزم
خرم پرویز، یکی
از برجستهترین
افرادی که میشناسم،
که سه سال است
در زندان هستی،
و همچنین به
تو، عرفان
مهراج و
هزاران نفری
که در کشمیر و
سراسر کشور
زندانی هستند
و زندگیشان ویران
شده است، از
همهی اینان
سخن میگویم.
وقتی
روت بورثویک،
رئیس «پن ـ
انگلیس» و عضو
هیئت داوران پینتر،
برای اولین
بار در مورد این
افتخار به من
نوشت، گفت که جایزه
پینتر به نویسندهای
اهدا میشود
که تلاش کرده
«حقیقت اصلیِ
زندگیها و
جامعههای ما»
را از طریق
«عزم فکری بیتزلزل،
بدون امان و
قاطعانه» تعریف
کند. این نقل
قولی است از
خود هارولد پینتر
که در سخنرانی
پذیرش جایزه
نوبل ادا کرد.
کلمه
«بیتزلزل»
مرا برای لحظهای
متوقف کرد،
چون خودم را
کسی میدانم
که تقریباً همیشه
در حال هراس و
لرز است.
مایلم
کمی درباره
موضوع «تزلزل»
و «بیتزلزل»
مکث کنم،که شاید
بهترین نمونهاش
خود هارولد پینتر
باشد.
از پینتر
نقل میکنم:
در
اواخر دهه ۱۹۸۰،
در جلسهای در
سفارت آمریکا
در لندن حضور
داشتم.
کنگره
ایالات متحده
در شرف تصمیمگیری
درباره اعطای
بودجه بیشتر
به نیروهای
«کنترا» [نیروهای
راستگرا] بود
که برای
سرنگونی دولت
نیکاراگوئه
[دولت چپگرای
ساندنیست که
با یک انقلاب
مردمی علیه دیکتاتوری
سوموزا روی
کار آمدند]. من
عضو هیئتی
بودم که به
نمایندگی از نیکاراگوئه
صحبت میکرد،
اما مهمترین
عضو این هیئت
پدر روحانی
«جان متکالف»
بود. رهبر هیئت
آمریکایی «ریموند
سیتز» بود (که
آن زمان نفر
دوم سفارت بود
و بعدها خود سفیر
شد). پدر روحانی
متکالف گفت:
«جناب آقا، من
مسئول یک
منطقه روستایی
کشیشنشین
(پاریش) در
شمال نیکاراگوئه
هستم. اهالی
منطقهی من یک
مدرسه، یک
مرکز بهداشت و
امداد طبی، و یک
مرکز فرهنگی
ساختهاند. ما
در صلح و
آرامش زندگی میکردیم.
چند ماه پیش،
نیروهای
کنترا به
منطقه ما
هجوم آوردند.
آنها همه چیز
را ویران
کردند: مدرسه،
مرکز بهداشتی
و مرکز فرهنگی.
آنها پرستاران
و معلمان را
مورد تجاوز
جنسی قرار
دادند،
پزشکان را به
وحشیانهترین
شکل ممکن قتلعام
کردند. مثل
وحشیها
رفتار کردند.
لطفاً از دولت
آمریکا بخواهید
که حمایت خود
را از این
فعالیتهای
تروریستی
هولناک متوقف
کند.
ریموند
سیتز شهرت بسیار
خوبی به عنوان
فردی منطقی،
مسئول و بسیار
فهمیده داشت.
او در محافل دیپلماتیک
بسیار مورد
احترام بود.
او گوش داد،
مکث کرد، و
سپس با جدیت
سخن گفت. «پدر
روحانی،
بگذارید چیزی
به شما بگویم.
در جنگ، همیشه
مردم بیگناه
عذاب میبرند.»
سکوتی یخزده
برقرار شد. ما
به او خیره شدیم.
کوچکترین
تزلزلی نداشت.
به یاد
بیاورید که رئیسجمهوری
رانالد ریگان
نیروهای
کنترا را
«معادل اخلاقی
پدران بنیانگذار
آمریکا»
خواند. عبارتی
که او آشکارا
علاقه زیادی
به آن داشت. او
همچنین از این
عبارت برای
توصیف مجاهدین
افغانستان که
توسط «سیا» حمایت
میشدند
استفاده کرد،
همان کسانی که
بعداً به
طالبان تبدیل
شدند. و اکنون
طالبان پس از
جنگی بیستساله
علیه حمله و
اشغال آمریکا،
بر افغانستان
حکومت میکنند.
