"
دخالت
بشردوستانه"
ی "امپریالیسم
بشردوستانه"،
این بار در
سوریه!
یادداشت
های در باره
تحولات سوریه
آمریکا
و متحدانش یک
بار دیگر برای
حمله به یک
کشور دیگر
برنامه ریزی
گسترده ای
کرده اند. رسانه
های
قدرتمندشان
آماده سازی افکار
عمومی را در
دستور قرار
داده اند و
این بار نیز
شعار «دخالت
بشردوستانه»
را تبلیغ می
کنند. آنچه در
زیر می
خوانید،
یادداشت هائی
است که به
ماهیت این
تلاش های
جنایت کارانه
پرداخته است:
*****************************
از
فیسبوک از
مینا
خانلرزاده
یادداشتی
دربارهی
سوریه
بی
نیاز به تحقیر
کردن مبارزه ی
مردم سوریه (و آن
را یک دست به
القاعده نسبت
دادن) می توان
به درستی ادعا
کرد که بمب
های آمریکایی
(و احیانا
اروپایی)
مشکلی از مردم
سوریه حل
نخواهند کرد.
برای مخالفت
با مداخله ی
نظامی آمریکا
نیازی نیست
استدلال کنیم
که بشار سلاح
شیمیایی بکار
نبرده است،
زیرا که بشار
با بمب و
سلاحهای دیگر
چند ده هزار
نفر از مردم
سوریه را
نابود کرده
است. در نتیجه
حتی اگر کسی
اثبات کند که
شیمیایی کار
اسد نبوده،
نمی تواند
اثبات کند که
چند ده هزار
نفری که به
خاک و خون
کشیده شده اند
کار اسد نبوده
است. آیا در
چنین
دستگاههای
حقوق بشری
کشتار با بمب
قابل «بخشش»
اما با
سلاحهای
شیمیایی غیرقابل
«بخشش» است؟
کار فعالین
سیاسی مترقی
این نمی تواند
باشد که در
ادعاهای کلان موجودیت
مردم سوریه که
علیه هر دو
کمپ القاعده و
اسد مبارزه می
کنند را منکر
بشوند،
حداکثر کاری
که این دست
فعالین سیاسی
می توانند
بکنند این است
که صدای مردم
مستقلی که در
سوریه هم علیه
بشار و هم
علیه القاعده
مبارزه می
کنند را
انعکاس بدهند.
رسانه های
بزرگ صدای مردمی
که علیه هر دو
کمپ مبارزه می
کنند را خاموش
کردند، اسد و
دستگاه
تبلیغات اش هم
از فوبیای
غرب، «مسلمان
تندروی اسلحه
به دست»،
استفاده ی
ابزاری کردند
که کل مبارزه
علیه اسد را به
تندوریان
القاعده
تقلیل بدهند،
این میان همان
صدای خاموش
شده توسط
فعالین سیاسی
مترقی دوباره
خاموش می شود.
عده ای براساس
دموکراسی-عدد-محور
ادعا می کنند
که اسد در بین
مردم سوریه
طرفداران
زیادی دارد و
بنابراین مشروع
است، براساس
این ادعا
استعمار علیه
گروهی که
تعدادشان
کمتر از
طرفداران
استعمار باشد را
هم می توان
توجیه کرد.
حتی اگر فرض
کنیم که فرض
درست باشد
(اسد طرفداران
بسیاری، بیش از
مخالف، در بین
مردم سوریه
داشته باشد)
نتیجه ی فرض
درست، غلط است
به این دلیل
که دقیقا همان
گروههایی که
از زندگی
سیاسی شایسته
داشتن بازداشته
شده اند،
سوریه را
تشکیل می
دهند، به این
دلیل که کسانی
که خواهان
بازگشت امور
به پیش از
قیام مردم
سوریه اند،
منافع مشترک
با طبقه ی
حاکمیت سوریه
دارند و این
بازگشت به
معنی
غیرسیاسی شدن
حذف شده های
از جامعه که
در این چند
سال اخیر
سیاسی شده اند
و به معنی
بازگشت امور
به نظم
اجتماعی
پیشین و
برقراری نظم
پلیسی به
جامعه است.
برای مخالفت
با مداخله ی
نظامی و قدرت
گیری گروههای
تندرو در
سوریه، می
توان انعکاس
صدای مبارزین
مستقل و منتقد
هر دو کمپ (کمپ
اسد و
تندروها) در
سوریه بود،
دلیلی برای
کودک ترسیم
کردن مردم سوریه
که به نصیحت و
ریش سفیدی
فعالین سیاسی
مترقی ایرانی
نیاز دارند
نیست.
