«مار و
پله»
مذاکرات هسته
ای و بازی با
سرنوشت مردم
ایران
بهروز
نظری
مذاکرات
هسته ای بین
جمهوری
اسلامی و گروه
پنج به اضافه
یک در بغداد
با تنش آغاز
شد و بدون
دستیابی به
نتیجه ای
پایان یافت.
پیش از آغاز
مذاکرت یوکیا
آمانو، مدیر
کّل آژانس بینالمللی
اتمی، به
ایران سفر
کرده و با
مقامات
جمهوری
اسلامی ملاقات
کرده بود.
بازگشت
جمهوری
اسلامی به پای
میز مذاکرت در
فروردین ماه،
و تقیه علی
خامنه ای
درباره حرام
بودن سلاحهای
هسته ای، به
زعم بسیاری از
رسانههای
غربی نشانههایی
بودند حاکی
از عقب نشینی
جمهوری
اسلامی.
مقامات
جمهوری
اسلامی به نوبه
خود عقب نشینی
غرب از تاکید
بر تعلیق کامل
غنی سازی
اورانیم در
ایران
و اعلام
آمادگی آنها
برای ارائه
سوخت لازم یک
راکتور
تحقیقات
پزشکی را گامهای
مثبتی تلقی
کردند که نشان
میداد غرب
مواضع خود را
تا حدی تغییر
داده است. پس
از مذاکرات
بغداد رسانههای
غربی اعلام
کرده اند که
"خوشبینی"
طرفین درباره
پیشرفت
مذاکرات بار
دیگر به
"بدبینی" در
باره نیات
جمهوری
اسلامی تبدیل
شده، و جمهوری
اسلامی
متقابلا دولتهای
غربی را به
بهانه گیری
متهم میکند.
از فردای
مذاکرات
بغداد
چانه زنی
طرفین درباره
دور جدید
گفتگوها
آغاز شد. این
مذاکرت قرار
است در ۲۹ خرداد
در مسکو از سر
گرفته شود.
تحریمهای
نفتی و بانکی
علیه جمهوری
اسلامی از ۱۱ تیر،
یعنی کمتر از
دو هفته پس از
مذاکرات
مسکو، رسماً آغاز
خواهد شد.
فرصت برای
جلوگیری از
تشدید تحریمهایی
که هزینههای
آنرا مردم
ایران
میپردازند کم
است. اما،
کشتن وقت و
فرصت دقیقا
همان چیزی
بوده که این
مذاکرات دنبال
کرده اند.
تمرکز
اخبار و تحلیلهای
مربوط به
مذاکرت هسته
ای جمهوری
اسلامی و گروه
پنج به اضافه
یک روی حوادث
روزانه،
اطلاعات
محدود، و
اجزای این مذاکرات، به نوبه
خود در دامن
زدن به فضای
"خوش بینی" و
"بدبینی"
موثر اند. در
چنین شرایطی
هر خبر و یا
مصاحبه تازه
ای میتواند
نشانه تغییر
فضای مذاکرات
و مناسبات
تلقی شود.
اما، حقیقت
این است که
سرنوشت این
مذاکرات به
عوامل متعدد و
متناقضی گره
خورده است. زورگویی
ایالات متحده
و متحدانش در
این مذاکرات
دیگر بر کسی
پوشیده نیست.
رسانههای
غربی دوست
دارند که از
اصطلاح تحقیر
آمیز سیاست
"هویج و چماق"
برای تشریح خط
گروه پنج به
اضافه یک
استفاده کنند.
اما سیاست
دولتهای
غربی چیزی
نبوده مگر
استفاده از
چماق تحریمهای
مرگبار علیه
مردم ایران و
تهدید به
اینکه همه
گزینهها
(یعنی جنگ)
همچنان بر روی
میز قرار
دارند. در این
مورد اولا
نباید فراموش
کرد که شرایط
اعلام شده از
سوی گروه پنج
به اضافه یک
ربطی به
معاهده ان - پی-
تی ندارند. در
خواست دولتهای
غربی برای
تعلیق کامل
غنی سازی در
واقع نقض
آشکار این معاهده
است و نه دفاع
از آن. درست
مثل جمهوری اسلامی
که هر روز خط
قرمز جدیدی را
معرفی میکند،
ایالات متحده
و متحدانش
مرتبا در حال
تعیین حد و
حدود "خط
قرمز"هایی
هستند که قابل
مذاکره و عبور
نیستند. ثانیا، و
همانگونه که
از نتایج
مذاکرات و
مواضع مقامات
ایالات متحده
بر میآید این
دولت قصد
ندارد که از
فشارهای خود
بکاهد و
امتیازی بدهد.
