در
دفاع از تشکل
یابی مستقل
جعفر
ابراهیمی
بارها
و در هر فرصت و
به هر بهانه
در یادداشتهای
منتشرشده از
سوی نگارنده،
بر ضرورت تشکل
یابی مستقل بهعنوان
ظرف مناسب
برای تحقق
مطالبات صنفی
و آموزشی
معلمان تأکید
کردهام. بیشک
تنگناها و
موانع
فراوان است
اما گریزی از
تشکل یابی
مستقل نیست.
به بررسی
چرایی و ضرورت
تشکل یابی و
موانع آن در
فرصتی دیگر میپردازم.
در این سطور
میکوشم نشان
دهم ، برخی
چگونه موضوع
تشکل یابی مستقل
را به برخی
اشکال
ناکارآمد از
حرکت جمعی تقلیل
میدهند. در
مقابل خواست
تشکل یابی
مستقل برخی مدلی
را بنام نظام
صنفی
پیشنهاد میکنند
و برخی به
مشارکت
معلمان در
قالب حزب سیاسی
توصیه میکنند
میکوشم بهصورت
خلاصه توضیح
دهم که چرا
این دو رویکرد
منافع صنفی
معلمان را
تامین نخواهد
کرد.
نظام
صنفی معلمان
در
نظام صنفی،
مسئله صنفی به
امر معیشت صرف
و مسائل بخشنامهای
و بوروکراتیک
کاسته میشود
مسئله صرفاً
تبدیل میگردد
به سازوکاری
که افراد در
آن بهصورت
منفرد در
ارتباط با رأس
نظام صنفی
قرار دارند و
عملاً نظام
صنفی جایی
برای ارتباط
دولت برای
ارسال
ابلاغیه به
کارکنان است.
در این میان
چیزی بنام
مشارکت
فعالانه دیده
نمیشود و
رابطه، یک
رابطه معیوب و
بالا به پایین
است. بررسی
تجربه نظام
صنفی ، اصناف
مختلف نشان میدهد
که این شکل از
سازمانیابی
برای طرح و
پیگیری
مطالبات موفق
نبوده است و
بیشتر کسانی
که از
گردانندگان
چندین ساله
نظام صنفی
هستند از
مواهب رانتی و
رانت وفاداری
به دولتها
بهرهمند شدهاند
و نه بدنه صنف.
به خاطر همین
ویژگیهای
غیر پویا است
که وزیر آموزشوپرورش
و مشاوران دست
راستی و
مخالفان تشکل
یابی مستقل میکوشند
این ایده را
مطرح و
نهادینه کنند.
ولی
روند رو به
رشد حرکت
معلمان ، بخصوص
تجربه دو سال
اخیر و حرکت کانونهای
صنفی به سمت
استقلال
بیشتر، جنبش
معلمان را در
مسیر تکاملی
خود در نقطهای
قرار داده است
که امکان تحقق
این امر غیرممکن
است مگر با
حذف کانونهای
صنفی، که در
دوره احمدینژاد
بهصورت
آشکار و در
دوره روحانی
بهصورت
پنهان دنبال
میشود. البته
یکسر قصه دولتها
هستند و یکسر
ماجرا کانونها
و کنشگران
مستقلی هستند
که تن به این
معادلات
نداده و نمیدهند.
ایجاد
حزب معلمان یا
سازمانیابی
معلمان در
احزاب موجود
یا در احزاب
در حال شکلگیری
در
این شکل از
سازمانیابی،
عملاً معلمان
باید با بخشی
از قدرت یا
جناحهای
سیاسی پیوند
بخورند. این
رویکرد بیشتر
رویکرد معطوف
به کسب قدرت
سیاسی است.
این رویکرد یک
تجربه شکستخورده
است. بررسی
تجربه سازمانیابی
تشکلهای
معلمان در دل
احزاب و
جریانات
سیاسی، پیش و
پس از انقلاب
نشان میدهد
که در این
حالت وضعیت
معلمان ،
تابعی از
وضعیت جناح و حزب
سیاسی و تعادل
قوا در عرصه
سیاسی است.
مثلاً کسانی
که خود را با
جریانات همسو
با جریان همسو
با اصلاحات
پیوند زدند با
حذف این جریان
از قدرت سیاسی
به محاق رفتند
و هرگز
نتوانستند
گسترش
تشکیلاتی در
بین معلمان
داشته باشند و
تشکلهای
منتسب به
معلمان که
همسو با احمدینژاد
یا جریان
موسوم به
اصولگرا
بودند در بین بدنه
اجتماعی
معلمان اصلاً
جایگاهی پیدا
نکردند. احزاب
در حال تولد
یکشبه هم که
مدعی
نمایندگی
مطالبات
هستند فراتر
از قانونمندی
موجود نمیتوانند
عمل نمایند.
دو
رویکرد ایجاد
نظام صنفی و
یا مشارکت در
ساختار سیاسی
از طریق احزاب
، بهزعم
نگارنده قادر
نیستند منافع
عالیه معلمان
و دانش آموزان
را تأمین
نمایند، لذا
به نظر میرسد
تأکید بر تشکل
یابی مستقل و
پرهیز از ورود
به بازیهای
جناحی و باندی
بایستی به یک
اولویت تشکلهای
موجود صنفی
تبدیل گردد. کانونهای
صنفی موجود که
هرگز در هیچ
دادگاه رسمی،
غیرقانونی
اعلامنشدهاند
باید بر حق
برگزاری مجمع
و فعالیت
آزادانه
تأکید کنند.
دولت باید تن
به این حق
مسلم بدهد و
از برخورد
دوگانه با
تشکل های صنفی
دست بردارد.
دولت
حق ندارد مانع
برگزاری مجمع
عمومی هیچ
تشکل مستقلی
شود و به شیوهای
که در
انتخابات
اسفند گذشته
منتقد و مخالف
عملکرد شورای
نگهبان بود بر
ترکیب هیئتمدیره
و اساسنامه
تشکل ها دخالت
و نظارت استصوابی
کند. اگر دولت
مدعی است که
به دنبال امنیتی
کردن فضای
کنشگران صنفی
نیست و اگر
سخنان حسن
روحانی در
خرداد ۹۲ ،
جنبه
تبلیغاتی و
پوپولیستی
نداشته است
بایستی فوراً
از حیطههای
که بهناحق در
اشغال دولتها
بوده است عقبنشینی
کند و مشارکت
فعالانه
معلمان در
ساختار
آموزشی را در
قالب تشکلهای
مستقل صنفی
بپذیرد.
تاریخ
انتشار :
پنجشنبه ، ۶
خرداد ۱۳۹۵
بازنشر
، ۹ دی ۱۴۰۰