مقاله
ای از بسام
حداد در مورد
مبارزه ی مردم
منتقد از هر
دو کمپ در
سوریه:
http://www.jadaliyya.com/pages/index/12556/the-growing-challenge-to-the-syrian-regime-and-the
********************************
از
فیسبوک Keanu Ra
سومالی,یوگوسلاوی,
افغانستان,عراق,لیبی
فقط پیش پا
افتاده ترین
نمونه های
دخالتهای بشر
دوستانه ی
جهان
دمکراتیک(امپریالیسم
سرمایه داری)
در"پایان
تاریخ" است. و
اکنون سوریه
در آستانه ی
در آغوش کشیده
شدن توسط
"دمکراسی"
قرار دارد
دمکراسیی که 20262
بار بر فراز
لیبی به پرواز
در
آمد,دمکراسیی
که بیش از یک و
نیم میلیون
نفر را در
عراق به خاک و
خون
کشید,دمکراسیی
که برای
فرستادن نیرو
به مالی برای
سرکوب اسلامگرایان(بخوانید
تضمین دسترسی
کمپانی های
فرانسوی به
معادن) لحظه
ای درنگ نمی
کند ولی در
سوریه
القائدهای ها
را را مبارز
راه آزادی(freedom fighter) می
نامد و با
اسلحه تا
خرخره
مسلحشان می
کند,همین
دنیای آزاد به
عربستان 300
تانک لیوپارد
می فروشد تا
در بحرین مردم
را سرکوب کنند
و کسی دم بر
نمی آورد مگر
عربستان
دیکتاتوری
نیست؟در مصر
کمک ها به
ارتش هرگز قطع
نشد(می بینیم
که حکومت دیکتاتوری
مصر هرگز در
دیکتاتوری
مبارک خلاصه
نمی شود بلکه
دیکتاتوری
نظامی ارتش
بود,مبارک
عروسک خیمه شب
بازیی بیش
نبود هرچند
بعد از سقوط
او لیبرالهای
دمکراسی خواه
عرعر کنان بانگ
شادی سر دادند
امروز
میبینیم که هر
جنبشی که
ساختارهای
اجتماعی
روابط تولیدی
و سرمایه را
به چالش نکشد
و فقط روبنای
سیاسی را هدف
قرار دهد به
شکست و سقوط
در ارتجاع
محکوم است)
مثالهای از
این دست
فراوان
است...اما
اشاره ای
کوتاه به
حملات
شیمیایی(که
خودم معتقد از
سوی رژیم حاکم
نبوده,بعید
بنظر می رسد که
اسد چند ساعت
قبل از ورود
بازرسان
اصرار به
استفاده از
گاز شیمیایی
داشته باشد,
آنهم حمله ای
که ویدئو های
قلابی اش شب
قبل از زمان
حمله از یوتیوب
سر در می
آورند و تمامی
متخصصان غیر
وابسته به
اینکه سمپتوم
های گاز
شیمیایی
نظامی با آنچه
در فیلمهای
منتشر شده
دیده می شود متفاوت
است اذعان
دارند...)از
تمامی این
شبهات به حق
که
بگذریم(گزارشات
مامور سازمان
ملل کلارا دل
پونته در می
که گفته بود
مبارزین ارتش
آزاد مسئول
حملات بودند و
سازمان ملل
تکذیب کرد
اماوی در
مصاحبه با
یورو نیوز بر
موضع خود پافشاری
نمود)می ماند
یک
موضوع...بگذارید
جای دوری
نرویم بحثم
روی "سلاحهای
کشتار جمعی"
عراق که هرگز
پیدا نشد نیست
صحبت در رابطه
با لیبی و
فروش 836 میلیون
دلار ی اسلحه
توسط اتحادیه
اروپا از 2007 تا 2011
است در این
بین فروش چند
میلیون دلاری
بمب های خوشه
ای توسط
اسپانیا به چشم
می خورد,بمب
های خوشه ای
که دلیل اصلی
حمله ی ناتو
به لیبی
بود...جواب این
سوال که هدف
امپریالیسم
سرمایه داری
از حمله به
سوریه چیست
نیاز به نبوغ
سیاسی بالایی ندارد
و وقتی نوبت
به ایران برسد
این مردم خواهند
بود که در
خیابان ها
سلاخی می شوند
تا بهشان
فهمانده شود
که وظیفه ی
جهان سومی سر
خم کردن در
مقابل ارباب
است تا بفهمند
که برده ی
سرمایه اند تا
بفهمند که
دمکراسی تجارت
پر سودی
است...پر از
خرید و فروش
اسلحه, قرارداد
های نفتی,
منابع معدنی و
نیروی کار
ارزان.