بی جهت نبود
که درست دو
روز پیش از
آغاز مذاکرات در
بغداد، مجلس
سنّای
ایالات متحده
تحریمهای
جدیدی علیه
ایران را به
تصویب رساند.
غیر قابل
مذاکره بودن
این سیاست
ایالات متحده
همچنین توسط
لئون پانه تا
که در روز
هفتم خرداد
اعلام کرد که
دولت او برای
جلوگیری از
دستیابی جمهوری
اسلامی به
تسلیحات هسته
ای به هر
اقدامی دست
خواهد زد،
مورد تاکید
مجدد قرار
گرفت. ثالثا،
مناقشه هسته
ای با جمهوری
اسلامی اکنون
بیش از هر
زمان دیگری
بویژه به
سیاست داخلی
ایالات متحده
گره خورده
است. ایران
اکنون به
مهمترین محور
مبارزات
انتخاباتی در
ایالات متحده
تبدیل شده و
هر دو جریان
اصلی در این
کشور تلاش
میکنند که
مواضع خود در
قبال جمهوری
اسلامی را سخت
و مصالحه
ناپذیر نشان دهند.
دولت اوباما
زیر فشار
جمهوری
خواهان از یک
طرف و دولت
اسراییل از
طرف دیگر،
تلاش میکند
تا از "شکست
خوردن"
مذاکرات تا
پیش از انتخابات
این کشور در
ماه نوامبر
جلوگیری کند.
به همین خاطر
و با وجود
اینکه دولتهای
غربی در مورد
برگزاری این
مذاکرات در
محلهای مورد
نظر جمهوری
اسلامی،
همچون
استانبول،
بغداد و مسکو،
از خود
"انعطاف"
نشان داده
اند، توقف و
یا حتی تعدیل
تحریمها که
اقتصاد ایران
را به زانو
دراورده و
معیشت و سلامت
کارگران و
زحمتکشان
ایران را مورد
تهاجم مرگبار
قرار داده
است، همچنان
در این مذاکرات
"غیر قابل
مذاکره"
اعلام میشوند.
مسئله هسته ای
ایران در عین
حال برای دولت های
غربی که با بحران
اقتصادی
و سیاسی بی
سابقه ای
مواجه هستند
نعمتی است
برای منحرف
کردن افکار
عمومی در این
کشور ها.
جمهوری
اسلامی در
هراس از شورش
بیکاران و گرسنگان
به پای میز
مذاکره
بازگشته، اما
سیاست مقامات
جمهوری
اسلامی نیز
سیاست وقت کشی
و تلاش برای
تجدید آرایش
خود است.
مقامات
جمهوری
اسلامی
میدانند که
دولت ایالات
متحده نمی خواهد
و نمی تواند که
مذاکرات را
شکست خورده
اعلام کند. آنها
در عین حال از
شکاف موجود در
دستگاه حاکمه ایالات
متحده و
همچنین
اتحادیه
اروپا مطلع اند،
و می دانند که
تعدادی از
نظریه
پردازان غربی
بر این نظر
هستند که حمله
احتمالی
اسراییل به
ایران می تواند
به فشرده شدن
صفوف جمهوری
اسلامی و خروج
آن از ان - پی-
تی منجر شود.
جمهوری
اسلامی در عین
حال روی این
حساب میکند که
با توجه به
بحران
اقتصادی موجود
در غرب و همچنین
شکست سیاستهای
ایالات متحده
در عراق و
افغانستان،
دولتهای
غربی برای
پیشبرد سیاستهای
خود در مورد
ایران با
موانع متعددی
روبرو هستند.
تاکید مقامات
رژیم بر حق
غنی سازی و تلاش
برای گرفتن
امتیازاتی از
غرب بر همین
اساس صورت
میگیرند. درست
به همین خاطر
است که پس از
مذاکرات
بغداد خبر
برنامه تأسیس
یک نیروگاه
هسته ای دیگر
اعلام میشود و
مقامات رژیم
یکی پس از
دیگری درباره
درسهای
افزایش قیمت
نفت و افزایش
هر چه بیشتر
آن در آینده
هشدار میدهند.
اما
دقیقا همین
محاسبات و
همین سیاستها
بوده است که
به توافق
عمومی و بی
سابقه دولتهای
غربی در تحمیل
تحریمهای
مرگبار علیه
ایران و
تهدیدات
نظامی منجر شده
است. جمهوری
اسلامی برگ
برنده ای در
دست ندارد و
بسته ارائه
شده از سوی
هیأٔت نمایندگی
نظام اسلامی،
که شامل
سوریه، بحرین،
و مبارزه با
قاچاق مواد
مخدر بود، نه
گامی در جهت
تعدیل فشارهای
دولتهای
امپریالیستی
علیه ایران،
که وقت کشی
محض است.