قبل از
کنتراهای نیکاراگوئه
و مجاهدین
اسلامی
افغانستان،
جنگ ویتنام و
دکترین نظامی
«بیتزلزل»
آمریکا بود که
به سربازانش
دستور میداد
«هر چیزی که
تکان میخورد
را بکشند.» اگر
مستنداتی که
با عنوان
«اسناد
پنتاگون»
منتشر شد و دیگر
اسناد مرتبط
با اهداف جنگی
آمریکا در ویتنام
را بخوانید، میتوانید
از بحثهای «بیتزلزل»
و پرشور آنها
در مورد چگونگی
ارتکاب نسلکشی
لذت ببرید:آیا
بهتر است مردم
را یکباره
بکشید یا آنها
را بهآرامی
از گرسنگی بمیرانید؟
کدام بهتر به
نظر میرسد؟
مشکلی که
بلندپایگان
دلنگران
پنتاگون با آن
روبرو بودند این
بود که برخلاف
آمریکاییها
که خواهان
«زندگی،
خوشبختی،
ثروت و قدرت»
هستند، آسیاییها
برعکس «با
استواری و جانسختی
میخواهند نابودی
ثروت و مردن
آدمها را
قبول میکنند.»
و آمریکا چارهای
ندارد جز اینکه
«منطق استراتژیک
خود را تا نتیجه
نهایی آن، یعنی
نسلکشی» به
انجام برساند.
مسئولیتی
وحشتناک که باید
«بدون تزلزل»
آن را تحمل
کرد.
و
اکنون اینجاییم،
پس از تمام این
سالها، بیش
از یک سال از
آغاز نسلکشی
دیگری میگذرد.
نسلکشی بیوقفه
و بیتزلزل
آمریکا و
اسرائیل در
غزه و اکنون
در لبنان که
از تلویزیون
هم پخش میشود،
در دفاع از
اشغالگری
استعماری و یک
دولت آپارتاید.
آمار رسمی تا
کنون ۴۲,۰۰۰
نفر کشته را
گزارش داده،
که اکثریت آنها
زنان و کودکان
هستند. این
شامل کسانی نمیشود
که زیر آوار
ساختمانها،
محلهها،
شهرها جان
دادهاند، و
آنهایی که
هنوز
اجسادشان یافت
نشده است. تحقیق
اخیر «آکسفام»
[کنفدراسیون بینالمللی
نهادهای مردمنهاد
برای عدالت اقتصادی
و زیستمحیطی
و کاهش
نابرابریهای
جنسی] نشان میدهد
که تعداد
کودکانی که به
دست ارتش
اسرائیل در
غزه کشته شدهاند،
بیشتر از
تعداد کودکانی
است که در
دوره مشابه در
هر جنگ دیگری
در ۲۰
سال گذشته
کشته شدهاند.
برای
تسکین عذاب
وجدان جمعیشان
نسبت به بیتفاوتی
اولیهشان در
برابر یک نسلکشی
ــ نسلکشی
نازیها علیه
میلیونها یهودی
اروپایی ــ ایالات
متحده و اروپا
زمینه را برای
یک نسلکشی دیگر
آماده کردند.
مانند هر دولتی
در تاریخ که
دست به پاکسازی
قومی و نسلکشی
زده، صهیونیستها
در اسرائیل،
که خود را «قوم
برگزیده» میدانند،
با انسانیتزدایی
از فلسطینیان
شروع کردند تا
سپس آنها را
از سرزمینشان
بیرون کنند و
به قتل
برسانند.