اما در
این بین
لیبرالهای
عزیزی که در
ذهنشان با
شنیدن بازار
آزاد دچار
ارگاسم می
شوند می
توانند دنبال
فحشها
توجیهات
همیشگیشان
باشند , به
عنوان مثال
بجای "نه به
حجاب اجباری"
می توانند
کمپین "نه به
بمباران
اجباری" را
راه اندازی
کنند و به
دستبوسی
سرمایه داری
خارجی بروند و
در عین حال
وجدان صلح طلب
خود رو هم
ارضاء کنند
آنها هم که
کمی رادیکالتر
تشریف دارند
می تونن از
همین الان
رفتارهای
پینوشه ای رو
تمرین کنند و
همچنان ما رو
تحلیل کردن
های ما رو
متهم به
ایدیولوژیکی
برخورد کردن
بکنن
در آخر
لازم می دونم
که بگم کسانی
که موضع من رو
میشناسند می
دانند که من
معتقد به
جنبشهای مردمی
هستم و به
گردش به چپ در
طی تکامل
پروسه های
انقلابی
اعتقاد دارم ,
موضع من در
نقد بالا
مربوط به نقش
دخالت های امپریالیستی
در منحرف کردن
و دست بردن در
جنبشهای
مردمی که در
نهایت منجر به
دسترسی بانک جهانی
کمپانی های
بزرگ سازمان
تجارت جهانی
به بازارها,
بالکانیزه
شدن منطقه ,
تخلیه ی
پتانسیل
انقلابی در
درگیری های
قومی مذهبی و
ادامه ی سرکوب
و استثمار
نیروی کار است.
*سوریه
یکی از
سریعترین
اجراهای
برنامه های نئولیبرال
را در طی
سالهای اخیر
طی می کرد و با توجه
به بسته بودن
فضای سیاسی و
فشار اقتصادی بر
طبقات محروم
نارضایتی و
تحرکات مردمی دور
از انتظار
نبوده ,وارد
شدن به جزئیات
تکامل جنبش
مردمی به
مبارزه ی
القاعده ای
نیازمند بحث
دیگریست که از
دایره ی این
مطلب خارج است.
**************************
از
فیسبوک
مهرداد امانی
جرج
بوش در سالروز
واقعهی 11
سپتامبر گفته
بود: «جهانی
صلحآمیز از
آزادیِ فزاینده،
منافع
درازمدت
آمریکا را
تأمین میکند،
آرمانهای
آمریکا را
بازتاب میدهد
و متحدان
آمریکا را
یکپارچه میسازد.
بشریت فرصت
عرضهی
پیروزی آزادی
را بر همهی
دشمنان
دیرینهاش در
دست دارد و
ایالات متحده
از به دوش
گرفتن
مسئولیت
رهبری این
ماموریت بزرگ
استقبال میکند».
بعدها هم گفت:
«آزادی هدیهی
خداوند به
تمام مردان و
زنان این جهان
است و ما به
عنوان بزرگترین
قدرت روی
زمین،
متعهدیم تا به
گسترش آزادی
کمک کنیم»*.
امروز
هم در صورت
حمله به سوریه
طولی نمیکشد
که همین جملات
را از دهان
اوباما
بشنویم. پروژهی
«گسترش آزادی»
با زور قوای
نظامی
چندملیتی و به
پشتوانهی
توجیهی چون
«دخالت
بشردوستانه»
این روزها هم
بهسان گذشته
برای سیاستهای
امپریال عمو
سام و متحدانش
گویا بازیِ جذابیست،
آن هم بعد از
تجربهی حضور
در لیبی به
کمک نیروهای
ناتو. اما
نگران
نباشید،
رسالت تاریخی
آمریکا همانطور
که بوش میگفت،
آزادی را به
همراه میآورد،
حالا این وسط
هم چند میلیون
نفر کشته و زخمی
شوند اشکالی
ندارد! هزینهای
است که باید
برای «آزادی»
پرداخت کرد.
آخر میدانید
«امپریالیسم
بشردوستانه»
به فکر همهی
مردم جهان هست
و یکی یکی
سروقتشان میرسد.
گویا
جهان (بخوانید
دولتهای
میلیتار) در
قرن 21 قرار است
که هر دهه
تجربههای
دههی پیش را
تکرار کنند آن
هم به شکل
احمقانهتری
از قبل. فکر میکنید
اگر سوریه 2013
افغانستان 2001
باشد، عراق و
پاکستان
امروز کدام
کشورها میشوند؟
*به نقل از
دیوید هاروی،
تاریخ مختصر
نولیبرالیسم