ما هم نمیتوانیم
نفس بکشیم
زنان
آرزم
(آورد
رهایی زنان و
مردان)
دنیا
جرج فلوید را
شناخت.
اسمش را
شنید. بدون
استثنا در همهی
کشورها، مردم
با دیدن صحنهی
دلخراش مرگ
او
دلشان به درد
آمد، خشمگین
شدند و به هر
شکل ممکن علیه
خشونت و سرکوب
پلیس آمریکا
اعتراض
کردند.
در همبستگی
با این
اعتراض، معترضان
نه تنها در
امریکا، که در
اروپا،
کانادا،
استرالیا و...
هم به
خیابانها
آمدند، در
حالی که
بنرهایی با
شعارهای زیر با
خود حمل میکردند:
به
خاطر سیستمی
که بحران، جنگ
و نژادپرستی
ایجاد میکند،
فضای نفس
کشیدن وجود
ندارد
این
ترامپ است،
اوباما بود، و
در صدر همه،
این سرمایه
داری جهانی ست
سرمایهداری
ما را خفه میکند
سرمایهداری
یعنی من نمیتوانم
نفس بکشم!
سیاهپوستان
حق زندگی
شایسته دارند
تا
عدالتی
نباشد، صلحی
هم نخواهد بود
و اینها
مردم بودند.
٩٩ درصدیهایی
در یک صف که
نفسشان از
انواع تبعیضها
بند آمده است.
اما در
صفی دیگر،
ریاکاران بر
ثروت و قدرتِ
نشسته اشک
تمساح ریختند
و با استفاده
از قدرت رسانههایشان
قصد موجسواری
بر جنبش
اعتراضی علیه
خشونت
ساختاری را
دارند. نمایش
تهوع آور این
سرکوبگران و
حافظان نظم
موجود
و
همدردیشان
با جرج فلوید
کسی را فریب
نمیدهد چرا
که
کاملا آشکار
است باز میخواهند
از این نمد هم
کلاهی برای
خود بدوزند!
به زعم
آنان جرج
فلوید نام و
نشان دارد،
اما جوانهای
خوزستان که در
نیزارهای
جراحی
قتل عام
شدند، چه؟ بینام
و نشانند؟! کشته
شدگان بیتدفیناند!؟ کشته
شدگان آبان هر
کدام یک جرج فلوید
نبودند؟ کشته
شدگان
هواپیمای
اوکرائینی که
عمدآ مورد
اصابت موشک
قرار گرفتند،
جرج فلوید نبودند؟ آن زمان
که دروغ گفتید
و حتی اجازه
ندادید مراسم
یاد بود
بگیرند؟
میلیونها
نفر از مردم
ایران که نان
شب ندارند، به
جای مسکن چادر
نشین شدهاند،
کولبری میکنند
و به جای نان
گلوله
نثارشان میکنید،
جرج فلوید
نیستند؟! میلیونها
نفری که خطر
کرونا را با
خطر گرسنگی
تاخت زده و
شاهد ابتلا و
مرگ بیشتر و
بیشتر آنها
هستیم
کم از جرج
فلوید
دارند؟!
کارگران
افغانستانی
جرج فلوید
نبودند که آنها
را توی
رودخانه
انداختید تا
خوراک ماهیها
شوند؟! رومینا
که سلاخی شد و
آسیه که با
لودر به قتل
رسید
همسرنوشت «
فلویدها»
نیستند؟!
دهها
نمونه میتوان
برشمرد تا
نشان داده شود
که مشت گره
کردهی
٩٩ در صدیها
در همهی
جهان و
از جمله ایران
در
همدردی با
جرج فلوید یک
«نه» تاریخی
است که فقط حکومت و
پلیس آمریکا
را مورد خطاب
قرار نمیدهد بلکه
علیه همهی
نمادهای
ساختاریای
است که تبعیض
علیه زنان،
مزدبگیران،
رنگین
پوستان،
مهاجران
وسایر اقلیتها
را در لوای
مردسالاری،
استثمار و
سودمحوری،
ناسیونالیسم
و نژادپرستی
به رسمیت میشناسد.
این تبعیضها
همگی از
ملزومات
سرمایهداری
هستند.
جنبش
رنگین پوستان
و سرکوب
ساختارمند آنها
به امروز و
دیروز محدود
نمیشود.
بارها و بارها
خشونت، سرکوب
و ترور تنها پاسخ
حاکمیت
آمریکا به
خواستههای
سیاهپوستانی
بوده است که
عدالت و
برابری را
فریاد زده و علیه
گتوسازی و
«دیگری»
قلمداد کردن
خود
تظاهرات
کردهاند. این
بار هم
ترامپ به
عنوان راستترین
و هارترین
جناح سرمایهداری
در امریکا، پلیس و
نیروهای امنیتیاش
را به رخ
معترضان میکشد.
ما همگی
درد مشترک
داریم
ما درد
مشترک داریم. ما هم ٤١
سال است که گلویمان
فشرده میشود.
از فردای
انقلاب با
فتوای حجاب
اجباری، از
اعدامهای
دههی ٦٠، از
زمانی که
بهترین
فرزندان مردم
«خش و خاشاک»
خوانده و
سرکوب شدند،
از شلاق خوردن
کارگران و حبس
معترضان، تا
همین دیروز و
امروز.... اما با
گلوی فشرده
بازهم آوای
مقاومت و رهایی
سر میدهیم.
همسُراییای
چنان بلند که
از هم اکنون
از هر گوشهی
جهان شنیده میشود.
زنان
آرزم (آورد
رهایی زنان و
مردان)
١٧
خرداد ١٣٩٩