نخستوزیر
اسبق اسراییل
«مناخم بگین»
فلسطینیها
را «جانوران
دوپا» مینامید،
اسحاق رابین
آنها را «ملخهایی»
خواند که «باید
له و لورده
شوند»، و
گولدا مایر
گفت «چیزی به
نام فرد فلسطینی
وجود ندارد.» وینستون
چرچیل، آن
جنگجوی مشهور
علیه فاشیسم،
گفت: «من نمیپذیرم
که سگ در آخور
حق نهایی به
آخور را داشته
باشد، حتی اگر
برای مدت
طولانی آنجا
خوابیده باشد»
و سپس اعلام
کرد که یک
«نژاد برتر» حق
نهایی به آخور
را دارد. پس از
آنکه آن
جانوران
دوپا، ملخها،
سگها، و
ناانسانها
به قتل رسیدند،
از نظر قومی
پاکسازی و به
گتوها رانده
شدند، کشوری
جدید متولد
شد. این کشور
به عنوان
«سرزمین بدون
مردم برای
مردمی بدون سرزمین»
جشن گرفته شد.
دولت اسرائیل،
مسلح به سلاحهای
هستهای، به
عنوان یک پایگاه
نظامی و
دروازهای به
سوی ثروت و
منابع طبیعی
خاورمیانه
برای ایالات
متحده و اروپا
مستقر شد. تصادف
زیبایی از
اهداف و
مقاصد.
این
دولت جدید بیتردید
و بیتزلزل
حمایت شد،
مسلح و تامین
مالی شد،
نازپرورده و
تشویق شد،
بدون توجه به
هر جنایتی که
مرتکب میشد.
مثل کودکی
محافظتشده
در خانهای
ثروتمند که
والدینش با
افتخار لبخند
میزنند در
حالی که او
مرتکب
خرابکاری پشت
خرابکاری میشود.
جای تعجب نیست
که امروز
احساس آزادی میکند
که بهصورت
علنی به
ارتکاب نسلکشی
افتخار کند
(حداقل اسناد
پنتاگون
محرمانه بودند.
باید دزدیده و
افشا میشدند).
جای تعجب نیست
که سربازان
اسرائیلی
تمام حس شرافت
را از دست
دادهاند. جای
تعجب نیست که
آنها شبکههای
اجتماعی را با
ویدیوهای وقیحانه
از خودشان پر
میکنند،
لباسهای زیر
زنانی را که
کشته یا آواره
کردهاند بر
تن دارند، ویدیوهایی
از خودشان که
مرگ فلسطینیان
و کودکان زخمی
یا زندانیان زیر
تجاوز و شکنجه
را به تمسخر میگیرند،
تصاویری از
خودشان که در
حالی که سیگار
میکشند یا با
هدفون به موسیقی
گوش میدهند،
ساختمانها
را منفجر میکنند.
اینها چه
کسانی هستند؟
چه چیزی
میتواند
آنچه اسرائیل
انجام میدهد
را توجیه کند؟
پاسخ،
طبق گفته
اسرائیل و
متحدانش، و
همچنین رسانههای
غربی، حمله
حماس به اسرائیل
در ۷
اکتبر سال
گذشته است،
قتل غیرنظامیان
اسرائیلی و
گروگانگیری
اسرائیلیها.
طبق گفته آنها،
تاریخ تنها از
یک سال پیش
آغاز شده است.
خب،
حالا به جایی
از سخنرانی من
میرسیم که
انتظار میرود
برای محافظت
از خودم، از «بیطرفی»
و جایگاه
مستقل فکریام،
دچار مکث شوم.
این بخشی است
که از من
انتظار میرود
به یک معادله
اخلاقی تن
بدهم و حماس،
گروههای
نظامی دیگر در
غزه و همپیمانشان
حزبالله در
لبنان را به
خاطر کشتن غیرنظامیان
و گروگانگیری
محکوم کنم. و
مردم غزه را
که حمله حماس
را جشن گرفتند،
محکوم کنم.
وقتی این کار
را انجام دهم،
همه چیز آسان
میشود، اینطور
نیست؟ خب، همه
بد هستند، چه
میتوان کرد؟
بیایید همهی
طرفین را
محکوم کنیم تا
بعد برویم به
خریدهای خانه
برسیم.
خیر،
من از شرکت در
این بازی
محکوم کردن
[هر دو طرف]
خودداری میکنم.
بگذارید صریح
بگویم. من به
مردم تحت ستم
نمیگویم که
چگونه باید در
برابر ستمشان
مقاومت کنند یا
چه کسانی باید
همپیمانشان
باشند.