بهمین خاطر
مذاکرات هسته
ای جمهوری
اسلامی و گروه
پنج به اضافه
یک نه به شطرنج
که به "مار و
پله" شبیه است.
هزینه جاه طلبی،
ماجرا جویی،
و گزافه گوییهای
نظام ولایی را
کارگران و
زحمتکشان
ایران میپردازند.
فضل فروشی
مقامات رژیم
درباره
توانایی
ایران برای
تولید کیک
زرد، آنهم در
شرایطی که
مردم ایران
نان شب
ندارند،
جنایت محض
است. شعار
جمهوری
اسلامی
درباره
"مسلم" بودن
حق تولید
انرژی هسته ای،
آنهم در
شرایطی که
مسلمترین و
ابتداییترین
حقوق مردم،
همچون حق کار،
حق دریافت
دستمزد، حق
بهداشت،
آموزش، مسکن،
و آزادی، هر
ساعت و هر روز
لگدمال
میشوند، از بی
مشروعیتی
کامل این نظام
و از دشمنی
ذاتی آن با
انسانیت، با
کرامت
انسانی، با
برابری و
آزادی، پرده
برمیدارد.
"بازی
انتظار"
جمهوری
اسلامی و
ایالات متحده
و متحدانش، در
عین حال از
جهات دیگری
نیز قابل تامل
است. اولا،
حتی در صورت
پائین بودن
احتمال جنگ تا
پیش از
انتخابات
ریاست جمهوری
ایالات متحده
و یا حتی تا
مدتی پس از
(در صورت
انتخاب مجدد
اوباما) ، خطر
تشدید فشارهای
بیشتر و حتی
حمله نظامی به
ایران
نمیتواند
منتفی تلقی شود.
هر قطعنامه
شورای امنیت،
هر تحریم
جدید، و
همچنین هر
حادثه و
موضوعی که به
سنگین تر شدن پرونده
ایران منجر
میشود،
میتواند به
سهولت در
دستور قرار
گرفتن حمله نظامی
کمک کند. از
این جهت تجربه
عراق گویا است.
بدون تحریمهای
اعمال شده
علیه عراق،
قطعنامههای
شورای امنیت و
فشارهای
کلینتون در
دهه نود
میلادی، جورج
بوش و متحدانش
نمی توانستند
به سادگی
اشغال عراق را
در دستور قرار
دهند. سیاستهای
دمکراتها در
ایالات متحده
راه را برای
اشغال عراق توسط
جمهوری
خواهان هموار
کرد. در عین
حال باید به
خاطر داشت که
دست کم تا به حال،
و برخلاف
عراق، سیاست
ایالات متحده
در مورد ایران
بلامنازع
بوده است.
روزنامه
تایمز مالی،
یکی از
مهمترین
بلندگوهای یک
درصد حاکم، در
سرمقاله روز
دوشنبه خود
تحت عنوان
"مقاصد ایران
یک راز باقی
می ماند"
تاکید کرده
است که در
نهایت این
رژیم ایران
است که باید
تصمیم بگیرد
که آیا صلحی
در کار خواهد
بود یا نه؟ در
این سرمقاله
همچنین آمده
است که مردم
کشورهای
غربی باید
بدانند که
سیاست ایالات
متحده و
بریتانیا در
قبال ایران
هیچ شباهتی به
سیاست این
دولتها در مورد
عراق ندارد.
به زعم این
روزنامه "هشت
سال پیش ایالت
متحده
و بریتانیا
بدون هیچ
مدرکی دال بر
اینکه صدام
حسین سلاحهای
کشتار جمعی
در داشت داشت،
با عجله وارد
جنگ با عراق
شدند. این
بار، متفاوت
است". ثانیا،
همین فشارها
و تحریمها به
میلیتاریزه
تر شدن منطقه
و همچنین ایران
منجر شده است.
بدون چنین
فشارهایی و
خطر مداوم
تحریمها و
مداخله در
ایران سپاه
پاسداران
نمیتوانست به
سادگی به
چنین قدرتی
در حیات
اقتصادی و
سیاسی ایران تبدیل
شود. ثالثا،
مذاکرات هسته ای
پشت درهای
بسته و بدون
هیچ ملاحظه ای
در باره ایران
و مردم ایران
صورت میگیرد.
مذاکره بر سر
مناقشه ای که
بهای آنرا
مردم ایران
میپردازند،
بدون اطلاع
همین مردم از
کلیات
و جزییات
مباحث صورت میگیرد.
در این مناقشه،
طرف سوم که
طرف اصلی
است، یعنی
ایران و مردم
ایران، حضور
ندارند. آنانی
که خون مردم
ایران را به
شیشه کرده و
می کنند
همچنان برای
مردم ما "خط
قرمز" تعیین
میکنند.
۸ خرداد
۱۳۹۱
/ ۲۸
مه ۲۰۱۲