وقتی
رئیسجمهور
آمریکا، جو بایدن،
در جریان سفرش
به اسرائیل در
اکتبر ۲۰۲۳
با نخستوزیر
بنیامین نتانیاهو
و کابینه جنگ
اسرائیل
ملاقات کرد،
گفت: «من فکر نمیکنم
که برای صهیونیست
بودن لازم است
یهودی باشید،
و من یک صهیونیست
هستم.»
برخلاف
رئیسجمهور
جو بایدن، که
خود را یک صهیونیست
غیر یهودی مینامد
و «بدون تزلزل»
اسرائیل را در
حین ارتکاب
جنایات جنگیاش
تامین مالی و
مسلح میکند،
من قصد ندارم
خودم را در هیچ
قالبی که از
نوشتههایم محدودتر
باشد، تعریف
کنم. من همان چیزی
هستم که مینویسم.
من
کاملاً آگاهم
که با توجه به
اینکه نویسندهای
هستم که هستم،
غیرمسلمانی
که هستم و زنی
که هستم، زندگی
کردن برایم
تحت حاکمیت
حماس، حزبالله
یا رژیم ایران
بسیار دشوار و
شاید غیرممکن
باشد. اما
موضوع اینجا این
نیست. موضوع این
است که خودمان
را در مورد
تاریخ و شرایطی
که تحت آنها
این گروهها
به وجود آمدهاند
آموزش دهیم.
موضوع این است
که در حال
حاضر آنها در
حال مبارزه با
یک نسلکشی
مداوم هستند.
موضوع این است
که از خود
بپرسیم آیا یک
نیروی مبارز لیبرال
و سکولار وجود
دارد که
بتواند در
برابر یک ماشین
جنگی نسلکش
مقاومت کند؟ زیرا
وقتی همه قدرتهای
جهان علیه آنها
[مردم فلسطین]
هستند، چه کسی
را دارند که
به او روی بیاورند
جز خدا؟ من
آگاهم که حزبالله
و رژیم ایران
منتقدان
سرسختی در
کشورهای
خودشان
دارند، برخی
از آنها نیز
در زندانها
رنج میکشند یا
با سرنوشتهای
بدتری مواجه
شدهاند. من
آگاهم که برخی
از اعمال آنها
[اسلامگرایان]
از جمله کشتار
غیرنظامیان و
گروگانگیری
توسط حماس در ۷
اکتبر، جرایم
جنگی محسوب میشود.
با این حال،
نمیتوان میان
این اقدامات و
آنچه اسرائیل
و ایالات
متحده در غزه،
کرانه باختری
و اکنون در
لبنان انجام میدهند،
برابری قائل
شد. ریشه تمام
این خشونتها،
از جمله خشونت
۷
اکتبر، اشغال
سرزمین فلسطینیها
توسط اسرائیل
و بهزیرسلطهکشیدن
مردم فلسطین
است. تاریخ از ۷
اکتبر ۲۰۲۳
آغاز نشده
است.
از
شما میپرسم،
کدام یک از ما
که در این
سالن نشستهایم
حاضر است بهطور
داوطلبانه به
تحقیر و ستمی
که فلسطینیان
در غزه و
کرانه باختری
طی دههها به
آن دچار شدهاند،
تن بدهد؟ چه
روش مسالمتآمیزی
وجود داشته که
مردم فلسطین
امتحان نکردهاند؟
چه سازشی بوده
که آنها نپذیرفتهاند
ــ به جز آنکه
از آنها
خواسته شده به
زانو درآیند و
خاک بخورند؟
اسرائیل
در حال مبارزه
در جنگی دفاعی
نیست. این جنگی
است تهاجمی.
جنگی برای
اشغال بیشتر
سرزمین، تقویت
دستگاه
آپارتاید خود
و تشدید کنترل
بر مردم فلسطین
و منطقه.
از ۷
اکتبر ۲۰۲۳،
اسرائیل
علاوه بر کشتن
دهها هزار
نفر، بیشتر
جمعیت غزه را
چندین بار
آواره کرده
است. بیمارستانها
را بمباران
کرده است. به
طور عمدی
پزشکان،
کارکنان
امدادی و
روزنامهنگاران
را هدف قرار
داده و کشته
است. کل یک جمعیت
در حال گرسنگی
کشیدن است،
تاریخ آنها
در شرف پاک
شدن است. همه اینها
هم از نظر
اخلاقی و هم
از نظر مادی
از سوی
ثروتمندترین
و قدرتمندترین
دولتهای
جهان حمایت میشود.
و از سوی
رسانههایشان.
(در اینجا
کشور خودم،
هند را هم
شامل میکنم،
که به اسرائیل
سلاح میفروشد
و هزاران
کارگر هندی را
هم به کمک میفرستد).
هیچ اختلاف
نظری بین این
کشورها و
اسرائیل وجود
ندارد. تنها
در سال گذشته،
ایالات متحده ۱۷.۹
میلیارد دلار
کمک نظامی به
اسرائیل
اختصاص داده
است. بنابراین،
بیایید یک بار
برای همیشه این
دروغ «میانجیگری
ایالات متحده»
را کنار بگذرایم،
که گویا از نفوذ
بازدارندهاش
برای مهار
اسراییل
استفاده میکند،
یا به تعبیر
الکساندریا
اوکاسیو-کورتز
(که به عنوان
جناح چپ افراطی
در سیاست اصلی
آمریکا
شناخته میشود)،
درگیر «تلاش
خستگیناپذیر
برای آتشبس»
است. خیر، یک
طرف نسلکشی
خودش نمیتواند
میانجی باشد.
نه
تمام قدرت و
ثروت جهان، نه
تمام سلاحها
و تبلیغات روی
زمین دیگر نمیتواند
زخمی را که
فلسطین است
پنهان کند.
زخمی که از آن
تمام جهان، از
جمله اسرائیل،
در حال خونریزی
است.
نظرسنجیها
نشان میدهد
که اکثریت
شهروندان
کشورهایی که
دولتهایشان
نسلکشی
اسرائیل را
ممکن میسازند،
بهوضوح
اعلام کردهاند
که با این امر
موافق نیستند.
ما آن راهپیماییهای
صدها هزار نفری
را دیدهایم،
از جمله نسل
جوانی از یهودیان
که از اینکه
از آنها سوءاستفاده
میشود و به
آنها دروغ
گفته میشود،
خسته شدهاند.
چه کسی میتوانست
تصور کند که
روزی را خواهیم
دید که پلیس
آلمان،
شهروندان یهودی
را به دلیل
اعتراض علیه
اسرائیل و صهیونیسم
دستگیر کند و
آنها را به یهودستیزی
متهم کند؟ چه
کسی فکر میکرد
که دولت آمریکا،
در خدمت دولت
اسرائیل، اصل
اساسی آزادی بیان
را تضعیف کند
و شعارهای
طرفدار فلسطین
را ممنوع کند؟
این بهاصطلاح
معماری اخلاقی
دموکراسیهای
غربی ــ با
چند استثنای
احترام برانگیز
ــ در بقیه
جهان به مضحکهای
غمانگیز تبدیل
شده است.
وقتی
بنیامین نتانیاهو
نقشهای از
خاورمیانه را
دست میگیرد
که در آن فلسطین
پاک شده و
اسرائیل از
رودخانه تا دریا
امتداد دارد،
او بهعنوان یک
آیندهنگر که
در حال تحقق
رؤیای سرزمین یهودیان
است، مورد تحسین
قرار میگیرد.
اما
وقتی فلسطینیان
و حامیان آنها
شعار میدهند
«از رودخانه
تا دریا، فلسطین
آزاد خواهد
شد»، آنها
متهم میشوند
که برای برای
نسلکشی یهودیان
فراخوان دادهاند.
آیا
واقعاً چنین
است؟ یا این
فقط تخیل بیمارگونهای
است که تاریکی
خود را بر دیگران
فرافکنی میکند؟
تخیلی که نمیتواند
تنوع را بپذیرد،
نمیتواند ایده
زندگی در کشوری
در کنار دیگران،
با حقوق
برابر، را
تحمل کند.
همانطور که
همه مردم جهان
انجام میدهند.
تخیلی که نمیتواند
بپذیرد که
فلسطینیان میخواهند
آزاد باشند،
همانطور که
آفریقای جنوبی
آزاد شد، همانطور
که هند آزاد
شد، همانطور
که همه کشورهایی
که یوغ
استعمار را
کنار زدهاند،
آزاد شدند.
کشورهایی که
متنوعاند،
شاید حتی
خسارتبار معیوباند،
اما آزادند.
وقتی مردم آفریقای
جنوبی شعار
محبوب خود،
«آماندلا!
قدرت به مردم»
را سر میدادند،
آیا آنها
خواستار نسلکشی
سفیدپوستان
بودند؟ چنین
نبود. آنها
خواستار برچیدن
دولت آپارتاید
بودند. همانطور
که فلسطینیان
هستند.
جنگی
که اکنون آغاز
شده، وحشتناک
ادامه خواهد یافت.
اما در نهایت
آپارتاید
اسرائیل را
برخواهد چید.
آنگاه تمامیِ
جهان برای
همه، از جمله
برای یهودیان،
بسیار امنتر
و بسیار
عادلانهتر
خواهد شد. این
مانند بیرون
کشیدن یک تیر
از قلب زخمخوردهمان
خواهد بود.
اگر
دولت ایالات
متحده حمایت
خود را از
اسرائیل قطع
کند، جنگ میتواند
امروز متوقف
شود. خصومتها
میتوانند همین
لحظه پایان یابند.
گروگانهای
اسرائیلی میتوانند
آزاد شوند،
زندانیان
فلسطینی میتوانند
آزاد شوند.
مذاکرات با
حماس و سایر
طرفهای فلسطینی
که به ناچار
پس از جنگ
انجام خواهد
شد، میتوانست
اکنون انجام
شود و از رنج میلیونها
نفر جلوگیری
کند. چه غمانگیز
است که اکثر
مردم این را یک
پیشنهاد سادهلوحانه
و خندهدار میدانند.
در
پایان، اجازه
دهید به سخنان
تو دوست من،
علاء
عبدالفتاح،
از کتابت «تو
هنوز شکست
نخوردهای»
بازگردم. به
ندرت کلماتی
به این زیبایی
درباره معنای
پیروزی و شکست
ــ و ضرورت سیاسیِ
نگاه صادقانه
به ناامیدی ــ
خواندهام. به
ندرت نوشتهای
دیدهام که در
آن یک شهروند
خود را از
دولت، از
ژنرالها و حتی
از شعارهای میدان
شهر به این
وضوح درخشان
جدا کند.
«مرکز
خیانت است، زیرا
در آن فقط برای
ژنرال جا هست...
مرکز خیانت
است و من هرگز
خائن نبودهام.
آنها فکر میکنند
ما را به حاشیه
راندهاند. آنها
نمیدانند که
ما هرگز حاشیه
را ترک نکرده
بودیم، فقط
برای مدت
کوتاهی گم شده
بودیم. نه
صندوقهای رأی
و نه کاخها یا
وزارتخانهها،
نه زندانها و
نه حتی گورها
به اندازه رویاهای
ما بزرگ نیستند.
ما هرگز به
دنبال مرکز
نبودیم، زیرا
در آن فقط برای
کسانی که از
رویا دست میکشند
جا هست. حتی میدان
هم برای ما به
اندازه کافی
بزرگ نبود،
بنابراین بیشتر
نبردهای
انقلاب در
خارج از آن رخ
داد، و بیشتر
قهرمانان
خارج از قاب
ماندند.»
همانطور
که وحشتی که
در غزه و
اکنون در
لبنان شاهدش
هستیم، به
سرعت به یک
جنگ منطقهای
تبدیل میشود،
قهرمانان
واقعی آن خارج
از قاب باقی میمانند.
اما همچنان میجنگند،
زیرا میدانند
که روزی، از
رودخانه تا دریا،
فلسطین آزاد
خواهد شد.
بله
آزاد خواهد
شد.
چشمانت
را به تقویمت
بدوز. نه به
ساعتت.
این
همان روشی است
که مردم ــ نه
ژنرالها ــ
مردمی که برای
آزادی خود میجنگند،
زمان را میسنجند.
[پایان]
برگرفته
از:«وبلاگ
عبدی کلانتری»
https://abdee-kalantari.blogspot.com/